eitaa logo
نامیرا
35 دنبال‌کننده
73 عکس
30 ویدیو
5 فایل
با نوشتن نامیرا می‌شوی ادمین @Rahmani
مشاهده در ایتا
دانلود
💠بگزار کعبه بسوزد 🔹روزنامه نگار اصلاح‌طلب، محمد قوچانی که عضو حزب کارگزاران و داماد عمادالدین باقی است، در گفتگوی شبکه چهار اعتراف جالبی داشت. خوب است اهل بصیرت اصل بیان ایشان را مورد مداقه قرار دهند. 🔹قوچانی مدیرمسئول روزنامه سازندگی کسی که دبیر شورای تدوین، گردآوری و مستندسازی آثار حسن روحانی را بر عهده داشته حالا برافروخته و در رسانه ملی اعلام کرده چرا عده‌ای به ظریف اهانت کردند! 🔹این سخن او واقعه تاریخی حمله لشکریان یزید توسط حسین بن نمیر به کعبه را زنده می‌کند، که وقتی با منجنیق به سوی کعبه آتش گشودند، عبدالله‌بن زبیر مانع خاموش کردن آتش پرده بیت‌الله الحرام شد. توجیه‌ عبدالله این بود که بگذار کعبه بسوزد، تا همه بدانند ما بر حقیم. 🔸حالا شده قصه این ژورنالیست رسانه‌ای سازندگی که در اغتشاشات و فتنه‌های اخیر، وقتی به مساجد، قرآن، پرچم عزای ابی‌عبدالله(ع)، پرچم مقدس ایران، ولایت فقیه، مرجعیت، مقدسات و حجاب و‌... آن همه اهانت شد، صدایی از او شنیده نشد، ولی زمانی که به بت‌ساز برجام نافرجام، چیزی گفتند برافروخته شد. 🔸تاریخ اسلام در حال تکرار است، خصوصا دهه پنجم انقلاب‌ها که بصیرت از نان شب هم واجب‌تر است. ✍️ میثم میرطاهری نامیرایی شو 👈 @Nameera
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 ۶۰ گلوله برای حذف عمار! 🔸شهید که در خط مقدم مبارزه با لیبرال‌ها و جبهه ملی بود، زودتر از دیگران فهمید که در نیست و روزی در برابر امام خواهد ایستاد! 🔹وقتی نماینده مجلس شد، با اینکه چند روز بیمار بود، اما آن روز تمام اسنادش را جمع کرد تا به مجلس برود و علیه میرحسین موسوی اعلام موضع کند، اما پایش به مجلس نرسید! دکتر حسن آیت صبح ۱۴ مرداد ۱۳۶۰ جلوی درب منزلش به ضرب ۶۰ گلوله به شهادت رسید و آن اسناد هم توسط ضاربان دزدیده شدند و تا امروز هم خبری از ضاربین و اسناد پیدا نشده است! 🔸: «اکنون اینان (لیبرال‌ها) مشغول تدارک توطئه وسیعی برای واژگون ساختن جمهوری اسلامی ایران هستند.» نامیرایی شو 👈 @Nameera
💠از مکافات عمل غافل مشو 🔹 توی بیمارستان فیروز آبادی دستیار دکتر مظفری بودم. روزی از روزها دکتر مظفری ناغافل صدایم کرد اتاق عمل و پیرمردی را نشان ‌دادن که باید پایش را بعلت عفونت می‌بردیم. 🔹دکتر گفت که اینبار من نظارت می‌کنم و شما عمل می‌کنید. به مچ پای بیمار اشاره کردم که یعنی از اینجا قطع کنم و دکتر گفت: برو بالاتر! بالای مچ را نشان دادم و دکتر گفت برو بالاتر!!! بالای زانو را نشان دادم و دکتر گفت برو بالاتر!!! تا اینکه وقتی به بالای ران رسیدم دکتر گفت که از اینجا بِبُر، عفونت از این‌جا بالاتر نرفته! 🔹 لحن و عبارت «برو بالاتر» خاطره بسیار تلخی را در من زنده می‌كرد خیلی تلخ دوران کودکی همزمان با اشغال ایران توسط متفقین در محله پامنار زندگی می‌کردیم. قحطی شده بود و گندم نایاب بود و نانوایی‌ها تعطیل. مردم ایران و تهران بشدت عذاب و گرسنگی می‌کشیدند که داستانش را همه میدانند. عده‌ای هم بودند که به هر قیمتی بود ارزاقشان را تهیه می‌کردند و عده‌ای از خدا بی‌خبر هم بودند که با احتکار از گرسنگی مردم سودجویی می‌کردند. 🔹شبی پدرم دستم را گرفت تا در خانه همسایه‌مان که دلال بود و گندم و جو می‌فروخت برویم و کمی از او گندم یا جو بخریم تا از گرسنگی نمیریم. پدرم هر قیمتی که می‌گفت همسایه دلال ما با لحن خاصی می‌گفت: برو بالاتر... برو بالاتر...!!! 🔹 بعد از به هوش آمدن پیرمرد برای دیدنش رفتم. چقدر آشنا بود وقتی از حال و روزش پرسیدم گفت: بچه پامنار بودم گندم و جو می‌فروختم خیلی سال پیش قبل از اینکه در شاه عبدالعظیم ساکن بشم... 🔹دیگر تحمل بقیه صحبت‌هایش را نداشتم خود را به حیاط بیمارستان رساندم من باور داشتم که «از مکافات عمل غافل مشو، گندم از گندم بروید جو ز جو»، اما به هیچ‌وجه انتظار نداشتم که چنین مکافاتی را به چشمم ببینم ✍🏼دکتر مرتضی عبدالوهابی، استاد آناتومی دانشگاه تهران نامیرایی شو 👈 @Nameera
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠معنای بندگی 🔹سرخ کردن سیب‌زمینی عبادته! 🔹بندگی یعنی چی؟ 🔹چند درصد بندگی نماز و دعاست؟ ✍️ دکتر علی غلامی نامیرایی شو 👈 @Nameera
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠اخلاص 🔹 در نظام جمهوری اسلامی، همه مسئولند؛ اما میان سطح مسئولیت‌ها تفاوت هست. 🔸 این مسئولیت، بالاترین است و قاعدتاً در نظام جمهوری اسلامی، اگر کسی که مسئولیتی بردوش گرفته، و قصد قربت و نیت برای خدا نداشته باشد، تحقیقا مغبون شده است. 🔹اگر اخلاص و عمل للَّه(برای خدا) و تلاشِ منهای انگیزه‌های غیر الهی بود، هر مسئولیتی گوارا، هر کار سنگینی تحمل کردنی، و هر باری برداشتنی است. 🔸بالاخره این کار، یا به نتایج مطلوب خواهد رسید، یا نه. 🔹علی اىّ حال، وقتی که با نیت صحیح همراه بود، انسان مأجور است و هرچه بار سنگین‌تر، اجر هم بیشتر خواهد بود. 🔸 اما اگر در تحمل مسؤولیت‌ها، اغراض و دواعی و انگیزه‌های دیگر دخالت بکند، کار بسیار مشکل خواهد شد؛ چون در نظام اسلامی که بحمداللَّه ما از آن برخوردار هستیم طبق معمولِ همه جای عالم، در مقابل مسؤولیت‌ها، مابازای دنیوی نیست. 🎙بیانات امام خامنه‌ای در دیدار اعضای مجلس خبرگان‌ درباره اخلاص در مسئولیت ۱۳۶۹/۰۴/۲۵ نامیرایی شو 👈 @Nameera
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 خلق را تقلیدشان بر باد داد ... 🔹 صحبت‌های عجیب مایکل جونز با زنان ایرانی نامیرایی شو 👈 @Nameera
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برشی از جالب ترین دیدار رهبری با خانواده شهدا از بس بوس زیادی دارند ،هِی میخوان بوس بدن نامیرایی شو 👈 @Nameera
44.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠کلاس بصیرت 🔹توضیحات نماینده محترم تهران در مجلس شورای اسلامی درخصوص پیشینه ظریف. 🔸تمامی سخنان آقای غضنفری بر اساس مستندات قابل اثبات یا رد است. 🚫جناب آقای اژه ای! تا کی باید شاهد ترک فعل قوه قضاییه در ورود به پرونده‌های مسئولان خائن، فاسد یا جاسوس باشیم؟! چرا جهت بررسی ورود نمی‌کنید؟! قطعا ولایتمداری شما در جهت امر حضرت آقا مبنی بر مبارزه قاطع، دقیق و بدون تبعیض مورد محک خواهد بود. ✍🏼 آزیتا همتیان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ نامیرایی شو 👈 @Nameera
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠تفاوت دیدگاه کدخداپرست عاشق غرب با دیدگاه خداپرست مجاهد انقلابی نامیرایی شو 👈 @Nameera
✍🏼 سیدعلیرضا تراشیون: اگر لایحه حجاب را جدی نگیریم حداقل این چند اتفاق میافتد: خیانت افزایش می‌یابد! آمار طلاق بالا می رود! اختلالات جنسی افزایش می‌یابد! فرزندان نامشروع زیاد می شود! سن ازدواج بالا می‌رود! دینداری ضعیف می شود! نامیرایی شو 👈 @Nameera
امام خامنه‌ای تو توصیف امام راحل می‌فرمایند؛ «امام خمینی همه خصال نفیس و کمیاب را که مجموعه آن در قرن‌ها به ندرت ممکن است در انسان بزرگی جمع شود همه را با هم داشت و با این ویژگی‌ها بود که توانست تخت فرعون‌های زمانه را بلرزاند.» نامیرایی شو 👈 @Nameera
💠عمروعاص های داخلی 🔹مواظب دشمن داخلی باشیم. کنار آمدن با آنان به این سادگی نیست؛ دقت بیشتری می‌خواهد چون؛ 📌وقتی به شاهچراغ حمله شد، گفتند: جای گشت ارشاد، امنیت مردم رو تامین کنید. ولی وقتی تروریست‌ها را دستگیر کردند، هشتگ نه به اعدام راه انداختند. 📌اسرائیل، نطنز و اصفهان را زد و شهیدان شهریاری و احمدی روشن را ترور کرد، گفتند: دیدید روسیه اس۳۰۰ نداد. 📌غزه اسرائیل را با طوفان الاقصی زد، نوشتند: خون رو با خون جواب نمیدن. 📌طالبان، پنجشیر را تصرف کرد، غوغا راه انداختند که حکومت حاضر به دفاع از مظلومان افغانی نیست! 📌اما از مظلومان فلسطین که دفاع شد، گفتند: نه غزه، نه لبنان! 📌تحریم که شدیم، تحلیل کردند که به خاطر دشمنی تان با آمریکا است. اما وقتی آمریکا از برجام خارج شد نوشتند؛ به خاطر حمله شما به سفارت عربستان بود! 📌آیت الله رییسی بدون برجام، تحریم را بی اثر کرد، گفتند؛ پولش رو که نمی‌تونید بیارید چه فایده! پولها که آزاد شد، گفتند: همه رو دادید فلسطین! 📌به همت دانشمندان جوانمان واکسن ساختیم. توییت زدند که آب مقطره. واکسن را با پیگیری آقای رئیسی وارد کردیم، نوشتند: چینیه به درد نمیخوره! 📌با عربستان جنگ دیپلماتیک داشتیم، فریاد زدند؛ دیپلماسی بلد نیستید. با عربستان ارتباط برقرار کردیم، ناگهان گفتند؛ چی شد از شعارهای انقلاب عقب نشینی کردید؟! 📌هیاتها رونق گرفت، نوشتند؛ عزا بسه دیگه، مردم نیاز به شادی دارند. جشن شادی چند کیلومتری غدیر برگزار شد، گفتند: امارات ماهواره فرستاده هوا شما ایستگاه صلواتی می‌زنید. 📌ماهواره فرستادیم هوا، ناجوانمردانه گفتند؛ وقتی مردم تو اجاره خونه مانده‌اند، ماهواره چه فایده داره! 📌با چین قرارداد ساخت مسکن و با روسیه قرارداد همکاری بلند مدت نوشتیم، تحلیل نوشتند که کشور رو فروختید به چین و روسیه. روسیه اسلحه از ما خرید: گفتند در جنگ اوکراین دخالت کردید! 📌اعلام بی طرفی کردیم؛ گفتند از اسرائیل ترسیدید. اسرائیل رو بزنیم میگن مقصر مائیم،چون چوب کردیم لانه زنبور. نزنیم میگن: ایران ترسید. 🔹خلاصه ما هر کاری بکنیم زیر سئوالیم. چون نوکران کدخدا شبانه روز مشغول کارند. نامیرایی شو 👈 @Nameera
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر گاه روحانیت در میدان مبارزه وارد شد و ایستاد و سینه سپر کرد.... نامیرایی شو 👈 @Nameera
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حی علی کربلا، قدقامت الاربعین تَحَرّکوا، بسم اللّه، مقصدنا فلسطین با محوریت اربعین و موضوع ، تقدیم نگاهتون نامیرایی شو 👈 @Nameera
طوفان الاربعین - ابوذر روحی.mp3
4.88M
طوفان الاربعین - ابوذر روحی نامیرایی شو 👈 @Nameera
بعضی‌ها می‌نویسند؛ «الهی گاهی نگاهی» اینها فکر می‌کنند خداهم مثل انسان‌ها غفلت و فراموشی دارد؛ اما من می‌گم؛ خدایا کمکم کن فراموش نکنم هرلحظه مرا میبینی و هوامو داری نزار من با اختیاری که بهم دادی به خودم آسیب بزنم. ✍🏼محمد رحمانی نامیرایی شو 👈 @Nameera
در روایتی آمده است: بعد از شهادت اباعبدالله(ع)، شیطان خیلی خوشحال شد و گفت: انتقامم را از بنی‌آدم گرفتم و مثل مروان و بنی‌امیه خیلی شادی می‌کرد، به شیاطین گفت که باید کاری کنید که کسی به این کشتی نزدیک نشود؛ لذا تشکیک و تردید کنید. امروزه می‌بینید که عده‌ای می‌گویند که چرا زوار به زیارت سیدالشهداء(ع) می‌روند؟ چه کاری می‌کنند؟! لذا شیطان گفت که اگر نگذارید کسی نزدیک ایشان شود، ما کار خودمان را می‌کنیم. لذا می‌بینید که در این ایام بهایی‌ها، وهابی‌ها و صهیونیست‌ها، مثلثی بین‌المللی دارند که دائم در جلسه‌ و مشی إلی اباعبدالله(ع) و امام زمان(عج) تشکیک ایجاد می‌کنند. شیطان گفت که در این دو یعنی امام حسین(ع) و امام زمان(عج) تشکیک کنید، من بقیه را از بین می‌برم. مردم ما باید چشمان‌شان را باز کنند که تا حال هر خیر و برکتی بوده از جلسات امام حسین(ع) و کربلا بوده است؛ 8 سال جبهه‌های ما با شعار «یا حسین(ع)» پیش رفت و ان‌شاءالله باز هم پیش می‌رود و شیعیان بر شیاطین غلبه پیدا می‌کنند. نامیرایی شو 👈 @Nameera
💠مناجات 🔹خدایا آبروی خودم را دست تو سپردم پس مراقبم باش چون بجز تو نمی توانم بخاطر خواسته هایم به کس دیگر رو بزنم 🔹خدایا جوری حال منو خوب کن که هیچ بشری نتواند تغییرش بدهد 🔹خدایا درهای رحمتت را جوری به رویم باز کن که هیچ کس قادر به بستنش نباشه 🔹خدایا من خودم را دست تو سپردم هرگز منو محتاج هیچ بنده خود نکن 🔹خدایا جوری دیگران را خوشبخت کن که خوشبختی ما را فراموش کنن نامیرایی شو 👈 @Nameera
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠ثواب بی‌نهایت 🔹با گفتن ذکر مبارک؛ اَلحَمدُ لِلّهِ کَما هُوَ اَهلُه، از ثواب بینهایت و غیر قابل شمارش فیض ببر 🔸این ذکر رو می‌تونی اول تشهد نماز هم بخونی 🔸بازنشر بده و در ثواب بی‌نهایت دیگران هم مستفیض بشو مؤمن نامیرایی شو 👈 @Nameera
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عنایت امام حسین(ع) به خانم کم حجاب ایرانی ساکن آلمان من از سبک زندگی آزاد(حتی اروپایی ها هم اینجوری زندکی نمی‌کردند) به همچین آدمی تبدیل شدم منی که تا به الان دو رکعت نماز هم نخوندم چیزی به اسم حجاب نداشتم انگار یکی بهم گفت بشین دعا بخون تا ۶صبح نشستم زیارت عاشورا خوندم شبش خوابیدم: امام حسین(ع) صداتو شنید... نامیرایی شو 👈 @Nameera
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بدة بدة بدة بدة الرادود خضر عباس نامیرایی شو 👈 @Nameera
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا تربت امام حسین علیه‌السلام برای برخی اثر ندارد؟ ‌‎‌‌ نامیرایی شو 👈 @Nameera
💠 تشرف مرحوم جعفر نعل‌بند خدمت امام‌زمان 🔹 مرحوم جعفر نعل‌بند از کسانی بود که مدّتی داستان تشرّف خویش را به علّت تکذیب و انکار نااهلان، کتمان می‌کرد تا آنکه مجدداً در تشرّف دیگری که خدمت امام‌زمان (ع) می‌رسد، امام به او دستور می‌دهند داستان تشرّف را بیان کند. آن هم به‌دلیل تأکید بر مصلحتی که در پایان حکایت او خواهید خواند. 🔸 سرگذشت جالب و تکان‌دهنده جعفر را مرحوم آیت‌الله حاج‌میرزا محمّد علی گلستانه اصفهانی در زمانی که ساکن مشهد بودند، برای یکی از علمای بزرگ مشهد، این‌گونه نقل فرموده بودند که عموی من مرحوم آقای سیّد محمّدعلی که از مردان صالح و بزرگوار بود نقل می‌کرد: 🔹 در اصفهان شخصی بود به نام جعفر نعل‌بند که سخنان غیر متعارفی از قبیل آنکه من خدمت امام‌زمان (ع) رسیده‌ام و طیّ‌الارض کرده‌ام، می‌زد. طبعاً با مردم هم کمتر تماس می‌گرفت و گاهی مردم هم پشت‌سر او به‌خاطر آنکه «چون ندیدند، حقیقت ره افسانه زدند» حرف می‌زدند. روزی به تخت فولاد اصفهان برای زیارت اهل‌قبور می‌رفتم. در راه دیدم آقا جعفر هم به آن طرف می‌رود. من نزدیک او رفتم و به او گفتم دوست داری با هم راه برویم؟ گفت: مانعی ندارد. در ضمن راه از او پرسیدم مردم درباره شما حرف‌هایی می‌زنند. آیا راست می‌گویند که شما خدمت امام‌زمان (ع) رسیده‌ای؟ اوّل نمی‌خواست جواب مرا بدهد، لذا گفت: آقا از این حرف‌ها بگذریم و با هم مسائل دیگری را مطرح کنیم. من اصرار کردم و گفتم: من ان‌شاءالله اهلم. 🔸 گفت: بیست و پنج سفر کربلا مشرّف شده بودم تا آنکه در سفر بیست‌وپنجم، شخصی که اهل یزد بود در راه با من رفیق شد. چند منزل که با هم رفتیم مریض شد و کم‌کم مرضش شدّت گرفت. تا رسیدیم به منزلی که قافله به‌خاطر ناامن بودن راه، دو روز در آن منزل ماند تا قافله دیگری رسید. دو قافله با هم جمع شدند و حرکت کردند. حال مریض رو به‌سختی گذاشته‌بود. وقتی قافله می‌خواست حرکت کند، من دیدم به‌هیچ‌وجه نمی‌توان او را حرکت داد. لذا نزد او رفتم و به او گفتم من می‌روم و برای تو دعا می‌کنم که شفا پیدا کنی. 🔹 وقتی خواستم با او خداحافظی کنم، دیدم گریه می‌کند. من متحیر شدم از طرفی روز عرفه نزدیک بود و بیست و پنج سال، همه ساله روز عرفه در کربلا بوده‌ام و از طرفی چگونه این رفیق را در این حال تنها بگذارم و بروم؟! به هر حال نمی‌دانستم چه کنم. او همین طور که اشک می‌ریخت به من گفت فلانی من تا یک ساعت دیگر می‌میرم، این یک ساعت را هم صبر کن! وقتی من مُردم، هر چه دارم از خورجین و الاغ و سایر اشیا، مال تو باشد. فقط جنازه مرا به کربلا برسان و مرا در آنجا دفن کن. من با اینکه که به گفتار او اطمینان نداشتم، ولی به‌خاطر اجابت دعوت مؤمن و حفظ جان او، هر طور بود کنار او ماندم تا آنکه او از دنیا رفت، قافله هم برای من صبر نکرد و حرکت نمود. 🔸 من جنازه او را به الاغش بستم و به‌طرف مقصد حرکت کردم. از قافله اثری نبود و من تصوّر می‌کردم اگر کمی با سرعت بروم، امکان دارد به آنها به رسم. حدود یک فرسخ که رفتم، خوف مرا گرفت. از طرفی جنازه را که به الاغ بسته بودم افتاد. پس از آنکه مقداری معطل شدم و جنازه را دومرتبه محکم بر الاغ بستم، حرکت کردم. ولی باز پس از آنکه مقداری از راه را رفتم، جنازه از روی الاغ افتاد. به‌هیچ‌وجه آن جنازه روی الاغ قرار نمی‌گرفت. پس از معطلی فراوانی که پیدا کردم، مطمئن شدم امکان ندارد به قافله به رسم و از طرفی بیابان هم وحشت‌زا بود و چنانچه کسی هم مرا با آن جنازه می‌دید، امکان اتهام قتل هم وجود داشت. بالاخره وقتی مضطر شدم و دیدم نمی‌توانم او را ببرم، خیلی پریشان شدم. 🔹 ایستادم و به حضرت سیّدالشّهدا (ع) سلامی عرض کردم و با چشم گریان گفتم: آقا من با این زائر شما چه کنم؟ اگر او را در این بیابان بگذارم مسئولم و اگر بخواهم بیاورم می‌بینید که نمی‌توانم، درمانده و بی‌چاره شده‌ام. ناگهان دیدم چهار سوار که یکی از آنها شخصیت و ابهّت بیشتری داشت، پیدا شدند. آن بزرگوار به من فرمود: جعفر با زائر ما چه می‌کنی؟! عرض کردم: آقا چه کنم؟ در راه زیارت کربلا از دنیا رفته‌است و به من وصیت کرده که جنازه‌اش را به کربلا ببرم و دفن کنم. ولی نمی‌توانم، قافله هم رفته‌است و من درمانده شده‌ام نمی‌دانم چه بکنم؟ در این بین، آن سه نفر پیاده شدند یکی از آنها نیزه‌ای در دست داشت. با آن نیزه به زمین زد، چشمه آبی ظاهر شد. آن میّت را غسل دادند و کفن‌کرده، آماده رو به قبله برای اقامه نماز میّت گذاشتند. آن آقا جلو ایستادند و بقیّه پشت‌سر او نماز خواندند و بعد او را سه نفری برداشتند و محکم به الاغ بستند و سپس ناگهان ناپدید شدند. .
🔸 من حرکت کردم. ولی این مرتبه احساس کردم با سرعت زیادی زمین را طی می‌کنم. در حالی که راه می‌رفتم، دیدم به قافله‌ای رسیدم و از آنها عبور کردم. پس از چند لحظه، باز قافله دیگری را دیدم که آنها قبل از این قافله حرکت کرده‌بودند. از آنها هم عبور کردم. من آنها را می‌دیدم، ولی گویا آنها من را نمی‌دیدند. بعد از چند لحظه به پل سفید که نزدیک کربلا است رسیدم و سپس وارد کربلا شدم و خودم از این سرعت سیر تعجّب می‌کردم. بالاخره او را بردم و در وادی ایمن (قبرستان کربلا) دفن کردم و در کربلا ماندم تا پس از بیست روز رفقایی که در قافله ما بودند به کربلا رسیدند. در ابتدا فکر می‌کردند من کنار آن یزدی در همان منزلی که از هم جدا شدیم مانده‌ام، ولی با کمال تعجّب و ناباوری دیدند که من بیست روز قبل از آنها به کربلا رسیده‌ام. به همین خاطر از من سؤال می‌کردند و که تو کی آمدی و چگونه آمدی؟ من هم برای آنها به اجمال مطالبی را می‌گفتم و آنها تعجّب می‌کردند از همان جا کم‌کم پشت‌سر من صحبت‌ها شروع شد و بعضی به دید انکار نگاه می‌کردند، بعضی هم تمسخر می‌نمودند. تا آنکه روز عرفه شد. 🔹 وقتی به حرم رفتیم، دیدم بعضی از مردم را به‌صورت حیوانات مختلف می‌بینم. از شدّت وحشت به خانه برگشتم. باز دو مرتبه از خانه در همان روز بیرون آمدم، باز هم مردم را به‌صورت حیوانات مختلف دیدم. عجیب‌تر این بود که بعد از آن سفر، چند سال دیگر هم ایّام عرفه به کربلا مشرّف شده‌ام و فهمیدم تنها روز عرفه بعضی از مردم را به‌صورت حیوانات می‌بینم. ولی در غیر آن روز آن حالت برایم پیدا نمی‌شود. لذا تصمیم گرفته‌ام که دیگر روز عرفه به کربلا مشرّف نشوم. وقتی این مطالب را برای مردم در اصفهان می‌گفتم، آنها باور نمی‌کردند و پشت‌سر من حرف می‌زدند. 🔸 تصمیم گرفتم دیگر با کسی از این مقوله حرف نزنم و مدّتی هم چیزی برای کسی نگفتم تا آنکه یک شب با همسرم غذا می‌خوردم. صدای در حیاط بلند شد. رفتم در را باز کردم. دیدم شخصی می‌گوید: جعفر! حضرت صاحب‌الزّمان (ع) تو را می‌خواهند. من لباس پوشیدم و همراه با او رفتم. او مرا به مسجد جمعه در همین اصفهان برد. دیدم آن حضرت در صفه‌ای‌که منبر بسیار بلندی در آن هست، نشسته‌اند و جمع زیادی هم خدمتشان بودند. من با خودم می‌گفتم در میان این جمعیت چگونه آقا را زیارت کنم و چگونه خدمتش برسم؟ ناگاه دیدم به من توجّه فرمودند و صدا زدند: جعفر بیا. من به خدمتشان مشرّف شدم. 🔹 فرمودند: چرا آنچه در راه کربلا دیده‌ای، برای مردم نقل نمی‌کنی؟ عرض کردم ای آقای من! آنها را برای مردم نقل می‌کردم، ولی از بس پشت سرم بدگویی کردند، دیگر سخنی نگفتم. حضرت فرمودند: تو کاری به حرف مردم نداشته باش، تو قضیه را برای آنها نقل کن تا مردم بدانند که ما چه نظر لطفی به زوّار جدّمان حضرت ابی‌عبدالله الحسین (ع) داریم. ▫️ در دل کِشدم آتش هجر تو زبانه / آخر کُشدم از غمت این آه شبانه ▫️ خونم چکد از دیده به سودای تو تا کی / تا چند روم در طلبت خانه به خانه ▫️ هر سوء نگرم مهر دلارای تو جویم / هر جا گذرم می‌طلبم از تو نشانه ▫️ دل بر سر آن شد که به‌پای تو دهد جان / گر دست دهد وصل تو ای درّ یگانه ▫️ آیا رسد آن طالع فیروز که روزی / روزی شودم دولت دیدار تو یا نه ▫️ سخت است به هر جمع پریشان تو بیند / حاضر همه یاران و تو غایب ز میانه ▫️ برخیز و بساط ستم و جور، تو بر چین / برهان همه یاران خود از جور زمانه ▫️ حیران به‌امید است که دیدار تو بیند / روزی که زنی تکیه به او رنگ شهانه نامیرایی شو 👈 @Nameera .
💠 عنایات امام رضا (علیه‌السلام) به یکی از زائران خویش 🔹 عالم ربانی مرحوم حاج‌میرزا حسن لواسانی در کتاب خویش، داستانی را از عنایات امام رضا (علیه‌السلام) به یکی از زائران خویش آورده‌است: 🔸 سه نفر از جوانان ثروتمند نجف به محضر یکی از علمای بزرگ که در همسایگی آنان بود، رفتند و گفتند: حضرت آیت‌الله! پدر ما اینک حدود چهل سال است که به زیارت حضرت رضا (ع) می‌رود و هر بار، مسافرت او ماه‌ها به طول می‌انجامد. اینک که بسیار پیر و ناتوان شده، ما با مسافرت او موافق نیستیم. امّا او آماده حرکت است و ما نگرانیم که در راه از دنیا برود. ما از شما تقاضا می‌کنیم او را نصیحت کنید تا شاید منصرف شود. 🔹 آن عالم بزرگوار می‌پذیرد و به خانه آنان می‌رود. امّا نصیحت او سودی نمی‌بخشد و مرد سالخورده به حرکت خویش اصرار می‌ورزد. عالم می‌پرسد. این همه اصرار برای چیست؟ پیرمرد پاسخ می‌دهد: حدود سی سال پیش دوستی داشتم که همراه او، این سفر را هر ساله انجام می‌دادم. امّا در سفری او بیمار شد و در راه از دنیا رفت. نه آبی برای غسل دادن او داشتم و نه پارچه‌ای برای کفن کردنش و نه امکانی برای تجهیز و خاک‌سپاری او. به‌ناچار پیکر او را برای اینکه طعمه درندگان نشود، در نقطه‌ای پنهان کردم و به‌سوی روستایی شتافتم تا کمک بگیرم. 🔸 شب را در آنجا ماندم. روز بعد به‌همراه چند نفر برای خاک‌سپاری او آمدم. امّا اثری از جسد او نیافتم. در اوج تحیّر و سرگردانی بودم که دیدم شخصیت گران‌قدری از راه رسید. نفهمیدم از کجا آمد؟ آسمان یا زمین؟ او فرمود: من جسد دوستت را شب گذشته، تجهیز کردم و به خاک سپردم. آنگاه خطاب به من فرمود: تو هم اینک که به هدف خویش رسیدی، باز گرد. گفتم: چگونه به هدف خویش رسیدم با اینکه من عازم زیارت حضرت رضا (ع) هستم؟ فرمود: اگر زیارت صاحب قبر را در مشهد می‌خواهی که نائل شدی و اگر قبر و حرم را می‌خواهی برو. سپس فرمود: به شیعیان ما پیام ده که هر کس در راه زیارت ما از دنیا برود، ما خود او را تجهیز می‌کنیم و به خاک می‌سپاریم. 🔹 خود را روی پای مبارکش افکندم که ببوسم. دریغا که کسی را ندیدم. و اینک از آن تاریخ، تاکنون هر سال مشرّف می‌شوم تا به فیض عظیمی که دوستم نائل شد به رسم. این داستان من است با این بیان، اگر باز هم شما مرا از رفتن به زیارت حضرت رضا (ع) منع می‌کنید، می‌پذیرم آنگاه آن عالم بزرگوار فرمود: هرگز! نه‌تنها شما را باز نمی‌دارم بلکه خود نیز از این پس همه ساله همسفر تو خواهم بود. هر دو همه ساله به زیارت آن حضرت شتافتند، تا خداوند متعال این دو را نیز در راه زیارت هشتمین امام نور به بارگاه خود پذیرفت. نامیرایی شو 👈 @Nameera .