eitaa logo
نشر خوبیها کانال مسجد المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
119 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
2.1هزار ویدیو
34 فایل
دوستان گرامی ما بهترین و مثبت ترین خبرها رو با شما به اشتراک می گذاریم تا بدونید دنیا قشنگ تر از آن چیزیست که دیده ایم و شنیده ایم و اطراف ما کارهای زیبایی شکل می گیرد که ما کمتر توجه کرده ایم و بی اطلاع بودیم #نشر_خوبیها ادمین : @BeNamALAH
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از #نشر _خوبی_ها
5.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یامهدی♡ « تو آبادی و من خراب توأم همیشه دلیل عذاب توأم » « تویی حاضر و ناظر من ولی منم که همش در غیاب تؤام » 💚‌ https://eitaa.com/Nashr_khoobiha_5
❣ 🔅 السّلام علیکَ بِجوامعِ السَّلام... 🌱تمام سلام‌ها و تمام تحیّت‌ها نثار تو باد، ای مولایی که حقیقت سلام هستی و روز آمدنت، زمین لبریز خواهد شد از سلام و سلامتی... 📚زیارت آل یاسین_مفاتیح الجنان 📘@sahifeye_fatemieh
استاد اخلاق و معرفت و دانشمند متواضع ، استاد نیا نقل می کنند از زبان جعفری و او از زبان ، که: در شهر خوی حدود 200 سال پیش ماهرخ و وجیهه و مومنه‌ای زندگی می‌کرد که عشاق فراوانی واله و شیدای او بودند. عاقبت امر با مرد مومنی ازدواج کرد. این مرد به حد استطاعت رسید و خواست عازم حج شود، اما از عشاق سابق می‌ترسید که در نبود او در شهر همسر او را آزار دهند. به خانه مرد (به ظاهر) رفت و از او خواست یک سال همسر او را در خانه اش نگه دارد تا این مرد عازم سفر شود. اما نه تنها او ،بلکه کسی نپذیرفت. عاقبت به فردی به نام متوسل شد، که لات بود و همه لات ها از او می‌ترسیدند. علی باباخان گفت : برو وسایل زندگی و همسرت را به خانه من بیاور. این مرد چنین کرد، و بار سفر حج بست و وسایل خانه را به خانه علی بابا آورد. همسرش را علی بابا تحویل گرفت و زن و دخترش را صدا کرد و گفت مهمان ما را تحویل بگیرید. مرد عازم حج شد، و بعد یک سال برگشت، سراغ خانه علی بابا رفت تا همسرش را بگیرد. خانه رسید در زد، زن علی بابا بیرون آمده گفت: من بدون اجازه علی بابا ندارم این بانو را تحویل کسی دهم . برو در تبریز است، اجازه بگیر برگرد. مرد عازم تبریز شد، در خانه ای علی بابا خان را یافت، علی باباخان گفت، بگذار خانه را اجاره کردم تحویل دهیم با هم برگردیم، مرد پرسید، تو در تبریز چه می‌کنی؟ علی باباخان گفت: از روزی که را در خانه جا دادم از ترس این که مبادا چشمم بلغزد و در که به من سپرده بودی کنم، از خانه خارج شدم و من هم یک سال است اهل بیتم را ندیده‌ام و اینجا خانه‌ای اجاره کرده‌ام تا تو برگردی. پس حال با هم بر می گردیم شهرمان خوی. ❖زهد با نیت پاک است نه با جامه پاک ❖ای بس آلوده که پاکیزه ردایی دارد ❀اللهم اهدنا الصراط المستقیم🌱 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
تولیت حرم حضرت ابوالفضل (ع) از مردم ایران خواستند به مدت ده روز زیارت امین الله ،عاشورا وعلقمه رابخوانند .ایشان اینگونه فرمودند که اگر تمام ملت ایران اینکار راانجام دهند به مولایم علی (ع) آمریکاراهم نابود خواهن کرد. پخش حداکثری به دست تمام ملت ایران برسد .
Mohamadhosein Shafiee ~ Musico.IRMohamadhosein Shafiee - Ame Jon Bia (128) (1).mp3
زمان: حجم: 9.12M
عمه جون بیا، فصل ریحونه…!! ♪♪ بابا اومده کنج ویرونه… ♪♪ ببین عمه نور چشمونم، لبای زخمش غرق در خونه ♪♪ عمه جون بیا، گل به صحرا شد… ♪♪ آخر از کار ما گره وا شد ♪♪ بیا که گمگشته پیدا شد!! شو تاروم شامِ یلدا شد… ♪♪ به لب اومه از غمش جونم!! ♪♪ منو کشته تازه مهمونم… ♪♪ عمه جون بیا اومده با سر، کنج ویرونه زاده ی حیدر! بیا که با دیدن رویش… ♪♪ گل عمر من شده پرپر!! ♪♪ خشکی لب ها و چشم و زخم سرت… ♪♪ آتش افکنده، به دامنِ رقیه دخترت ♪♪  غم مخور بابا!! اگه بالای نی بی مادری ♪♪ میزنم بر سینه و سر من، به جای مادرت!! وقتی دیدمش، سینه پرغم شد ♪♪ این دل تنگم، غرق ماتم شد… ♪♪ چو از روی زخمی بابا به یکباره قامتم خم شد… ♪♪ وقتی که دیدم، نوگل زهرا ♪♪ اومده تشنه ار لب دریا!! نگاش کردم دست و پام لرزید… ♪♪ زمین خوردم، از غم بابا ♪♪ عمه یادته ظهر عاشورا ؟ ♪♪ من بهت گفتم، عمه کو بابا؟ ♪♪ تو با چشمان پر از اشکت، زدی ناله گفتی یا زهرا… عمه جون، بابا خیلی بی تابه!! اومده از راه، خسته و خوابه ♪♪ یکی میگفت داده اند آبش!! لباش میگه، تشنه ی آبه… ♪♪ ────┤ ♩♪♫♪♩ ├──── محمد حسین شفیعی عمه جون بیا فصل ریحونه بابا اومده کنج ویرونه ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ ✊🇮🇷 ✊🇮🇷 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ بزن روی لینک واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2