eitaa logo
نسیم عرفان
2.6هزار دنبال‌کننده
19 عکس
2 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 جلسه ۳۹۷ (۱۱) (۱۴۰۲.۱۰.۲ / ۸جمادی‌الثانی/ شنبه) 🔴 بخش اول ✅ حضرت استاد حسن‌زاده آملی رحمت‌الله‌علیه منازل سلوکی را در رساله رحمت در سی منزل بیان فرموده‌اند: ۱. شوق ۲. طلب ۳. خلوص ۴. محبت ۵. ریاضت ۶. طاعت ۷. مراقبت 🔵 درجۀ هفتم: مراقبه ✅ از درجۀ محبت به بعد یک نوع دست به‌کارشدنِ ویژه‌ای بیان شده است. مراقبه خیلی مؤثر است. مراقبه یعنی همیشه جانب حق را رعایت کردن و همیشه در پیشگاه حق بودن. «درجه هفتم، مراقبت است که حضور نزد دوست است. یعنی عنداللهی بودن است که عبدالله عندالله است. «فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر». ✅ مراقبه یعنی پر کردن همه لحظات و حالات با خدا. این یعنی یک نوع پیشگاه کسی را دریافتن و از خیلی چیزها دور شدن. عمده حرف در مراقبه این است: وقتی این طور است، کمی باطنی‌تر به کار نگاه می‌کند. در طاعت هم ترک وساوس آمده بود و پرداختن به الهامات بود، اما در مراقبه خیلی جهت باطنی قوی‌تر می‌شود. یعنی همیشه در پیشگاه خدا بودن را باید داشت. 🔵 باید صفحه جانمان را خدایی کنیم ✅ ما گاه صفحه دلمان این‌سویی است و اینجاست. اما برخی مواقع همه‌اش درگیری و غوغا است و آنجاست. ما گاه توجه و التفاتمان را به سوی خاک می‌آوریم. حتی گاه به شکل عادی که هیچ کار نمی‌کند، اما این‌سویی است. گاه مثلاً می‌رود آشپزخانه و یا بنایی کار می‌کند و خشنودی خدا را قصد می‌کند و گاه این‌طور نیست و صرفاً خاکی و دنیایی قصد می‌کند. می‌شود جوری کرد که همین کارکردن هم برای خشنودی خدا باشد. هرچند به شکل اجمالی. ✅ خدا به من گفته است برای خانواده روزی در بیاور، من هم شروع می‌کنم و برای خدا کار می‌کنم. در اثناء التفات چندانی ندارد، ولی از ابتدا التفات دارد و هرگاه هم از او بپرسی می‌گوید برای خدا. این‌طور عمل کردن بد نیست؛ خوب است. اما من دیگران را تشویق می‌کنم که این را تفصیلی کنید، هر روز به خودتان بگویید: «الكادُّ على عِيالِهِ كالمُجاهِدِ في سبيلِ اللّه»؛ كسى كه براى [كسب روزىِ] خانواده‌اش زحمت بكشد ، مانند مجاهدِ در راه خداست. التفات اجمالی خوب است. ولی حتی برخی همین التفات اجمالی هم ندارند. و عملاً این عادی است. ✅ برخی درس می‌خوانند برای خدا، ولی کم‌کم بی‌رنگ می‌شود و به‌تدریج حتی بدرنگ می‌شود و شوائب دیگری آمده است. این فاجعه است. این یعنی صفحه جانش را آورده است این‌سو. اگر برای خدا کار می‌کنید، سعی کنید آن را تفصیلی کنید. یکی از فواید آن این است که مانع می‌شود کار ما رنگش کدر شود. و از جمله فواید دیگر آن عمق‌بخشی به کار ما است. و معنادار می‌کند کار ما را و تناقض را سر صحنه می‌فهمیم که این نیتی که من کردم با اخلاص سازگار نیست. این صفحه جان خیلی مهم و مؤثر است. چون هر روز صفحه جان ما ساخته می‌شود. هر روز دارد به شکلی ساخته می‌شود. ما باید صفحه جانمان را خدایی کنیم. یکی از آنها نیت است و دیگری حضور مع‌الله و مراقبه است که این شکلی غنی‌تر و قوی‌تر است. خیلی تغییر وضعیت می‌دهد. 🔵 نیت خدایی ✅ نیت خدایی خیلی عالی است. بعد از مدتی حس حضور می‌آورد. انسان گاه توجه می‌کند، گاه حس حضور دارد. انسان می‌گوید: بدون اینکه بخواهم خود را در پیشگاه حق می‌بینیم و حس حضور دارم. حضرت استاد حسن‌زاده می‌گوید: بعد از این که طاعت دارید، باید یک حرکت باطنی‌تری شروع کنید و آن مراقبه و ادب حضور مع‌الله است. اینکه در نماز ما گاه خدا را نمی‌بینیم، اما در پیشگاه خدا خود را می‌یابیم. 🔵 ألَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَىٰ ✅ ابتدا با اعتقاد پیش برویم: خدا هست؛ در محضر خدا هستیم؛ و خدا همه جا ما را می‌بیند؛ این مایه تعامل مراقبه‌ای‌ است. من ابتدا حس حضور ندارم، ولی کم‌کم باید حس حضور بیاید؛ در قرآن آمده است: «أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَىٰ»(علق:۱۴). مگر نمی‌داند که خدا می‌بیند. همین فهم و اعتقاد کافی است و مایه تعامل است. اینکه تو در پیشگاه خدایی، چرا کاری نمی‌کنی؟ چرا نجوا نمی‌کنی؟! چرا دعا نمی‌کنی؟! همین که این‌قدر بداند، این ارتباط برای انسان تعامل ایجاد می‌کند. ما گاه برخی از کارها را با تذکر پی‌درپی به خود شروع می‌کنیم. مثلاً شخص می‌بیند که نفسش خواهش‌های بسیار دارد، به او می‌گوید: اگر این کار را انجام دهی، تو را زندان می‌برند! این را تکرار می‌کند، نفس رام می‌شود. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش دوم 🔵 نفس به هر سو رو کند به آن خو می‌کند ✅ ما خیلی از امور از ابتدا هیچ شفاف نیست، اما ادامه دهیم، کم‌کم برایمان شفاف می‌شود. مثلاً بارگاه ملکوتی حضرت معصومه رفته‌ایم و دیده‌ایم. اینجا تصویرش برای ما ابتدا خیلی شفاف نیست، ولی وقتی انسان به آن توجه کند، به‌تدریج برایش شفاف می‌شود. نفس به هر سو رو کند به آن خو می‌کند؛ حس حضور پیدا می کند. حس حضور را وقتی ادامه دهد، به این حال می‌رسد که می‌بیند و نمی‌بیند. اگر ادامه دهد به انکشاف می‌رسد. مراقبه یعنی در صفحه اصلی جان قرار می‌گیرد. و امری باطنی است و مهم در مراقبه بحث دوام آن است. 🔵 عبدالله عندالله ✅ «درجه هفتم، مراقبت است که حضور در نزد دوست است. یعنی عنداللهی بودن است که عبدالله، عندالله است.» اگر کسی عبدالله را خوب معنا کند این‌گونه است که مع‌الله و من‌الله و عندالله و فی‌الله است. می‌فهمد که عندالله است. 🔵 همه چیز در جایی است که برای خدا باشد ✅ «فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر» ای عزیز، ایام خوش آن بود که با دوست به سر شد/ باقی همه بی‌حاصلی و بی‌خبری بود». یک تشری هم می‌زند که انسان اگر در محضر خدا نباشد، ضرر می‌کند. انسان وقتی در جوانی در این امور دنیوی موج می‌زند و همه چیز را تجربه می‌کند، بعد که به یک جایی می‌رسد، می‌بیند که آخرش هیچ چیز نیست و چیزی نمانده است. 🔵 کشیک نفس کشیدن ✅ «لازمه مراقبت، کشیک نفس کشیدن است». راه مراقبه، کشیک نفس کشیدن است و باید مراقب بود که نفس درنرود و از مسیر خارج نشود. یعنی گاه از مسیر خارج شدن به این است که توجه انسان به سمت چیز دیگری برود. معنای مراقبه این نیست که درس نخوانم و آشپزی نکنم و تجارت نکنم؛ معنایش این نیست، بلکه معنایش این است که همه را با خدا انجام بدهم و به نیت خدا انجام گیرد؛ در عین حال توجه به خدا داریم و این کارها را انجام می‌دهیم. درست مثل این که نزد یک عالم ربانی هستید، در عین حال با کسی هم حرف می‌زنید یا کاری انجام می‌دهید. معنای مراقبه این است که کار با نیت معنادار می‌شود و با مراقبه عمق‌دار. 🔵 چگونه باید زیست؟ ✅ چگونه باید زیست؟ اصلش این است که تو بندِ به اویی و اصلِ تو اوست؛ توجه به او داشته باش و کارهایت را انجام بده. درست مثل اینکه انسان همیشه توجه به «من» دارد و به کارهایش می‌رسد. این «منِ» در ما اصل ماست؛ در عین حال با او داریم کار را پیش می‌بریم. حقیقت ما، من ماست یا حق؟ من اصلیِ ما اوست؛ ما که کاره‌ای نیستیم. درباره خدا هم این‌گونه است؛ اصل ماست و همیشه با ماست؛ ما همیشه با او هستیم و توجه به او داریم و کار می‌رسیم. 🔵 مراتب کشیک نفس ✅ معمولاً ما با توجه به یک سو، سویِ دیگر را از دست می‌دهیم. چاره کشیک نفس کشیدن است. ولی کشیک نفس این مقدار نیست، بیش از اینهاست. معنایش در ابتدا این است که انسان توجهش به سوی او باشد. اگر داری ذکر می‌گویی و نفس شیطانی می‌کند، گوش نفس را بکش و بیاور سرجایش بنشان که توجه به حق کند. کشیک نفس کشیدن دیگر این است که وقتی خواسته‌های خاکی مرا به سمت خودش می‌کشد، کشیک نفس کشید؛ لذا تا خبط می‌کنیم توفیق حضور گرفته می‌شود، گاه چند ماه درگیر می‌شویم. لذا یک کشیک افزون باید کشید. ✅ این مثال به حسب حال شخص است و برای همه نمی‌شود پیاده شود. بنده‌خدایی حال خوش معنوی داشت و ادامه می‌داد، یک عنکبوتی دید، آن را از بین برد، تا این کار را کرد، حال خوش از او گرفته شد. از این به بعد فهمید چگونه ادامه دهد. یکی از راه‌های کشیک نفس محاسبه است مورد دیگر این است که سرصحنه باید مراقبه کند. مؤمن دو چشم در درون دارد؛ همان‌طور که دو چشم در بیرون دارد. لازمه مراقبت این است و چاره‌ای ندارید جز کشیک نفس کشیدن. مراقبت مع‌الله مراتب دارد و طی هر مرحله‌ای کشیک نفس مناسب خودش را دارد. در مراحل عالی، کشیک نفس‌های خاص خودش را دارد و گاه یک خطور می‌آید، اوضاعش به هم می‌خورد. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش سوم 🔵 مراقبه تخم سعادت ✅ «و مراقبت مفتاح همه واردات است». این همان است که علامه طباطبایی می‌فرمود: مراقبه اصل کار است و با آن باید تخم سعادت را کاشت. تا مراقبه و مواجهه با حضرت حق ادامه و استمرار پیدا کند و مدتی طولانی استمرار یابد، خودبه‌خود تبدیل می‌شود به تابیدن نور حق در دل و واردات. 🔴 فلسفۀ چله‌گیری ✅ سرّ و فلسفه چله‌گیری چیست؟ سرّ چله گیری‌ استمرار است. «مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً ظَهَرَتْ يَنَابِيعُ اَلْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ»؛ استمرار جلای دل است؛ در کار معنوی استمرار و مراقبه پی‌درپی است. این همان است؛ دم‌به‌دم نفس توجه به حضرت حق پیدا کند. این توجه به حضرت حق، نور حضرت حق را در دل می‌تاباند. نمی‌دانم تجربه کرده‌اید یا نه؛ اگر دعایی را مکرر بخوانید، ادامه که پیدا کند، یک نور و جلایی نسبت به آن دعا در جان انسان پیدا می‌شود. سرّش هم واضح است چون هیچ خبط و خطا و ظلمتی را در دل راه ندادی؛ همه‌اش نور را در دل راه داده‌ای. 🔵 تبدیل حال به مقام ✅ اگر انسان از یک نفر هر روز و مکرر حرف خوش بشنود، جان را خوش می‌کند. اگر انسان دایماً با خدا بنشیند، این هم اثر مضاعف دارد و جان را جلا می‌دهد. ابن‌عربی: می‌توان مدتی کار انجام داد، حال پیدا شود، اما وقتی استقامت کند آن حال تبدیل به مقام می‌شود. انسان ادامه دهد و ادامه دهد، بعد به نتیجه می‌رسد. 🔵 تمرکز، توحد، دستیابی ✅ از ابتدا لازم نیست که مراقبه سنگین داشت. از ابتدا سعی کنید اندکی داشته باشید و به‌تدریج آن را ادامه دهید. کسانی که کار علمی می‌کنند، وقتی ذهنشان درگیر یک مسئله می‌شود، آنقدر در همه حالات به آن فکر می‌کنند که یک دفعه می‌بینند که مسئله برایشان حل شد. (سه مرحله رسیدن به هدف:) تمرکز، توحد، دستیابی. در امور معنوی، جان قدرتش را دارد، فقط باید به سمتش رفت که به سمتش رفتن به توجه باطنی است. توجه و تمرکز، خودش قدم است. توحد، قدم است. با تمرکز و توحد و دستیابی، می‌رسیم به آنجا که باید برسیم. این نحو رفتن، خود رسیدن و واردات است. باید به این سبک عمل کرد. تنها چیزی که به ما تمرکز و توحد می‌دهد، مراقبه و کشیک نفس کشیدن است. چنین چیزی اول سخت است و بعد آسان می‌شود. 🔵 راه‌های مراقبه ✅ ۱. اختصاص دادن یک وقت خاص در روز به یک عمل. مثلاً روزی ده دقیقه. زمان و مکان خاص، به‌گونه‌ای که با نشاط باشد. بعد به‌تدریج زمانش را اضافه کند؛ بیست دقیقه و نیم ساعت و یک ساعت. به اندازۀ توانش این کار را انجام دهد که از کار و زندگی نیفتد. اگر تشنگی بیاید، گاه انسان تا هفت ساعت وقت دارد. این استمرار پیدا کند؛ آن را منقطع نکند؛ به‌تدریج جلو می‌رود. ۲. حرف شنیدن است. ۳. فکر کردن در این امور که مشابه حرف شنیدن است. خود این حرف شنیدن و فکر کردن‌ها عزم بر مراقبه می‌آورد. عزم که آورد، خودشان را می‌اندازند در این وادی که حتی می‌توانند تا پنج‌شش ساعت برسانند. ۴. بودن با افرادی که حال مراقبه دارند. بودن با آنها اثر دارد. اینها را جسته‌جسته باید اضافه کرد. و به‌تدریج مراقبه را می‌آورد. 🔵 حذف مزاحم‌ها ✅ کسی که این کار را می‌کند، باید مزاحم‌ها را حذف کند. بنده‌خدایی که اهل مراقبه بود، می‌دید وقتی با خانم دعوا می‌کند، حال خوشش از دست می‌رود. لذا اجازه نمی‌داد که این مزاحم، مزاحم مراقبتش شود و با خانم دعوا نمی‌کرد. نمی‌گذاشت که به ته دل برسد و غوغا جانش را بگیرد. ✅ گاه تنش‌ها جان انسان را پر می‌کند و برای خودش نجوا و صدا دارد. باید مراقب بود، مزاحم‌های مراقبه را برداشت. اینها گاه برمی‌گردد به ریشه‌های تعلقی و تعشقیِ ما. مزاحم‌هایی مثل دعوا کردن، اینها را مراقب باشد که برایش پیش نیاید. وقتی فروغ زیاد می‌شود، نباید فروغ اینها را کم کند و ادامه دهد، می‌بیند که افتاده است در روال طبیعی. و آن‌سویی می‌شود و بلکه به جایی می‌رسد به روال طبیعی آن‌سویی می‌شود و با چه زحمتی باید این‌سویی شود. اگر چنین کاری کند می‌بیند دم‌به‌دم احوال خوش، القائات خوش و بعد از مدتی دم‌به‌دم شهودات خوش و بعد از آن فنا و مراحل بعد از آن خواهد بود. (ان‌شاءالله) 🍃🌸🍃🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 جلسه ۳۹۸ (۱۲) (۱۴۰۲.۱۰.۱۶ / ۲۳ جمادی‌الثانی/ شنبه) 🔴 بخش اول 🔵 مراقبت؛ مفتاح همه واردات ✅ مراقبت کلید همۀ واردات الهی است. وقتی می‌گوییم وارادات الهی می‌آید، الهامات و سوانح و شهودات و فنایی دست می‌دهد، اینها نتیجه‌هاست که حضرت حق تفضل می‌کند. لازمۀ آن آمادگی است. این آمادگی نیاز به استمرار دارد. «إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ»(فصلت:۳۰) انسان باید استمرار داشته باشد. استمرار که آمد، مناسبت پیدا می‌کند. ✅ یک بیانی از حضرت استاد در سال‌های گذشته خواندیم تا توحد حاصل نشود، چیزی اعطا نمی‌شود. اگر تعقل بخواهد به نتیجه برسد، نیاز به توحد دارد. مثال ذکر را گفتیم که آنقدر باید تکرار شود تا تمحض بیاورد و به نتیجه برسد. مراقبت حضور دائم مع‌الله است که اگر ادامه یابد شفاف می‌شود. یکی از کارهایی که مراقبت می‌کند، موانع را برمی‌دارد؛ چون ارتباط با حق دارد و همیشه خود را در آن منظر می‌بیند، همیشه موانع را می‌بیند. مراقبه نه تنها مضادات با سلوک و توحید و خدا را برمی‌دارد، استمرارش آمادگی ایجاد می‌کند و حضور دائم مع‌الله نصیب می‌کند. و در نهایت به مکاشفه ختم می‌شود. ✅ همان طور که در کار فکری وقتی انسان ادامه دهد و تمرکز کند، مسئله برایش حل می‌شود، در حضور مع‌الله هم انسان اگر ادامه دهد به‌تدریج شفاف می‌شود. دل به سمت وحدت کشیده می‌شود. آن‌سو طاهر است، لذا باید طهارت داشت تا به آن‌سو حرکت کنیم. باید مناسبت پیدا کرد. آنجا دارِ توحد است و باید توحد پیدا کرد تا به آنجا رسید. مراقبت توحد ایجاد می‌کند. توحد ایجاد شد از آن سو القا است. ✅ البته لزوماً هر چه که داده می‌شود حرف‌های نهایی نیست. برخی که مناسبت پیدا می‌کنند، خوابشان لطیف می‌شود یا روزشان لطیف می‌شود. یا القائات خوش پیدا می‌کنند یا شهودات خوش پیدا می‌کنند. لذا مراقبت مفتاح همه واردات است. کسانی که کار روحی می‌کنند، بعد از مدتی احوال عشقی و الهامی و شهودی‌شان تغییر می‌کند. چرا؟ به خاطر این مناسبت که زیر سر استقامت است. این یعنی مناسب او شدن. ✅ کسی که می‌خواهد خطاطی یاد بگیرد، می‌نویسد، ولی تا این دست یاد بگیرد خیلی کار دارد تا به تراز معیار برسد، اما بعد از مدتی این تراز را پیدا می‌کند. تناسب یافتن با توحد زیر سر مراقبت است. تشویش مقابل توحد است که آن را مراقبه برمی‌دارد. ✅ ما اگر یک صورت مثالی را مدتی توجه کنیم، برایمان شفاف می‌شود. مثل صورت درخت یا مزاری که رفته‌اید ابتدا تصویر شفافی ندارید، اما وقتی این توجه را ادامه دهید، شفاف می‌شود. این یعنی مراقبت حرکت و سیر و رفتن به درون است. سیر در توحد و رسیدن است. لذا مفتاح همه واردات است. این بیان که علامه طباطبایی داشت: با مراقبت تخم سعادت بکار، همین است. توجه مدام به حضرت حق، که اگر یک چله هم باشد اثر دارد تا چه رسد که در کل عمر باشد. در مراقبت، توجه باطنی زیاد است. قلب را سر خط مستقیم قرار دادن زیاد است. ریاضت و طاعت هم گفته شد، ولی مراقبت یک نحوه حضور قلبی درونی است که راه را باز می‌کند. 🔵 درجه هشتم: صمت ✅ بر این اساس حضرت استاد سه مطلب است که در پی مراقبه مطرح می‌کند: صمت و فکر و ذکر. اینها بی‌مناسبت با مراقبت نیست، از یک جهت از لوازم مراقبت و از یک جهت از ملزومات مراقبت است. لوازم بعد از شیء است و ملزوم قبل از لازم است. انسان وقتی مراقبت می‌کند، می‌بیند من که زیاد حرف می‌زنم، این حرف زدن پراکندگی می‌آورد. تا حرف زیاد می‌زنم، پراکندگی می‌آورد. اگر بخواهم مراقبت را ادامه دهم باید چه کار کنم؟ باید صمت و سکوتم را زیاد کنم. لذا صمت بعد از مراقبه آمده است. کسی که زیاد حرف می‌زند، ابتدا غوغا نمی‌بیند، اما تا شروع به مراقبه می‌کند، می‌بیند که غوغای درون شروع می‌شود. حتی گاهی یک صدای بلند که ایجاد شده است، در خلوت که می‌رود، می‌بیند که پژواکش هست. می‌خواهد خلوت کند، اما عملاً خلوت نیست. درست مثل سروصدایی که با گوش باطن شنیده است. می‌بیند که سروصدا است درحالی‌که صدایی الان در خارج نیست. غوغا هم هست، یعنی مشغولش می‌کند. سروصدا فقط صدا می‌شنود که در خلوت کردن برایش معنی دارد. مثل اینکه شخص در روز سروصدای زیادی کرده است و در شب خوابش را هم می‌بیند. اما کسی برود در یک موطن خلوت برای خودش، می‌بیند در دلش غوغا است. این صداها را می‌شنود. در آن غوغا می‌بیند یعنی مشغولش می‌کند. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش دوم ✅ گاه با تعشقاتی هم همراه شده است. گاه صحبت‌ها منجر به تعلقات و تعشقاتی هم شده است. گاهی خود صداست که می‌شنود، گاه حالت غوغایی که در درون پیدا می‌کند که او را مشغول می‌کند و توجهش را می‌گیرد. و گاه هم تعشقات و تعلقاتی جایگیر می‌شود که میل مراقبت را از او می‌گیرد. هر یک از اینها اثری دارد. کسانی که کار روحی می‌کنند، این صداها شنیده می‌شود. ما داریم کسانی را که در غوغا هستند ولی در درون بی‌غوغاست. چون قوی شده است، ولی غوغاها در او اثر ندارد. انسان تا می‌خواهد مراقبه کند، مراقبه میل و توجه و سکوت می‌خواهد، تا زیاد صحبت می‌کند، تعشقاتی که در دل حرف زدن‌هاست، این تعشقات رغبت به مراقبه را می‌گیرد. برخی غوغایی در او هست و توجه و تمرکزش را می‌گیرد، در عین حال که میل دارد. برخی هم میل هست و توجه هست، اما سروصدا از بیرون می‌آید و مانع می‌شود. ✅ لذا می‌گویند باید سکوت کرد تا مراقبه کامل شود. لذا پرگویی کردن چرا؟ به اندازه و ضرورت صحبت کردن خوب است. برخی این‌گونه‌اند که اگر حرف نزنند، اذیت‌اند. در شریعت آمده است: صمت و سکوت، با دلیل صحبت کردن. حضرت استاد صمت را بعد از مراقبه آورده است به این خاطر است که مراقبه نیاز به آن دارد. ✅ «درجه هشتم، صمت است که سخن به ضرورت گوید، نه اینکه ژاژخای و یاوه‌سرای باشد. دهن مُهر کرده است و دل پر از مِهر آفریدگار ماه و مِهر که در سرّ خود مناجات....» هزار و یک کلمه، ج۷، ص۳۲۸. انسان باید مراقب باشد که دچار افراط و تفریط نشود، صله رحم کند و حرف نزند نمی‌شود، اما به قدر ضرورت صحبت کند و پرگویی نکند. گاه لازم است از یک حکم شرعی دفاع کرد. درست مثل اینکه غذا خوردن خوبست اما پرخوری بد. یکی از بزرگان برای اینکه برای خودش اراده‌ای ایجاد کند که پرگویی نکند و حرف نزند، تلاش می‌کرد و حالتی در خود ایجاد کرد که حرف نزند. اما گاه ما جور دیگری گمان می‌کنیم که خود را عادت می‌دهیم و پرحرفی می‌کنیم. اما برخی سبکی را ایجاد می‌کنند که حرف زیاد نمی‌زنند. حرف می‌زنند به موقع و به وقتش. من اگر حرف بزنم نمازم به هم می‌خورد، چرا این کار را کنم؟! بعضی از حرف‌ها موجب تنزل می‌شود چرا بزنم؟ برخی از حرف‌ها منجر به گناه می‌شود، چرا بگویم؟ ✅ در حدیثی از حضرت رسول آمده است: آیا می‌خواهید شما را به دو چیز دعوت کنم طول الصمت و حسن الخلق. «أَ لَا أُنَبِّئُكُمْ بِأَمْرَيْنِ خَفِيفٌ مَئُونَتُهُمَا عَظِيمٌ أَجْرُهُمَا لَمْ يُلْقَ اللَّهُ بِمِثْلِهِمَا طُولِ‏ الصَّمْتِ‏ وَ حُسْنِ‏ الْخُلُقِ‏»؛ «الصمت کنز وافر»؛ سکوت گنج فراوانی است. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا عُبِدَ اللَّهُ‏ بِشَيْ‏ءٍ مِثْلِ‏ الصَّمْتِ‏»؛ «إِنَّ الصَّمْتَ‏ بَابٌ‏ مِنْ‏ أَبْوَابِ‏ الْحِكْمَةِ»؛ چرا که صمت انسان را به تفکر می‌کشاند و این تفکر حکمت است. ✅ بنده‌خدایی می‌گفت: به دنبال این بودم که چه ذکری بگویم؟ به من گفتند: به تو ذکر سکوت می‌دهیم. «دهن مُهر کرده است و دل پر از مِهر آفریدگار ماه و مِهر». در احوال آیت‌الله بهجت می‌گویند: ایشان مدتی این‌جور عمل می‌کرد، آن مدتی که از مرحوم قاضی فاصله افتاد به دستور پدر، ایشان سنگریزه‌هایی را شسته بود در دهان گذاشته بود تا حرف زیادی نزند. این کار برای شخص ایشان مجاز است، ولی کلا برای همه مجاز نیست. ✅ تمرین کنیم یک جایی که دوست داریم صحبت کنیم، سکوت کنیم. اگر این زبان را بستید، آن زبان درون باز می‌شود. با محاسبه خیلی از کارها درست می‌شود. سکوت زمینه را برای ذکر و فکر آماده می‌کند. سکوت از یک طرف انقطاع است؛ سکوت حذف موانع می‌کند. حرف زدن‌ها ما را به این‌سو دعوت می‌کند. حتی پرگویی در موارد حلال مانع می‌شود. توحد را برمی‌دارد. با ارادۀ خود سکوت کنیم و با اهل سکوت بنشینیم. با سکوت می‌بینیم که در پیشگاه خدا قرار گرفته‌ایم. اهل معنایی را دیده بودند که در مقابل خانه کعبه نشسته است و همین‌جور چند ساعت نشسته است و هیچ نمی‌گفت. اما این معنادار است که چه می‌گذرد نگاه می‌کند به خانه خدا. ✅ گاه علامه طباطبایی بیست تا بیست و پنج دقیقه یک جا را می‌دید و هیچ حرف نمی‌زد، اما مشخص است که داشت فکر می‌کرد یا ذکری می‌گفت. سکوت بی‌معنی نیست. سکوت خودش کار است. نشسته است با حضرت حق، می‌بیند که در او فکر و ذکر موج می‌زند. یا حس عبدیِ انفعالی، یعنی من که هیچم و هر چه هست تویی و من در تو غرقم. برخی این‌گونه‌اند: آن حس مِلکِ خدا بودن و در سرزمین خدا بودن و ما هیچیم و خداست دارد خدایی می‌کند، در سکوتشان اینها می‌گذرد. از یک طرف نگاه کنید، عملاً هیچ حرف نزد، اما خیلی کار رسید. با چنین افرادی باشیم و سکوتشان را ببینیم، خیلی کار می‌رسد. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش سوم ✅ تمرین مکرر چندین و چندباره است. مثلاً آهسته‌آهسته حرف زدن‌ها را کم کنیم. یک راهش هم نشست‌وبرخاست با افرادی است که اهل سکوت و صمت‌اند. «الصمت نور». این حالت را انسان چند بار ببیند بعد از مدتی می‌بیند و می‌فهمد که چه باید کرد و اساساً خودش یک راه است به سمت حقیقت. حضرت استاد حسن‌زاده می‌فرمایند: کسی که اهل مراقبه است، یکی از کارهایش صمت است به صورت لازم و ملزوم. ابتدائاً از ملزومات مراقبه است و بعد از لوازم مراقبه می‌شود. یاد می‌گیرد پاسخ دادن‌های به ضرورت را چگونه با صمت جمع کند. سکوت را می‌خواهد بشکند، کاری می‌کند که باز به سکوت بینجامد. یکی از فلسفه‌هایش برمی‌گردد به صمت. 🔵 مجادله نکنید ✅ گفته شده است مراء و مجادله نکنید. یک دلیل مجادله که نباید کرد، این است که سکوت آدم را بر هم می‌زند و همیشه انسان را به قیل‌وقال می‌کشاند. برخی همیشه در قیل‌وقال‌های خانوادگی هستند. یک فلسفه‌ای که انسان نباید مجادله کند، این است که سکوت انسان را می‌شکند و او را درگیر می‌کند، این مضر است در بعضی از خانواده‌ها و برخی از افراد. اینها باعث می‌شود که تبدیل شود به جدال و مراء. خود جدال و مراء خبط و خطا است و یکی از فلسفه‌هایش این است که سکوت انسان را می‌شکند و انسان را به درگیری‌ها می‌کشاند. صمت خودش نور است. انسان درگیری‌هایش را زیاد کرده است. ✅ حضرت امیر علیه‌السلام می‌فرماید: اگر کسی بداند گفتار او از عمل اوست، قلّ کلامه. کمتر حرف می‌زند چون عملش است. و بعد تبدیل می‌شود به اینکه انسان توجهاتش را به سمت‌وسوهای دیگر می‌برد. لذا صمت که اصلش هویت نوری دارد، باید با شکل‌هایی پدید آورد. برخی از موارد که به پرگویی می‌کشاند، انسان باید آنها را حذف کند. حذف عوامل پرگویی، مثل: مراء و مجادله و خصومت؛ تمرین؛ نشستن با کسانی که اهل سکوت‌اند؛ حذف عوامل پرگویی؛ حذف تعشقات که گاه انسان را به پرگویی می‌کشاند. تمام عوامل پرگویی باید انسان حذف کند تا به صمت برسد. اگر کسی صمتش قوی باشد، عوامل پرگویی را حذف می‌کند. ولی باید سعی کنیم که عوامل پرگویی را حذف کنیم. باید سعی کنیم که پرگویی‌ها در کارمان نیاید و عواملش برداشته شود. برخی در یک زمینه پرگویی می‌کند. عامل پرگویی را در خود باید یافت و آن را حذف کرد. همه عوامل در انسان کار نمی‌کند، اما عاملی که کار می‌کند آن را باید حذف کند. به ویژه عشق به مراقبه اگر باشد، خودش سکوت آور است. 🔵 سطوح صمت ✅ ۱. بسته شدن لب که انسان حرف نمی‌زند. ✅ ۲. خوابیدن غوغای درون. حدیث نفس را انسان کم کند. این مهم‌تر است. البته از سطح باید شروع کرد و زبان را بست، اما به‌تدریج صمت درونی هم باید پیدا کرد. این سکوت درون را تعبیر می‌کنند به صمت مرحله دوم. ✅ ۳. اگر کسی به سمت آن خیز بردارد خیلی است که گفتگو نکند جز با خدا. چون انسان که جلوتر می‌رود، گفتگوهایی پیش می‌آید با حقایقی و اینکه شخص گفتگو نکند جز با خدا. جلوتر رفته است؛ حقایقی است که می‌خواهند با او صحبت کنند و ملائکه در صدد گفتگو با او هستند، حقایق موجودات بالاتر می‌خواهند با او صحبت کنند، اما او گفتگو نکند جز با خدا. ✅ اگر کسی این سه سطح صمت را اجرا کند خیلی عالی است. اما آنچه که ما اینجا داریم سطح اول و دوم است. اما جلوتر برود، صمت غوغای درون هم برایش مشکل‌زا است که آن را هم می‌خواهد حذف کند، برای عشق به حق، حتی آن گفتگوها را هم کنار می‌گذارد. ✅ مرحوم قاضی به علامه طباطبایی گفت: اگر در اثنای عبادت ملکی آمد از آن‌سو، به آن توجه نکن و ایشان هم وقتی ملکی آمد، به او توجه نکرد و ناراحت شد و رفت. ✅ سکوت خودش ما را به فکر و ذکر می کشاند. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 جلسه ۳۹۹ (۱۳) (۱۴۰۲.۱۰.۲۳ / اول رجب / شنبه) 🔴 بخش اول 🔵 توصیه‌های رجبیه ✅ حلول ماه رجب را به همه تبریک عرض می‌کنم. ماه رجب ماه رحمت و فروریزش رحمت حضرت حق است. ماه رجب ماه اصب گفته شده است. و آن‌طور که اهل بیت صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین راجع به ماه رجب گفته‌اند باید به آن خیلی توجه داشت و در این ماه دریچه‌ای ویژه از آسمان، به زمین باز شده است و لذا شهودات خاصی در این ماه روی می‌دهد. ماه رجب و شعبان و رمضان یک حالت خاصی دارند. آغازش رجب و اوجش رمضان است. درِ آسمان باز شده است. در روایات هست باید از فرصت‌ها بهره برد و فرصت‌ها را غنیمت شمرد و از این نفحات الهی بهره برد. آن وقت‌ها را استفاده کنید و از دست ندهید؛ ماه رجب واقعاً از این دست است. می‌شود اندکی راه را باز کرد. ماه اصب برای همه مؤمنان ماه رحمت است، به شرط اینکه توجه ویژه باشد. همان‌طور که در ماه مبارک رمضان روزه می‌گیریم و اثر دارد، در ماه رجب هم باید کاری کرد تا اثر داشته باشد. در ماه رجب باید برنامه داشت. همان برنامه‌های پیشین را انسان بیاورد در رجب، ویژه می‌شود. 🔵 استغفار ✅ یکی از اموری که اهل بیت صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین در این ماه خیلی تأکید کرده‌اند، استغفار است. رسول‌الله به اصحاب فرمود: بروید بیابان چوب جمع کنید. اصحاب گفتند که اینجا از چوب خبری نیست. حضرت فرمود: بروید جمع کنید. وقتی همه رفتند و جمع کردند تلّی از چوب جمع شد. بعد حضرت فرمود: «هـكَذا تَجْتَمِعُ الذُّنوبُ». ما نگاه می‌کنیم می‌بینیم گناهی نداریم؛ اما رسول‌الله نشان داد که خرده‌ریزها در زوایای دل خیلی زیاد است. همه اینها نقص و خلل است و گاه گناه شرعی است و گاه غیرشرعی و گناه سلوکی. مثل شرک خفی. شرک خفی گناه به آن معنی حساب نمی‌شود، ولی این هم خبط است و در کارهای ما زیاد است. هر کسی در هر مرتبه‌ای است، به ماه رجب می‌رسد باید استغفار داشته باشد، چون خبط‌وخطاهای ما کم نیست، بلکه خطاهای رسمی ما هم زیاد است. این ماه، ماه عزم و برنامه است. وقت این‌جور کارهاست. ما در بعضی از جاها برخی کوتاهی‌ها داشتیم، در ماه رجب استغفار داشته باشیم. ✅ استغفار خیلی خضوع می‌آورد و شست‌وشوی دل است؛ دل ما را آماده می‌کند. توفیق استغفار هم یک نوع رحمت خدا است. برنامه استغفار را داشته باشیم و باید کاری کرد که درست شود؛ گاه خدا زود می‌پذیرد. خدا سخت‌گیر نیست. ما گاه سخت گناه می‌کنیم. ولی خدا سخت‌گیر نیست. در ماه رجب چون عنایت ویژه است، سبک توجه و عنایتی که خدا دارد می‌شود به شکل ویژه داشت. در نماز جماعت تا می‌ایستد، خدا با چشم رحمت به او نگاه می‌کند. خدا با چشم دیگری به او می‌نگرد؛ با رحمت ویژه به او می‌نگرد. همین‌طور در ماه رجب نسبت به مؤمن. حتی استغفار اندک ما و همراه با نقص ما را خدا می‌پذیرد. در ماه رجب خداوند یک نگاه ویژه‌ای به مؤمنان دارد. 🔵 چرا مؤمنان؟ ✅ برداشتم از روایات درباره رجب اصب که فروریزش رحمت است، یک رحمت ویژه یعنی رحمت رحیمیه است که برای مؤمنان است. حتی اگر کسی در مسیر غلطی باشد، بخواهد برگردد در این ماه بهتر برمی‌گردد. رحمت رحیمیه حق برای مؤمن و مسلمانِ دست به کار است ولو اندک دست به کار باشد. چون خداوند در ماه رجب توجه ویژه دارد. برای اولیای الهی این‌گونه است که نفس قرار گرفتن در ماه رجب باعث می‌شود که شهودات ویژه‌ای به ایشان دست می‌دهد. ✅ اولین چیزی که در مورد دست به کار شدنِ ما گفته شده است، بحث استغفار است. استغفار را جدی بگیرید. در کنار استغفار یکی‌دو برنامه داشته باشیم، مثل قرائت قرآن و این برنامه را در این سه ماه بیشتر داشته باشیم. اگر سحر نداریم به سحر توجه کنیم. ذکری داشته باشیم. اذکار توحیدی خیلی ویژه است. نماز اوابین که نافله‌های ظهر است، داشته باشیم. خوب است در این ایام انسان یک برنامه‌های توحیدی داشته باشد. مثل ذکر لااله‌الاالله. بدون قید. نیاز داریم که این را انجام دهیم و دست به کار شویم. نشان دهیم که ماه رجب که آمد، برنامه ما تغییر می‌کند. در رحمت حق باز می‌شود و توجه ویژه می‌شود، باید استفاده کرد. مثل شب‌وروز جمعه که ویژه هستند. لذا برنامه‌هایی داشته باشید، ان‌شاءالله خداوند تفضل کند و همه را مشمول رحمت ویژه خودش قرار دهد. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش دوم ✅ عمر که می‌گذرد و اگر معنویت در ما خوب بنشیند، مردم با ما خوب همراهی می‌کنند. ما باید خیلی قوی شویم. ما گاه پیش خدا شرمنده‌ایم که به عنوان بلندگوی دین هستیم، اما نشد آنی که باید باشیم. این برای ما بد است. اگر آن‌سو عنایت ویژه نکنند، نمی‌شود. ما باید یک تغییر وضعیت و تکانی داشته باشیم. امیدواریم که نصیب ما شود آن شهودات رجبیه. گفتند شما هم این طلب را داشته باشید. ما باید به خداوند امیدوار باشیم، گرچه به خود که نگاه می‌کنیم ناامیدیم. ناکرده کار، ولی با امیدهای فراوان. ان‌شاءالله خداوند شما را مورد عنایت ویژه قرار دهد. 🔵 شرح رساله باب رحمت کلمه ۹۶۸ از هزار و یک کلمه ✅ رسیدیم به بحث مراقبه، باید کشیک نفس کشید و توضیح دادیم. بعد گفتیم: لازمه مراقبه صمت است و همچنین لازمه صمت مراقبه است. این دو لازم و ملزوم هم‌اند. آنچه من را به مراقبه می‌کشاند، صمت و سکوت است. 🔵 درجه نهم: فکر ✅ «درجه نهم، فکر که بی‌خیالِ شاهدِ مقصود به سر نبردن است». صمت و فکر و ذکر در راستای مراقبه است. این شخص که حال مراقبه دارد و عندالله است، چه جوری پُرش کند، و پرتر و بارورتر کند مراقبه را. یکی از عوامل بارورتر کردن، فکر و ذکر است. فکر و ذکر را عرفا خیلی جاها کنار هم آورده‌اند. تا سکوت کردی و کاری جز مراقبه نداری، فکر در حضرت حق کن؛ فکر در خلق حق کن؛ فکر در رحمت و ملاطفت حق کن؛ فکر در عنایت حق کن. انواع فکرهایی که بخواهد جهت مراقبه را قوی کند. این را می‌گویند فکر. ✅ فکر یک نوع گام به جلو نهادن است. فکر سفرۀ جدید پهن کردن است؛ به نکته‌ای و حقیقتی برسد که بتواند او را در مسیر توحید بارورترش کند. ذکر آنچه را دارد یادآور می‌شود، اما فکر دستیابی به آنچه که ندارد است. فکر باید بشود، دستاورد جدید پیدا کند تا تبدیل شود به ذکر. فکر چه کار می‌کند؟ فکر به مراقبه غنا می‌بخشد؛ انسان را در مراقبه قوی‌تر و بارورتر می‌کند؛ بازتر و شکوفاتر می‌کند. مراقبه است که تبدیل می‌شود به صمت و فکر و ذکر. ✅ پیشگاه حق باشم، در عین حال جلو بروم و باروترش کنم. این باعث می‌شود که سه مسئله صمت و فکر و ذکر مطرح شود. صمت برای رفع مانع و فکر و ذکر برای باورتر کردن است. مراقبه یعنی در پیشگاه حق بودن و این حضور در پیشگاه حق بودن را با فکر غنی‌تر می‌کنیم. با این توضیح ترتیب فکر و ذکر را گفتیم. ✅ اصل فکر چیست؟ فکر از یک جهت خود، مراقبه است. همین که به یاد حضرت حق هستیم و به یاد او جلو می‌رویم، خودش مراقبه است اما مراقبه پیشرفته‌تر است. عمدتاً دو نوع فکر داریم: یکی حصولی و دیگری فطری. 🔵 فکر حصولی ✅ یک نوع فکر داریم که استدلال‌هایی است که در منطق و فلسفه هست و حاصلش در ذهن است و این به صورت علم حصولی است. چون انسان سطوحی دارد، اگر یک سطح از نفس او درگیر شود، نفس درگیر می‌شود. فکر حصولی چون در ساحت نفس است، ذهن درگیر می‌شود. این بحث را در بحث ایمان که داشتیم توضیح داده‌ایم. فطرتاً این‌گونه‌ایم که اگر چیزی را فهم کردیم که واقع این است، نفس با آن نسبت برقرار می‌کند. کسی که در باب حضرت حق کار فلسفی می‌کند، از یک جهت در حال ذکر گفتن است. هم فکر است و هم ذکر. لزوماً هر فکر حصولی، بر جان نمی‌نشیند. باید شیوه‌ای را یاد گرفت که فکر حصولی بر جان بنشیند و در تعامل ما خودش را نشان دهد. 🔵 فکر فطری ✅ فکر فطری یعنی از همان ابتدا جان درگیر است و جان همان‌جا می‌فهمد و جان با آن پرواز می‌کند. مثلاً درباره حقیقت خلقت عالم فکر می‌کند؛ «الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَٰذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ»؛ همانان كه خدا را [در همه احوال‌] ايستاده و نشسته و به پهلو آرميده ياد مى‌كنند؛ و در آفرينش آسمان‌ها و زمين مى‌انديشند [كه] پروردگارا، اينها را بيهوده نيافريده‌اى؛ منزهى تو! پس ما را از عذاب آتش دوزخ در امان بدار (آل‌عمران، ۱۹۱). در خلق آسمان و زمین که فلسفه‌ای دارد، قرار است همه به سمت خدا بروند، همان‌جا فکر فطری دارد، فهم قلبی، خضوع قلبی. «رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَٰذَا بَاطِلًا». این تفکر، تفکر فطری است. فکر فطری از اول همان فطرت فطری و جان با حقیقت نابش با اشیاء ارتباط برقرار می‌کند و می‌رسد. مثلاً در باب خلقت انسان و آدم که فکر می‌کند، می‌رسد: «رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَٰذَا بَاطِلًا». 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش سوم ✅ برخی درباره مرگ تفکر می‌کنند، نتیجه‌اش می‌شود بی‌رغبتی به دنیا. چرا؟ چون لازمه‌اش است. جان درگیر می‌شود و بی‌رغبتی به دنیا به دنبالش می‌آید. این تفکر فطری، تفکر وجودی است. یعنی دقیقاً حقیقت من از جهت وجودی با آن گره می‌خورد و جلو می‌رود. گاه می‌تواند ارتباط برقرار کند و گاه نمی‌تواند. تفکر فطری عملاً قدم زدن با پای جان است. در حق سیر می‌کند و با او جلو می‌رود. از اول این‌گونه است. درست مثل اینکه از محبوب ازلی‌اش چیزی می‌دانست، الان چیز دیگری فهمید که او را به وجد آورده است. مثل اینکه در حق توجه کرده است و بیشتر جلو می‌رود. این عملاً از مراقبه در نیامده است و بلکه آن را پربارتر کرده است. ✅ تفکر فطری هم ذهن را درگیر می‌کند و هم جان را. اینجا جان جلوتر است و ذهن تبع اوست. لذا فکر و ذهن هر دو درگیر می‌شود. و لذا شب‌وروزش درگیر حضرت حق است. همان حال مراقبه را با غنای بیشتر پیش می‌برد. این همان نکته‌ای است که عرض کردیم. با سکوت موانع را برمی‌دارد. حال که با حضرت حق می‌نشیند، جلوه‌ای از جلوات حق را می‌بیند با فکر گام به جلو می‌نهد؛ لطیف‌تر و شریف‌ترش را می‌بیند. با این فکر با خدا نشستید و تلاش کردید، از این ساحت درنیایید؛ خود این زمینه فکر کردن را باز می‌کند. درست مثل کسی که کار علمی می‌کند و در یک موضوعی آنقدر تلاش می‌کند و خود همین زمینۀ فکر کردن را ایجاد می‌کند. مراقبه زمینه فکر است و فکر، پربارتر کردنِ مراقبه است. 🔵 راه‌های شکوفایی فکر فطری ✅ چه کار کنیم که به فکر فطری برسیم؟ ✅ ۱. درون را از اغیار خالی کن، فکر فطری خواهد آمد. چرا؟ همین که جان را خالی می‌کنید، زمینه‌سازی می‌کند. یعنی خود را در پیشگاه حق قرار دهید تا فکر برایتان پیدا شود. ✅ ۲. راه دیگری که به نظرم خیلی ارزشمند است که باید جزء التفاتات ویژه خود بدانید و از آن استفاده کنید، توجه به آیات قرآن است. فکر فطری را عجیب می‌شوراند. گاه با دو تعبیر و نکته، فکر فطری انسان را می‌شوراند. نعمت‌های پی‌درپی خداوند را که نام می‌برد، خیلی فکر فطری را می‌شوراند. در قرآن آیات فراوانی است که می‌شوراند، گاه از طریق نعمت و گاه از طریق حکمت. لحن قرآن هم گاهی خطابی است و هم حِکمی. خیلی از این جهت پربار است. ✅ ابتدای بحث‌های تفسیری عرض کرده بودیم که انس با قرآن، جان در برابر قرآن قرار می‌گیرد و جان پیش از ذهن در برابر قرآن قرار می‌گیرد که باید گوش جان به قرآن سپرد. این گوش جان سپردن به قرآن، راه شکوفایی فکر فطری است. برخی اساساً تفکر فطری می‌کنند. این گوش جان سپردن به قرآن شیوه برخی از اهل دل است و اساساً با تفکر فطری پیش می‌روند. ✅ اسرار مگوی توحیدی در قرآن فراوان است. آنها که راه تفکر توحیدی را دارند، خیلی راه برایشان باز شده است. با فکر سطح کارشان تغییر می‌کند، اساس اینکه کار انسان قوی‌تر می‌شود، زیر سر معرفت است. فکر خیلی از این جهت کمک می‌کند. صحنه‌های تعامل انسان را تغییر می‌دهد. فکر صحنه را تغییر می‌دهد و معرفتِ افزون می‌آید. ✅ یکی از راه‌ها همین راه قرآن است. یک راه هم خود مراقبه است. یک راه هم بعضی از صحنه‌های سنگین است که مایه تأمل تفکر فطری انسان است. برخی از صحنه‌های اجتماعی سنگین، جوری است که انسان را به فکر سنگین وامی‌دارد. در مورد ابن‌خلدون می‌گویند: ابتدا خیلی از این چیزها در مورد عرفان را قبول نداشت. در یک حادثه دریایی فرزند و همسرش را از دست داد. از آن به بعد نوع نگاهش به عالم تغییر کرد. تفکر فطری را از راه قرآن شکوفا کنید و بعد آن را ادامه و امتداد دهید. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش چهارم ✅ ۳. یک نوع سومی است که من آن را خیلی جدی می‌دانم حکمت و سنت معقول ما است که خیلی انسان را به فضا تفکر فطری نزدیک می‌کند. این را یادتان باشد، سرمایه معقول ما را دست‌کم نگیرید. برخی از اینها حاصل شهود و ذوق و تجربیات قلبی است. کنارش شده است فلسفه. صدرا و شیخ اشراق و حتی ابن‌سینا این‌گونه‌اند. یک حاصلی وجود دارد. حاصل ذوق و شهود است و تأملات فراوان در آن آمده است. این هم یک سرمایه است. ✅ ۴. تجربیات تفکر فطری خیلی از بزرگانی که هست. مثلاً کسی برایش چیزی حاصل شده است که در دوسه سطر گفته است. حتی دستاوردهای مؤمنان هم خیلی به تفکر فطری کمک می‌کند. ✅ ۵. اگر می‌خواهید تفکر فطری داشته باشید، صفای فطری داشته باشید. هر کس خبطش کمتر و صفای فطری‌اش بیشتر، فکر فطری‌اش هم زلال‌تر و بیشتر خواهد بود. اگر فطرت را به صفای خودش نگاه داریم، باعث شکوفایی فکر فطری است. باید صفای فطری را نگاه داشت. انسانی که خبط کم می‌کند آلودگی دنیا نمی‌آید؛ زمینه را فراهم می‌کند، فکر فطری بیشتری در او می‌آید. ✅ در این سه ماه، گه‌گاه می‌بینیم که در ماه مبارک رمضان فکرهای ناب‌تری می‌آید. و این به خاطر صفای فطری است که حاصل شده است و فکر فطری را به دنبال خود می‌آورد. مراقبه خودش برای تفکر فطری کشش ایجاد می‌کند. اشتیاق به حضرت دوست که برایش حاصل شد، تبدیل می‌شود به زمینه‌ای که برایش فراهم می‌شود. ✅ حشرونشر داشتن با افرادی که تفکر فطری دارند نیز موجب شکوفایی تفکر فطری می‌شود. بگردید کسانی که اهل تفکر فطری بودند، دریافت‌هایشان را جستجو کنید، مؤثر است در یافتنِ تفکر فطری. بسیاری از قسمت‌های الهی‌نامه حضرت استاد التفات‌های فطری است که ایشان داشته است که بعد از شهودات به ایشان دست داده است. خیلی از نکته‌هایشان تفکر فطری است. به الهی‌نامه رجوع کنید. تفکر فطری در آن موج می‌زند. ✅ این فکر زمینه را برای ذکر هماهنگ می‌کند. مثلاً فردی به یک حاصلی رسیده است، آن را رها می‌کند و نمی‌آورد سر سفره‌اش از آن استفاده کند. اگر یک بار حل کردی باید بیاوری سر سفره. حال که حاصل شد، فکر کردی نبود؛ نداشتی و پیدا کردی؛ موجود نبود؛ با فکر پیدا کردی؛ حال که پیدا کردی؛ نباید سر سفره‌ات بیاید؟ مثلاً خداوند هر چه به مؤمن و کافر داد، به حق داد و از روی حساب داد و از سر حکمت داد؛ حال که یک بار یافتی، چرا سر سفره‌ات نمی‌آوری که دفعات بعدی هم از آن استفاده کنی؟ باید یادآور شد و این فکر را تبدیل کنی به ذکر. ✅ کسانی هستند که مشرف می‌شوند به مشاهد مشرفه، حالی به آنها دست می‌دهد، چرا آن را دفعات بعدی تکرار نمی‌کنند، آن را بر سر سفره جانت بیاور. آن حال را باید سرمایه خود قرار دهیم. باید التفات کرد و یادآور شد. فکر که انجام شد و حاصلی پدید آمد، باید آن را یادآور شد. آن را باید آورد سر سفره. این فکر توحیدی را بیاور سر سفره و یادآور شو؛ با آن زندگی کن و نفس بکش. ✅ «درجه نهم، فکر که بی‌خیالِ شاهدِ مقصود به سر نبردن است». یعنی باید فکر در حق کرد؛ ذهن و جان را با او درگیر کرد. بدون خیال به سر نبردن و با خیال حق به سر بردن است. فکر یک نوع گام به جلو نهادن است. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 جلسه ۴۰۱ (۱۵) (۱۴۰۲.۱۱.۱۴ / ۲۲ رجب / شنبه) 🔴 بخش اول 🔵 مرحله یازدهم: صبر 🔵 صبر از منظر نخست ✅ وقتی انسان دست به کار شد (ریاضت و مراقبه و فکر و ذکر و ...) از این به بعد باید استوار باشد. با همۀ سختی‌ها بر این کار استوار بماند. ولی در عین حال، حضرت استاد علامه حسن‌زاده رحمت‌الله‌علیه بحث صبر را خیلی گسترده کرده است. اصل حرف این است انسانی که برنامه‌ای ریخت، باید استوار باشد. حال که در کار افتادید چرا رها می‌کنید؟ ادامه دهید، حتی اگر صد سال هم شد ادامه دهید. چرا برخی تا کاری را شروع می‌کنند، زود رها می‌کنند. برخی می‌گویند: ما رفتیم و نشد. کسی هم جوابش داد: نچشیدی، نمی‌دانی! ✅ اصل این است که آمدیم اینجا (در عالم مادی) بندگی کنیم. این راه که راه بندگی است و از این بهتر چیست؟ ما نه به دنبال کشف هستیم و نه غیر آن. داد داد، نداد نداد. وقتی بندگی کردی به نتیجه رسیدی. بنده‌خدایی می‌گفت: بد شد با خدا نشستی، ولو اینکه هیچ نشد. این بد شد که تمام بین‌الطلوعین با خدا نشستی؟ خیلی کارها کردی، اما آیا آنها ماندنی است یا این کارها و با خدا ماندن‌ها؟ برخی برنامه‌ای را انجام می‌دهند و تا می‌بینند نشد، رها می‌کنند. درحالی‌که نفس این برنامه و عبادت خودش بُرد است؛ خودش رسیدن به هدف است. لذا یکی از چیزهایی که اینجا مطرح می‌کنند، مسئله صبر است و انسان باید صبر کند و مقاومت کند و کوتاه نیاید. ✅ برخی در صبر اصلاً پایان و مرز ندارند. آستانه صبر اصلاً معنی ندارد و بلکه باید این صبر همیشه باشد و حد ندارد. تو که برنامه را یافتی و در روالی، مراقبت می‌کنی، ذکر و فکر و ریاضت و مراقبه داری، اینها را ادامه بده. این صبر را ادامه می‌دهد، چیست؟ صبر یعنی ایستادگی تا آخر بر برنامه‌ها. چرا ادامه می‌دهد؟ تا گسترده شود و جان را بگیرد. کسی که به اصل برنامه رسید، همان را ادامه دهد. اما اگر توان از شخص گرفته شد، خوب هرجور که می‌تواند انجام دهد. اصل بندگی است و همین که بندگی دارید، این را داشته باشید. 🔵 صبر از منظر دوم ✅ مؤمن باید یاد بگیرد که صبر و شکر را همیشه با هم داشته باشد. صبر کجاست؟ در سختی و مصیبت و مشکلات صبر کن. در خوشی شکر کن. مؤمن صبار شکور است. «صابِرَةً عَلى نُزُولِ بَلائِکَ، شاکِرَةً لِفَواضِلِ نَعْمآئِکَ»(دعای امین‌الله). در ناخوشی صبر و در خوشی شکر. این دو همۀ کارهای مؤمن را پوشش می‌دهد. مؤمن همیشه این حال را داشته باشد و این حال عجیبی است. و همیشه در حال تعامل با خدا است، به ویژه در سختی‌ها اگر بشود صبر بالله. انسان با خدا معامله می‌کند و در هر جایی هست، صبر بالله و شکر لله دارد. اصل این حرف این است که مؤمن همیشه دایرمدار خدا باشد و همه احوال با صبر و شکر باشد. این نکته خیلی خوبی است و تنبه خوبی است که در آیات و روایات به ما داده‌اند. پس اولاً تا برنامه دارید باید صبر و شکر در کارتان باشد. ثانیاً سعی کنیم همیشه صبر و شکر در کارمان باشد. این دوگانه صبر و شکر برای این است. حضرت استاد حسن‌زاده آملی، بحث صبر را می‌گوید: هر نوع صبری که هست، چه در فراقش و چه در وصالش و چه در قبضش و چه در بسطش. 🔵 صبر بر فراق ✅ شما که در این مراحل هستی، صبرت باید این‌گونه باشد: گاه پنج سال، هیچ خبری نیست. در این وضعیت انسان باید در فراق او صبر کند. بنده‌خدایی می‌گفت: در جوانی با توجه به دسته‌ای از آیات توحیدی در عرض دو هفته رسیدم. برخی هر چه می‌کنند، قفل جان باز نمی‌شود. باید صبر کند و ادامه دهد و کوتاه نیاید. گاه انسان خیلی نزدیک به نتیجه است و هنوز به نتیجه نرسیده است و برمی‌گردد و راهش را عوض می‌کند. برخی را دیده‌ام در کار علمی، نزدیک اجتهادند؛ اما برگشتند و بلید شدند. ادامه نداند و صبر نکردند. اینجا هم این‌جوری است. کلاً خود صبر نتیجه است، اما حضرت استاد می‌خواهد بگوید: راه هست، تو صبر کن و هرچه مراقبه و فکر و ذکر داری، ادامه بده ولو راه برایش باز نشود. این می‌شود صبر بر فراق. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش دوم 🔵 صبر بر وصال ✅ گاه انسان می‌رسد و می‌چشد و خوشش هم می‌آید، اما رها می‌کند! بنده‌خدا، تو که رسیدی و چشیدی، چرا رها می‌کنی؟! می‌گوید: ما شهوداتی داشتیم، اما مشغول کاری شدیم رفت! برخی این برنامه را که دارند، به هم می‌زنند. به نظرم باید این مراقبه‌ها به عمق برود و مراحل عالی‌تر و عالی‌تر از مراقبه را در خود پیاده کند. این صبر بر وصال است. ✅ گاهی صبر بر وصال این است: می‌رسد و گاه این تندباد سنگین و وحشتناکی است که نمی‌تواند تحمل کند، برمی‌گردد. برخی هستند که یکی دو مورد حقایق برایش جلوه می‌کند، سنگین است، رها می‌کنند! حضرت استاد داشتند که مواردی تندباد به سمتشان می‌آمد، خودشان را منصرف می‌کردند تا آرام بگیرد، اینها تجلیات عقلی کلی است که نوعاً سنگین است. اما تجلیات مثالی نوعاً آسان است و گاه سنگین درمی‌آید. ایشان به علامه طباطبایی فرمودند: این حالات مثل تندباد است و من کمی خودم را به این‌سو منصرف می‌کنم تا آرام بگیرم؛ علامه تأیید کردند و فرموند: کار خوبی می‌کنید. باید عقلانیت در سلوک باشد، اما هیچ‌گاه راه را قطع نکنید. حضرت استاد می‌فرمود: گاه قبل از آنکه حقیقت بیاید، رعشه بر بدن می‌آمد و بعد به‌تدریج آن حقایق می‌آمد. بنده‌خدایی می‌گفت: حال فنایی مثل یک تراکتور که سخت و سنگین حرکت می‌کند با سروصدای زیاد و حرکت فراوان. ✅ صبر را باید با عقلانیت جمع کرد. نه اینکه بروم بسوزم. خودتان را نسوزانید. باید با عقلانیت صبر کرد. به‌تدریج جلو بروید، تا کم‌کم آشنا شوید. همان‌طور که در کار عقلی هم به‌تدریج انسان آشنا می‌شود و بعد از اینکه آشنا شدید، به‌راحتی می‌تواند کار علمی کند. «درجه یازدهم، صبر، چه بر فراقش و چه در وصالش» (هزار و یک کلمه، ج۷، ص۳۲۸). 🔵 صبر بر قبض ✅ صبر بر قبض موجب بسط می‌شود. صبر و التجا و صبر بر عجز و لابه. چیزی به ما داده شد و به دلیلی از ما گرفته شد، گاه دلیلش خبط است و گاه نداشتن مناسبت. می‌گویند: برنامه را ادامه بده و در کنارش شروع کن به عجز و لابه. حضرت رسول به ابوذر فرمود: کسی که نماز می‌خواند مثل کسی است که کوبه در را بر در می‌زند و معنا ندارد که کسی مکرر این در را بزند و بالاخره در باز نشود. از این حدیث رسول‌الله می‌فهمم که یکی از بهترین راه‌های رسیدن به خدا، نماز است. ما فقط نماز را از آن وضعیتی که باید داشته باشد، درمی‌آوریم و آن را تبدیل به عادت می‌کنیم بدون هیچ توجه و عنایت و حضور قلب. صبر بر قبض، مقدمه بسط است. این برای عارف خیلی معنادار است. وقتی حالی از او گرفته شد، درست مثل کسی که افتاده است در زندان و سختی می‌بیند و باید جزع‌وفزع کند. صبر کردن یعنی برنامه را داشتن و در کنارش هم عجز و لابه داشتن. «و چه از قبضش و چه در بسطش». 🔵 صبر بر بسط ✅ برخی تا راه برایشان باز شده است، گمان می‌کنند که کار تمام نشده است! انسان برای کمالات بی‌نهایت خلق شده است و مقام لایقفی دارد. مقاماتی که مراحل عالی آن یک درجه‌اش با هزاران درجه پایین‌تر قابل مقایسه نیست. و انسان می‌تواند تا بی‌نهایت پیش برود. ما بی‌نهایتِ بالفعل نمی‌شویم، در مسیر بی‌نهایت بالفعل سیر می‌کنیم. انسان صبر کند بر بسط. چرا قانع شدی، اینجا ایستادی؟! قانع شدن یعنی صبر نکرد و ادامه نداد. «چه صبر در طاعت و چه صبر از معصیت و چه در مصیبت». 🔵 صبر در طاعت ✅ ما وقتی کار عبادی می‌کنیم، برخی می‌گویند: بس است. در عبادت باید میانه‌روی داشته باشیم، ولی میانه‌روی هر کسی هم به حسب خودش است. یکی در درس خواندن هشت ساعت بخواند فشار می‌آید نباید بیشتر بخواند، یکی ده ساعت، یکی دوازده ساعت. در عبادت هم به حسب طاقت افراد باید عبادت انجام شود. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش سوم ✅ این سبک پیرزن‌ها و پیرمردها که روزی دوسه ساعت مفاتیح می‌خوانند خیلی ارزشمند است که به اندازه توان و فهمشان عبادت می‌کنند. عادت کرده‌اند، برنامه‌شان را به هم نمی‌زنند. این می‌شود صبر بر طاعت. انسان باید برنامه داشته باشد، ما در کار علمی برنامه داشتن را یاد گرفتیم. همین امر درباره طاعت معنا دارد. مثلاً بین‌الطلوعین را می‌خواهی آباد کنی، صبر بر طاعت داشته باش. حالا یک وقت کسالت داری و خواب می‌روی اشکالی ندارد، اما وقتی برنامه داری، این برنامه را از دست نده. مدارا با بدن از بین نرود. صبر بر طاعت، چه در مستحبات و چه در واجبات. حتی گاه واجبات هم برای انسان سخت می‌شود. 🔵 صبر از معصیت ✅ طبع خاکی ما، تعلقات و تعشقات هست، انسان را گرفتار می‌کند، می‌خواهد که انجام دهد. چقدر باید انجام دهد؟ صبر کند از معصیت. باید سعی کنیم معصیت نکنیم. برخی می‌گویند: اگر انسان فقط صبر از معصیت کند، همان رسیدن به مقصد است. برخی‌ها حتی گناهان اعتقادی را مطرح می‌کنند، مثل سوءظن‌های به خدا و ... . باید نسبت به معصیت صبر ورزید، جاهای حساس گاه واقعاً سخت است. انسان در برخی از محیط‌ها چاره‌ای ندارد باید برود و در آن پر از گناه است. بله گاهی می‌تواند خودش را دور کند به دلیل شغلش. اما برخی ناچارند در جامعه پرگناه بروند. 🔵 صبر در مصیبت ✅ سختی و فشاری که به انسان می‌آید، غلیان می‌آید. غلیان نفس که آمد، تبدیل می‌شود به حرکات نادرست. فشار که می‌آید، غلیان می‌آورد و تأبّی طبع می‌آورد. با خدا بدگویی نکند، صبر به خرج دهد. خوشا به حال آن که مصیبت آنها را ساخته است. حضرت استاد می‌فرماید: همه این صبرها را باید داشت. تا منطق توحیدی از خود نشان می‌دهد، صلوات خداوند این است که او را بالا می‌آورد. صلوات یعنی توجه ویژه با عنایتی که من تو را بالا می‌آورم. «وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ‏ الَّذينَ إِذا أَصابَتْهُمْ‏ مُصيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِله وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ‏ مِنْ‏ رَبِّهِمْ‏ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ»(بقره، ۱۵۵تا۱۵۷). برخی را دیده‌ام که به خاطر مصیبت سر از کفر در آورده‌اند. اما برخی صبر توحیدی می‌کنند، آنقدر اثر دارد و تطهیر و استخوان‌دار می‌کند. ✅ صبر یک نوع پالایش درون و یک نوع استخوان‌دار کردن و یک نوع مناسبت ایجاد کردن است. صبر است که مقام می‌آورد و صبر است که به غیرحساب نتیجه می‌دهد. برخی نمی‌دانند لطف صبر چیست و چه اثری دارد. برخی از این مادران شهید که صبر می کنند، نورانیتی عجیب دارند. خودش سلوک قَدَری است و انسان را بالا می‌برد. انسان را استخوان‌دار می‌کند و تا استخوان‌دار نشود، نمی‌شود. برای برخی از کارها اگر قوّتِ دست پیدا نکند نمی‌شود؛ در برخی از کارها اگر قوّتِ پا پیدا نشود، نمی‌شود. جان انسان هم این‌گونه است که اگر استخوان‌دار نشود، نمی‌تواند مقاماتی را طی کند. ✅ «و در کریمه «و جعلنا منهم أئمة یهدون بأمرنا لمّاصبروا و کانوا بآیاتنا یوقنون» (سجده، ۲۵) تأمل و تدبر بسزا باید». من اگر خبر داشته باشم که فلانی می‌میرد و فلانی ‌آن‌گونه می‌شود، اگر قوت نداشته باشم، نمی‌توانم تحمل کنم! گاه انسان به جاهایی برسد که قوت پیدا نکند، پَرَش می‌سوزد. چه چیزی قوّت می‌دهد؟ صبر مناسبت می‌دهد و انسان را استخوان‌دار می‌کند. ✅ در عموم جوان‌ها هر کسی که اندیشه صبر برایش روشن شد، به کمال مناسبی می‌رسد؛ جوان‌هایی که نازپرورده می‌شوند، به جایی نمی‌رسند. به جوان و نوجوان باید منطق صبر را یاد داد. ✅ برخی از مؤمنین که به جنگ می‌رفتند می‌گفتند: «متی نصر الله». اما آنها که صابرند می‌گویند: اگر او بخواهد خودش می‌دهد. صبر می‌کند و در دل صبر لذت می برد. چرا؟ چون تعامل حبی با حضرت حق را در دل صبر یاد گرفته است و احساس می‌کند که پیش خدا عزیزتر شده است. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش چهارم ✅ اینکه گفته شده است: «افضل الاعمال احمزها» برای برخی «احمزها» شیرین‌ترین‌ها است. درباره انبیاء آمده است که بلایشان بیشتر از همه است. برخی همین که مسئولیتی به آنها داده شده است، در جوانی پیر می‌شوند. اما کسی که استخوان‌دار باشد، این‌گونه نمی‌شود. رهبر معظم انقلاب چقدر باید استخوان‌دار باشد که یک تصمیم او برای کل جامعه اسلامی مؤثر است. همین را ببرید در مقام امام معصوم. چیزهایی می‌داند که همه‌اش درد و رنج است. برای ما شاید رنج نباشد، ولی برای حضرت رنج است و همه را دارد تحمل می‌کند. مقام امامت را به کسی می‌دهند که صبر دارد. 🔵 صبر شاکرین ✅ کسانی که جلو می‌روند، صبر از صعوبت درمی‌آید و تبدیل می‌شود به شیرینی. و این شیرینی تبدیل می‌شود به صبر شاکرین. یک معنای صبر شاکرین این است که بر شکرش صبر بورزد. اما یک معنایش این است که از صبر لذت می‌برد و شکر می‌کند. سرّ رسیدن به مسئله امامت صبر است. «و تمثیل شیخ عطار در مقام صبر به مرغ و انبار پر از ارزن که روزی یک دانه از ارزن ببرد تا تمام شود، آن گاه به مقصود می‌رسی، قابل توجه است». در منطق الطیر عطار آمده است: وقتی ابوسعید ابوالخیر از یک انسان روشن‌ضمیر می‌پرسد چه کنم؟ او گفت: باید صبر کنی که اگر هزاران بار این انبار پر شود آن پرنده باید دانه‌دانه این انبار را خالی کند. ور بود مرغى كه چيند آشكار دانه‏اى ارزن، پس از سالى هزار، گر ز بعدِ آن كه با چندين زمان‏ مرغ، صد باره بپردازد جهان، از درش بويى بيابد جان هنوز بوسعيدا! زود باشد آن هنوز طالبان را صبر مى‏بايد بسى‏ طالبِ صابر نه افتد هر كسى‏ تا طلب در اندرون نايد پديد مشك، در نافه، ز خون نايد پديد از درونى چون طلب بيرون رود گر همه گردون بود، در خون رود 🔵 تازه اول کار است ✅ این صبر باید جدی باشد و یک روز و دو روز نمی‌شود. «إِنَّما يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ‏» (زمر، ۱۰). وقتی به صابر (اجر) می‌دهند، به غیرحساب می‌دهند. به صابران داده می‌شود و فراوان هم داده می‌شود. یادتان باشد به هر مرحله سلوکی که رسیدید، دست بر ندارید و هرچه دادند، تازه اول کار است. حضرت استاد می‌فرمود: اگر کسی بگوید: مرا بس است، این از فطرت انسانی خارج شده است. چاراه‌اش چیست؟ صبر، استخوان‌دار شدن و قوی شدن و به نتیجه رسیدن. ✅ برخی که اهل سرالقدر و معنا هستند، برخی از چیزها را که می‌بینند برایش سختی پیش می‌آید، می‌گویند: برایش خوب است! ما سختی می‌بینیم، ولی او برایش خوب است. برخی از اهل معنا می‌گویند: هشت سال جنگ خوب بوده است. اگر جنگی شود و مثلاً امتی زود پیروز شود، به صلاحشان نیست، بلکه باید صبر کنند. در سوره عصر تواصی به حق و تواصی به صبر آمده است. اساساً سرّ رسیدن انسان این است که حق را بیاب، بفهم چیست و بر اساس آن عمل کن و صبر کن! کسانی هم که در کار سلوکی هستند یکدیگر را مدد کنند و تواصی کنند. برایت خوب است صبر. صبر خودش نتیجه است نه این که به چیز دیگر برسیم. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
هدایت شده از نسیم حکمت
استاد یزدان پناه-انتخابات1402.mp3
3.05M
🔰 ضرورت حضور در انتخابات بیانات آیت الله یزدانپناه در مورد انتخابات در آغاز درس تفسیر (٧ اسفند 1402) 🔹ضرورت دو چندان حضور در انتخابات مجلس در شرایط کنونی 🔹پیام واضح حضور مردم برای دشمن و مرعوب کردن او 🔹در شرایط کنونی هر رای ما کمک به مردم غزه است. 🔹برای تغییرات اساسی در کشور به انتخاب افراد پخته و کاردان نیاز داریم. 🔹حتی یک نماینده خوب هم در کل مجلس موثر است. 🔹ما به مجلس انقلابی، کاردان، شجاع، پیرو رهبری و متدین و متقی نیاز داریم. 🔹نقش اندیشه های ناب رهبری در راهبری کشور 🔹اگر نماینده ای مطیع رهبری نباشد او مضر است. 🔹در شرایط کنونی شجاعت نمایندگان و اقدامات شجاعانه مجلس، دشمن را در جای خود می‌نشاند. 🔹ان شاء الله همه مردم در انتخابات شرکت کنند و به اصل نظام و اصلاح آن کمک نمایند. 🔹سرورانی که میتوانند شور انتخاباتی در مردم ایجاد کنند بروند و این کار را انجام دهند. 🔹حتی یک نفر را سر صندوق رای بیاوریم برد کرده ایم. 🔹راه حل مشکلات کشور همین روند قانونی است. https://eitaa.com/nasimehekmat
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 جلسه ۴۰۳ (۱۷) (۱۴۰۲.۱۲.۵ / ۱۴ شعبان/ شنبه) 🔴 بخش اول ✅ بعد از مراقبت و صمت و فکر و ذکر، یعنی عملاً دست به کار شدنِ کامل که همه اینها ریاضت است و یک بسته به حساب می‌آید. بعد از اینها باید به دو امر توجه کرد: صبر و شکر. اینکه گاه سختی‌هایی پیش می‌آید و گاه نعمت‌هایی می‌آید، باید صبر و شکر داشت. حالا که دست به کار شدی، استقامت بورز با همۀ سختی‌هایش. اگر سختی آمد، باید صبر پیشه کرد و اگر نعمت داده شد، باید شکر داشت. ✅ صبر و شکر و توکل و ابتلا و رضا و تسلیم و فقر، اینها هم یک بسته به حساب می‌آیند. ابتدا دست به کار شدن است که شامل مراقبت و صمت و... است. بعد از دست به کار شدن، بسته دوم است مانند صبر و شکر و توکل و... . پس از اینکه این امور را رعایت کند، به شهود می‌رسد. کل اینها می‌شود مقام اول و بعد از این، شهود می‌شود مرحله دوم که از درجه هجدهم به بعد خواهد بود که سلوک در مقامات شهود است. بعد از دست به کار شدن، تتمه دست به کار شدن است که از درجه یازدهم تا درجه هفدهم را شامل می‌شود. اینها را تعبیر می‌کنیم به تتمه دست به کار شدن. قواعدی را که بعد از دست به کار شدن، باید رعایت کرد، اینها می‌شود تتمه دست به کار شدن. 🔵 دسته‌بندی‌های کلان سی منزل ✅ حضرت استاد در پایان رساله باب رحمت، صفحه ۳۳۳ دسته‌بندی کلان و خلاصه این سی مقام را در سه مقام بیان می‌فرمایند: ۱. از خلق به حق و از کثرت به وحدت. از درجه اول تا درجه هفدهم. ۲. سلوک در حق که مقامات شهود است. ۳. سلوک مع الحق در مقام قرب. می‌توان این سی درجه را به سه مقام اصلی تقسیم کرد. مقام اول که از خلق به حق رسیدن است، سلوک از کثرت به وحدت است، این را عملاً نگاه کنیم، با سه دسته هم‌افق روبه‌روییم: ۱. قبل از دست به کار شدن و حرکت برای دست به کار شدن. باید نیتش را درست کند و به سراغ استاد رفتن و... این مقام اول است. دسته اول از درجه اول تا درجه پنجم می‌شود. ۲. دست به کار شدن که از درجه پنجم تا درجه دهم است که شامل مراقبت و صمت و فکر و ذکر است. ۳. از درجه یازدهم تا درجه هفدهم است (صبر و شکر و توکل و ابتلا و رضا و تسلیم و فقر) اینها بسته سوم است که تتمه دست به کار شدن است. ✅ قواعدی که بعد از دست به کار شدن باید رعایت کرد تا به شهود تبدیل شود. همه اینها هر کدام یک لحاظی را درست می‌کنند، در عین حالی که یک ترتیبی هم دارند. صبر و شکر و توکل و ابتلا و رضا و تسلیم و فقر؛ اینها باید رعایت شود. هم تتمه است و هم قواعد دست به کار شدن است. اگر خوب دست به کار شدید، مشکلی پیش آمد، صبر کنید. وقتی سختی و صعوبت دارد، کار سنگین‌تری باید بکنید، صبر کنید، یا حال خوشی دست داد، شکر کنید. 🔵 توکل؛ لنگرگاه انسان ✅ باید دایماً توکل داشت. اگر تکیه بر تقوا و دانش و توانایی خودش کند، اوضاع به هم می‌ریزد. پایه کار برای حرکت را باید توکل قرار دهد. درست است که دست به کار شده‌ای، اما وقتی بگویی: الحمدلله من همه کارها را بلدم و می‌توانم، این درست نیست. باید به خدا توکل کرد تا کار درست شود. توکل به «قوت الهی» و به «فعال ما یَشایِ هستی» تکیه کردن است. یعنی تکیه‌گاه محکم داشتن. تعبیر کردیم به این که توکل لنگرگاه انسان است. یعنی در تب‌وتاب‌ها خیال انسان راحت است. 🔵 وضعیت انسانِ غیرِ متوکل ✅ انسان تا خدا برایش جدی نیست، تب‌وتاب‌ها همیشه اذیتش می‌کند. پناهی ندارد؛ کسی که با توحید زیست نکرده است، می‌بیند که طوفانی می‌آید، اوضاعش به هم می‌ریزد؛ شرایط خاصی پیش می‌آید، اوضاع به هم می‌ریزد. هیچ چیز دست آدم نیست. اوضاع درونی به هم بریزد، این‌گونه می‌شود. انسان مالک حشر و نشر و حیات و موت نیست. انسان مالک هیچ چیز نیست. از یک جهت ما از خودمان هیچ نداریم. برخی می‌گویند: من ثروت دارم؛ گمان می‌کند که با ثروت هر کاری می‌تواند بکند، درحالی‌که یک مریضی می‌گیرد می‌بیند که هیچ کاری نمی‌تواند بکند. به این دلیل است که انسان به حقیقت تکیه نکرده است و حقیقت پشتش نیست. من می‌شناسم کسی را که فرزندی نداشت ولی الان همه در خدمت اویند. (از طرف دیگر کسانی امیدشان به این بود که چند فرزندی که دارند عصای دست‌شان شوند و نشد). 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش دوم 🔵 وَاللهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ ✅ مهم این است که انسان کاری در دنیا کند که پایه محکم شود و رکون حقیقی شود و هر بلایی بیاید پایش سست نشود. تنها جایی که انسان رکون پیدا می‌کند، اینجاست (یعنی خدا). چرا؟ چون قدرت مطلقه عالم اوست. حتی دشمن ما هم از یک جهت سپاه خدا است. کار برای خدا اصلش این‌گونه است. چرا که جنود آسمان و زمین دست اوست. او قدرت مطلق و مشیت مطلقه است و تقدیر هم به دست اوست. «وَاللهُ غَالِبٌ عَلَىٰ أَمْرِهِ»(یوسف، ۲۱). ✅ سوره ناس که خوانده می‌شود، چرا باید پناه برده شود به رب ناس، ملک الناس، اله الناس؟ به این خاطر است که رب و پادشاه مردم اوست؛ و او تنها جایی است که می‌شود از دست شرور به او پناه برد. پادشاه عالم عزت و غلبه‌ای دارد که هیچ کسی بر او غلبه ندارد. در روایت آمده است: «یا عزیز العز ....». عزت تنها از آن اوست و در برابرش شیطان چه کاره است؟ اگر کسی این را فهمید، خودبه‌خود تبدیل می‌شود به تکیه کردن به او. همچنان که امور مادی را می‌بینیم که کسی از دستش کاری بر می‌آید به او تکیه می‌کنیم، در امور زندگی هم تنها جایی که می‌شود به او تکیه کرد، فقط اوست. 🔵 ریشۀ توکل ✅ خدایا، جوری کن که شیطان در حریم من نیاید. او ربّ من است ربّ شیطان هم هست. تو ملک و قادر غالب هستی. تو الهی و الوهیت از آن توست و من و همه چیز بند به توییم. اندیشه توکل، تکیه کردن بر حقیقت حضرت حق است. ریشه توکل، در معرفت درست و باور به این معرفت است. این خیلی مهم است. اگر کسی بخواهد به توکل حقیقی برسد، معرفت درست و باور این معرفت در قلب اوست. در بحث ایمان در ضمن بحث‌های عرفان در وادی عمل، گفتیم: ۱. بعضی از اعمال خودش حقایق و معارف است که به صورت عمل در آمده است. گاهی ایمان از عملی برمی‌آید که خودش ذکر ایمان و تکرار ایمان است. ۲. اعمالی که ایمان نیست، اما نتیجه ایمان است و چون نتیجه است، منجر به ایمان می‌شود. مثل توکل که درونش معرفت خوابیده است و باور به معرفت، خودش تبدیل می‌شود به توکل. این عمل موجب افزایش ایمان می‌شود. این لطف را گفتیم و نکته اصلی‌اش این است: توکل ریشه در معرفت دارد و برمی‌گردد به معرفت درست داشتن و این معرفت را تبدیل به باور قلبی کردن است. 🔵 حسبی الله ✅ «حسبی الله» تنها خدا کافی است «و من یتوکل علی الله فهو حسبه». چرا؟ چون «وَاللهُ غَالِبٌ عَلَىٰ أَمْرِهِ» و کسی هم نمی‌تواند جلویش را بگیرد. اما در توکل آنی که باعث نتیجه می‌شود، معرفت درست است که همه‌کاره خدا است. و درکنارش هم ایمان و باور. ما گاه معرفت داریم، ولی اگر باور قوی و جدی شود، راحت می‌گوییم: کی چه کاره است در برابر خدا، هیچ کسی توانایی ندارد. این ایمان خیلی مهم است بعد از گره قلبی که می‌خورد. 🔵 معرفت‌ مشوب ✅ معرفت‌های مشوب را دیده‌ایم که خیلی جاها وجود دارد، ولی به نتیجه نمی‌رسند. بعضی می‌گویند: هم خدا و هم فلانی! این درست نیست و واقعیت ندارد. این نوع معرفت‌ها مانع توکل‌اند. توکل این است که همه‌اش از آن خدا است. کارۀ اصلی خدا است و هیچ کسی کاره‌ای نیست. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش سوم 🔵 کاسبِ بدون تبلیغ ✅ مؤمنان پاک عملاً به تجربه می‌فهمند که توکل چیست و همه‌کاره خداست. بنده‌خدایی در تجارت معیاری داشت و سعی می‌کرد زیاد تبلیغ نکند. (اینها به حسب حال اشخاص است و قرار نیست قاعدۀ کلی باشد). این بنده‌خدا حالش این‌گونه بود: احساس می‌کرد اگر بخواهم برای شغل تبلیغ کنم، دیگران را تأیید کرده‌ام. جوری رفتار می‌کرد که دیگران می‌گفتند: چرا این‌گونه عمل می‌کند. اما جوری شد که از یک شهر دیگر کسی آمد و تمام جنسش را خرید، بدون اینکه این آن را بشناسد و آن این را. این دست خدا است. خداوند می‌تواند سنگ را کنار شیشه نگاه دارد بدون اینکه شیشه بشکند و می‌تواند شیشه را بشکند بدون اینکه سنگی در کار باشد. لازمه این معرفت به خدا که خدا کافی است و همه‌کاره اوست و عالم دست اوست و این باور جدی شود، خودش تبدیل می‌شود به توکل. بچه چرا به سمت مادر می‌آید و به او پناه می‌برد؟ 🔵 هویت توکل چیست؟ ✅ معمولاً در این موارد بر ایمان و معرفت درست بیفزایید و نتیجه بگیرید. این در سطح است، اما به لحاظ عمق و توحید افعالی، کل عالم در اختیار خدا است و از آن اوست. درحالی‌که وقتی هر کسی اراده کند، همه چیز به دست اوست. مگر حضرت ابراهیم چه داشت که اینقدر راحت در برابر نمرود ایستاد و چقدر راحت است حتی در دل آتش. وقتی جبرئیل می‌خواهد کمک کند به او می‌گوید: «اما إلیک فلا»! این معرفت برمی‌گردد به درجه توکل و درجه توکل برمی‌گردد به درجه معرفت و ایمان و باور. اگر کسی توانست توحید ناب قرآنی را بفهمد، جز توکل راهی نیست. هویت توکل چیست؟ تکیه کردن. اعتماد به یک منبع لایزالی که از او هر چه بخواهد، می‌جوشد. 🔵 ضرورت توکل در سلوک ✅ چرا در بحث سلوک توکل لازم است؟ چون انسان وقتی به دیگری تکیه کند، این کافی نیست. اگر کسی بگوید: من تقوا پیشه کردم و زحمت کشیدم و دانش دارم، این کافی نیست. حضرت استاد می‌فرماید: تو که دست به کار شدی و در مسیر قرار گرفتی، باید بدانی که اگر هم چیزی داده شده است از آن خدا است. اما اگر به خودت و عمل خود و ایمان و تقوای خود تکیه کردی، بدان که راه را گم کردی و منحرف شدی. چون قرار بود به توحید ختم شود؛ و الان به خودت رسیدی و این مانع است. ✅ این دست به کار شدن، تتمه‌اش این است که انسان توکل کند. یعنی خود را نبیند؛ خودیت خود را نبیند؛ عمل خود را نبیند و دست به کار شود. اگر کسی کارهایی کرد و گفت: اینها را خودم کردم، این سقوط است. تو چه کاره‌ای که اینها را کرده‌ای؟ بر فرض هم خودت کرده‌ای، با این نوع نگاهت، دیگر خدا ندیدی و بلکه خود را دیده‌ای! آنچه برای سالک راه را درست می‌کند، به توکلش برمی‌گردد. و خدا راه را باز می‌کند. انسان باید بنده باشد، من بندگی کردم، مابقی به من ربطی ندارد. کسی که دست به کار شد، کی باید راه را باز کند و انسان را پیش ببرد؟ خدا. این توکل است. 🔵 حَسْبِي مَنْ هُوَ حَسْبِي ✅ در تعقیب نماز صبح که از امام رضا علیه‌السلام و یا ابن‌الرضا نقل شده است: «حَسْبِي مَنْ هُوَ حَسْبِي حَسْبِي مَنْ لَمْ يَزَلْ حَسْبِي حَسْبِي مَنْ كَانَ مُذْ كُنْتُ لَمْ يَزَلْ حَسْبِي حَسْبِيَ اَللّٰهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ اَلْعَرْشِ اَلْعَظِيمِ». اگر این اندیشه فهمیده شود، خدا برای همه امور کافی است. و در هر امر سلوکی باید توکلم به خدا باشد. اگر کسی بگوید: در این هزار شب کار کردی، چه شد، تو بگو: اینها را خدا به من داد، بقیه‌اش هم از آن اوست و باید دید او چه می‌خواهد. «وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللهِ إِنَّ اللهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ»(غافر، ۴۴). تو نیتت خوش است، بر عهده خدا بگذار او خودش می‌داند چه کند. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش چهارم 🔵 استخارۀ عالم ربانی ✅ من دیده‌ام برخی از عالمان ربانی که استخاره می‌گیرند، می‌گویند: خدایا، تو می‌بینی ما جاهلیم، خودت راهنمایی کن! 🔵 توکل بهترین چیز است ✅ نتیجه، آینده، حال، وضعیت خود، همه را باید به خدا واگذار کرد. دیده‌ام که برخی به دلیل معرفتشان، توکلشان قوی است، کار را تمام شده می‌دانند و به واسطه توکل نتیجه را حاصل می‌دانند. این خیلی راه را باز می‌کند و برای این که سالک در گزند خودیت و نفسانیت نیفتد، توکل بهترین چیز است. انسان گاه با این روال عادی جلو می‌رود، فقط می‌بیند که بعد از مدتی که انسان مقدر کرده است، آن وقت خضوع و بندگی‌اش نسبت به خدا بیشتر از همه می‌شود. «قَدْ جَعَلَ اللهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا»(طلاق، ۳). گاه در فکرت می‌آورد این راه را می‌روی و گاه در فکرت هم نمی‌آورد و به جایی می‌رساند. گاه با دیدن یک امر نامطلوب و گاه با دیدن یک امر مطلوب به او می‌دهد و می‌رساند. گاه انسان را در یک مهلکه‌ای قرار می‌دهد که اگر بلغزد، تا آخر می‌رود و خراب می‌کند، اما اگر نلغزد، همان را خدا نگاه می‌دارد و می‌رساند به جایی که باید برسد. 🔵 نتیجۀ توجه به خواستۀ پدر ✅ مرحوم دولابی چطور به جایی رسید؟ پدر مرحوم دولابی دوست نداشت او برود طلبگی، برای همین به سمت طلبه شدن نرفت. او وقتی به عتبات مشرف شد، سینه‌اش را می‌مالید به ضریح اباعبدالله و می‌گفت: ای آقا، من چه کنم می‌خواهم طلبه شوم، ولی پدرم راضی نیست. وقتی بازگشتند، او برای میهمان‌ها چایی می‌آورد و در همین رفت‌وآمدها که چایی می‌آورد، او دید که راه باز شد و حضرت دستش را گرفت. علم را نیاموخت، ولی نتیجه علم را به او عنایت کردند. «کاردانِ کار ما در کار ماست/ فکر ما در کار ما آزار ماست». تو به وظیفه عمل کن، چه کار داری به بقیه‌اش. بقیه را خدا برایت راه باز می‌کند. عمل به وظیفه کنید، بقیه را کار نداشته باشید. مثلاً اقدام اجتماعی داشته باشید، خدمت به مردم، یا جوان یا نوجوان، این کار را بکنید، خدا خودش درست می‌کند و بقیه را به خدا بسپارید. 🔵 راهرو گر صد هنر دارد، توکل بایدش ✅ در کار سالک، حضرت استاد می‌فرماید: تو کار را انجام بده و به کاردان اصلی یعنی خدا بسپار. «توکل سرمایه رهرو است» رهرو یعنی سالک. سرمایه‌ای که سالک می‌خواهد چیست؟ اینکه باید توکل کند، تو دست به کار شدی؛ مراقبه داری؛ فکر و ذکر داری؛ داری کارت را انجام می‌دهی؛ بقیه را بسپار به خدا. نکند بگویی: اینی که من دارم، نتیجه دارد. این نوع نگاه، اعطا از آن سو است؛ تقدیر از آن سو است. توکل به آن سو باید داشت؛ اعتماد به آن سو باید داشته باشی. «تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافری است/ راهرو گر صد هنر دارد، توکل بایدش». اینکه من تقوا و دانش دارم، تکیه بر اینها کردن، خوددیدن و کافری است. من انواع تکنیک سلوک را بلدم! این سبک عمل کردن خوددیدن است. خدا اگر بخواهد بیندازد مثل شیخ صنعا یا مثل بلعم باعورا انسان را می‌اندازد. حضرت استاد می‌فرماید: بیان حافظ خوبست «راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش». 🔵 از اول سپر انداخته‌ایم ✅ خداوند اگر بخواهد بیندازد، می‌اندازد. هر کس که بالاتر رفت، قوی‌تر شد، فقیرتر شد، می‌بیند که هیچ از خود ندارد و وصل به خداست. «حسبنا الله و نعم الوکیل» «الَّذينَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إيماناً [این ترسی که بر دلشان می‌اندازند، باعث افزایش ایمانشان می‌شود. در صحنه سنگینی که می‌گویند: آنها می‌آیند شما را از بین می‌برند و بیچاره می‌کنند.] وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ‏ وَ نِعْمَ الْوَكيلُ «آل عمران، ۱۷۳». این نوع نگاه خیلی راه را باز می‌کند. سالک هم این‌گونه است. سالک گه‌گاه از شرور باطنی که هست و بر دل‌ها می‌نشیند، واهمه دارد. برخی می‌گویند: ما که بیچاره‌ایم و از اول سپر انداخته‌ایم، ولی خدا را داریم، چه کم داریم! من اگر به خدا تکیه کنم، چه کسی می‌تواند در حریمم رخنه کند! این آیه خیلی ناب بود که حضرت استاد انتخاب کردند که صحنه و فضای پر صعوبت را به تصویر کشیده است. 🔵 امتداد مراقبت ✅ تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافری است. این خیلی راهبر است و بلکه یک نوع امتداد مراقبت است به لحاظ توحید. صبر و شکر و توکل را خوانده‌ایم. یادتان باشد، توکل را در متن دینی می‌بینید، سنخش سلوکی است یا سطح ظاهری است؟ هویتش قلبی است یا هویتش ظاهری است؟ توکل یک حقیقت سلوکی و باطنی است و شریعت بسیار به سلوک پرداخته است. توکل سنخش باطنی و سلوکی است وبرای سالک هم کاربرد دارد. ما اگر در سلوک درجات بالا هم نرسیده باشیم، در همین درجات پایین هم توکل می‌توان داشت. در توکل تتمه دست به کار شدن است. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸