●- - - - - - -<🔗🤍>- - - - - - -●
#ناروین
#پارتِسیصدوپنجاهویک
چقدر از واژهی "درست میشه" متنفر بودم...! هر اتفاقی یک زمانی باارزش بود، وقتی از زمان گذشت، امیدوارم اصلا درست نشود. من در این موقعیت و لحظه به افراسیاب نیاز داشتم که نبود، پس امیدوارم هیچوقت دیگر هم نباشد و پیدایش نشود.
گفتن واژهی درست میشه به من دقیقا مانند این بود که به گلی که از بیآبی درحال خشک شدن است، بگویی سال دیگر باران میبارد. باران سال بعد چه دردی از منِ خشک شده دوا میکرد؟
- میخوای بگم یکیشون بیاد یکم تاب رو هل بده به یاد بچگی تاب بازی کنیم؟
لبخندی زدم و سعی کردم افکارم را خالی از این احساس دلتنگی و ناامیدی کنم.
- سیاوش اگر ببینه مطمئنم اعداممون میکنه.
از روی تاب پایین رفت و با گفتن "بیخیال بابا" به سمت یکی از بادیگاردها حرکت کرد. از اینکه به خاطر خوشحالی من با دم شیر بازی میکرد، خوشحال بودم، خوشحال از اینکه حداقل رابطهی ساناز با من بهتر شده است.
●- - - - - - -<🔗🤍>
کپی؟راضینیستم.