✨برایتان اینگونه #ارزو میڪنم ؛
✨ان زمان ڪه در #محشر
✨خدا بگویدچه داشتی؟
✨ #حسیــن سربلندڪند
✨و بــگوید حســاب شد!
✨ #مـــهمان_مــن_اســت...
eitaa.com/Namazshab
✨﷽✨
✍🏻از وصیت های آیتالله قاضی:
... دیگر آن که، گر چه این حرفها آهن سرد کوبیدن است، ولی بنده لازم است بگویم:
اطاعت والدین،حسن خلق،
ملازمت صدق، موافقت ظاهر با باطن
و ترک خدعه و حیله و تقدم در سلام
و نیکویی کردن با هر برّ و فاجر، مگر در جایی که خدا نهی کرده.
الله الله الله که دل هیچ کس را نرنجانید!
eitaa.com/Namazshab
﷽
📲 فایل صوتے
🎙واعظ: حاج آقا #پناهیان
🔖 تمنای امام حسین علیه السلام 🔖
◾️ #ویژه_ماه_محرم ◾️
🔋حجم: 2/3 MB
⏰زمان: 9 دقیقه و 7 ثانیه
eitaa.com/Namazshab
نَـــــــــــمازشَــــــــــــــب
#رمان_محمد_مهدی 11 💠 قال الصادق (ع) : لو ادرکته ، لخدمته ایام حیاتی . از امام صادق (ع) سوال کردند
#رمان_محمد_مهدی 12
🔰 طبق توصیه دیشب همسرش رفت برای درخواست وام که یک مرتبه دید صدای داد و بیداد یه پیرمرد کل بانک رو برداشته
دقت کرد دید یکی از اعضای مسجد محل خودشون هست که اتفاقا پدر شهید هم هست و در ماه مبارک رمضان ، ادعیه ماه رو با صدای قشنگ و محزون خودش می خونه
🌀 پیرمرد داد میزد و می گفت :
مگه نگفته بودین آخر این ماه درست میشه؟ پس کو ؟ چرا الان بازی در آوردین؟ میگین اعتبار ندارین؟ پس این همه پول چیه؟
چطور برای خودتون اعتبار و بودجه دارین؟ به ما بدبخت بیچاره ها که میرسه میگین پول ندارین...
خدا نگذره ازتون، خدا...
یهو قلبش گرفت ، همونجا کف بانک افتاد پایین، چند نفر از مشتری ها گرفتنش و روی صندلی نشوندنش، یه لیوان آب دادن دستش و کمی به صورتش پاشیدن ، حالش کمی بهتر شد
چشم هاش رو که باز کرد، حاج هادی رو دید که داره با لبخند بهش نگاه میکنه
❇️ گفت چی شده پدرجان؟ چرا عصبانی میشی؟ نا سلامتی من اینجا کار می کنم، هم مسجدی ، هم محله ای ،
بگو مشکلت رو برطرف میکنم انشالله
✳️ پیرمرد و هادی کنار رئیس بانک بودن ،
پیرمرد گفت خوبی پسرم؟ اصلا حواسم نبود شما اینجا کار می کنی،
آقای رئیس بانک این چه وضعیه؟ شما بمن قول داده بودین که تا آخر این ماه وام من جور میشه، پس چرا الان میگین اعتبار نیست؟
چرا میگین نمیشه؟
رئیس بانک گفت دست ما نیست حاج اقا، از مرکز به ما دستور دادن، من شرمنده روی گل شمام
پیرمرد گریه کرد ، با اون سن و سالش ، جلوی چندتا کوچیک تر از خودش داشت گریه می کرد
💠 هادی گفت پدر جان ، وامت خیلی ضروری بود؟ برای چی می خواستی؟
گفت از ضروری هم ضروری تر !
برای جهزیه دخترم می خواستم، اگه الان وام نگیرم معلوم نیست چندماه دیگه قیمت ها چقدر بره بالاتر ، خودتون که می بینین قمیتها چطور هر روز دارن سر به فلک می کشن
✳️ تا گفت جهزیه ، هادی دلش ریخت
خودش این درد رو قبلا برای خواهرش کشیده بود، وقتی دقیقا خودش می خواست برای خواهرش وام جور کنه، اما نشد و خواهرش شرمنده خانواده شوهر شد و با چشم گریان عروسی گرفت
تو این فکرها بود که صدای پیامک موبایلش اونو سر جا آورد
پیامک رو که خوند ،دید دیگه اصلا ذره ای مکث جایز نیست،
سریع به پیرمرد اشاره کرد و گفت وام شما جور میشه تا اخر هفته ، غصه نخور
شماره کارتت رو بده ، خودم وام رو به کارتتون می ریزم، اقساط وام و... هم خودم بهتون خبر می دم
به هر حال شما پدر شهید هستید ، بالای سر ما جا دارین، من وام شما رو درست می کنم
پیرمرد که همینطوری هاج و واج مونده بود گفت چطور؟
همین الان همکار شما گفت نمیشه که
هادی گفت، نه حاجی جان، اتفاقا تازه پیامک اومد از مرکز که میشه ! درست شد، ضامن هم نمیخواد !
من تا آخر هفته وام رو می ریزم، شما هم اقساطش رو پرداخت کنین
🌀 انگار دنیا رو به پیرمرد داده بودن...
پیرمرد با کلی دعا و تشکر رفت ،
هادی به رئیس بانک گفت: همین الان پیامک اومد که...
( ادامه دارد ...)
eitaa.com/Namazshab
✍️ احسان عبادی
📖🕋📖🕋📖
🕋📖🕋📖
📖🕋📖
📖✨همراهان گرامی کانال ، ختم قرآن دسته جمعی هدیه به امام حسین علیه السلام و یاران باوفایش ، به مناسبت ماه محرم بر اساس صفحات قرآن عثمان طه ،در کانال برگزار میشود
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🍃
✅ تعداد ثبت مجموعه یا ضامن آهو میشود و توسط متصدی آمار در حرم مطهر
🍃🍂آقا علی بن موسی الرضا 🍂 🍃
از طرف شما عزیزان ثبت میشود و نزد ولی نعمتمان به امانت سپرده میشود
❇️فرصت اعلام و خواندن تا آخر ماه محرم
✅ هدیه به امام حسین علیه السلام و یاران باوفایش و برآورده شدن حاجات افرادی که
سهمی از تلاوت را انجام میدهند داشته
باشیم 🙏
💠رسول الله (ص) فرمودند:
ختم كننده قرآن گويى نبوت را در قلبش جاى داده است اگرچه به وى وحىنمى شود. اويكدعاىمستجاب داردودرختى در بهشتنصيبشمى گردد
بحار
كلينى ج 2
متقى ج1
مجلسى 1403
📣از دوستانی که تمایل دارند در این ختم آسمانی شرکت کنند 😊
🌸تقاضا میشود تعداد صفحات درخواستی خود را که تلاوت می نمایید به آیدی زیر👇👇👇 اعلام کنید تا در اولین فرصت شماره صفحات خدمت شما اعلام گردد ودر حرم امام رضا علیه السلام ثبت شود🥀
⬇️⬇️⬇️⬇️به آیدی زیر پیام دهید جهت شرکت در ختم قران
🆔 @ZZ3362
نَـــــــــــمازشَــــــــــــــب
#رمان_محمد_مهدی 12 🔰 طبق توصیه دیشب همسرش رفت برای درخواست وام که یک مرتبه دید صدای داد و بیداد یه
#رمان_محمد_مهدی 13
💠 هادی به رئیس بانک گفت: همین الان پیامک اومد که...
رئیس پرید توی حرفش و گفت این چه کاری بود که کردی آقا هادی؟
من تا حالا ازت دروغ نشنیدم
پشت سرت نماز می خوندم
برای چی به این پیرمرد بنده خدا دروغ گفتی؟
از کی تا حالا ابلاغیه های شعبه مرکزی با پیامک ابلاغ میشه و از کی به جای رئیس ، به دست کارمند میرسه؟
جریان اون پیامک چیه؟
✳️ هادی گفت چشم رئیس جان ، امان بده !
دیشب با خانمم راجع به این وام صحبت کرده بودم و راضی بود که بگیریم
بهش گفتم امروز اقدام می کنم
اومدم پیش شما برای پرکردن فرم درخواست که این قضیه پدر شهید پیش اومد
مشغول حرف زدن بودیم که خودتون مشاهده کردین پیامک اومد
از طرف خانمم بود
پیام داد که چی شد؟ وام رو ثبت نام کردی؟
منم دیدم الان وقتشه ، الان بهترین فرصت هست،
این شد که اون حرفها رو به پیرمرد گفتم
رئیس گفت درست حرف بزن ببینم چی میگی، یعنی چی؟
هادی: خب معلومه دیگه اقای رئیس، با پیامک خانمم یاد این افتادم که قرار بود درخواست وام بدم برای خودم، اما با دیدن نیاز این پدرشهید ، منصرف شدم و میخوام وامم رو که گرفتم بدم به ایشون
چون نیازش بیشتره
اشکالی داره؟
رئیس: خب ... خب... نه ، اصلا ، چه اشکالی ، صلاح کار خویش ، خسروان دانند
اما می گفتی خودت به این وام نیاز داری
هادی: من اره، نیاز دارم
اما برای خرید وسایل پسرم که داره انشالله به دنیا میاد می خواستم
ولی کار این پدر شهید فوری تر هست،
این بابا، پسرش رو برای حفظ اسلام و این کشور داده، بی انصافی هست من نخوام برای تشکر ازش، یک وام 50 تومنی رو بهش ندم، وسایل پسر منم جور میشه و خدا بزرگه
به قول سعدی :
همان کس که دندان دهد ، نان دهد
همون خدایی که ما رو داره صاحب بچه میکنه ، همون خدا هم پول سیسمونی پسر منم جور میکنه
💠 هادی: فقط آقای رئیس از بچه ها و کارمندها کسی نفهمه
همه چی طبق روال عادی
من وامم رو می گیرم ، با اسم و مشخصات خودم
فقط بعدش اون رو انتقال میدم به حساب این بابا
اقساطش هم ماهانه محترمانه ازش می گیرم
رئیس : خدا خیرت بده، چندتا کارمند مثل تو داشتیم، الان مشکلات کشور حل شده بود
✳️ هادی بعد ظهر رفت سمت خونه
تو دل خودش خوشحال بود که امروز دل یک نفر رو خوشحال کرد و نگذاشت پیرمردی شرمنده دخترش بشه
وقتی وارد خونه شد، همسرش بعد سلام و احوال پرسی فورا سوال کرد ....
( ادامه دارد ...)
eitaa.com/Namazshab
✍️ احسان عبادی
تا حرف تو میشه.mp3
5.77M
🏴 #نوای_حسینی
سلام ... ببین شکسته بالم
سلام ... نگاهی کن به حالم
😭😭😭😭😭
بزار سایه ات همیشه روی سرم باشه
قرار ما شب جمعه حرم باشه
دوست دارم دوست دارم ارباب😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
📖🕋📖🕋📖
🕋📖🕋📖
📖🕋📖
📖✨همراهان گرامی کانال ، ختم قرآن دسته جمعی هدیه به امام حسین علیه السلام و یاران باوفایش ، به مناسبت ماه محرم بر اساس صفحات قرآن عثمان طه ،در کانال برگزار میشود
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🍃
✅ تعداد ثبت مجموعه یا ضامن آهو میشود و توسط متصدی آمار در حرم مطهر
🍃🍂آقا علی بن موسی الرضا 🍂 🍃
از طرف شما عزیزان ثبت میشود و نزد ولی نعمتمان به امانت سپرده میشود
❇️فرصت اعلام و خواندن تا آخر ماه محرم
✅ هدیه به امام حسین علیه السلام و یاران باوفایش و برآورده شدن حاجات افرادی که
سهمی از تلاوت را انجام میدهند داشته
باشیم 🙏
💠رسول الله (ص) فرمودند:
ختم كننده قرآن گويى نبوت را در قلبش جاى داده است اگرچه به وى وحىنمى شود. اويكدعاىمستجاب داردودرختى در بهشتنصيبشمى گردد
بحار
كلينى ج 2
متقى ج1
مجلسى 1403
📣از دوستانی که تمایل دارند در این ختم آسمانی شرکت کنند 😊
🌸تقاضا میشود تعداد صفحات درخواستی خود را که تلاوت می نمایید به آیدی زیر👇👇👇 اعلام کنید تا در اولین فرصت شماره صفحات خدمت شما اعلام گردد ودر حرم امام رضا علیه السلام ثبت شود🥀
⬇️⬇️⬇️⬇️به آیدی زیر پیام دهید جهت شرکت در ختم قران
🆔 @ZZ3362
نَـــــــــــمازشَــــــــــــــب
#رمان_محمد_مهدی 13 💠 هادی به رئیس بانک گفت: همین الان پیامک اومد که... رئیس پرید توی حرفش و گفت ا
#رمان_محمد_مهدی 14
🔰 وقتی وارد خونه شد، همسرش بعد سلام و احوال پرسی فورا سوال کرد چی شد هادی جان؟
ثبت نام کردی برای وام؟
💠 هادی: اره ، اسم نوشتم، قراره تا اخر هفته هم پولش جور بشه و بره حساب یه نفر دیگه
🔰 نرگس خانم از تعجب چشم هاش گرد شده بود و گفت یعنی چی؟
حساب یه نفر دیگه چیه؟
حساب کدوم نفر؟
💠 هادی خندید و گفت : ای بابا ، خانم جان شما که در بند مال دنیا نبودی ، مگه ما ندار هستیم؟ خداروشکر استخدام هستم و درامد خودمون رو هم داریم، این وام نشد یه وام دیگه، خدا بزرگه، تو کار دیگران رو راه بنداز خدا خودش جبران میکنه
به قول معروف : تو نیکی می کن و در دجله انداز / که ایزد در بیابانت دهد باز
🔰 نرگس خانم : نه ، منظورم مال دنیا و این حرفها نیست، خب وام رو به کی دادی و به چه نیتی؟ اون هم تو این شرایط که برای بچه مون باید وسیله می گرفتیم و..
💠 هادی : اتفاقا منم دادم به کسی که میخواد برای بچه خودش وسیله بگیره، اما بچه اون با بچه ما فرق داره ، بچه اون کسی رو جز پدرش نداره و این پدر باید جهزیه دخترش رو تامین کنه
اما بچه ما ، دو تا پدربزرگ و دوتا مادربزرگ داره، اونها قطعا برای خرید وسایل نوه خودشون دست بکار میشن
نترس
دادم به یه پدر شهیدی که دنبال وام بود برای جهزیه دخترش
مطمئن باش خدا جبران میکنه
👈 اون شب نشنیدی که حاج اقا عسکری روایتی رو می خوند که امام معصوم فرمودند
شیعیان ما را هنگام مراقبت از نماز اول وقت و کمک به برادران دینی خود ، آزمایش کنید
حالا منم به یه برادر دینی کمک کردم، مگه بعد شنیدن اون حدیث امام صادق(ع) قول ندادیم هردومون ،
که اول خودمون خادم مولا بشیم و بعدش #محمد_مهدی رو با تربیت مهدوی بزرگ کنیم؟
خب خادم و سرباز امام زمان بودن که فقط به دعای عهد و ندبه خوندن نیست، دست دیگران رو هم باید گرفت ، تو اجتماع هم باید به داد مردم رسید
🔰 نرگس خانم که اولش کمی ناراحت بود، با حرفهای هادی آروم شد، خودش زن بود و عروسی کرده بود و می دونست تهیه جهزیه یک دختر، چقدر مهم تر از سیسمونی نوزاد هست
یه لبخند مهربانانه به آقا هادی زد و گفت پاشو دست و صورتت رو بشور و بیا نهار بخوریم قهرمان من !!!
انشالله این عملت هم قبول باشه که صد در صد هست
💠 اون شب تو مسجد، پدر شهید اومد پیش اقا هادی ، تا خواست حرفی بزنه هادی اشاره کرد یواش پدرجان ، یواش
کسی نباید متوجه این موضوع بشه،
اینجوری همه میان بانک و از من انتظار وام دارن، منم دستم بسته هست و نمی تونم برای همه وام جور کنم
دوست هم ندارم کسی بدونه برای شما کاری کردم ، انشالله تا اخر هفته وام شما جور میشه،
فقط تو نمازها و دعاهات به پسر شهیدت بگو برای ما هم دعا کنه ...
( ادامه دارد ...)
eitaa.com/Namazshab
✍️ احسان عبادی
﷽
📲 فایل صوتے
🎙واعظ: حجت الاسلام #سعیدی
🔖 لجاجت و مخالفت با هدایت یافتن 🔖
◾️ #ویژه_ماه_محرم ◾️
🔋حجم: 3/6 MB
⏰زمان: 5 دقیقه و 47 ثانیه
eitaa.com/Namazshab
آیت الله مظاهری:
. 👈سعی کنید نماز شب را ترک نکنید.
. 🎁هرچه قرار است به یک سالک الی الله از رشد و پیشرفت و معنویت داده شود، در دل شب است.
. 💎گنجی است که در دل شب باز می شود! کسی که می خواهد استفاده ببرد باید بلند شود، زحمت بکشد تا به او برسد.
#نماز_شب
eitaa.com/Namazshab
⁉️ســوال: اگر کسی نذر کند که در روز تاسوعا و عاشورا در حسینیه یا مسجدی به عزاداران غذا بدهد، آیا می تواند پول آن را به مصرف دیگر برساند؟
✅👈🏻پاسخ ازنظر تمام مراجع
📝⇦جواب:پاسخ اجمالی:عمل به نذر و وفای به آن در هر صورت لازم است و مکلف باید طبق آن عمل کند؛ البته اگر به صورت صحیح و با تمام شرایط باشد، و از جمله شرایط این است که صیغه خوانده شود. البته لازم نیست به عربی باشد، بلکه اگر معنای صیغه عربی را برساند، کافی است. پس اگر بگوید: چنانچه حاجت من برآورده شود «برای خدا بر من (لازم) است که هزار تومان به فقیر بدهم یا در شب یا روز عاشورا در فلان حسینیه به عزاداران غذا بدهم » نذر او صحیح است.
چنانچه اصل نذر بدین صورت انجام شود، به هر کیفیتی که نذر کرده، باید به جا آورد ونمی تواند پول آن را بدهد. اگر در نذر شرط کرده باشد که سفره ابوالفضل را مثلا در منزل بگیرد یا در مسجد یا در حسینیه یا به عزاداران غذا بدهد ، باید به همین شکل عمل شود.
اگر در آن مکان نیازی به غذا نبود یا دیگران نیز غذا تهیه کرده بودند، می توان غذا یا نذر را در جای دیگری که مجلس عزای حضرت اباعبدالله(ع) برقرار است، به مصرف رساند.
اگر صیغه نذر طبق شرایط نباشد، آن نذر اعتبار ندارد، ولی می تواند به دلخواه خود با توجه به عهد و نیتی که کرده، گوسفندی قربانی کند یا کار خیر دیگری انجام دهد یا غذایی به عزاداران بدهد.
📓پینوشتها:
۱. توضیح المسائل مراجع، ج ۲، ص ۵۴۱، مسئلة ۲۶۴۱.
eitaa.com/Namazshab
🌹نصیحت امام حسین (علیه السلام)
مردى آمد خدمت امام حسين عليه السلام و گفت مردى گناهكارم و نمى توانم از گناه خودارى كنم مرا موعظه كن.
امام عليه السلام در پاسخ فرمود:
پنج كار انجام بده بعد هر چه خواستى گناه كن:
۱ـ روزى خدا را نخور هر چه مى خواهى گناه كن؛
۲ـ از حكومت و سرپرستى خدا خارج شو،
هر چه دلت مى خواهد انجام ده؛
۳ـ جايى را انتخـاب كن كه خـدا تـو را نبيند
بعـد هر چه مى خواهى گناه مرتكب شو؛
۴ ـ زمانى كه عزرائيل آمد روح ترا از بدنت بگيرد
او را از خودت دور كن هر چه خواستى انجام بده؛
۵ ـ وقتى كه مالك جهنم خواست تو را وارد آتش كند وارد نشو بعد هرگناهى كه مى خواهى انجام ده .
📚موسوعة كلمات الامام الحسين (ع)،ح 559
eitaa.com/Namazshab
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#یک_داستان_یک_پند
✅فردی پیش بهلول آمد و گفت: راهی بگو که گناه کمتر کنم.
✍🏻 بهلول گفت: بدان وقتی گناه میڪنی، یا نمیبینی که خدا تو را میبیند، پس کافری. یا میبینی که تو را میبیند و گناه میکنی، پس او را نشناختهای و او را نزد خود حقیر و کوچک میشماری.
✍🏻 پس بدان شهادت به اللهاڪبر، زمانی واقعی است ڪه گناه نمیڪنی. چون ڪسی ڪه خدا را بزرگ ببیند نزد بزرگ مؤدب مینشیند و دست از پا خطا نمیڪند.
#رمان_محمد_مهدی 14
🔰 وقتی وارد خونه شد، همسرش بعد سلام و احوال پرسی فورا سوال کرد چی شد هادی جان؟
ثبت نام کردی برای وام؟
💠 هادی: اره ، اسم نوشتم، قراره تا اخر هفته هم پولش جور بشه و بره حساب یه نفر دیگه
🔰 نرگس خانم از تعجب چشم هاش گرد شده بود و گفت یعنی چی؟
حساب یه نفر دیگه چیه؟
حساب کدوم نفر؟
💠 هادی خندید و گفت : ای بابا ، خانم جان شما که در بند مال دنیا نبودی ، مگه ما ندار هستیم؟ خداروشکر استخدام هستم و درامد خودمون رو هم داریم، این وام نشد یه وام دیگه، خدا بزرگه، تو کار دیگران رو راه بنداز خدا خودش جبران میکنه
به قول معروف : تو نیکی می کن و در دجله انداز / که ایزد در بیابانت دهد باز
🔰 نرگس خانم : نه ، منظورم مال دنیا و این حرفها نیست، خب وام رو به کی دادی و به چه نیتی؟ اون هم تو این شرایط که برای بچه مون باید وسیله می گرفتیم و..
💠 هادی : اتفاقا منم دادم به کسی که میخواد برای بچه خودش وسیله بگیره، اما بچه اون با بچه ما فرق داره ، بچه اون کسی رو جز پدرش نداره و این پدر باید جهزیه دخترش رو تامین کنه
اما بچه ما ، دو تا پدربزرگ و دوتا مادربزرگ داره، اونه
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
❤️آیت الله جوادی آملی :
محرم برای ما مثل ماه رمضان، ماه عبادت است.در ماه محرم اگر انسان مهموم وغمگین شد، عبادت است؛ اهتمام ورزیدن به احیای نام حسین(علیه السلام)، عبادت است.
eitaa.com/Namazshab
🧔🏻 دوست شهید من
🌹 شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی
روایت:
کرامات شهید بعد از شهادت
🔸گاهی سر مزارش میروم اتفاقهای عجیب میافتد که زنده بودن حمید را حس می کنم. یک شب نزدیکی های اذان صبح خواب دیدم که حمید گفت:
➖ خانم خیلی دلم برات تنگ شده پاشو بیا مزار .
🔸معمولاً عصرها به مزارش میرفتم ولی آن روز صبح از خواب که بیدار شدم راهی گلزار شدم همین که نشستم و گل ها 💐 را روی سنگ مزار گذاشتم، دختری آمد و با گریه من را بغل کرد گریه 😭 امان نمی داد حرفی بزند همین که آرام شد گفت:
➖ من عکس شهیدتون رو توی خیابون دیدم. گفتم من شنیدم شماها برای پول رفتید ❗️ حق نیستید ❗️قراری میزارم فردا صبح میام سر مزارت اگر همسرت رو دیدم می فهمم من اشتباه کردم. اگه به حق باشی از خودت به من یه نشونه میدی.
🔸 برایش خوابی که دیده بودم را تعریف کردم گفتم:
➖ من معمولاً عصرها میام اینجا ولی دیشب خود حمید خواست که من اول صبح بیام سر مزارش.
✅ از آن به بعد با آن خانم دوست شدم خیلی رویه زندگیش عوض شد تازه فهمید م که دست حمید برای نشان دادن راه خیلی باز است ...
📚 کتاب «یادت باشد ...» ❣️ صفحه ۳۱۹
eitaa.com/Namasshab
#یاصاحب_الزمان
ای داغــ🍁ــدار اصلی این
روضـه ها بیا
صاحب عزای ماتـــ💔ــم
کرب و بلا بیا ..
✅این روزها و شبها صدقه برای
آرامش قلب امام زمانمان را
فراموش نکنیم.😭😭😭
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
eitaa.com/Namazshab
#دلنوشته_مهدوی
✍خوش بحال کسانی که هم زنجیر می زنند و هم زنجیرهای غیبت را از پای امام زمانشان باز می کنند. هم سینه می زنند و هم به فکر سینه پر درد و غم و اندوه امام حی خویش هستند. هم اشک می ریزند و هم به فکر غصه چشمان مولایشان که صبح و شام بر مصائب جد غریبش خون گریه می کند، هستند. هم سفره می اندازند و هم سر سفره امام زمانشان نمکدان نمیشکنند.
▪️آنوقت با افتخار می گویند: یاحسیـن
اشک میریزند بر مظلومیت سالار شهیدان و غربت امام زمانشان و برای فرج منتقم آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین با اضطرار دعا میکنند...
💠:eitaa.com/Nanazshab
نَـــــــــــمازشَــــــــــــــب
#رمان_محمد_مهدی 14 🔰 وقتی وارد خونه شد، همسرش بعد سلام و احوال پرسی فورا سوال کرد چی شد هادی جان؟
#رمان_محمد_مهدی 15
🔰 چندماه بعد...
🌀 روز نیمه شعبان اون سال فرا رسید. همه غرق در شادی و جشن گرفتن و...
آقا هادی هم از دو جهت خوشحال بود.
هم بخاطر روز تولد حضرت ، هم بخاطر اینکه قراره پسرش در چنین روزی به دنیا بیاد، دل تو دلش نبود
✳️ دلش می خواست تو مراسمات جشن کمک کار اهل مسجد باشه ، چون خانوادش همه تو بیمارستان بودن و خیالش از اونجا راحت بود، اما حاج اقا عسکری بهش اجازه نداد و به هر زحمتی که بود هادی رو راهی بیمارستان کرد
🔰 تو راه بود که بهش خبر دادن بچه به دنیا اومده
یک مرتبه تمام اون سختی ها و توسلاتی که محضر امام زمان (عج) کرده بود به یادش اومد.
تمام گریه ها
تمام نماز ها
تمام زیارت عاشورا ها
و...
یقین کرد که هرکس در این خونه بره، دست خالی بر نمی گرده
❇️ بچه رو که بغل گرفت ، آرامش عجیبی بهش دست داد ، هرچند پدرش دم گوش بچه اذان و اقامه گفته بود، اما هادی دوست داشت خودش هم بگه
رفت یه گوشه خلوت نشست و با گریه و زاری بعد از اذان و اقامه ، چند تا سلام به امام زمان هم در گوش بچه گفت و همونجا به حضرت گفت :
آقاجان، این بچه را نذر تو کردم ، کمکم کن جوری تربیتش کنم تا یکی بشه مثل مالک اشتر برای تو
یکی مثل عمار برای تو
اشک از چهره اش جاری شد، با دستهاش اشک خودشو پاک کرد و خیلی یواش و آروم روی لب های بچه گذاشت تا کام بچه با اشکی که برای امام زمان (عج) ریخته شده باز بشه،
بعد از جیبش تربت اصل کربلا رو که تو سفر سال قبل از یک خادم گرفته بود در آورد و مقدار بسیار کم رو در دهن بچه قرار داد
مستحب هست وقتی بچه به دنیا میاد، کامش با تربت کربلا باز بشه
🌀 رفت سراغ خانمش ، ازش تشکر کرد ، از صبرش، از تحمل سختی ها ، از اینکه این همه سختی رو تو این مدت تحمل کرد تا این بچه صحیح و سالم به دنیا بیاد
از جیب کتش ، یه گردنبند طلا در آورد و هدیه داد به خانمش
روی پلاک گردنبند، اسم هر سه نفر نوشته بود
هادی، نرگس، #محمد_مهدی
✳️ بعد خوب شدن خانم و انجام مراحل بیمارستان ، اومدن خونه
که یک مرتبه دیدن...
( ادامه دارد ...)
eitaa.com/Namazshab
✍️ احسان عبادی