افسون بدبینی
برای بسیاری از انسانها خوشبینی بهترین گزینه ممکن است زیرا برای بسیاری از مردم ، اوضاع جهان رو به بهبود است اما در قلب ما بدبینی جایگاهی خاص دارد بدبینی نه تنها از خوشبینی شایع تر است بلکه زیرکانهتر هم به نظر میرسد. بدبینی جذابیت بیشتری دارد و توجه بیشتری را هم دریافت می کند در حالی که خوش بینی را بی توجهی و غفلت از خطرات میدانند.
خوشبینان حقیقی باور ندارند که همه چیز عالی خواهد بود خوش بینی باوری است که می گوید حتی اگر ناکامیهایی را در این مسیر تجربه کردید در نهایت اوضاع به سود شما خواهد بود.
به عنوان مثال ژاپن را در اواخر دهه ۱۹۴۰ در نظر بگیرید شکست در جنگ جهانی دوم کشور را از لحاظ اقتصادی ، صنعتی ، فرهنگی و اجتماعی به ویرانی کشانده بود زمستانی سخت در سال ۱۹۴۶ چنان قحطیای به همراه داشت که میزان دریافت کالری هر فرد به کمتر از ۸۰۰ کالری در روز رسید حال تصور کنید استاد دانشگاهی مقاله ای در روزنامه رسمی مینوشت و چنین میگفت «آهای مردم غمتان نباشد در طول حیات ما اقتصادمان ۱۵ برابر بیشتر از زمان پیش از جنگ رشد خواهد کرد امید به زندگی ما دو برابر خواهد شد بازار سهام سودهای تولید خواهد کرد که کمتر کشوری در تاریخ به خود دیده است بیش از ۴۰ سال نرخ بیکاری از ۶ درصد فراتر نخواهد رفت در نوآوری در بخش الکترونیک و سیستم های مدیریت سازمانی سرآمد جهان خواهیم شد به زودی چنان ثروتمند خواهیم شد که برخی از باارزشترین املاک در ایالات متحده از آن ما خواهد شد در ضمن آمریکایی ها نزدیکترین متحد ما خواهد بود و تلاش خواهند کرد که از ما سرمشق بگیرند» در این صورت احتمالاً فوراً با تمسخر روبرو می شد و او را به روانشناس معرفی میکردند البته این را در ذهن داشته باشیم که آنچه گفته شد واقعاً در نسل پس از جنگ ژاپن عملی شد.
بدبینی و منفی نگری هوشمندانه تر و موجه تر به نظر می رسد بروید به یک نفر بگویید همه چیز روبرو خواهد شد و میبینید یا بی اعتنا از کنارتان رد می شود یا با تردید نگاه می کند اما اگر بگوییید خطری تهدیدش میکند ششدانگ حواسش به سخن شما خواهد بود.
جذبه عقلانی بدبینی سابقه زیادی دارد #جان_استوارت_میل در سال ۱۸۴۰ نوشت: «شاهد بودم که مردم کسی را خردمند می دانند که در اوج امیدواری همگان ناامیدی را فریاد میزند نه کسی را که در هنگامه حرمان و یأس دم از امید میزند»
اکنون پرسش این است که چرا چنین است و این امر چگونه در اندیشه ما در مورد پول اثر می گذارد؟ بخشی از این امر غریزی است و گریزی از آن نیست #کانمن میگوید :«این بیزاری ناهمسان نسبت به فقدان و خسران یک سپر تکاملی است ارگانیسم هایی که بیشتر حواسشان به تهدیدات است برای ماندگاری و تولید مثل شانس بیشتری دارند از ارگانیسم هایی که به دنبال فرصت هستند»
اما چند مورد دیگر وجود دارد که بدبینی مالی را آسانتر ، رایج تر و قانعکننده تر از خوش بینی می نماید،
نخستین مسئله آن است که پول را در همه جا میتوان یافت پس اگر اتفاق بدی بیفتد بر همگان اثر می گذارد و توجه همه را به خود جلب می کند.
حتی اگر صاحب سهامی هم نباشید این چیزها توجه شما را به خود جلب خواهد کرد در زمان رکود بزرگ اقتصادی در سال ۱۹۲۹ تنها دو ونیم درصد از آمریکایی ها سهام بودند اما بخش اعظم آمریکاییها و حتی جهان شاهد سقوط بازار بودند و وکیل و کشاورز و مکانیک همه نگران آینده مبهم خود بودند.
دو مقوله وجود دارد که چه به آن توجه نشان دهید چه ندهید بر زندگی شما اثر می گذارد پول و سلامتی. مسائل مربوط به سلامتی بیشتر فردی است اما مسائل مربوط به پول بیشتر ساختاری است در ساختاری پیوسته و مرتبط که تصمیمات یک فرد میتواند بر روی همه اثر بگذارد میتوان درک کرد که چرا ریسک های مالی چنان توجه همه را به خود معطوف میکند که کمتر مقولهای به گرد آن می رسد.
مسئله بعدی ارزیابی افراد بدبین از شرایط بدون توجه به شیوه تغییر و سازگاری بازار است
#لستر_براون فعال محیط زیست در سال ۲۰۰۸ نوشت: «چین تا سال ۲۰۳۰ روزانه به ۹۸ میلیون بشکه نفت نیاز خواهد داشت تولید جهان در حال حاضر ۸۵ میلیون بشکه در روز است و شاید هیچگاه از این حد فراتر نرومد با ذخایر نفت جهان خداحافظی کنید»
حق با اوست در چنین شرایطی ذخایر نفت جهان به پایان میرسید اما بازارهای این گونه عمل نمیکنند قانونی در اقتصاد وجود دارد که میگوید شرایط بسیار بد و بسیار خوب مدت زیادی پایدار نمی مانند زیرا عرضه و تقاضا به روش های پیش بینی ناپذیر خود را سازگار می کنند.
در نگاه بدبینانه کهرویه مصرفی نفر را در سال ۲۰۰۰ ارزیابی می کرد مسلمان اوضاع خوب به نظر نمیرسید اما در نگاه واقع گرا که احتیاج را مادر اختراع میداند اوضاع آن قدرها هم ترسناک نبود.