eitaa logo
موکب‌حبیب‌بن‌‌مظاهر(ع)نراق_کربلا
1هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
14 فایل
[﷽] 🏴 کانال اطلاع رسانی موکب‌حبیب‌ابن‌مظاهر‌(ع)نراق_کربلا. کانال موکب در تلگرام: https://t.me/NaraghMokeb پیج موکب در اینستاگرام: https://www.instagram.com/naraghmokeb ارتباط با ادمین: @O_820908
مشاهده در ایتا
دانلود
سال۱۳۹۴ برای اولین بار تصمیم گرفتم پا بگذارم جای پای جابر 🥺 نگرانی از حضور در جمع میلیونی و عاشقانه در تمام اعضا و جوارح موج می زد. تصمیم براین شد تا به همراه تعدادی از اقوام راهی مسیری شوم که هیچ شناختی نداشتم.اون روزها مثل الان پوشش تصویری بالا نبود و ما راهی شدیم. مسیرخود به سرزمین عشق را از چزابه انتخاب کردیم تا زودتر و راحتر به هدف برسیم و دچار شلوغی های پایانه های مرزی نشویم.مشکل فقط نداشتن شناخت از مسیر نبود من حتی پاسپورت هم نداشتم ، از مرز به مدد آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام رد شدم .می خواهم بگم اگر ایشان دعوت نامه بفرستند این مسائل دنیوی را خودشان حل می کنند. ولی پانشین اینجوری راه بیافتین جون خودم و خانواده به لب رسید تا مرز را رد کردم. برای حضور در اربعین امسال،الان وقتشه برید دنبال پاسپورت و خرده کاری هاش😊 خلاصه از مرز رد شدم و چه رد شدنی! با ون های عراقی که بگم خدا قسمتتون کنه بابت اینکه به کربلا برسید، یا بگم خدا قسمتتون نکنه با فضای کم و محدودش و له شدنتون🤷‍♂️ مهمان نوازی عراقی ها ما را به خانه ای برد و شب را در آنجا استراحت کردیم.برای من تمام آنچه از این سفر گفته بودند، داشت زنده می شد، در سفر کربلا سحر خیز بودن یکی از ارکان اساسی هست، دیر از خواب بلند بشین هم صبحانه را از دست میدین و هم شادابی اول صبح و بدور از گرما را .در عوض یه چیز به دست میارین نگاه های غضب آلود صاحب خانه و همسفران. ساعت ۶ صبح بلندشدیم و صبحانه را خوردیم و منتظر خانم همسفر شدیم،علف زیر پایمان سبز شد تا خانم ساعت ۸ صبح تشریف آوردند. نکته:خانم ها این سفر جای جنبیدن است.پس بجنبید در این سفر روحانی با توجه به ازدحام و صف گرفتن در مورد سرویس بهداشتی و گاهی برخی پذیرایی های مسیر، معمولا همسفران باهم قرار می گذارند که فرضا در کنار عمود ۱۱۰ منتظر هم بمانیم.اینجوری دیگه کسی گم نمیشه. از همسفران جدا افتادم و در کنار عمود وعده شده، منتظر ماندم ولی نیامدند،چندین بار مسیر را رفتم و برگشتم ولی نبودند. در کشوری غریب تک افتادم و ته دلم خالی شد. از نراقی های مسافر خبر داشتم که حول عمود ۱۵۴ اسکان دارند، با ماشین خودم را رساندم ولی نبودند.دل را به اباعبدالله الحسین سپردم و راهی شدم. ناگهان چشمم پرچم سفیدی را با نام شهر نراق دید و ذوق و امید تمام وجودم را گرفت😍 ✍️اگر خاطره ای از سفر اربعین دارید، می توانید مکتوب کنید و جهت نمایش همراه با عکس با ما به اشتراک بگذارید. ⚫️موکب‌حبیب‌ابن‌مظاهر‌(ع)نراق_کربلا @habibebn_mazahernaraghkarbala
رفتن به کربلای معلا در ایام اربعین، عادت که نه ولی برایم به عنوان یه اصل شده بود. اینکه نتونم برم ، چیزی مانع بشه، مشکلی پیش بیاد یا هرچی را نمی توانستم تصور کنم. سال ۱۴۰۰ متاسفانه ادامه ی کرونا همچنان خودی نشان می داد و من با وجود بچه کوچک و خانواده ای بسیار حساس از کاروان نراقی هایی که هر سال باهم خاطرات خوشی را از لحظه سوار شدن به اتوبوس تا پایان سفر داشتیم، جا ماندم😔😥 به شکرانه ی خداوند متعال سید هستم آن هم سید حسینی🥰 دوستان و همشهریان را هر روز می دیدم که با کوله باری ساده اما سرشار از امید، خداحافظی می کردند. اعصابم بهم ریخته بود، خودم را سرزنش می کردم ؛ از طرفی واقعا شرایط حضور را نداشتم و از طرفی دیگر تاب ماندن! مثل آدم های سرگردان هیچ جایی بند نمی شدم و تمرکز نداشتم. دیگه با ناامیدی فقط اخبار حضور مشتاقانه ی مردم را دنبال می کردم و عکس های بسیار زیبای شان را می دیدم. تازه الان متوجه نعمت از دست داده ام شده بودم. الان می فهمیدم که بودن در مسیر جز توفیق الهی نیست و هرگز تکراری نمی شود. تازه هرسال نسبت به سال گذشته به شناخت بهتر می رسی و به پرده دیگری از راز این حضور آگاه! دو روز مانده به اربعین من طاقتم را از دست داده بودم، همسرم متوجه شد کوله باری ساده آماده کرد ،دستم داد و گفت برو به سلامت. چشمانم از تعجب گرد شده بود😳 و حال عجیبی بهم دست داده بود🥰 حال و هوایی اینچنین را براتون آرزومندم😍 به لطف خداوند و به دعوت ارباب بی کفن در آخرین روز مانده به اربعین خودم را در مسیر عشق دیدم و وجودم سرشار از استشمام حضور شد. ✍️اگر خاطره ای از سفر اربعین دارید، می توانید مکتوب کنید و جهت نمایش همراه با عکس با ما به اشتراک بگذارید. ⚫️موکب‌حبیب‌ابن‌مظاهر‌(ع)نراق_کربلا @habibebn_mazahernaraghkarbala
منی که تا به حال کربلا نرفته ام، با دیدن زحمات خادمین در موکب راهی کربلا می شوم و انصافا زحمات شان در موکب را می بینم. در مسیر عشق آنچه را در پشت قاب شیشه ای تلویزیون دیده بودم را به عین دیدم و عجب مسیری! با کاروانیان بودیم،هوای همدیگر را داشتند،اصلا همه عوض می شوند و تو باور کن که اینجا همه چیزش فرق می کند،دیگر از فکر زار و زندگی رها می شوی و تمام وجودت می شود کربلا😍 وسایلمان را در موکب رها می کردیم و به زیارت می رفتیم. من بی نوا مانند تشنه ای که حالا بعد از چهل سال تشنگی، آب دیده، دلم را پر می دهم به سمت صحن و سرا ، باران اشک بی اختیار از چشمانم که حالا منور به دیدن گنبد و گلدسته شده، عطش خواستن و آتش قلیان درونم را روی طبل رسوایی می ریزد. همگان به دیده ی ترحم نگاهم می کنند . تو چه می دانی که من نه در بین الحرمین که روی عرش پا گذاشته ام! انقدر در خودم و خودش غرق می شوم که همراهانم را گم می کنم،نه سوادی دارم و نه هوشی که یاد بیاورم از کدام طرف بروم،اضطراب وجودم را می گیرد هرچند در دستگاه حسین(ع) که کسی گم نمی شود. چشم هایم دو دو می زند، نه خبری نیست، دو ساعتی گشته ام، در این سیل جمعیت ترس وجود و جراتم را گرفته ، یا حسین من غریبم، بچه هایم چه می شوند؟!🥺 همین که رو به حرم حضرت ابوالفضل العباس شدم تو گویی خدا دنیا را به یکباره به من تقدیم کرد، همشهری ای دیدم ، می دانم نامحرم است ولی دو دستی به کوله اش آویزانم ، خدا از برادری کم ات نکنه منرا به موکب برسان، او که مشخص است خود تازه به کربلا رسیده و رمقی ندارد بزرگوارانه مرا همراهی می کند تا رفقایم را بیابم. خدا می داند که همه در زیر خیمه اش یک خانواده ایم. ⚫️موڪب حبیب‌ابن‌مظاهر‌(ع)نراق_کربلا @habibebn_mazahernaraghkarbala