eitaa logo
نــٰارویـْن
28.2هزار دنبال‌کننده
185 عکس
77 ویدیو
0 فایل
تبلیغاتمون🤍🥹🪴 https://eitaa.com/joinchat/1692795679C16d4f59df1
مشاهده در ایتا
دانلود
●- - - - - - -<🔗🤍>- - - - - - -● [ به دلیل مغایرت با قوانین ایتا در زاپاس قرار گرفت]🌱 مجبور بودم؟ خب من از سمت وجدانم مجبور شده بودم وگرنه هیچ وقت آدم فداکاری نبودم و جان دیگران را به خودم ترجیح ندادم‌. - اون از تو خیلی می‌ترسید مجبور شدم. نگاهی به سرتا پای من انداخت با تمسخر گفت: - ولی خیلی خوبه که تو اصلا از من نمی‌ترسی. خب من هم از سیاوش می‌ترسیدم حتی خیلی بیشتر از ساناز اما من به عذاب عادت داشتم و هرچه پیش می‌آمد، باعث تنفر بیشتر من نسبت به سیاوش می‌شد. ولی ساناز عاشق بود و اگر از سمت سیاوش خاری به پاهایش برود، گویا شمشیری در قلبش فرو رفته است. من هیچ وقت عاشق نشده بودم و طعم عشق را نفهمیده‌ام اما مطمئن بودم احساس عاشقی دقیقاً شبیه به اعتماد است و اگر از بین برود یا کمی ضربه بخورد طرف نابود می‌شود. - منم ازت می‌ترسم ولی من عاشقت نیستم برای همین هیچ توقعی هم ازت ندارم اما ساناز فرق می‌کنه. ●- - - - - - -<🔗🤍> کپی؟راضی‌نیستم.