eitaa logo
نــٰارویـْن
19.4هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
797 ویدیو
1 فایل
تبلیغاتمون🤍🥹🪴 https://eitaa.com/joinchat/1692795679C16d4f59df1
مشاهده در ایتا
دانلود
●- - - - - - -<🔗🤍>- - - - - - -● بعد از چند ثانیه نگاهم را به پشت سرم چرخاندم تا ببینم چرا هیچ جوابی از سمت ساناز به گوش نمی‌رسد. با دیدن اين‌که ساناز نیست، از اتاق خارج شدم و نگاهم را به دنبالش چرخاندم. با دیدن ساناز که سر‌جای اولش ایستاده بود و به طرف پله‌ها خیره شده بود گفتم: - چرا رفتی تو کما؟! خب بیا دیگه. لبخندِ کش آمده‌اش را جمع کرد و گفت: - دیدی چه خوشتیپ بود؟ نگاهم را به اطراف چرخاندم. این‌جا که پشه پر نمی‌زد! توهم زده بود؟ - عزیزم با جن‌ها در ارتباطی؟ این‌جا که هیچ‌کس نیست کیو می‌گی؟ با ابروانی گره خورده به سمت من برگشت و آرام به سرم زد و گفت: - نکنه تو هم عاشقی که این‌قدر حواست پرته! بچه منظورم سیاوشه. ●- - - - - - -<🔗🤍> کپی؟راضی‌نیستم.