eitaa logo
رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
8.8هزار دنبال‌کننده
47 عکس
23 ویدیو
0 فایل
فروش اشتراکی #کپی‌حرام لینک کانال تبلیغ https://eitaa.com/joinchat/2133066056C2ee169d2aa
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 #خدای‌_مهربان‌_من❤️ ✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله) #قسمت
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 ❤️ ✍نویسنده(حبیب الله) بعدم سوسن جان خیلی وقتا داشتن مال و دارایی و یا نداشتن و تنگدستی دست خود آدمهاست انسان‌هایی که از نعمت‌هایی که خداوند بهشون داده مثل هوش، ذکاوت و اراده، خوب استفاده کنند میتونن امکانات خوبی رو برای خودشون فراهم کنند و وقتی بنده ای از این داده های الهی خوب استفاده نکنه معلومه که نیازمند میشه _ خب ابجی اگر انسان خودش باید تلاش کنه پس چرا وقتی میخواد کاری انجام بده باید بگه ان شاالله یعنی همون اگر خدا بخواهد _چون هر چیزی که تو توی این دنیا میبینی و نمیبینی حتی خصوصیات اخلاقی مثل همون هوش و ذکاوت رو خود خدا خلق کرده پس برای به دست اوردنش باید بگی ان شاالله . بزار برات یه مثال بزنم مثلا توی این خونه همه جور امکاناتی هست درسته؟ _آره صاحب اختیار این خونه کیه؟ _علی آقا الان علی به ما اجازه داده که از این خونه استفاده کنیم. حالا ما می‌خواهیم توی باغچه گل بکاریم آیا باید علی رو در جریان تصمیمون بگذاریم یا نه؟ سری تکون داد _آره باید در جریان بگذاریم _حالا یه وقت علی قبول می‌کنه میگه بکارید یه وقتم میگه نه اگر بکارید به بقیه گل‌ها ضرر می‌رسونه چون این بذری که شما انتخاب کردید یا این شاخه‌ای که می‌خواید نشا بزنید م شاخه و یا بذرخوبی نیست. بعد خودش یه شرایطی رو تو این باغ فراهم می‌کنه میگه اینجا گلتون رو بکارید که بتونید از زیباییش استفاده کنید خدا بندگانش رو که محروم نمی‌کنه صلاحشون رو می‌خواد گاهی میده گاهی نمیده گاهی زمانش رو عقب می‌ندازه که به بنده اش هیچ ضرری نرسه چون... .سلام عزیزانی که تمایل دارند رمان رو کامل بخونن میتونن با پرداخت ۵۰ هزارتومان این رمان رو دریافت کنن😍 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید تا لینک کانال وی آی پی را دریافت کنید 🌹👇👇 @shahid_abdoli کپی حرام⛔️ 💚💕💚💕💚💕💚💕💚
رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 #خدای‌_مهربان‌_من❤️ ✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله) #قسمت
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 ❤️ ✍نویسنده(حبیب الله) چون خداوند حکیم و علیم هست یعنی آینده من و تو رو می‌دونه نه اینکه خدا یه کاری بکنه که ما خوب باشیم یا بد باشیم، این ما هستیم که انتخاب می‌کنیم که راه شیطان رو بریم یا راه حق رو ، اما خداوند توسط همون صفت حکیم بودن و علیم بودنش در آخر می‌دونه که من چه راهی رو میرم آیا راهم راه خداییه یا راه شیطانی. _آبجی گفتی هرچی تو می‌بینی و نمی‌بینی منظورت از نمی‌بینی چیه؟ _منظورم شیاطین، اجنه‌ و ملائکه هستند توی رخت خوابش نشست و با تعجب پرسید _اینهایی رو که گفتی واقعی هستن؟ _بله عزیزم واقعی واقعی هستن فکری کرد و پرسید _آبجی شیطان از چی خلق شده؟ _شیطان ، جن هست و از آتش خلق شده _ملائکه کیا هستن؟ _همون فرشته ها _عه فرشته ها یه اسم دیگه هم دارن؟ _آره هم بهشون فرشته میگن هم ملائکه _ چه جالب نمیدونستم _فرشته ها از چی خلق شدند؟ _اونها از نور خلق شدند _چه جالب آبجی اگر من تو رو ندیده بودم هیچ کسی در کانادا نبود که من این سوالها رو ازش بپرسم _البته اونجا هم مساجد و فعالان فرهنگی و مذهبی هستن تو بهشون دسترسی نداشتی ابرو داد بالا _شاید _سوسن جان بخوابیم ،من خیلی خسته ام _آبجی من خیلی سوال دارم _فردا و روزهای آینده هم میتونی بپرسی انگشتش رو اورد بالا و چشم هاش رو ریز کرد _یه سوال دیگه بپرسم بعدش بخوابیم؟ _باشه عزیزم بپرس _من از فردا باید مثل تو چادر سرم کنم؟ _نه مجبور نیستی چادر سرت کنی میتونی مانتو بپوشی که البته فردا باید بریم برات بخرم... .سلام عزیزانی که تمایل دارند رمان رو کامل بخونن میتونن با پرداخت ۵۰ هزارتومان این رمان رو دریافت کنن😍 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید تا لینک کانال وی آی پی را دریافت کنید 🌹👇👇 @shahid_abdoli کپی حرام⛔️ 💚💕💚💕💚💕💚💕💚
رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 #خدای‌_مهربان‌_من❤️ ✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله) #قسمت
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 ❤️ ✍نویسنده(حبیب الله) _آخه دوست دارم مثل تو چادر سرم کنم نشستم بغلش کردم و در گوشش نجوا کردم _عزیزم خواهر خوبم چشم فردا برات چادر هم میخرم _آبجی اصلا دوست دارم مثل خودت باشم یعنی هر کاری تو میکنی منم همون کار رو انجام بدم _باشه خیلی خوبه یعنی عالیه ولی مطمئنی که نمیخوای بیشتر فکر کنی؟ _نه نمیخوام فکر کنم _باشه عزیزم پس بیا بخوابیم که فردا صبح سر حال باشیم بریم خرید باشه ای گفت و روی رخت خواب دراز کشید چند ثانیه بعد اروم صدا زد _آبجی ای وااای ایکاش سوسن بگیره بخواب پلک چشم هام از شدت خواب سنگین شده. ناچار جواب دادم _جانم _یه سوال بپرسم _سوسن جان صبح بپرس الان بگیر بخواب باشه ای گفت و دیگه صداش نیومد منم چشم هام رو بستم و خوابم رفت با صدای اذان گوشی از خواب بیدار شدم. پتو رو از روی خودم کنار زدم و ایستادم آروم در رو باز کردم صدای سوسن اومد _داری میری آبجی برگشتم سمتش _سلام عزیزم صبحت بخیر _عه صبح شد اون صبحی که منظور توئه که آفتاب می‌زنه نه، اذان صبح رو گفتن می‌خوام نماز بخونم تندی از رخت خوابش بلند شد _آبجی منم می‌خوام با تو نماز بخونم _باشه بیا بریم وضو بگیریم با هم اومدیم سرویس رو کردم بهش با دقت نگاه کن ببین من چیکار میکنم یاد بگیر تو هم انجام بده‌‌‌... .سلام عزیزانی که تمایل دارند رمان رو کامل بخونن میتونن با پرداخت ۵۰ هزارتومان این رمان رو دریافت کنن😍 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید تا لینک کانال وی آی پی را دریافت کنید 🌹👇👇 @shahid_abdoli کپی حرام⛔️ جمعه ها و روزهای تعطیل داستان نداریم 💚💕💚💕💚💕💚💕💚
رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 #خدای‌_مهربان‌_من❤️ ✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله) #قسمت
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 ❤️ ✍نویسنده(حبیب الله) همه حواسش رو دقیق داد به من و یه وضوی صحیح گرفت براش سجاده و چادر نماز آوردم رو کردم به علی _بیا نماز رو به جماعت بخونیم تو وایسا جلو ما بهت اقتدا کنیم شروع کرد به مِنُ مِن کردن نگذاشتم حرفی بزنه _عه ناز نکن دیگه وایسا جلو، داریم فضیلت نماز اول وقت را از دست میدیم علی سری تکون داد و شروع کرد اذان و اقامه رو گفتن نگاهم رو دادم به سوسن _الان می‌خواهیم نمازمون رو به جماعت بخونیم تو فقط نیت کن بعد از الله اکبر علی، دستت رو ببر تا نزدیک گوشت تکبیرت الاحرام که همون الله اکبر هست رو بگو بعد هرچی علی گفت و هر کاری کرد تو تکرار کن در آخرم سلام نماز را بده _چشم مکثی کرد و گفت _آبجی حالم یه جوریه _چه جوری؟ _نمی‌دونم یه حس خیلی خوب، تو هم نماز می‌خونی این حس رو داری؟ _منم دیر شروع کردم برای نماز خوندن تقریباً تو همین سن و سال تو بودم که مرضیه بهم یاد داد آره همین حس و حال تو رو داشتم خیلی بهم خوش می‌گذشت علی برگشت سمت ما _خانم‌ها لطفاً صحبت نکنید ناخواسته زدم زیر خنده _چشم حاج آقا شما قامت ببند علی دستهاش رو برد کنار گوشش صدای الله اکبرش بلند شد تکبیر نمازم را که دادم هی حواسم می‌رفت به سوسن ببینم نمازش رو درست میخونه، به خودم گفتم داری عبادت می‌کنی ها حواست به خودت باشه همه تلاشم رو می‌کنم که تمرکز خودم رو تو نماز حفظ کنم سلام نماز رو که علی داد رو کردم به سوسن _تسبیح رو بردار سی و چهار بار بگو الله اکبر سی سه بار بگو الحمدلله سی سه بارم بگو سبحان الله به این میگن تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها حالا بعداً برات تعریف می‌کنم چقدر فضیلت داره... .سلام عزیزانی که تمایل دارند رمان رو کامل بخونن میتونن با پرداخت ۵۰ هزارتومان این رمان رو دریافت کنن😍 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید تا لینک کانال وی آی پی را دریافت کنید 🌹👇👇 @shahid_abdoli کپی حرام⛔️ جمعه ها و روزهای تعطیل داستان نداریم 💚💕💚💕💚💕💚💕💚
رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 #خدای‌_مهربان‌_من❤️ ✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله) #قسمت
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 ❤️ ✍نویسنده(حبیب الله) تسبیحات حضرت زهرا که تموم شد رو کرد به من _آبجی گفتی فضیلتش رو میگم بگو لبخندی زدم _این اخلاق پیگیر بودنت به خودم رفته یه روز حضرت زهرا رسید خدمت پدر عزیزش و به پیامبر فرمود _پدرجان من چند تا بچه کوچیک دارم کارهام زیاده و دوست دارم که خیلی خدا رو عبادت کنم برای همین وقت کم میارم میشه یه خادم برای من بگیری که تو کارهای خونه بهم کمک کنه پیامبر تبسمی زد و فرمود _آیا نمی‏خواهی چیزی بهت یاد بدهم که از خادم بهتره حضرت فاطمه فرمود _بله پدر جان هر چی شما بگید من قبول دارم پیامبر هم همین تسبیحاتی روکه بهت گفتم به خضرت زهرا یاد دادن حضرت زهرا فرمودند از زمانی که این ذکرها رو بعد از نمازهام گفتم دیگه وقت کم نیاوردم هم به کارهای منزلم می‌رسیدم هم به تدریس‌ احکام و قرآن و اخلاق به خانمهل و هم به عبادتم برای همین توصیه شده که با توجه و طمأنینه این ذکرها بعد از نماز گفته بشه _آبجی توجه و طمأنینه یعنی چی؟ _توجه یعنی اینکه وقتی میگی الله اکبر واقعاً عظمت خداوند در نظرت باشه و وقتی میگی الحمدلله با همه وجودت حس سپاسگزاری از نعمت ها رو داشته باشی و وقتی میگی سبحان الله حس عبادت کردن پیدا کنی طمأنینه ام یعنی اینکه با آرامش نه اینکه تند تند بگی که فقط از سر خودت رفع کنی و بگی من تسبیحات حضرت زهرا رو گفتم _آهان راست میگی مثل اینکه آدم بخواد با کسی حرف بزنه انقدر تند بگه که هی اون طرف بپرسه چی گفتی؟ ولی وقتی باهاش آروم صحبت کنه اون طرفم متوجه میشه درست میگم آبجی با لبخند جواب دادم _احسنت عالی گفتی... .سلام عزیزانی که تمایل دارند رمان رو کامل بخونن میتونن با پرداخت ۵۰ هزارتومان این رمان رو دریافت کنن😍 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید تا لینک کانال وی آی پی را دریافت کنید 🌹👇👇 @shahid_abdoli کپی حرام⛔️ 💚💕💚💕💚💕💚💕💚
رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 #خدای‌_مهربان‌_من❤️ ✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله) #قسمت
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 ❤️ ✍نویسنده(حبیب الله) _الان چیکار کنیم آبجی، تموم شد می‌تونم برم بخوابم _بله عزیزم برو بخواب _تو چیکار می‌کنی میای توی اتاق من می‌خوابی یا میری اتاق خودتون _من بین الطلوعین رو بیدار می‌مونم بعدشم دیگه صبحانه میگذارم .علی می‌خواد بره سر کار دیگه نمی‌خوابم _بین الطلوعین چیه آبجی؟ _از اذان صبح تا زمانی که آفتاب بزنه رو میگن بین الطلوعین در این زمان روزی انسان‌ها مشخص می‌شه اون‌هایی که می‌خوابند از این نعمت‌های الهی بی‌بهره اند اما اون‌هایی که بیدار می‌مونن در روزی های مادی و معنویشون تاثیر زیادی داره ولی یه کوچولو استثنائات هست سر تکون داد _چی؟ _اینکه گاهی ممکنه یه کسی که می‌خوابه دلیلش موجه باشه مثلاً شب تا اذان صبح را بیدار مونده که کار خیری انجام بده الان دیگه نمی‌تونه بیدار بمونه این دیگه فرق می‌کنه، خداوند روزی مادی و معنوی این بنده خدا رو با برکات زیادی بهش میده _من که الان خوابم میاد برم بخوابم روزی از من میره _نه شما چون مسافر بودی می‌تونی بری بخوابی یه امتیاز دیگه ای هم شما داری اونم اینکه وضو داری، انسانی که وضو بگیره بخوابه ، خوابشم عبادت محسوب می‌شه سجاده اش رو جمع کرد _آبجی میرم بخوابم _برو عزیزم _راستی آبجی گفتی فردا می‌خواهیم بریم خرید و گفتی می‌خوای اسم منو بنویسی مدرسه _بیدارت می‌کنم برو بخواب سوسن رفت. مشغول دعا خوندن بودم که نگاهم افتاد به ساعت عه هفت صبحه پاشم چایی بزارم کتری رو گذاشتم روی گاز اومدم تو هال رو کردم به علی میری نون تازه بگیری باشه ای گفت و از جاش بلند شد لباسش رو پوشید از خونه رفت بیرون .سلام عزیزانی که تمایل دارند رمان رو کامل بخونن میتونن با پرداخت ۵۰ هزارتومان این رمان رو دریافت کنن😍 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید تا لینک کانال وی آی پی را دریافت کنید 🌹👇👇 @shahid_abdoli کپی حرام⛔️ جمعه ها و روزهای تعطیل داستان نداریم 💚💕💚💕💚💕💚💕💚
رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 #خدای‌_مهربان‌_من❤️ ✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله) #قسمت
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 ❤️ ✍نویسنده(حبیب الله) این پیشنهادش خیلی خوشحالم کرد _ممنون از پیشنهاد خوبت اتفاقاً به نظر خودمم رسیده بود که بهت بگم... باشه امروز میرم دنبال کارهای سوسن اگه وقت اضافه آوردم حتماً ثبت نام می‌کنم برای ناهارم آبگوشت می ذارم که نیستیم میایم ناهار داشته باشیم علی رو کرد به سوسن _سوسن خانم شما آبگوشت دوست داری لبخندی زد و کشدار گفت _آره من عاشق آبگوشتم علی از سر میز بلند شد _ممنون سحر جان املت خوشمزه‌ای درست کرده بودی چیزی لازم نداری ظهر میام خونه بخرم بیارم _چرا لازم داریم میشه بنویسم چون زیاده همینجوری بگم یادت میره _آره کار خوبی می‌کنی بنویس خودکار کاغذ برداشتم یه لیست بلند بالا از مواد غذایی که لازم داشتیم براش نوشتم و بهش دادم علی کاغذ رو گرفت تا کرد گذاشت تو جیبش رو کرد به سوسن _شما هم اگر چیزی می‌خوای بگو براتون از بیرون بگیرم _نه ممنون علی آقا چیزی نمی‌خوام علی خداحافظی کرد رفت رو کردم به سوسن _تا من میزو جمع کنم و ظرف‌ها رو بشورم سریع برو حاضر شو سوسن ساکت خیره شد به من _چیزی شده سوسن جان _نه آبجی آخه من باید میزو جمع کنم _چرا تو باید جمع کنی؟ _آخه خونه خودمون هوشنگ می‌گفت میز جمع کردن فقط وظیفه توئه دور و بر خونه رو نگاه کردم سرم رو بردم زیر میز _کجاست هوشنگ من نمی‌بینمش لبخند تلخی زد _اینجا که نه کانادا _آهان کانادا درسته یه بار دیگه بگو هوشنگ کجاست _کانادا _آفرین هوشنگ کاناداست و اینجا ایرانه و من و تو اینجا دوستانه و با همکاری کارهای خونه رو انجام میدیم هیچ کَسم مجبور به انجام کاری نیست وقت داشته باشیم انجامش میدیم ... .سلام عزیزانی که تمایل دارند رمان رو کامل بخونن میتونن با پرداخت ۵۰ هزارتومان این رمان رو دریافت کنن😍 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید تا لینک کانال وی آی پی را دریافت کنید 🌹👇👇 @shahid_abdoli کپی حرام⛔️ جمعه ها و روزهای تعطیل داستان نداریم 💚💕💚💕💚💕💚💕💚
رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 #خدای‌_مهربان‌_من❤️ ✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله) #قسمت
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 ❤️ ✍نویسنده(حبیب الله) البته به تو هم حق میدم ، بخوای گذشتت رو فراموش کنی زمان می‌بره ولی تلاش کن که فراموشش کنی، باشه ریز سرش را تکوان داد _همه تلاشم رو می‌کنم _آفرین خوبه حالا برو حاضر شو سوسن از آشپزخونه رفت بیرون تو دلم گفتم خدا ازت نگذره هوشنگ ببین با روان خواهرم چه کردی میز رو جمع کردم و اومدم خودمم حاضر شدم زنگ زدم تاکسی تلفنی بعد از خوردن چند بوق آقایی جواب داد _بله بفرمایید _سلام آقا خدا قوت یه ماشین می‌خواستم در اختیار چند جا میخواهیم بریم _سلام خانم برای داخل شهر میخواهید _بله _آماده باشید تا پنج دقیقه دیگه ماشین در خونه شماست اومدیم در حیاط ایستادیم تاکسی اومد سوار شدیم رو به راننده گفتم _ببخشید آقا ما رو کنار یه فروشگاه لباس پیاده کنید و منتظر بمونید تا برگردیم آقای راننده جواب داد _بله خانم چشم سرگرم حرف زدن بودیم که صدای راننده اومد _ببخشید خانم منظورتون همین فروشگاهه _بله آقا ممنون با سوسن پیاده شدیم و وارد فروشگاه شدیم رگال مانتوها رو به سوسن نشون دادم سوسن سرگرم دیدن مانتو ها هست که تلفنم زنگ خورد. گوشی رو از تو کیفم درآوردم دکمه تماس رو زدم _سلام بابا جون حالت خوبه؟ سوسن متوجه تلفن ما شد و اومد نزدیک من ایستاد بابام گفت _سحر جان بابا، امشب بیا خونه ما یه غذایی درست کن سوسن رو هم بیار دور هم باشیم سوسن شنید بابا چی گفت دستش رو جلوی صورت من تکون داد و لب خونی کرد _نه قبول نکن من نمیام... .سلام عزیزانی که تمایل دارند رمان رو کامل بخونن میتونن با پرداخت ۵۰ هزارتومان این رمان رو دریافت کنن😍 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید تا لینک کانال وی آی پی را دریافت کنید 🌹👇👇 @shahid_abdoli کپی حرام جمعه ها و روزهای تعطیل داستان نداریم🌷 💚💕💚💕💚💕💚💕💚
رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 #خدای‌_مهربان‌_من❤️ ✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله) #قسمت
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 ❤️ ✍نویسنده(حبیب الله) موندم سر دو راهی که چه کنم .هم نمی‌تونم به بابام بگم نمیایم خونتون هم نمی‌تونم احساسات سوسن رو نادیده بگیرم به خودم گفتم حالا به بابا میگم باشه میایم بعد با سوسن صحبت می‌کنم اگر راضی نشد یه جوری به بابا میگم نمیایم به بابام گفتم _باشه چشم میایم با، بابام خداحافظی کردم سوسن از این حرفم دلخور شد و پاش رو محکم کوبید زمین _آبجی چرا قبول کردی؟ من که گفتم نمیام _فعلاً تو لباسهات رو بخر بعداً صحبت می‌کنیم اخماش رو کرد تو هم _ این اخلاقت به مامان رفته‌ یه کاری رو که بخواد بکنه انجام میده اصلاً من لباس نمی‌خوام بیا بریم خونه مدرسه هم نمیخواد ثبت نامم کنی گره ای تو ابرو انداختم _سوسن چرا بچه بازی می‌کنی این چه رفتارهاییه از خودت نشون میدی دو تا آدم بزرگیم می‌شینیم با هم صحبت می‌کنیم اگر راضی شدی میریم راضی هم نشدی نمیریم شونه انداخت بالا _گفته باشم من نمیام ، راضیم نمی‌شم _خیلی خوب نمیریم خریدهات رو بکن میریم خونه زنگ می‌زنم به بابا میگم الان شرایطمون ردیف نیست نمیایم _نخیر اگه بگی الان شرایط ردیف نیست میگه بعداً بیا من دلم نمی‌خواد دیگه بابا و اون دخترهای نُنُرِش رو ببینم _خیلی خب باشه آروم باش نمیریم برم خونه می‌گم کلاً نمیای _چرا همین الان زنگ نمیزنی؟ کلافه نوچی کردم _اذیتم نکن سوسن بریم خونه زنگ میزنم ابرو داد بالا _داری قول میدیا آبجی؟ بله عزیزم حواسم هست دارم قول میدم... .سلام عزیزانی که تمایل دارند رمان رو کامل بخونن میتونن با پرداخت ۵۰ هزارتومان این رمان رو دریافت کنن😍 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید تا لینک کانال وی آی پی را دریافت کنید 🌹👇👇 @shahid_abdoli کپی حرام جمعه ها و روزهای تعطیل داستان نداریم🌷 💚💕💚💕💚💕💚💕💚
رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 #خدای‌_مهربان‌_من❤️ ✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله) #قسمت
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 ❤️ ✍نویسنده(حبیب الله) دستم رو بردم زیر یکی از مانتوهایی که به رگال آویزونه ، رو کردم به سوسن _این رو ببین ازش خوشت میاد با دقت نگاهش رو انداخت به مانتو سری تکون داد _آره قشنگه از تو رگال درآوردم گرفتم سمتش _برو اتاق پرو بپوش ببین اندازته رفت تو اتاق پرو ، چند لحظه بعد صدا زد _آبجی بیا ببین خوبه لای در اتاق رو باز کردم نگاهی به سر تا پای سوسن انداختم _آره خیلی قشنگه خودت چی خوشت اومده؟ _آره خوشم میاد _باشه بیا بیرون روسری و یاشال هم انتخاب کن سوسن از اتاق پرو اومد بیرون رو کرد به من به نظرت شال بپوشم خوبه یا روسری _فرقی نمی‌کنه هر کدوم که خودت بیشتر دوست داری اصلاً می‌خوای یه شال برات بخرم یه روسری امتحان کن ببین کدوماش رو بیشتر دوست داری از این به بعد همون رو بخر از اینکه گفتم هم روسری بخر هم شال خیلی خوشحال شد با روی گشاده‌ای گفت _واقعاً آبجی هر دوشو می‌خری؟ _بله عزیزم اتفاقاً مانتو رو هم خواستم بهت بگم یکی دیگه هم انتخاب کنی _اینجا چادر هم داره _آره داره یه مانتوی دیگه و شال و روسری رو انتخاب کرد رو کردم به فروشنده _چادرم می‌خوایم جواب داد _دانشجویی لبنانی عربی ایرانی مدلشو اندازه قدتونو بگید براتون بیارم رو کردم به سوسن چه مدلی برات بیاره سوسن نگاهش رو داد به فروشنده _میشه مدلش رو بیاری ببینیم با دست چند مانکنی رو که چادر سرشون کرده بودن نشون داد _تن مانکن‌هاست ببینید سوسن دو قدم برداشت سمت مانکن ها همه چادرها رو دید، سر چرخوند سمت فروشنده _کدوم از این‌ها ایرانی هستند _ببخشید خانم ، ایرانی‌ها را نگذاشتیم همین که سر خواهرتون هست این مدلی اند... .سلام عزیزانی که تمایل دارند رمان رو کامل بخونن میتونن با پرداخت ۵۰ هزارتومان این رمان رو دریافت کنن😍 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید تا لینک کانال وی آی پی را دریافت کنید 🌹👇👇 @shahid_abdoli کپی حرام⛔️ 💚💕💚💕💚💕💚💕💚
رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 #خدای‌_مهربان‌_من❤️ ✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله) #قسمت
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 ❤️ ✍نویسنده(حبیب الله) سوسن از خانم فروشنده پرسید _ببخشید چادر ایرانی دارید که مثل این چادرعربی‌ها دور تا دورش نگین کار شده باشه قبل از اینکه خانم فروشنده جواب بده رو کردم به سوسن _عزیزم ما چادر سرمون کنیم تا در نگاه نامحرم جلوه نکنیم نه اینکه با نگین کاری و گلدوزی بدتر جلوه کنیم فقط بی‌حجابی در اسلام نهی نشده ، جلوه گری هم نهی شده، خانم باید با یه لباس ساده‌ در جامعه حضور داشته باشه حالا می‌خواد مانتو باشه می‌خواد چادر که البته حضرت آقا در مورد حجاب فرمودند چادر در بین پوشش‌ها بهترین حجاب برای خانم‌ها ست. ابرو داد بالا _باشه آبجی هر کدوم که بهتره همون رو برام بخر تو دلم گفتم خدا را شکر که در مورد احکام دینی لجبازی نمی‌کنه. خریدهامون رو کردیم سوسن روسری و چادرش رو سرش کرد لبخندی بهش زدم _وااای چقدر بهت میاد عزیزم مبارکت باشه خنده پهنی زد _ممنون آبجی که انقدر برام خرید کردی بوسه ای به پیشونیش زدم _خواهش می‌کنم خواهر عزیز خوشگلم از فروشگاه اومدیم بیرون سوار تاکسی شدیم رو به آقای راننده گفتم _ببخشید معطل شدید _نه دخترم ما کارمون همینه ، الان کجا برم؟ _بریم مدرسه راهنمایی دخترانه عفاف چشمی گفت و حرکت کرد. سوسن رو کرد به من _میشه الان زنگ بزنی به بابا بگی ما نمیایم اصرارش رو که دیدم دلم نیومد بگم صبر کن تا برسیم خونه گوشی رو از تو کیفم درآوردم شماره بابا رو گرفتم. چند بوق خورد جواب داد _سلام سحر جان _سلام، ببخشید بابا ما امشب نمی‌تونیم بیایم خونه شما چرا بابا طفلی دخترام چقدر برنامه‌ریزی کردن... .سلام عزیزانی که تمایل دارند رمان رو کامل بخونن میتونن با پرداخت ۵۰ هزارتومان این رمان رو دریافت کنن😍 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید تا لینک کانال وی آی پی را دریافت کنید 🌹👇👇 @shahid_abdoli جمعه ها و روزهای تعطیل داستان نداریم🌷 💚💕💚💕💚💕💚💕💚
رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 #خدای‌_مهربان‌_من❤️ ✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله) #قسمت
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 ❤️ ✍نویسنده(حبیب الله) سوسن صدای بابا رو شنید با لحن دلخوری آروم زمزمه کرد _دخترهام می‌بینی آبجی دلش برای من تنگ نشده که دوست داشته باشه من برم خونش نگرانه دختراشه که یه وقت ناراحت نشن دلم می‌خواد از بابا دفاع کنم اما واقعاً موندم چی بگم وقتی خود من هم به این نتیجه رسیدم بابا به شدت بین دو تا بچه‌هایی که از آذر داره با ما سه تا فرق می‌گذاره برای همین نسبت به اعتراض سوسن سکوت کردم به بابا گفتم _حالا وقت زیاده انشالله یه روز دیگه میایم _ پس خودت زنگ بزن به شیما بگو، من زنگ بزنم دلش راضی نمی‌شه _من فعلاً بیرون هستم برسم خونه بهش زنگ می‌زنم بعد از خداحافظی تماس رو قطع کردم رو کردم به سوسن که از شدت حرص خوردن گونه‌هاش قرمز شده اخم ریزی کردم _چرا انقدر خودتو ناراحت می‌کنی گفتی نریم منم قبول کردم دیگه _نمی‌تونم ناراحت نشم به من میگه سوسن به اون بچه‌هاش میگه دخترام چرا به من نگفت دخترم اصلاً چرا نگفت گوشی رو بده به سوسن باهاش صحبت کنم چرا نگفت ؟چون من براش مهم نیستم مثل همون سال‌هایی که از کانادا بهش زنگ می‌زدم و جواب تلفنم رو نمی‌داد سوسن کامل چرخید سمت من _آبجی باور می‌کنی حتی یک بار هم جواب تلفنمو نداد ، خودشم بهم زنگ نزد سرم رو ریز تکون دادم _آره عزیزم باور می‌کنم آبجی شنیدم بابام می‌خواسته تو رو بکشه، آره؟ _ببین سوسن جان چون پرسیدی جوابت رو میدم آره میخواست من رو بکشه ولی دیگه ادامه نده چون اصلاً دلم نمی‌خواد به خاطرات تلخ گذشته ام برگردم مهم الانه که دارم با آرامش زندگی می‌کنم... .سلام عزیزانی که تمایل دارند رمان رو کامل بخونن میتونن با پرداخت ۵۰ هزارتومان این رمان رو دریافت کنن😍 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید تا لینک کانال وی آی پی را دریافت کنید 🌹👇👇 @shahid_abdoli کپی حرام⛔️ جمعه ها و روزهای تعطیل داستان نداریم🌷 💚💕💚💕💚💕💚💕💚