eitaa logo
نامیرا | Nameera
24 دنبال‌کننده
51 عکس
7 ویدیو
3 فایل
با نوشتن نامیرا می‌شوی
مشاهده در ایتا
دانلود
خدایا هرچه تو بخواهی مرحوم آیت الله حاج شیخ عبد الکریم حائری، مؤسس حوزه علمیه قم بودند. شخصیت‌هایی مثل امام، آیت الله بهاء‌الدینی، آیت الله اراکی، آیت الله گلپایگانی، آیت الله خوانساری، آیت الله مرعشی نجفی، همه تربیت شده این حوزه بودند. پدر ایشان ملاّ جعفر یک کشاورز بود. سالیان سال ازدواج کرده بود، ولی فرزنددار نمی‌شد هر چه دعا، نیایش، نذر، نیاز، هر راهی را زده بود بچه‌دار نمی‌شد بعد از مدت‌ها به ایشان می‌گویند: خانواده شما مشکل دارد، خود شما مشکل ندارید. یعنی اگر همسر دیگری بگیرید، خدا به شما فرزند می‌دهد. یک خانمی شوهر او فوت کرده بود. دو بچه سید هم از شوهر قبلی داشت. پیشنهاد می‌دهند که بد نیست با این خانم، هرچند موقّت، یک ازدواجی داشته باشید که خدا به شما یک فرزندی مرحمت کند. بعد هم می‌توانید جدا شوید. ایشان به این قصد، این خانم را با خود محرم می‌کند، ولی وقتی می‌خواست پیش این خانم برود، باید دو بچه سید که در خانه بودند را بیرون کند. ایشان خیلی ناراحت می‌شود. می‌گوید: من به‌خاطر میل نفسانی که می‌خواهم بچه‌دار شوم، دارم بچه سیدها را اذیت می‌کنم. می‌گوید: خدایا، من اصلاً بچه نمی‌خواهم، هر چه تو می‌گویی! من تسلیم تو می‌شوم. خدایا، آنکه تو می‌خواهی، من می‌خواهم. می‌خواهی بچه‌دار نباشم، نمی‌شوم هر چه تو می‌خواهی! من خود را زمین می‌زنم و تسلیم می‌شوم. به آن خانم هم محبت می‌کند و جدا می‌شود. بعد از مدت کوتاهی خدا از خانم اول به او فرزندی می‌دهد که بعدها مؤسس حوزه علمیه قم می‌شود. 🆔 @Nameera
جایگاه حدیث کساء در جلساتی که ما در خدمت آیت االله بهاءالدینی بودیم، مرتّب به حدیث کساء سفارش می‌کردند. شب‌های جمعه درس اخلاق داشتند. بعضی از شب‌ها که حال ایشان برای بحث اخلاق مساعد نبود، به بنده می‌فرمودند: شما حدیث کساء را بخوانید. یعنی به جای درس اخلاق ایشان، حدیث کساء خوانده می‌شد. به یاد دارم یک بار در خدمت ایشان در ایام جنگ به شهرستان درود رفتیم. امام جمعه درود که از شاگردان ایشان و از دوستان ما بودند، به ایشان گفتند: اینجا خیلی بمباران می‌شود. واقعاً مردم مستأصل شده‌اند. ایشان به امام جمعه فرمودند: چرا شما از حدیث کساء غافل هستید؟ در مجالس خود حدیث کساء بخوانید. از آن تاریخ آنجا حدیث کسا باب شد. امام جمعه محترم آنجا می‌گفت: تا پایان جنگ دیگر نه آنجا موشک خورد، نه بمباران شد. حتّی هواپیماها هم می‌آمدند، ولی یا بمب‌ها آن عمل نمی‌کرد یا رادارها آن کور می‌شد. یکی از خلبان‌ها را هم که اسیر کرده بودند، گفته بود رادار من نشان نمی‌داد. نمی‌دانم چه سرّی بود البته ممکن است کسی حدیث کساء هم بخواند، ولی خواسته او به صلاح او نباشد، یا خدا تبدیل کند و بهتر از آن را بدهد. 🆔 @Nameera
روزی امام مجتبی علیه السّلام به شاعری پول داد. یکی از حاضرین به حضرت اعتراض کرد که چگونه به شاعری که گناه می‌کند و تهمت به مردم می‌زند، کمک می‌کنی؟ حضرت فرمود: ای بنده خدا! بهترین راه برای مصرف پولت، این است که با آن پول، آبروی خود را حفظ کنی و یکی از راه‌های رسیدن به خیر، این است که شرّی را از خود دور سازی. 🆔 @Nameera
کرم امام حسین (علیه السّلام) ابن‌شیبه حرّانی در تحف العقول می‌نویسد: مردی از انصار، به حضور امام حسین (علیه السّلام) رسید و اظهار حاجت نمود. امام به او فرمود: «ای برادر انصاری، آبروی خود را برای بیان نیازت مریز و آنچه را می‌خواهی در رقعه‌ای بنویس و به من تسلیم کن. انشاء‌الله من تمام خواسته تو را برخواهم آورد و تو خشنود خواه‌ی شد.» مرد انصاری نوشت: «ای اباعبدالله!: من مبلغ پانصد دینار به فلان کس بدهکارم و او پیوسته از من مطالبه می‌کند. اگر ممکن است شما از او بخواهد به من مهلت دهد تا قدری توانایی مالی بیابم و سپس آن را پبردازم.» امام علیه السّلام به محض خواندن نامه داخل خانه شدند و کیسه‌ای پول حاوی هزار دینار برداشته، به وی دادند و فرمودند: «پانصد دینار آن برای پرداخت بدهی و پانصد دینار دیگر برای اداره معیشت. ای برادر انصاری، هیچ‌گاه حاجت خود را جز برای سه نفر اظهار منما: انسان دیندار، جوانمرد و کسی که دارای شخصیت خانوادگی باشد. امّا فرد دیندار به خاطر دینش خواسته تو را برآورده می‌سازد؛ امّا انسان جوانمرد از مردانگیش شرم می‌کند که تو را بی‌جواب بگذارد و امّا کسی که شخصیت خانوادگی دارد، می‌داند که تو از روی رغبت، آبروی خود را برای اظهار نیاز از دست نمی‌دهی، لذا آبروی تو را حفظ می‌کند و نیاز تو را برطرف می‌نماید.» 🆔 @Nameera
یا امام رضا آیت الله خزعلی نقل کردند: در مشهد مقدس یک جوان گفت ما پنج نفر ورزشکار بودیم بعدازظهرها به صحن حرم می‌آمدیم به زوارها نگاه می‌کردیم و خوشحال می‌شدیم ولی خدا می‌داند چشم ما پاک بود چون می‌دانستیم در حرم آقا امام رضا (ع) هستیم یک روز خواستیم از حرم بیرون برویم یک سرهنگ با خانمش از حرم بیرون می‌آمدند همین که خواستیم از دروازه صحن بیرون برویم خانم سرهنگ خم شد بند کفش خودش را ببندد یک نفر بی‌غیرت دست به پشت این خانم زد خانم به شوهرش گفت بی‌غیرت کجا هستی؟ این نامرد به ناموس تو دست درازی کرد. این جوان ورزشکار گفت این لحظه زمانی بود که من پشت‌سر این خانم قرار گرفته بودم آن سرهنگ دیگر سؤال نکرد من هستم یا نه با دستش محکم سیلی به صورت من زد خانمش برگشت گفت چرا این جوان را می‌زنی این بی‌گناه است. دوستانم آمدند سرهنگ را گرفتند که او را بزنند به دوستانم گفتم این آقا زائر امام هشتم است من آبرویم را برای امام هشتم دادم دست به این نزنید آن سرهنگ یک ببخشید گفت و رفت. وقتی که از حرم بیرون آمدیم دوستانم گفتند چرا شیطانی کردی؟ گفتم اصلاً این کار را نکردم یکی دو روز ناراحت بودم بعد فراموش کردم بعد از مدتی ازدواج کردم بعد از ده سال خانم من گفت کربلا نمی‌رویم گفتم می‌رویم از مشهد به تهران آمدیم خانم را در هتل گذاشتم خودم برای گرفتن ویزا به شهربانی رفتم در شهربانی یک استوار عقده‌ای بود داشت بی‌خودی حرف می‌زد کار مردم را رسیدگی نمی‌کرد ما هم صف بسته بودیم گفتم جناب امضا کن گفت مگر نوکر پدرت هستم گفتم بله نوکر پدرم هستی کار به دعوا کشید ما را گرفتند چشم ما را بستند به زندان اوین بردند. زندانیان آنجا سؤال می‌کردند جرم تو چیست؟ گفتم با یک استواری دعوا کردیم آنها تعجب کردند گفتند مگر با استوار دعوا کردن به اینجا می‌آورند ما اینجا همه اعدامی هستیم شب شد ساعت 12 شب اسم یک نفر را خواندند گفتم او را کجا می‌برند گفتند او را برای اعدام می‌برند فردا شب ساعت 12 اسم مرا خواندند گفتم یا امام حسین ما برای زیارت شما حرکت کردیم زن من خبر ندارد. وقتی که بیرون آمدم یک تیمسار ایستاده است تا مرا دید به من سلام کرد خیلی تعجب کردم گفت پسرم از تو سؤال دارم خوب جواب بده گفت در ده سال قبل شما در حرم امام هشتم (ع) از آن راهرو که داشتی می‌رفتی در اثر یک سوء‌ظن یک سرهنگی به تو سیلی زد. گفتم آری تا گفتم آری اشک از چشمان جاری شد. گفتم یا امام رضا کسی در حق تو خوبی کرد شما فراموش نمی‌کنید. تیمسار آمد دست مرا بوسید می‌خواست پای مرا ببوسد که نگذاشتم گفتم آقا چه شد گفت من همان سرهنگ هستم الآن تیمسار شدم امشب امام رضا (ع) در خواب من آمد فرمود پا شو، می‌خواهند دوست مرا در زندان اوین اعدام کنند همان کسی که آبرویش را به خاطر آبروی من داد. تیمسار دست مرا گرفت گفت بیا به خانه ما برویم گفتم نه. خانم من در هتل منتظر است گفت تمام پرونده‌هایت را پاره می‌کنم آن استوار را به زندان می‌اندازم. گفتم نمی‌خواهد خدا را شکر می‌کنم که امام رضا لطف کرد من آزاد شدم خودش دستور داد ویزای مرا درست کردند و به طرف کربلا حرکت دادند. 🆔 @Nameera
شراکت با حضرت اباالفضل العباس علیه‌السّلام یکی از منبری‌ها می‌گفت: از خیابانی می‌گذشتم، که خانمی به من سلام کرد و گفت: آقا شما روضه می‌خوانید؟ گفتم: بله. گفت: بفرمائید، مرا داخل خانه برد و به اطاقی راهنمائی نمود و صندلی گذاشت و اظهار داشت به حضرت ابوالفضل علیه‌السّلام متوسّل شوید. وقتی که روضه خواندم، خواستم بروم برای چهار روز پی‌درپی دعوتم کرد و در تمام روزها متوسّل به حضرت ابوالفضل علیه‌السّلام بود. روز پنجم پاکتی به عنوان حق‌القدم به من داد وقتی به خانه آمدم و محتوای پاکتی که آن خانم به من داده بود را شمردم جمعاً 486 ریال بود؛ از این‌که او 450 یا 500 ریال نداده بود تعجّب کردم فکر کردم این پول خورد چرا؟ روزی از همان جا گذشتم همان زن مرا دید خواستم از چگونگی آن پول بپرسم امّا در عین حال چیزی نگفتم ولی او از روحیه‌ام متوجّه شد که با او حرفی دارم نزدیک آمد بعد از سلام گفت: آقا پول شما کم بود؟ گفتم: نه ولی از شما می‌خواستم بپرسم چرا 486 ریال دادید و 450 یا 500 ریال ندادید. او گفت: ما ارمنی هستیم شوهرم کاسب است برای این‌که شکستی به کار ما وارد نیاید به حضرت ابوالفضل علیه السّلام متوسّل شدیم و در منفعت کسب و کار با او شرکت داریم. هر سالی، یک مرتبه حساب می‌کنیم آنچه سهمیه حضرت ابوالفضل علیه السّلام شده برای او پنج روز روضه‌خوانی می‌کنیم؛ حساب امسال حضرت ابوالفضل علیه‌السّلام همان بود که تقدیم شد. 🆔 @Nameera
✍️ پرِش های ذهن من در آخرین جمعه ماه مبارک رمضان ⬅️ مشغول مطالعه درباره دولت اسلامی و ساختارهای اجتماعی بودم. طرح تحول، الگوی تولید فکر، بستر مناسب برای تربیت نیروی انسانی کارآمد و آگاه و... . یکباره ذهنم به سمت اثاث کشی منزلمان در چند سال پیش پَرِش زد. داشتم خانه را برای تحویل دادن تمیز می کردم. همسایه خوبی داشتیم. گاهی پسرشان می آمد با هم صحبت می کردیم. لحظه های آخر آمد به سراغم. گفت حاج آقا می خواهم کتابی را هدیه بدهم. کتابی است که حتما دوستش دارید! گفتم هر چه از دوست رسد نیکوست. کتاب گناهان کبیره استاد دستغیب بود. کتابی بسیار شیرین و خواندنی. خیلی از بزرگان توصیه می کنند که این کتاب حتی شده روزانه یکی دو صفحه اش را بخوانید. چند سال از این اثاث کشی می گذرد، اما کتاب او همیشه جلوی چشمم هست. امیدوارم هر کجا هست سالم و سلامت باشد. 🔰 مشغول مطالعه شدم. چند دقیقه ای خیره به لب تاپ بودم. داشتم ناکارآمدی تمدن غرب را مطالعه می کردم. دوباره ذهنم پَرِش زد. مرا به سراغ کتابی برد که دوستم هدیه داده بود. گفتم بگذار چند صفحه ای از کتاب را مرور کنم. به فهرست کتاب نگاه کردم. نویسنده حدود 40 مورد از گناهان کبیره را برشمرده و توضیحات بسیار خوبی را ارائه داده بود. برای نمونه غیبت، دروغ، زنا و... ذکر شده است. ✅ داشتم کتاب را می خواندم، دوباره ذهنم پَرِش زد. با خودم گفتم خدایا در این کشتارهای وحشیانه این روزها، بیش از ده هزار کودک و ده ها هزار مرد و زن مظلوم به شهادت رسیده اند، اینکه کشورهای اسلامی نسبت به این جنایت های بزرگ اعلام موضع نکنند، آیا گناه کبیره نیست؟ آیا سکوت عمدی یا از روی ترس و خجالت برخی از علماء گناه کبیره است؟ مگر حفظ نظام اسلامی از اوجب واجبات نیست؟! اگر در مرحله دولت اسلامی هستیم، بی اعتنایی نسبت به اولویت های نظام اسلامی از روی عمد گناه محسوب نمی شود؟ حال که پس از قرن ها فرصت مهم تحقق ارزش های الهی در اختیار مسلمانان قرار گرفته است، باز هم برویم مشغول درس و بحثمان بشویم و برایمان مهم نباشد که در جهانِ واقعیت ها چه اتفاقی می افتد و وضعیت اقتصادی مردم به کجا خواهد انجامید؟! درس و بحث که قطعا خوب است و باید قوی هم باشیم، اما چه درسی و چه بحثی؟! مگر دین شریف اسلام برای پیشرفت همه جانبه دنیا و آخرت برنامه ندارد؟ مسئولیت ارائه و تحقق این برنامه با کیست؟ حال که خیل عظیمی از دینداران جانشان را به کف دست گرفته اند و آماده فداکاری برای ارزش های دینی هستند، از دست دادن این فرصت بزرگ گناه کبیره نیست؟ خب سال ها آموخته ایم که اساس اسلام بر پایه توحید بنا شده است. آیا مقصود همین خدا یکی است و دوتا نیست؟ یا مسئولیت عالمان حوزوی ایجاد یک جامعه توحیدی و استقرار توحید در جامعه است؟ بارها و بارها از عدالت علوی خواندیم و توصیه کردیم. تولید فکر عدالت محور و تحقق عدالت در سطح جامعه مسئولیت علماء اسلام نیست؟ 📣 خب سؤالات همینطور پشت سرهم ذهنم را درگیر کرد. شما را هم با پَرِش های ذهنم خسته کردم، ولی به یک سؤال اساسی رسیدم. با وجود فرصت بسیار خوبی که در شرایط کنونی برای گسترش خوبی ها در جهان هست، واجبات و گناهان کبیره، همان 40 گناه و واجباتی است که در کتاب شهید عزیز حضرت آیت الله دستغیب و رساله های عملیه نگاشته شده است؟ مسئولیت های مسلمانان اکنون با مثلا چهارصد سال پیش تفاوتی نکرده است؟ بهروز دلاور @BehrouzDelavar
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 لذت یا خوشبختی؟ 🔹برخلاف آنچه ما ممکن است فکر کنیم، لذت با خوشبختی دو چیز کاملا متفاوت هستند، 🔹حتی به‌لحاظ فیزیولوژیک، لذت ناشی از ترشح و خوشبختی ناشی از ترشح در خون است. 🔹افرادی هستند که لذت را با خوشبختی اشتباه گرفته‌اند. ❇️لذت‌گرایی تلخ‌ترین معجونی است که بشر تابه‌حال خورده است. 🖋 احسان شاه قاسمی، دکتری علوم ارتباطات اجتماعی https://eitaa.com/Nameera
💠نقاب شخصیت 🔹برای ایجاد ارتباط مؤثر با همسر یا فرزندان یا دوستان و همکاران باید گوش‌دادن را بیاموزیم و این امر مستلزم است. 🔹زیرا با صبر و گشودگی و میل به فهمیدن و سایر ویژگی‌های پرورش یافته منش ارتباط می‌یابد. 🔹البته دست زدن به اعمالی از سطح عاطفی پایین و دادن اندرزهایی از سطحی بسیار بالا، آسان‌تر است. 🔹میزان پیشرفت و پرورش ما در مواردی چون بازی تنیس و نواختن پیانو نسبتاً آشکار است و نمی توانیم به آنچه که نیستیم تظاهر کنیم اما در زمینه‌هایی چون منش و پرورش عاطفی، مسأله آنقدرها آشکار نیست. 🔹در برابر یک غریبه یا همکار می‌توانیم تظاهر کنیم و نقاب به چهره بزنیم می‌توانیم وانمود کنیم دست‌کم در انظار عموم می‌توانیم چندی به‌این کار ادامه دهیم و از عهده‌اش نیز برآییم حتی شاید خودمان را نیز بفریبیم. 🔹با این حال معتقدم بیشتر ما از حقیقت درون خویش آگاهیم معتقدم بیشتر کسانی که با ما زندگی یا کار می‌کنند نیز از این حقیقت آگاهند. 🖌هفت عادت مردمان مؤثر / استفان کاوی نامیرا https://eitaa.com/Nameera
💠تأثیر مخرب استفاده از قدرت در تربیت فرزند 🔹استفاده از قدرت به ضعف دامن می‌زند، هم به ضعف کسی که از قدرت استفاده می‌کند چون سبب می‌شود که برای انجام دادن ، امور به عوامل بیرونی تکیه کند. 🔹و هم به ضعف کسی که وادار به تسلیم می‌شود؛ زیرا پرورش استدلال مستقل و رشد و انضباط درونی را متوقف می‌سازد و سرانجام رابطه را نیز تضعیف می‌کند. 🔹ترس جایگزین همکاری می‌شود و هر دو طرف حالتی آمرانه‌تر و تدافعی‌تر به خود می‌گیرند. 🖌هفت عادت مردمان مؤثر / استفان کاوی نامیرا https://eitaa.com/Nameera