eitaa logo
نماز سکوی پرواز
525 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
5.4هزار ویدیو
26 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🕌رمـــــان 🕌قسمٺ پیراهن سپیدم همه از رنگ گل شده بود،..😭😭😭 کمر و گردنش از جای گلوله از هم پاشیده و با آخرین ✨👣 که به نگاهش مانده بود، دنبال میگشت...😭😭😭 اسلحه مصطفی کنارش مانده.. و نفسش هنوز برای می تپید که با نگاه نگرانش روی بدنم میگشت مبادا زخمی خورده باشم...😭😭 گوشه پیشانی اش شکسته و کنار صورت و گونه اش پُر از خون شده بود... ابوالفضل از آتش این همه زخم در آغوشش پَرپَر میزند.. و او تنها با قطرات اشک، گونه های روشن و خونی اش را میبوسید...😭🌸 دیگر خونی به رگ های برادرم نمانده بود که چشمانش خمار خیال شهادت🕊سنگین میشد.. و دوباره پلک هایش را می گشود تا صورتم را ببیند.. و با همان چشم ها مثل همیشه به رویم میخندید...😊🕊 مستش کرده بود.. که با لبخندی شیرین پیش چشمانم دلبری میکرد،..😍😊 صورتش به میزد و لب های خشکش برای حرفی میلرزید.. و آخر که پیش چشمانم مثل ساقه گلی شکست🥀🕊 و سرش روی شانه رها شد...🕊👣✨ انگار عمر چراغ چشمانم به جان برادرم بسته بود..😱😭 که شیشه اشکم شکست و ضجه میزدم😭😫 فقط یکبار دیگر نگاهم کند... شانه های مصطفی از گریه میلرزید😭 و داغ دل من با گریه خنک نمیشد..😭 که با هر دو دستم.. پیراهن خونی ابوالفضل را گرفته بودم و تشنه چشمانش، صورتش را میبوسیدم.. و هر چه میبوسیدم عطشم بیشتر میشد که لب هایم روی صورتش ماند.. و نفسم از گریه رفت...😭😭😫😫😭😫😭😭 مصطفی تقلّا میکرد.. دستانم را از ابوالفضل جدا کند و من دل رها کردن برادرم را نداشتم...🕊😭😭😭 که هر چه..
🕌رمـــــان 🕌قسمٺ که هر چه بیشتر شانه ام را میکشید، بیشتر درآغوش ابوالفضل فرو میرفتم...😫😫😫😭😭😭 جسد ابوجعده🔥 و بقیه دور اتاق افتاده.. و چند نفر از رزمندگان🌟.. مقابل در صف🌟🌟🌟 کشیده بودند تا زودتر از خانه خارجمان کنند... مصطفی🌸 سر ابوالفضل🕊 را روی زمین گذاشت،.. با هر دو دست بازویم را گرفته و با گریه😭❤️ تمنا میکرد تا آخر از دل کندم... و به خدا قلبم روی سینه اش جا ماند که دیگر در سینه ام تپشی حس نمیکردم...😭🥀🕊 در نیروهای مقاومت مردمی از خانه خارج شدیم.. و تازه دیدم... کنار کوچه جسم بی جان🌷مادرمصطفی🌷 را میان پتویی پیچیده اند... نمیدانم مصطفی با چه دلی این همه غم را تحمل میکرد.. که خودش سر پتو را گرفت، رزمنده دیگری پایین پتو را بلند کرد.. و غریبانه به راه افتادیم...😣😭😞💞😖😭 دو نفر از رزمندگان.. بدن ابوالفضل🕊👣 را روی برانکاردی قرار داده.. و دنبال ما برادرم رامیکشیدند... جسد چند تکفیری... در کوچه افتاده و هنوز صدای تیراندازی از خیابان های اطراف شنیده میشد... یک دست مصطفی به پتوی خونی مادرش چسبیده..😭🌷 و با دست دیگرش دست لرزانم را گرفته بود..😭❤️ که به قدمهایم رمقی نمانده..و او مرا دنبال خودش میکشید. سرخی غروب🌆 همه جا را گرفته.. و شاید از مظلومیت خون شهدای زینبیه🌷💚 در و دیوار کوچه ها رنگ خون شده بود.. که در انتهای کوچه.. مهتاب 🕌💚✨ پیدا شد و چلچراغ اشکمان😭💞😭 را در هم شکست... تا رسیدن به آغوش حضرت زینب (س) هزار بار جان کندیم.. و با آخرین نفسمان تقریباً میدویدیم تا پیش از رسیدن تکفیری ها در حرم شویم... گوشه و کنار صحن عده ای پناه آورده و اینجا دیگر مردم زینبیه از هجوم تکفیری ها بود... گوشه صحن...
🕌رمـــــان 🕌قسمٺ گوشه صحن زیر یکی ازکنگره ها کِز کرده بودم،.. پیکر ابوالفضل😢 و مادر مصطفی😢 کنارمان بود.. و مصطفی نه فقط چشمانش که تمام قامتش از اینهمه مصیبت در هم شکسته بود...😞😣 در تاریک و روشن آسمان مغرب صورتش از ستارههای اشک میدرخشید.. و حس میکردم هنوز روی پیراهن خونی ام دنبال زخمی میگردد..😥 که گلویم از گریه گرفت و ناله زدم _من سالمم، اینا همه خون ابوالفضله!😭😞 نگاهش تا پیکر ابوالفضل رفت... و مثل اینکه آن لحظات دوباره پیش چشمانش جان گرفته باشد، شرمنده زمزمه کرد _پشت در که رسیدیم، بچه ها آماده حمله بودن.😒من و ابوالفضل نگران تو بودیم، قرار شد ما تو رو بکشیم بیرون و بقیه برن سراغ اونا.😞😭 و همینجا در برابر عشق ابوالفضل به من😞❤️ کم آورده بود که مقابل چشمانم از خجالت به گریه افتاد😭 _وقتی با اولین شلیک افتادی رو زمین، من و ابوالفضل با هم اومدیم سمتت، ولی اون زودتر تونست خودش رو بندازه روت.😓😭 من تکان های قفسه سینه😥😭 و فرو رفتن هر گلوله به تنش😭 را حس کرده بودم.. که از داغ دلتنگی اش جگرم آتش گرفت و او همچنان نجوا میکرد _قبل از اینکه بیایم تو خونه، وسط کوچه مامانم رو دیدم.😣😭 چشمانش از گریه رنگ خون شده بود.. و این همه غم در دلش جا نمیشد.. که از کنارم بلند شد، قدمی به سمت پیکر ابوالفضل و مادرش رفت.. و تاب دیدن آنها را هم نداشت که آشفته دور خودش میچرخید... سرم را از پشت به دیوار تکیه داده بودم، به ابوالفضل نگاه میکردم.. و مصطفی جان کندنم را حس میکرد که به سمتم برگشت و مقابلم زانو زد...😢❤️ جای لگدشان روی دهانم مانده.. و از کنار لب تا زیر چانهام خونی بود. این صورت شکسته را
🕌رمـــــان 🕌قسمٺ این صورت شکسته را در این یک ساعت بارها دیده و این زخم ها برایش کهنه نمیشد..😠 که دوباره چشمانش آتش گرفت...😠 هنوز سرم را در آغوشش نکشیده بود، این چند ساعت پرده را پاره نکرده.. و این زخمها کار خودش را کرده بود که بیشتر نزدیکم شد، سرم را کمی جلوتر کشید.. و صورتم را روی شانه اش نشاند...😠😓 خودم نمیدانستم.. اما انگار دلم همین را میخواست که پیراهن صبوری ام را گشودم.. و با گریه جراحت جانم را نشانش دادم _مصطفی دلم برا داداشم تنگ شده!😭 دلم میخواد یه بار دیگه ببینمش! فقط یه بار دیگه صداشو بشنوم!😭🕊 صورتم را در شانه اش فرو میکردم..تا صدایم کمتر به کسی برسد،.. سرشانه پیراهنش از اشک هایم به تنش چسبیده.. و او عاشقانه به سرم دست میکشید تا آرامم کند.. که دوباره رگبار گلوله در آسمان زینبیه پیچید... رزمندگانِ🌟 اندکی در حرم مانده.. و درهای حرم را از داخل بسته بودند که اگر از سدّ این درها عبور میکردند،😱 و با هم شکسته میشد... میتوانستم تصور کنم.. تکفیری هایی که را با محاصره کرده اند چه ولعی برای بریدن سرهایمان دارند.. و فقط از خدا میخواستم..😣🤲 شهادت من پیش از مصطفی باشد تا سر بریده اش را نبینم...😣 تا سحر گوشم به لالایی گلوله ها بود،.. چشمم به پای پیکر ابوالفضل و مادر مصطفی بی دریغ میبارید..😣😢 و مصطفی🌸🌟 با مدافعان... و اندک اسلحهای که برایشان مانده بود، دور حرم میچرخیدند.. و به گمانم دیگر تیری برایشان نمانده بود😥😥 که پس از نماز صبح...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیایش شبانه با حضـــــرت عشق ❤️❤️ خدایا 🤲 در این شب زیبا گره های زندگی ما را بگشای مایی که با هزاران امید  تو را صدا میزنیم بارالها🙏 غم را از سینه هامان بزداي و نور امید را در دلمان روشن کن ✨ پناهمان باش اۍ مهربان ترین🙏   آمیـــن یا رَبَّ 🙏 💡چراغ خانه امیدتون همیشہ روشن ♥️و دل‌هاتون میزبان گرماے عشق به خدا باد♥️ شبتون زیبا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ 🍂یاعلی 🍂 🍂🌼سلام فرمانده 🍂🌼سلام لاله ی سحرم 🍂🌼سلام محب امام زمان عج 🍂🌼🍂🌼🍂 💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠 💢السلام علیک یا اباصالح المهدی به نگاهی دل بیمار مرا درمان کن رحم آخر به من بی سر و بی سامان کن من اسیر شب ظلمانی هجران توام طاقتم رفت، رهایم ز غم هجران کن دم صبح است بیا موعد دیدار رسید جرعه ای شادی و لبخند مرا مهمان کن ز کنار من دلباخته یکدم بگذر روی بنما و بنای غم دل ویران کن الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج عج
🥀 رابطه‌ی اشتیاق ما به امام زمان(عج) و اخلاص در بندگی 🔹 در طلب و جستجوی هر چه هستیم آن خواسته، تمام ارزش و وجود ما خواهد بود 🔹 امام عسکری علیه‌السلام به امام مهدی ارواحنافداه فرمودند: ✨ وَ اعْلَمْ أَنَّ قُلُوبَ أَهْلِ الطَّاعَةِ وَ الْإِخْلَاصِ نَزَعَ إِلَيْكَ مِثْلَ الطَّيْرِ إِلَى أَوْكَارِهَا ✨ بدان، همان گونه که پرنده به سوی لانه‌اش می‌رود، دل‌های اهل طاعت و اخلاص به سوی تو کنده می‌شود.  📚 کمال الدین، ج۲، ص۴۴۴ ✅ میزان اشتیاق ما به حضرت ولی عصر ارواحنافداه ، نشان دهنده میزان مطیع بودن و خالص بودن ما در عرصه بندگی است. 🔹 کسی که نسبت به امام زمان ارواحنافداه اشتیاق ندارد، اعمالش طاعت محسوب نشده و عبادات خالصانه‌ای ندارد. اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج ═❁๑🍃๑🌹๑🍃๑ ❁═
امام عصر سلام‌الله‌علیه در جامعه‌ی کبیره!   💎 ▫️ زیارت جامعه کبیره با سلام آغاز می شود! زیارت جامعه ی کبیره با چند سلام به ائمّه سلام‌الله‌علیهم و از جمله امام عصر ارواحنافداه آغاز می‌شود. سلام واژه‌ای است که در تمام دنیا به آن با دیده‌ی احترام می‌نگرند. سلام علاوه بر آن که دلپذیر و آرام‌بخش است، نشانه‌ی ادب نیز می‌باشد. سلام آن قدر مقدّس است که یکی از نام‌های خداوند و قرآن کریم نیز هست! سلام قول خداوند مهربان است‌. در سوره‌ی یاسین می‌خوانیم: «سلامٌ قولاً من ربِّ الرّحیم» پس یادمان باشد زیارت را که آغاز می‌کنیم، با ادب و احترام، هم پیام سلامتی خودمان و هم سلام خداوند متعال را به امام عصر ارواحنافداه برسانیم! امام زمان ارواحنافداه این گونه بیشتر خوشحال خواهند شد! ✍ بهزاد فیروزمنش 💚 اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج 💚
من فردا می‌آیم چون؛ چشم انداز انقلاب ایران را،آب و برق مجانی نمی‌دانم... از نگاه من،انقلاب ایران در تدارک آماده کردن جهان است برای پا گُشایی آن <انسان کامل>و آن مصلح جهانی...و این هدف همین امروز هم تا حدودی محقق شده است، فقط کافیست به خیابان‌های آمریکا و اروپا نگاه کنیم تا نمونه‌ای از تفکر انقلاب اسلامی و نه بزرگ مردمِ بیدارشده‌ی جهان به استکبار جهانی را ببینیم! من به احترام امامی که صدای قدومش نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود، می‌ایستم و می‌خواهم که وفادار بمانم. من فردا می‌آیم چون؛ وفاداران به مسلم، در صحنه‌ی بعد، وفاداران به امام در"کربلا" بودند...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌗هنگام سپیده دم خروس سحری دانی که چرا همی کند نوحه گری یعنی که نمودند در آیینهٔ صبح کز عمر شبی گذشت و تو بی خبری ⭐️« در نصایح لقمان به فرزندش چنین آمده است: "یا بنىّ لا تکن اعجز من هذا الدّیک یصوت بالاسحار و انت نائم على فراشک"؛ اى پسر من، عاجزتر از خروس مباش که صدا مى‏کند به ها (یعنى ذکر می‌‏گوید) و حال آن که تو خوابیده باشى بر رختخواب خود. » . در برخی از روایات گفتار خروس ترجمه و بیان شده است، که حضرت علیه السلام می فرماید: « خروس می گوید: "اذکروا اللّه یا غافلین" یعنی ای کسانی که از خداوند غافلید او را ذکر کنید. » 🐓 كم ز خروسی مباش، مُشت پَری بیش نیست ، از سر شب تا سحر ذكر خدا می‏كند