رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
#پارت_380 #رمان_آنلاین_نرگس به قلم #زهرا_حبیباله دستشو گرفتم خواهشانه گفتم داداش الهی فدات شم م
#پارت_381
#رمان_آنلاین_نرگس
به قلم #زهرا_حبیباله
یه نگاه به عزیز انداختم خواب بود در خونه رو باز کردم رفتم خونه مامانم
مامان چه بویی راه انداختی شامی درست میکنی
آره تو ناهار چی گذاشتی
من هیچی حواسم به ناهار نبود ... میشه یه خورده از مواد شامیتو بدی منم برم درست کنم الان ناصر میاد غذا نداریم
من زیاد درست کردم تو اون سرخ شدهاشو ببر من خودم بقیه شو سرخ میکنم
قرضی مامان برات میارم
خنده ای کرد نمی خواد بیاری نوش جونتون
شامی های سرخ شده رو برداشتم رفتم خونمون ... زیر کتری رو روشن کردم وضو گرفتم ...لباسمو عوض کردم با صدای شنیدن اذان سجادمو پهن کردم نمازمم خوندم رفتم جلوی اینه ... موهامو شونه کردم ... ناصر میگفت موهاتو جمع نکن کلیپسمو از موهام برداشتم برس کشیدم ریختم دورم ...
کتریم جوش اومد چایی هم دم کردم نشستم روی مبل و دوباره رفتم توی فکر ... غرق در افکارم بودم ... با صدای نرگس گفتن ناصر ... به خودم اومدم پاشدم
سلام خوبی
سلام فکر کردم نیستی ... آخه هر روز تا کلید مینداختم درو باز کنم تو پشت در بودی ... چیکار میکردی ؟
هیچی
چشماشو ریز کرد
نرگس تو بگی ف من میگم فرح زاد من زنمو میشناسم چیکار میکردی که اصلا متوجه باز و بسته شدن در نشدی ؟
چاره ای نداشتم اخلاقشو می دونستم تا به جوابی که قانعش کنه نرسه ول کن نیست
داشتم فکر میکردم
اخمی به پیشونیش انداخت
چه فکری ؟ چیزی شده ؟
تو فکر مدرسه بودم آخه الان موقع ثبت نام بچه هاست
به شوخی اروم زد پشت کمرم خندید
به جایی که به من فکر کنی به مدرسه فکر میکنی ؟ حالا منم یه کاری میکنم که ازفکر مدرسه بیای بیرون
... دوتا دستهای منو گرفت دور خونه چرخوند صدای خندم فضای خونه رو برداشت یه خورده چرخوند ... دیگه داشت سرم گیج میرفت گذاشتم زمین ... میخواستم بخورم زمین دستشو گرفتم . اوردم نشوند روی مبل یه دقیقه بشین اینحا حالت که جا اومد ... ناهارو بیار که از گرسنگی روده بزرگه داره روده کوچیکمو میخوره
دو دقیقه نشستم حالم جا اومد وسایل ناهارو چیدم روی میز ناصر نشست پشت میز نگاه کرد به شامیا
خودت درست کردی ؟
اگر میگفتم نه از خونه مامانم اوردم دعوام میکرد گفتم
چطور مگه ؟
اخمی به پیشونیش انداخت
پس چرا هیچ بویی تو آشپزخونه نمیاد
هیچی نگفتم فقط نگاهش کردم
لپ منو کشید
مگه نگفتم هر وقت به هر دلیلی نتونستی غذا درست کنی بهم زنگ بزن از بیرون میگیرم میارم
یه خورده بیشتر فشار داد
پس چرا حرفمو گوش نمی کنی
آی آی آی لپمو ول کن داره دردم میاد
نشست پشت میز
حالا جریمت اینه که خودت لقمه بگیری بزاری دهنم
دوتا لقمه گرفتم گذاشتم دهنش : گفتم
خب دیگه بسته زیادی بخوری چاق میشی
دوتایی زدیم زیر خنده
نرگس یه خبر خوش برات دارم
ابروهامو دادم بالا با لبخند پرسیدم
چه خبری ؟
#کپیازرمانممنوع❌⛔️
#سلام_توجه_توجه 📣
💠دوستان عزیز اگر میخواید بقیه.ی رمان #نرگس رو یک جا بخونید، با پرداخت هزینه حق اشتراک که #40هزارتومانهستمیتونید
۶۱٠۴۳۳۷۴۹۶۶۳۷٠۴٠
بانک ملت لواسانی
عزیزان بعد از واریز، فیش پرداخت رو به پی وی ایشون ارسال کنید👇👇 تا کل رمان در اختیار شما قرار بگیرد🌹
@Mahdis1234
عزیزان ایشون👆 ادمین تبلیغ کانال هستند و هیچ گونه اختیاری در روند رمان کانال ندارند به هر دلیلی به غیر از خرید رمان حق الناسِ