eitaa logo
نــٰارویـْن
28.1هزار دنبال‌کننده
117 عکس
29 ویدیو
0 فایل
تبلیغاتمون🤍🥹🪴 https://eitaa.com/joinchat/1692795679C16d4f59df1
مشاهده در ایتا
دانلود
●- - - - - - -<🔗🤍>- - - - - - -● نمیتوانستم مانند او نامرد باشم و خاطرات خوب و کمک‌های بزرگش را فراموش کنم من اهل شکستن نمکدان نبودم آن هم نمکدان مردی که چند ماه از من مراقبت کرده بود. حتی نمیتوانستم از او انتقام بگیرم یا برای او مشکلی به وجود بیاورم نه به خاطر خودش و خاطرات خوبش بلکه به خاطر وجود باربد. زندگی من و باربد از هم جدا شده بود و من در این خانه و او در خانه‌ی افراسیاب زندانی شده بود اما حداقل مطمئنم حليمه و افراسیاب از او مراقبت می‌کنند، برای من همین کافی بود. اگر زندگی من سخت بگذرد هیچ مسئله‌ی نیست همین که یادگار پدر، مادرم در سلامت و آرامش باشد برای من بس است. نفسی عمیق کشیدم و سرم را به زنجیره‌های کنار تاب تکیه دادم. من به سختی عادت کرده بودم اما آن نوزاد تقصیری نداشت آرامش حق او بود. لبم را گزیدم تا از ریزش اشک‌هایم جلوگیری کنم، دلم نمی‌خواست مقابل ساناز اشکی بریزم و ضعفم را نشان بدهم. ●- - - - - - -<🔗🤍> کپی؟راضی‌نیستم.