محسن جان:
🔴 روایت یک خرابکاری نسلی
⏪در اوایل دهه هفتاد وقتی دولت آقای رفسنجانی به یک سازمان جهانی یهودی تعهد داد که رشد جمعیت تنها کشور رسمی شیعه جهان را به پایین ترین نرخ ممکن برساند؛ همفکران خود را دور هم جمع کرد که چکار کنند الان هر زن ایرانی به طور متوسط ۶فرزند دارد، چه کنیم این عدد را در کمترین زمان به یک یا دو برسانیم.
▪️با ابزار رسانه و فیلم سریال و.. خانه داری و فرزنداوری و فرزند زیاد داشتن رو تقبیح کنند.
▪️ زنان و دختران رو به تحصیلات و اشتغال در جامعه سوق بدن(اینجوری آمار بیکاری پسران بالا میره)
▪️سن ازدواج رو بالا ببرند و عنوان کودک همسری رو باب کردند(دختری که میتوانست در ۱۶سالگی مادر شوند و پسر ۱۷ با ریش و سیبیل گفتند کودک است!!!)
▪️محدود کردن فرزندآوری به بالای ۱۸ سال و زیر ۳۵ سال (دقیقا سنی که به تحصیلات مشغول میکنن و درصورتیکه زن از ۱۵تا ۵۵ سالگی میتونه بچه دار بشه)
▪️به هر بهانه و بزور عقیم کردن زنان در بیمارستانها(فقط مناطق شیعه) و بداخلاقی با زائو(فقط مادران میدونن بداخلاقی کادر زایمان یعنی چه و چقدر سخت و زجرآوره)
▪️زایمان در خانه که ضامن سلامتی و ارامش مادر هست رو ممنوع کردند و بزور و به بهانه های مسخره با ظاهر مثلا علمی سزارین رو گسترش دادند تا حالا که رتبه اول سزارین در جهان هستیم(هشتاد و پنج درصد زایمانها سزارین هست)
▪️پر خرج کردن بارداری (لیست کردن انواع تست و آزمایش ها و سونوگرافی قبل و حین بارداری که فقط تو ایران هست)
▪️تحقیر شغل های تجاری و آزاد و ترویج شغل کارمندی و دولتی با حقوق ثابت و بیمه!
▪️کمرنگ کردن واسطه گری و سخت و پر دردسر کردن ازدواج(جهیزیه و مهریه و مراسم عروسی آنچنانی) با فیلم و سریال های تلویزیونی و سینمایی
▪️تحقیر روستانشینی و ترویج شهر و آپارتمان نشینی و فقط مصرف کننده بودن (بچه شهر بودن/دهاتی)
▪️تغییر سبک زندگی، تغدیه، پوشش و...که موفق شدند و غربی ها جایزه کاهش جمعیت را به مرندی دادند. اینک یک ایران با بحران جمعیت شیعه و زادو ولد زیاد وهابیت و تهدیدات امنیتی در آینده نزدیک😔
#تخریب_چی
🌷کانال_سلام_بر_ابراهیم
https://eitaa.com/Namazeavalevaght
آسمان آبی:
🖤یا حضرت مـــــادر 🖤
▪️خبر از یک زن بیمار
▪️شود میمیرم
▪️مادری دست به دیوار
▪️شود میمیرم
▪️با زمین خوردن تو
▪️بال و پرم میریزد
▪️چادرت را نتکان
▪️عرش بهم میریزد
https://eitaa.com/Namazeavalevaght
🥀🍃
#استاد_قرائتی
📌شوخی هم نداریم...
🔥 رابطهی دختر و پسر حرام است. شوخی هم نداريم، بله بچهها كه با هم رابطه دارند، ميخواهند بازی كنند، تاجرها هم كه با هم رفیق میشوند، میخواهند تجارت کنند. دختر و پسر جوان چه رابطهای دارند جز اینکه میخواهند خوش باشند؟!
🔥 یا ساعت اول گناه میکنند، یا اگر دختر، دختر سلمان باشد، پسر هم پسر ابیذر، ممکن است یک هفته، دو هفته، نیتشان سالم باشد.
🔥 اميرالمؤمنين (علیه السلام) فرمود من به زن جوان سلام نمیكنم، برای اينكه میترسم جواب سلامش دل علی را تكان بدهد، آن وقت شما میخواهيد دو ساعت با هم بنشينيد و گپ بزنيد ...
#سبک_زندگی_اسلامی
#تربیت_فرزند
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
10.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استاد_رحیم_پور_ازغذی
📌افراط و تفریط غرب در بحث زن و خانواده ...
⬅️ احکام بدیهی و اولیه فقه ما، جزو دستاوردهای زن غربی در قرن بیستم است!
#سبک_زندگی_غربی
#انقلاب_جنسی
#فروپاشی_خانواده
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#آیت_الله_جوادی_آملی
📌دامِ دنیا...
دنیا چیزی نیست که اگر کسی به دامش افتاد، هر وقت دلش خواست بتواند از آن رها شود. بلکه خاصیتش این است که تا انسانِ به دام افتاده را بیچاره نکند و آبروی او را نبرد و به زباله ای تبدیل نگرداند، رهایش نمیکند.
📚 حماسه و عرفان
#سبک_زندگی_اسلامی
#ساده_زیستی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از کانال حسین دارابی
دیدار "جانباز ۱۳۶۰" با "جانباز ۱۴۰۱"
دیدار خانواده شهدای #شاهچراغ با مقام معظم رهبری
#حسیندارابی 👈 عضوشوید
@hosein_darabi
هدایت شده از شعر، قصه، معرفی کتاب
شعری برای شهدای شاهچراغ
صحن غرق دعا و استغفار
مهر و تسبیح، مَحرم اسرار
چلچراغ است چشم زائرها
تا "ضریح" است مخزن الانوار
با صدای اذان، ملک صف بست
در شبستان و در صف زوار
حرم آرام و گرم زمزمه بود
ناگهان رنگ آسمان شد تار
فتنهها، اسبهای دشمن شد
تاختند و وطن گرفت غبار
حرم دنج و امن شاهچراغ
دید بر خویش، یورش کفتار
ابر سرد و سیاه و سنگیندل
زد به باغ شکوفهها، رگبار
تا که مهمان شوند در جنت
میشود صف به صف شهید، قطار
آمده شمس طوس، استقبال
میکشد دست بر سر ابرار
شهدا غرق نور و آرامش
گرچه اینجاست درد و غم، بسیار
داغ زوار و صبر و خون جگر
سنگ از این غصه میشود تبدار
"لعل" سرخ است بعد از این غمها
"مرمر" ایستاده بر دیوار
چادری غرق خون شد و ناگاه
روضههای مدینه شد تکرار
یک طرف کودکی در آغوشی
چون عقیقی که بر رکاب، سوار
زده یک تیر، بوسه بر بدن
نوجوانی نجیب و مهرخسار
گوشهای خادمی شکفته به خون
بر لبش ذکر "یا حسین" انگار
همه جا سرخ! ماندهام که حرم
لالهزار است یا که باغ انار
تا که خون شهید میجوشد
ملتی میشود از آن، بیدار
چشمهی گرم خون عاشقها
میرساند مسیر را به بهار
بیگمان پای کار میمانیم
تا که بیرق رسد به حضرت یار
🖤🖤🖤🖤🖤
شاعر:فهیمه انوری
#چهلم_شهدای_شاهچراغ
#لبیک_یا_خامنه_ای
#برای_آرتین
#شعر
@gheseshakhsiatemehvari
هدایت شده از شعر، قصه، معرفی کتاب
📢📢📢📢 توجه توجه 📢📢📢📢
اپلیکیشن "هر روز با قران" منتشر شد
🔹ویژگی های برجسته این برنامه :
🔅فونت خوانا
🔅قابلیت تنظیم فونت آیات و فونت ترجمه
🔅قابلیت تغییر رنگ پس زمینه
🔅استفاده از ترجمه های معتبر
🔅استفاده از صوت قاری های مشهور
🔅طرح تلاوت روزانه یک صفحه از قرآن
لینک دانلود از کافه بازار
:https://cafebazaar.ir/app/ir.almizaan
دانلود مستقیم فایل نصب برنامه از کانال ایتا به آدرس
:https://eitaa.com/dailyquran2016
🌺خوشحال میشیم این پیام را با دوستانتان به اشتراک بگذارید 🌺
هدایت شده از شعر، قصه، معرفی کتاب
قصه تسبیحات حضرت زهرا(س)
از سیره و سبک زندگی حضرت زهرا(س)
نویسنده و شاعر: زهرا محقق
کاری از گروه شعر و قصه در مسیر مادری
منبع : کتاب من لا یحضره الفقیه، جلد1، صفحه 211
🍁🍁🍁🍁🍁🍁
یکی بود یکی نبود، زیر گنبد کبود، غیر از خدای مهربون هیچکس نبود.
خورشید مهربون از پشت کوه ها بیرون اومده بود و کم کم داشت آسمون رو روشن میکرد.
تو شهر مدینه، مردم بعد از خوندن نماز صبح، کارهاشون شروع میشد.
خونه حضرت زهرا هم همینطور بود.
حالا...
اول صبح، کارشون چی بود؟
بارشون چی بود؟
علی مولا بعد از خوندن نماز صبح میرفت دنبال کارهای نخلستان.
بعضی وقتها هم دیرتر به خونه میومد تا مشکلات مردم رو حل کنه.
حضرت زهرا هم به خواست خودش، بیشتر با کارهای خونه مشغول بود.
اولین کار هرروز، آماده کردن وسایل پخت نون بود.
اما اون زمان، نونوایی درکار نبود.
آسیاب بادی و برقی هم نبود.
پس یه نفر باید گندم ها رو میذاشت زیر سنگ آسیاب و انقدر اونو میچرخوند و میچرخوند، تا تبدیل به آرد بشن.
پس...
کی اینکارا رو میکرد؟
حضرت زهرا میکرد.
حضرت زهرا میکرد.
بعد از اون نوبت پختن نون بود.
خمیر باید با کمک آرد، آماده میشد و پهن میشد توی تنور.
هیزم ها هم باید تو تنور، میسوختن و آتیش رو روشن میکردن و اونو داغ میکردن.
اما خمیر های نون که خودشون تو تنور نمی رفتن.
هیزم ها هم که خودشون نمیسوختن.
پس...
کی اینکارا رو میکرد؟
حضرت زهرا میکرد.
حضرت زهرا میکرد.
بعد از خوردن صبحونه با نون تازه، همه تشنه میشدن.
پس آب لازم بود.
برای آوردن آب باید هرروز به چاه آب که دور از خونه ها بود میرفتن.
مشک آب رو تا لب چاه میبردن و با سطل از داخل چاه آب میکشیدن بالا و مشک رو پر میکردن.
اما....
مشک آب که خودش پیاده برنمیگشت خونه.
باید کسی اونو روی شونه هاش میذاشت و بندش رو محکم نگه میداشت تا زمین نیفته.
پس...
کی اینکارا رو میکرد؟
حضرت زهرا میکرد.
حضرت زهرا میکرد.
بعد خوردن صبحونه و آب، بچه ها مشغول بازی تو حیاط میشدن.
کوچه ها و حیاط ها اون زمان همه خاکی بودن.
بعد از بازی بچه ها و پختن ناهار و کارهای دیگه، خونه خاکی و کثیف میشد.
اما اون زمان که جاروی برقی تو خونه ها نبود.
یه جارو دستی گوشه خونه بود که باید خونه رو با اون تمیز میکردن.
پس...
کی اینکارا رو میکرد؟
حضرت زهرا میکرد.
حضرت زهرا میکرد.
تو کوچه های خاکی اون زمان، لباس ها هم خیلی کثیف میشدن.
شستن ظرفا و پختن غذا هم، لباس ها رو کثیف میکرد زیادی.
پس هر چند روز یکبار نوبت شستن لباس ها هم بود.
اما اون زمان که وسیله ای نبود که لباسا رو خودش بشوره و پهن کنه.
پس...
کی اینکارا رو میکرد؟
حضرت زهرا میکرد.
حضرت زهرا میکرد.
بله... این همه کارها رو حضرت زهرا انجام میدادن.
البته بعضی وقتها که علی مولا خونه بودن، به ایشون کمک میکردن.
مثلا خونه رو خودشون جارو میزدن، یا حتی گاهی تو خونه عدس پاک میکردن.
اما بازهم، بیشتر کارها با خود حضرت فاطمه بود و ایشون خیلی خسته میشدن.
🌷🌷🌷🌷🌷
یه روز علی مولا که خستگی حضرت زهرا رو دیدن، به ایشون گفتن:
فاطمه عزیزم،
برو پیش پیمبر!
بهش بگو پدرجون
کمک بیار برامون!
ایشون گفتن :
فاطمه جان!
برو پیش پدرت رسول خدا، و ازش خواهش کن تا یه خدمتکار برای ما بفرسته تا کمک کار تو باشه!
(آخه اون زمان ها رسم بود که مردم برای کمک تو کارهای خونه خدمتکار داشتن)
حضرت فاطمه زهرا هم قبول کردن و به خونه پدرشون رفتن.
چی شد پیش پیامبر؟
زهرا چی گفت با پدر؟؟
حضرت زهرا دیدن که رسول خدا دارن با دوستاشون صحبت میکنن.
برای همین روشون نشد که با ایشون حرف بزنن.
و برگشتن به خونه.
روز بعد پیامبر به خونه دخترشون اومدن و گفتن زهرا جان دیروز با من چه کاری داشتی دختر عزیزم؟
چرا حرفی نزدی؟؟
حضرت زهرا باز هم نتونستن جواب بدن.
آخه خجالت میکیشیدن که چنین چیزی از پدرشون بخوان.
اما علی مولا به جای ایشون جواب پیامبر رو دادن.
چی گفت امام علی جون ؟
با پدر مهربون؟
ایشون گفتن:
ای رسول خدا!
فاطمه با کارهای خونه خیلی خسته میشه.
انقدر آسیاب رو خودش چرخونده که دستهاش تاول زدن.
انقدر خونه رو جارو زده که لباسهاش تیره و سیاه شدن.
انقدر با مشک آب آورده که رد بند مشک روی بدنش مونده.
من از زهرا خواستم که از شما خواهش کنه تا یه خدمتکار برای ما به خونمون بفرستین.
ادامه قصه در پیام بعدی...👇👇👇
#شخصیت_محوری
#قصه_تسبیحات_حضرت_زهرا
#فضائل_حضرت_زهرا
#سبک_زندگی
#سیره_زندگی_اهل_بیت
#قصه
به کانال شعر،قصه و معرفی کتاب بپیوندید👇
@gheseshakhsiatemehvari