eitaa logo
نسیم عرفان
2.7هزار دنبال‌کننده
19 عکس
2 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نسیم عرفان
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 #عرفان_دروادی_عمل جلسه 311 (1398.7.13 شنبه) https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiA
بسم الله الرحمن الرحیم عرفان در وادی عمل 🔴جلسه ۳۱۱ (۱۳ مهر ۹۸) 🔵بخش اول ❇️ اسماء حسنی و تعامل سلوکی باید دانست که اعتقادات در فضای سلوک و پرورش خیلی مهم است. انسان ناقص است و باید به کمال برسد و خودش را بسازد. تا صحبت از ساختنِ خود می‌شود، مسئلۀ پرورش پیش می‌آید. پرورش نیاز به تعامل سلوکی با حقایق و معارف دینی دارد. معارف دینی، لوازم و نتایج بیّنی در فضای سلوکی و عملی دارند. به بیان دیگر، از دل معارف دینی نتیجۀ عملی گرفته می‌شود. 🔵ذکر یک نمونه ❇️ بحث توکل در چهل حدیث امام (ره) ❇️ توکل، کنش است. چند اعتقاد، تبدیل به توکل می‌شود: ۱. اعتقاد به علم خدا؛ ۲. اعتقاد به قدرت خدا؛ ۳. اعتقاد به جود و کَرم خدا؛ ۴. اعتقاد به اینکه خدا فرد متوکل را دوست دارد. این چهار امر به‌سرعت تبدیل به حقیقت توکل می‌شود . از چهار مسئلۀ اعتقادی، نتیجۀ عملی گرفته شده است. یعنی، زایش عمل از دل اعتقاد یا تعامل بر حسب عقیده. 🔵 مقدمه دوم؛ انسان در موقعیت ❇️ معارف دینی برای انسان درک موقعیت می‌آورد و درک موقعیت باعثِ نسبت‌گیریِ ویژه می‌شود که انسان تعاملی ویژه داشته باشد. موقعیت غیر از واقعیت است. گاهی ما نسبتی با واقعیت پیدا می‌کنیم، که این نسبت پیدا کردن با واقعیت، موقعیت است. متون دینی در عین حال که واقعیات را بیان می‌کند، آنها را به موقعیت تبدیل می‌کند. خدا مالکِ عالَم است. از این بیان به‌سرعت نتیجه گرفته می‌شود که انسان بندۀ خداست. پس همه بندۀ خدا می‌شوند و انسان هم می‌شود بندۀ خدا. یعنی، وقتی توحید مطرح می‌شود، نسبت انسان با توحید هم بیان می‌شود. تا چنین نسبتی باشد، باید تعاملی صورت بگیرد. 🔵موقعیت‌های دین؛ موقعیت‌های کلان ❇️ دین نوعاً موقعیت های کلان می‌سازد و بر اساس این موقعیت‌های کلان، موقعیت‌های خُرد را می‌سازد. ✅ فارابی یک بیان خوشی دارد؛ دین همیشه مستبطِن به فلسفه است و انبیاء چون قدرت روحی و فلسفی دارند، در کنار تبیین معارف با قدرت تخییلی که دارند، این را برای همگان آسان می‌کنند. حقایق فلسفی را می‌گویند ولی با زبانی می‌گویند که همه بفهمند. اصل رمز این است. حقایق کلان فلسفی است ولی با رویکرد عمومی. متن دینی حقایق کلان را که می‌گوید، حقایق کلان همیشه موقعیت کلان را هم می‌سازد. در موقعیت کلان، زمان و مکان محو می‌شود. دین، حقایق کلان فلسفی را گفته است، ولی با یک زبان عمومی. 🔶 شخصی گناه‌کار نزد حضرت اباعبدالله علیه‌السلام آمد و گفت: من گناه می‌کنم. مرا موعظه کن؛ چه کنم؟ حضرت فرمود: اولاً برو جایی را پیدا کن که خدا نباشد، آنجا گناه کن! ثانیاً از احسان خدا استفاده نکن. خدا این‌قدر به ما احسان کرده است. آیا من باید نمک بخورم و نمکدان را بشکنم! حضرت پنج امر را فرمود. این پنج امر، کلان است و حیطه‌ای را شامل می‌شود که هیچ چیزی از آن در نمی‌رود. 🔵ضرورت تلاش و کار کردن در باب معارف ❇️ معارف را باید خیلی کار کرد. این معارف را بگذارید به جان‌تان بخورد، که خیلی کار می‌رسد. اگر آدم در این معارف بیفتد، می‌بیند که جوری است که آدم را می‌بلعد. چون موقعیت و واقعیت کلان است و انسان را به موقعیت کلان می‌کشاند و موقعیت کلان خیلی مایۀ تحول است. به تعبیر دیگر، گفته‌های دینی، در لحظه‌لحظۀ زندگی حاضر است. هیچ‌چیز از دست موقعیت کلان در نمی‌رود. ❇️ ببینید شریعت چه نسبتی برای انسان با خدا و اهل ‌بیت می‌سازد. درست مثل اینکه من هر روز با حجت خدا هستم. چرا؟ چون حجت خدا که حاضر است؛ من نمی‌توانم او را ببینم؛ او که حاضر است و می‌بیند. او در بین ما است و حاضر است. ما غایبیم. ✅ بنده خدایی می‌گفت: ما در قوس صعود به امامان نیاز داریم! کسی به او گفت: چه می‌گویی؟! هم در قوس نزول و هم اکنون و هم در قوس صعود به اهل بیت نیاز داریم. بیانی حافظ دارد: دل می‌رود ز دستم، صاحب‌دلان خدا را؛ برخی این‌گونه‌اند؛ تا یاد و نام اهل بیت می‌آید، دل از دست‌شان می‌رود. ❇️ تقاضا می‌کنم از سروران که معارف دینی را دستِ کم نگیرید؛ ما باید این معارف را هر روز بشنویم. چون غفلت به سراغ‌مان می‌آید، باید ذکر در کار باشد. این معارف یک نوع ذکر است و به جان‌مان می‌خورد. انسان به تذکر نیاز دارد. ما گاهی ایمانش را داریم؛ باورش را داریم، ولی نیاز به تذکر داریم. تذکر انسان را در موقعیت و تعاملِ شدید قرار می‌دهد که اثرش عجیب است. ✅ اصلاً خیزِ دین برای این است که انسان را به اوج برساند؛ می‌خواهد حرکت بدهد. با ایمان و عقاید شروع می‌کند نه با عمل. اصل دین ایمان است؛ بعد از آن، عمل در کار است. یک سیزدهم قرآن در باب عمل است ولی مابقی‌اش در باب معارف است. این مهم است، چون انسان را در موقعیت کلان قرار می‌دهد. https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal/84 https://eitaa.com/nasimehekmat
نسیم عرفان
بسم الله الرحمن الرحیم عرفان در وادی عمل 🔴جلسه ۳۱۱ (۱۳ مهر ۹۸) 🔵بخش اول ❇️ اسماء حسنی و تعامل سلو
جلسه ۳۱۱ (۱۳ مهر ۹۸) 🔴بخش دوم 🔵مقدمه سوم؛ تعامل بر حسب چارچوب ❇️ انسان موجودی شعوری-ارادی است. تا چنین گفتید، لوازمِ بیّنِ مترتب بر خود دارد. بر خلاف سنگ که یک طبیعت لختی است که اینجا افتاده است و حرکتش شعوری-ارادی نیست. از آن توقعی بیش از حرکت فیزیکی نیست. ولی انسان موجودی شعوری-ارادی است و شعور وارادۀ انسان عقلی و کلی است. ✅ انسان تا بخواهد اقدام کند، چگونه اقدام می‌کند؟ بر حسبِ فهمی که دارد اقدام می‌کند. جایی که انسان می‌گوید، گرسنه‌ام و باید غذا بخورم یا بروم فلان‌جا مطلبی را یاد بگیرم؛ یعنی، انسان تصویر می‌کند؛ تصدیق می‌کند و شروع به کار می‌کند؛ یک فضای شعوری-ارادی است؛ یعنی، اراده انسانی در راستای شعورش عمل می‌کند. ❇️ نحوۀ وجود انسان شعوری-ارادی است. تا این را قبول کردید، این معنا باعث می‌شود ما یک چیز دیگری بفهمیم؛ انسان بر حسب آن فهم و برداشت و معنایی که دارد، کنش انجام می‌دهد. کنش بر حسب معنا است؛ یعنی، معنا است که او را به کنش وا می‌دارد. این را تعبیر می‌کنیم که انسان در کنش ارادی‌اش به شدت معنایی و معناگرا است. باید در او معنا موج بزند. ما این را تعبیر می‌کنیم به هویتِ شعوری-ارادی-معناییِ انسان. ✅ معنایش این است که انسان همیشه بر اساس دریافتی که از واقعیت دارد شروع به کار می‌کند. وقتی این‌گونه است، در مورد کل هستی هم همین‌گونه خواهد بود و نسبت به خدا هم باید همین‌گونه عمل کند. کسی که خدا را نشناخت، چنین چیزی در تعامل زندگی‌اش نمی‌آید. چرا؟ چون اصلاً چنین واقعیتی را به بحقیقته در نیافته است. کسی که چنین واقعیتی را قبول نکرده است، همین برایش چارچوب معنایی درست می‌کند که من تعبیر می‌کنم به تعامل بر اساس چارچوب. ✅ معارف دینی برای انسان چارچوب درست می‌کند. صحبت بر سر نحوۀ وجودِ شعوری-ارادیِ انسان است. در این نحوۀ وجود، چاره‌ای جز این نیست که انسان فهمی داشته باشد تا حرکتی داشته باشد. لذا باید همیشه فهمش از واقعیت کامل باشد. در این زمینه دین کمک‌کارِ ما است. ❇️ حال به‌راحتی می‌توانیم بحث‌هایی داشته باشیم که چرا باید در باب معارف کار کنیم؟ چون معارف چارچوبِ کار است؛ چون معارف موقعیت‌ساز است؛ چون معارف نتیجۀ عملی دارد. تا اینها را قبول کنیم، به‌راحتی می‌توان گفت که معارف را در تعامل و سلوک و پرورش دست کم نگیرید. بلکه بنیاد و موقعیت‌ساز و چارچوب‌ساز است. 🔵 مقدمه چهارم؛ خودِ معارف و عواطف برخاسته از آن، تعامل است ✅ بلکه می شود جلوتر رفت. اگر سه مقدمه قبلی هم مطرح نباشد، انسان نفْسِ معارف را باور می‌کند وعواطفی بر اساس آن پدید می‌آید. نفْسِ خود این، تعامل است. ❇️ گمان نکنید که حتماً باید به مرحله عمل بکشد، بلکه نفْسِ دانستنِ عقاید و باورکردنِ عقاید، خودش عمل است. 🔵 جهات سه گانه ایمان ❇️ گفتیم ایمان سه جنبه دارد: ۱. معرفتی. ۲. گرایشی. ۳. کنشی. گفته شد بر مبنای متون دینی، ایمان کنش قلبی است. گاه سر صحنه باید جنگید که این یعنی، کنش. انکار یعنی کنش. ✅ این هم تعامل است و گفتیم، ایمان مغز روح را می‌سازد و عمل، سطحِ روح را. این چیزهایی که عرفا دارند مانند ایمان، توکل، شهود و.... اینها همه سطوح تعاملی ایمان است. ❇️ ایمان خودساختن است، بلکه مغز کار است. مغز حقیقت انسان به ایمانش است؛ بلکه آقایان گفته‌اند: مقصود اصلی این است. ضمن آیه شریفه «إلیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه» کار اصلی صعود، ایمان است. اصلش این است. ✅ به نظر شما فرق سلمان با ابوذر در چیست؟ علامه طباطبایی یک بحثی دارد؛ از یک جهت شاگردان انبیاء با انبیاء در عمل یکسان‌اند و هیچ فرقی ندارند، ولی فرق در معرفت و ایمان است. ایمان امیرالمؤمنین کجا و ایمان دیگران کجا؟ هر ایمانی که می‌بینید، شعبه‌ای از شعبۀ امیرالمؤمنین است. 🔵 عواطف برخاسته از ایمان ❇️ اعتقاد به خدا بیاید، ببینید خوف و رجا می‌آید یا نه؟ خود این اعتقاد است که خوف و رجا را می‌آورد. تا این را درست می‌کنید، جایگاه معارف را دست کم نمی‌گیرید. از این منظر، خود معارف جزء کار می‌شود و خود ایمان جزء تعامل و پرورش است. 🔵 نتیجه‌گیری ✅ اگر کسی این کار را کرد نتیجه این می‌شود که در نهایت، سلوک و معرفت یکی می‌شود؛ هم معرفت است و هم سلوک. اگر کسی بتواند این را درست کند، نهایتِ عملش می‌شود معرفت، که بُعدِ عملی در نفسِ معرفت خوابیده است. در مراحل نهاییِ حق‌الیقینی، سلوکْ خودش معرفت می‌شود. معرفت، آن مغزی است که با سلوک متحد می‌شود، نه اینکه حکمت عملی و نظری از هم جدا باشند. صدرا مرحلۀ چهارم حکمت عملی را حکمت نظری دانسته است. ✅ این نشان می‌دهد که معارف از هر جهت جدّی است: ۱. چه از لحاظ نتیجۀ منطقی؛ ۲. چه از لحاظ موقعیت‌سازی؛ ۳. چه از لحاظ معناسازی؛ ۴. چه از لحاظ نفسِ خود معارف. https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal/84 https://eitaa.com/nasimehekmat
312 اسماء حسنی.mp3
6.95M
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 #عرفان_دروادی_عمل جلسه 312 (1398.8.11 شنبه) https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal https://eitaa.com/nasimehekmat
نسیم عرفان
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 #عرفان_دروادی_عمل جلسه 312 (1398.8.11 شنبه) https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiA
بسم الله الرحمن الرحیم عرفان در وادی عمل جلسه ۳۱۲ (۱۱ آبان ۹۸) 🔴 بخش اول 🔵 خلاصۀ مقدمۀ اول: تأثیر معرفت در سلوک ❇️ چگونه بحث‌های معارفی در سلوک مؤثرند؟ این بحث فقط مخصوص اسمای حسنی نیست. از یک منظر، تمام مباحث قرآن می‌شود سلوک. اگرچه چهار پنجمِ قرآن معارفی است، از یک جهت، تمام این مباحث معارفی، سلوکی هم حساب می‌شوند. ✅ همۀ معارف با اینکه فضای معرفتی‌اش شاخص و بارز است، به لحاظ معرفتی لوازمی دارد، نه به لحاظ سلوکی. باید همه‌چیز به معرفت ختم شود. در عین حال، تمام مباحث معارفی می‌تواند به صورت سلوکی، معنا و تفسیر شود. ❇️ در نهایت، سلوک باید به معرفت ختم شود. در این صورت، سلوک و معرفت یکی می‌شوند. ❇️ صدرا در فضای فلسفه می‌گوید: حکمت نظری چیزی است و حکمت عملی چیز دیگر. در عمل از معرفت استفاده می‌کنید، ولی هیچ‌وقت نتیجه‌اش حکمت نظری نمی‌شود. اما عرفا می‌گویند: همین سلوک را ادامه دهید، به فنا و شهود و معرفت می‌رسید. ✅ صدرا در مفاتیح‌الغیب توضیح می‌دهد که در نهایت حکمت عملی منجر به حکمت نظری می‌شود. لذا در حجت خدا، این دو در نهایت یکی است و در سطوح پایین‌تر، سلوک و عمل جدای از هم هستند. مقدمۀ اول تمام شد. در دل سلوک، حقایق معرفتی موج می‌زند. 🔵مقدمه دوم: اسمای الهی ❇️ اسمای الهی را باید در عرفان نظری خواند. حل بسیاری از اسرار در عرفان نظری است. حتی صدرا با اینکه فلسفه‌اش ارتقا می‌یابد و به سطح عرفان می‌رسد، وقتی به بحث اسماء می‌رسد، فلسفه‌اش حقیر است. لذا آن کاری که صدرا انجام داده است، به همان سبک به بحث اسماء نرسید و آنها را نپرداخته است. لذا جا دارد امتداد داده شود. ✅ سلطان بحث اسماء، عرفان نظری است. ما الان نمی‌خواهیم به آن شکل مطرح کنیم و باید در جای خودش مطرح شود. ❇️ مرحوم علامۀ مجلسیِ پدر، نامه‌ای به ملاطاهر قمی دارد. ایشان اشکال داشت که چرا به سمت عرفان و کُفریات می‌روید؟ مرحوم مجلسیِ پدر پاسخ می‌دهد: ما اگر عرفان نظری و ابن عربی را کنار بگذاریم، بحث اسمای حسنای الهی را نمی‌توانیم حل کنیم. چگونه بدون این مباحث از پس اینها بر آییم؟! در متون دینی بحث اسماء الله، به شکل حقایق وجودی خارجی است. اصلش این است که یک حرف قرآنی و اهل بیتی است و در عین حال عرفا اصطلاح گذاشتند و به آن پرداختند. 🔵 اسم و اسمُ الاسم 1️⃣ اسم تکوینی: مانند الرحمن، القدیر، العلیم، الخالق، البارئ، المصوّر، الحی، القیوم و .... در مورد خداوند متعال. 2️⃣ اسم لفظی (اسمُ الاسم): اصل الفاظ است که به آن حقایق اشاره دارد. گاهی الفاظ مؤثر است و در جای خودش اثر دارد. این الفاظ که اسم عرفی یا اسم لفظی است، اینها در تعبیر عرفی وجود دارد، ولی تا گفته می‌شود: «فله الاسماء الحسنی»، این اسمای لفظی به ذهن می‌آید. ✳️ اما کمی که جلوتر برویم، نباید از اسم تکوینی و حقیقی صحبت کرد؟ آنجا که خدا را با عنوان «مجیب» می‌خوانیم و خدا اجابت می‌کند، فقط لفظ مجیب است؟ واقعاً خاصیت اجابت است. این اسم تکوینی است. ✅ در دعا چند اسم وجود دارد: سمیع و مجیب و قریب. «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ» (بقره ۱۸۶)؛ حقیقت قرب آنجا وجود دارد. لذا ما افزون بر لفظ قریب، با قرب حقیقی و قریب حقیقی روبروییم. یک لفظ قریب داریم و یک حقیقت قریب. این حقیقت را اسم تکوینی می‌گویند در برابر اسم لفظی. ✅ اما چرا به این «اسم» می‌گویند؟ این را عرفا توضیح داده‌اند که متن دینی چگونه حقیقتاً، به معنای حقیقی اسم می‌گوید «اسم». اسم حقیقی، حقایق تکوینی است. اسم حقیقی و تکوینی در برابر اسم عرفی است. هر دو هم در شریعت هست. ما واقعاً باید لب بجنبانیم و اسم لفظی را هم بگوییم. ولی در کنارش اسم حقیقی هم وجود دارد. ❇️ عرفا به اسم لفظی می‌گویند «اسمُ الاسم» و به اسم حقیقی و تکوینی می‌گویند «اسم». این لفظ، «اسم الاسم» است. ❇️ آنجا که مؤمن با خداوند ارتباط برقرار می‌کند و مواجهۀ وجودی صورت می‌گیرد، احساس می‌کند که فراخنای دلش را هم پرکرده است، و الّا «قریب» نمی‌شود. همان‌جا این حال و حسّ را دارد. حسّ می‌گویم، چون ابتدا به صورت ایمان به غیب است و خدا را حس می‌کنیم. وقتی مواجهه وجودی حقیقی رخ می‌دهد، احساس می‌کنیم که واقعاً برِ خداییم (قریب) و او می‌شنود (سمیع) و اجابت می‌کند (مجیب).
نسیم عرفان
بسم الله الرحمن الرحیم عرفان در وادی عمل جلسه ۳۱۲ (۱۱ آبان ۹۸) 🔴 بخش اول 🔵 خلاصۀ مقدمۀ اول: تأثیر
عرفان در وادی عمل جلسه ۳۱۲ (۱۱ آبان ۹۸) 🔴 بخش دوم 🔵تکثر اسماء الهی ✅ خدا یکی است، ولی چرا یک‌جا می‌شود «قریب»، یک‌جا می‌شود «سمیع»، یک‌جا می‌شود «علیم»، یک‌جا می‌شود «متکلم»؟ خداوند حقیقتاً یک حقیقت است، ولی با مؤمنان به گونه‌ای و با منافقان به گونه‌ای دیگر رفتار می‌کند. این یکتایِ احدِ واحد همه را در خودش دارد، ولی به حسب حال و مقام، در جاهایی جلوه می‌کند. ❇️ آیت‌الله العظمی بهجت تعبیر می‌کند: ما وقتی غذا می‌خواهیم، نباید بگوییم خدایا، مرا هدایت کن! باید بگوییم خدایا، غذا می‌خواهم یا نمک می‌خواهم. این غیر از آن است. من غذا می‌خواهم و هدایت نمی‌خواهم، یعنی موقعیت من موقعیت اسم «هادی» نیست، بلکه موقعیت اسم «رازق» یا «مطعِم» است. موقعیت‌ها فرق می‌کند و به حسب موقعیت‌ها خدا جلوه می‌کند. خدا یک حقیقت است؛ آن یکتای بی‌همتا. ✅ احدِ واحد و واحدِ قهّار، یکی است و دومی هم ندارد. ولی ممکن است دَه جور جلوه کند و به حسب موقعیت بروز کند. به حسب اصل ذاتش، همه در ذاتش هست. هر جا یک ذات است با جلوه‌ها و بروزهای متعددش؛ یعنی هر جا جلوه‌ای دارد. هر جا شأنی از خودش را نشان می‌دهد. ✅ در واقع، «اسم» یک ذات است با بروزهای متعدد. هرجا شأن و حالی از خودش را نشان می‌دهد و الّا به حسب ذات همۀ صفات را در خودش دارد. لذا گفته اند: «اسم» عبارت است از ذات مع صفت و تعین و تجلّ خاص. ❇️ در ذات هیچ صفتی بر صفت دیگر غلبه ندارد و همه علی‌السویه است، ولی آن یکتای بی‌همتا به حسب احوال و موقعیت، اسم و حالی را غلبه می‌دهد. ذات تغییر نمی‌کند، ولی احوال و اسمائش به حسب موقعیت تغییر می‌کند. به حسب موقعیتی «سمیع» و به حسب موقعیتی «متکلم» است. ❇️ تا خودش را می‌بینید هیچ غلبه اسمی ندارد، چون همه را دارد. هدایت و رزاقیت و سمیع و بصیر و همۀ اسما را در خودش دارد؛ در تمام موقعیت‌ها اعم از عالم ماده و ورایِ آن وجود دارد. در خودش همه علی‌السویه است. اینجا «اسم» ندارد، اما آنجا که موقعیت‌ها متفاوت است، هر یک از این اسماء بروز می‌یابد. یعنی، ذات مع صفت خاص. برخی گفته‌اند: این صفات نسبت به خداوند متعال اضافه اشراقیه است که می‌شود ذات مع تجلّ و صفت خاص. ✅ بحث اسماء حسنی با ذاتِ احدِ واحد باید به شکل خاص معنا شود. وقتی حقیقتِ «قرب» و «رازق» و «سمیع» محقق می‌شود، اینها اسماء هستند. تا این را گفتید به اینجا می‌رسید که حقّ است و جلوه‌ها و بروزات او. هر بروزی اسمی خاص پیدا می‌کند. به لحاظ ذات، احد واحد است و همه را در خود جمع کرده است و اسماء در آن علی‌السویه است و هیچ غلبه‌ای وجود ندارد. ✅ مثلاً، نفس در خودش همه اینها را دارد، ولی بعد بروز پیدا می‌کند. نفس به لحاظ حقیقتِ خودش همۀ قوا را دارد و همۀ اینها در خودش به صورت مندمج جمع شده است و هیچ‌یک بر دیگری غلبه ندارد. لذا وقتی کسی با او صحبت می‌کند، او می‌شنود و سمیع است. چه وقت می‌تواند بشنود؟ وقتی‌که خاصیت سمعی داشته باشد. ❇️ اسمای حقیقی و تکوینی، همان ذاتِ حق است با جلوه‌هایش. هر جلوه‌ای که می‌کند به حسب حال و موقعیت و مقام، آن می‌شود اسم خاص. حالا، اگر کسی این را بفهمد، یک رمزی به دست آورده است. ❇️ وقتی رسیدیم به بحث دعا «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ» (بقره ۱۸۶) به لحاظ تکوینی به چه چیزی اشاره می‌کنیم؟ باید بگوییم جلوۀ حق. حالِ ما در دعا چگونه است؟ احساس می‌کنیم که ذات، صدای‌مان را می‌شنود. یعنی، جلوۀ شنیدنِ حق را می‌یابیم. کسی‌که بعد از دو روز مشکلش به صورت خارق‌العاده‌ای حل می‌شود، اجابت خدا را در دل این عمل می‌بیند که به لحاظ روال طبیعی حل نمی‌شد و یک‌دفعه می‌بیند که حل شد. ✅ حقیقت دعا یعنی خدا با جلوۀ اجابتی‌اش.
نسیم عرفان
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 #عرفان_دروادی_عمل جلسه 313 (1398.8.18 شنبه) https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiA
بسم الله الرحمن الرحیم عرفان در وادی عمل جلسه ۳۱۳ (۱۸ آبان ۱۳۹۸) 🔴 بخش اول 🔵 مقدمه دوم: حقیقت اسمای الهی ❇️ بحث ما اسمای حسنی و تعامل سلوکی با آن است. مقدمۀ اول این بود که چگونه مباحث معرفتی در دل سلوک و رفتار و کنش ما می‌تواند حاضر شود. چگونه همۀ آنها معنای سلوکی با خود دارد. در مقدمۀ دوم به اسمای الهی پرداختیم و توضیح دادیم که حقیقت اسمای الهی چیست و فرقش با اسم الاسم چیست. گاهی اسم لفظی می‌گوییم و گاهی اسماءالله حقیقی را می‌گوییم. ✅ محتوایی که از بحث اسمای الهی به دست آوردیم این است که حضرت حق دارای اسمای حقیقی است و به حسب شرایط و مواقع و موارد، این اسماء بروز پیدا می‌کند. گاهی شخصی نیازمندِ روزی است، حضرت حق به صورت «رزّاق» بر او جلوه می‌کند و جایی شخصی نیاز به هدایت دارد، اسم «هادی» جلوه می‌کند. ❇️ هرجایی خدا با اسمی کار می‌رسد. آن ذات احدی، یک ذات است. قرار نیست ما با تکثر اسماء، ذات را متکثر کنیم. در روایتی از امام صادق علیه‌السلام آمده است: «سمیعٌ و بصیرٌ بِأحدیهِ ذاتهِ»؛ که همه را با احدیت ذاتش جمع کرده است. یک حقیقتِ اصلیِ عالَم است که همه‌جا او دارد کار می‌رسد؛ همه‌جا او حاضر است؛ همه‌جا او با اسمای حسنایش در کار است. «كُلّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» (الرحمن ۲۹). هرجا را نگاه کنید، او با اسمای حسنایش در کار است. اسمای حسنی یعنی، ذات با یک جلوۀ کمالی. ✅ لذا «اسم» می‌شود «ذات مع صفه خاصه». ذات با صفتِ رحمت می‌شود «الرحمن». به جدّ در متن هستی، حیثِ رزاقیت کار می‌رسد، می‌شود «رازق»؛ حیثِ رحمانیت کار می‌رسد، می‌شود «رحمن». ❇️ کسی‌که اهلش باشد، این را که می‌بیند، می‌گوید: خدایا، تو چه زیبا به من علم دادی؛ «یا علیم». حق یک اعطا و جلوه‌ای دارد. اینها را اسمای حسنی می‌گوییم. همیشه حق با جلواتش و صفاتِ ویژه‌اش دارد کار می‌رسد. این صفات وجود دارد، ولی به این صورت بروز پیدا می‌کند که در آن موقعیت، منشأ کاری می‌شود. «كُلّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» می‌شود. این اسمای الهی است. 🔵 اقسام اسمای الهی ❇️ اقسام اسمای الهی را خیلی کوتاه می‌گوییم تا بعداً استفاده کنیم. هر علمی تقسیمات مفیدی دارد. با تقسیم می‌توان به مطالب بسیاری رسید. مثلاً، در مورد بو، تصویری نداریم، ولی از راه تقسیم می‌توانیم به نکاتی در این خصوص برسیم. مثلاً، بوی گرم و سرد، ابتدا اصلاً معنا ندارد، ولی بعد معنا پیدا می‌کند. واقعاً دسته‌بندی‌هایی را احتیاج داریم. عرفا در این زمینه خیلی زحمت کشیده‌اند و اسماءالله در دستگاه ایشان خیلی سامان یافته است. یکی از مهم‌ترین تقسیم‌ها، تقسیم اسم به کلی و جزئی است. 1️⃣ اسم کلی و جزئی ✳️ هر اسمی که در خارج سعۀ بیشتری دارد و می‌تواند اسمائی را زیر پَرَش بگیرد، اسم کلی است و اسمی که سعۀ کمتری دارد، اسم جزیی است. گاهی صفت در یک اسم آن‌قدر عام است که می‌تواند صفات دیگری را زیر پَر خود بگیرد. مثلاً «علیم» و «سمیع» و «بصیر». «سمع» یک علم است که مربوط به مسموعات است. «بصیر» هم علم است که مربوط به مبصرات است. «علیم» هم علم است ولی علم مطلق. «علیم بسمعه و ببصره و بخبرویته». ✅ این اسماء چه نسبتی با هم دارند؟ «علیم» و «سمیع» و «بصیر» در یک سطح و مرتبه نیستند. لذا «سمیع» و «علیم» و «بصیر» ذیل «علم» قرار می‌گیرند. بنابراین، «علیم» اسمی کلی است و آن اسماء نسبت به این اسم، جزئی هستند. ✅ گاهی علم خدا علمی است که به بصر و ابصار خداوند تعلق گرفته است. «وَاللَّهُ يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ» (مجادله ۱). این خودش یک علم است. اگر کسی این را خوب یاد بگیرد، اسماءالله به شکل شجره‌ای در می‌آید. علامه طباطبایی در رسائل توحیدی‌اش شجره‌ای را ترسیم کرده است. مثلاً، ابتدا الله، بعد ذوالجلال و الاکرام و بعد قیوم را آورده است. این شجره ریشه در کلیت و جزئیت دارد. مثلاً، «رحمن» و «رئوف» چه نسبتی با هم دارند؟ «رحمن» یک رحمت گسترده است و «رئوف» هم یک شعبه‌ای از آن است. بررسی شجره‌ای اسماء مربوط به علم‌الاسماء است. ❇️ کلی‌ترین اسم «الله» است؛ برخی می‌گویند «رحمن» است. بحث دیگری وجود دارد با عنوان «قریب‌ُالافق بودن اسماء» که باید روی آن هم کار کرد. 2️⃣ اسمای جمالی و جلالی ❇️ اسمای جمالی و جلالی ناظر به «ذا الجلال و الاکرام» است که در قرآن آمده است. در اینجا همۀ اسماء به دو بخش تقسیم و بررسی می‌شوند. ۱. اسمای جلالی: هیبت می‌آورد و حریم‌سازی دارد. ۲. اسمای جمالی: انس می‌آورد و انسان را به حریم راه می‌دهد. https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal https://eitaa.com/nasimehekmat
نسیم عرفان
بسم الله الرحمن الرحیم عرفان در وادی عمل جلسه ۳۱۳ (۱۸ آبان ۱۳۹۸) 🔴 بخش اول 🔵 مقدمه دوم: حقیقت اسما
عرفان در وادی عمل جلسه ۳۱۳ (۱۸ آبان ۱۳۹۸) 🔴 بخش دوم ❇️ در همین معنی هم بار سلوکی دارد که اسمای جمالی نظر به زیبایی‌ها دارد و موجب انس و عشق می‌شود و اسمای جلالی به آن ترفعی که پیدا می‌کند، اشاره دارد. ترفع لازمه‌ای دارد که در انسان ایجاد هیبت و مقهوریت می‌کند. این احوال سلوکی مربوط به اسماء جلالی است در برابر اسماء جمالی، که موجب انس و ارتباط شدیدتر و عشق و محوشدن می‌شود. ✅ عرفا توضیح می‌دهند که هر جمالی برای خود جلالی دارد و هر جلالی هم جمالی دارد. ❇️ این باعث می‌شود یکی از بحث‌ها این باشد که یک دور اسمای جمالی گفته شود و آثار جمالی‌اش گفته شود. این کار، آثار سلوکی فراوان دارد. 3️⃣ اسمای معرفتی و سلوکی ✳️ ما اسمائی داریم که بار معرفتی‌اش زیاد است و اسمائی هم داریم که بار سلوکی‌اش زیاد است. این نکته به لحاظ بحثی که داریم به درد می‌خورد و الا معمولاً در بحث‌ها این کار را نمی‌کنند. چه فایده‌ای دارد؟ برخی از اسماء از ابتدا حال‌ و هوایش، حال و هوای تعامل خدا با بنده است. ✅ ولی دسته‌ای از اسماء وجود دارد که نکات معرفتی در مورد خداوند متعال را می‌گوید؛ اسمائی که بار معرفتی دارد. مثلاً، اسم «غفور» و «غافر» و «خیر الغافرین» چگونه است؟ وقتی بنده‌ای گناه کرده و توبه کرده و خدا او را می‌آمرزد، صحبت از تعامل خدا با بنده است. این فضا، فضای سلوکی است. ✳️ ولی اسمایی داریم که بار معرفتی دارند: خدا محقَّق است؛ خدا متحقق است؛ «الحق» و «الحیّ» بار معرفتی دارند. این اسماء، لوازم بسیاری در فضای سلوکی دارند. ✅ البته ناگفته نماند که بعضی از اسماء هستند که حالت سلوکی و حالت معرفتی‌شان بِینابِین است. مثلاً، «ربّ» در برخی معانی فضای سلوکی و در برخی معانی فضای معرفتی و در برخی معانی فضای بِین‌بِین دارد. ❇️ یکی از کارهایی که عرفا می‌کنند این است که اسمائی که بار سلوکی دارند، مانند اسم «غفور»، آنها را جوری معنی می‌کنند که کاملاً وجودی می‌شوند به‌گونه‌ای که ربطی به سلوک ندارند. این کار آنها بر مبنای تأویل طولی یا عرضی صورت می‌گیرد. یعنی، همین «غفور» را به صورت وجودی معنی می‌کنند که اصلاً ربطی به سلوک ندارد. ✅ پس برخی از اسماء بار سلوکی غلیظی دارند. وقتی این‌گونه شد، مهم‌ترین تفسیر و بیانی که در مورد آن صفت دارید، باید به صورت سلوکی باشد. مانند غفور در آیۀ «قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» (زمر ۵۳) اینجا خیلی خوش بستر در غفور، بسترِ سلوکی و تعامل با خدا است. ✅ صفت «رحمن» از جهت وجودی معنی دارد، ولی از جهت سلوکی اسرار فراوانی در آن نهفته است و آثار بسیاری دارد. ✅ باید یاد بگیریم که چگونه برای کارهای عرفان نظری، حتی اسمائی که سلوکی است، وجودی بفهمیم و برای کارهای سلوکی، اسمائی که وجودی است، سلوکی بفهمیم. این حرف معنادار است و همۀ آن را می‌شود با آیات جور کرد. نه اینکه بنده بگویم، بستر آیه است که به ما خط می‌دهد. مثلاً، «رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ» (اعراف ۱۵۶) یک فضای وجودیِ کلان به ما می‌دهد، ولی آنجا که می‌فرماید: «قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» (زمر ۵۳) اینجا بستر، بستر سلوکیِ غلیظ است. ❇️ اگر کسی این کار را انجام دهد، می‌تواند یک دور کل قرآن را با بار سلوکی و یک دور قرآن را با بار معرفتی تفسیر کند. https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal https://eitaa.com/nasimehekmat
نسیم عرفان
عرفان در وادی عمل جلسه ۳۱۳ (۱۸ آبان ۱۳۹۸) 🔴 بخش دوم ❇️ در همین معنی هم بار سلوکی دارد که اسمای جما
عرفان در وادی عمل جلسه ۳۱۳ (۱۸ آبان ۱۳۹۸) 🔴 بخش سوم 4️⃣ اسمای ذات و صفات و افعال ✳️ این تقسیم‌بندی با آن توضیحی که در بحث تفسیر در مورد اسماء ذاتی و صفاتی و افعالی دادیم، خیلی کار می‌رسد. اگر کسی توحید افعالی و صفاتی و ذاتی را بداند، خیلی راحت می‌تواند از آن استفاده کند. 🔰۱. بر اساس توحید افعالی تمام آن چه هست، فعل حق است ( توحید افعالی)؛ 🔰۲. و تمام افعال، در صفات حق ریشه دارد (توحید صفاتی)؛ 🔰۳. و تمام صفات حق در ذات الهی ریشه دارد (توحید ذاتی). ✅ توحید افعالی معنایش این است که به حسب حقیقت، هرکس فعلی را انجام می‌دهد، فعل‌الله است؛ او نمی‌داند، در عین اینکه فعل او هم هست. ✳️ اینکه می‌گوییم هیچ فعلی نیست که فعل حق نباشد، بر اساس توحید افعالی است. «قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» (نساء ۷۸). تمام افعال انسانی ریشه در صفات او دارد و صفات او هم ریشه در صفات الهی دارد. همۀ صفات هم ریشه در ذوات دارد؛ ذوات هم که همه فانی در ذات الهی است که در ذات الهی جمع شده است: «وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ» (بقره ۱۱۵). ❇️ اگر ما بفهمیم که این چه نوع اسمی است، اسم فعل یا اسم صفت یا اسم ذات است، این به ما کمک می‌کند. در قرآن اسم فعلی گفته می‌شود و بعد برایش صفتی می‌آید. مثلاً، «خدا می‌بخشد»، این فعل ریشه در صفتی دارد و باید ارتباط آن صفت‌ها با فعل مشخص شود که ریشه در ذات دارد. لذا کسانی‌که هنر دارند، با توجه به اسمای ذاتیه، می‌توانند بگویند که چگونه همۀ این اسماء حاضر می‌شوند و چگونه در همه‌جا حاضرند. اینها برای تعامل‌های بعدی کمک می‌کند. ✅ قبلاً بیان شد که ما گاهی به اسمای ذاتی معرفت پیدا می‌کنیم که این معرفت آثار دارد. آن آثارش را می‌گویم، ولی باید بدانیم که جز اسمای ذات است و اسمای ذات غیر از اسمای صفات و افعال است. اسمای افعال ریشه در اسمای صفات دارد و صفات ریشه در ذات دارد. این به ما در ادبیات دادن و تحلیل کردن کمک می‌کند. ✅ در مقدمۀ شرح فصوص قیصری، اسمای کلی و جزئی و جمالی و جلالی و ذات و صفات و افعال آمده است، ولی ما بار سلوکی را به حسب موقعیتی که داریم، اضافه کردیم و الا این بحث‌ها در فصوص وجود ندارد. ✳️ تا اینجا چند تقسیم مفید را گفتیم. چند تقسیم دیگر هم دارد که به مرور خواهیم گفت. فرض ما این است که بحث اسماء را قبلاً خوانده‌ایم یا اکنون لازم نداریم. فقط به بعضی از اسماء در قرآن اشاره می‌کنیم. بعدها جلوتر که رفتیم، شاید یک نظامی هم بدهیم. ولی الان اجازه بدهید به همین شکل باشد؛ چون اول حلاوتش را بچشیم و چند اسم را بخوانیم و کار کنیم تا بعد ببینیم چه می‌کنیم. https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal https://eitaa.com/nasimehekmat
314 اسماء حسنی.MP3
42.22M
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 #عرفان_دروادی_عمل جلسه 314 (1398.8.25 شنبه) https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal https://eitaa.com/nasimehekmat
نسیم عرفان
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 #عرفان_دروادی_عمل جلسه 314 (1398.8.25 شنبه) https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiA
بسم الله الرحمن الرحیم عرفان در وادی عمل جلسه ۳۱۴ (۲۵ آبان ۱۳۹۸) 🔴 بخش اول 🔵 خلاصۀ مباحث گذشته ✳️ اقسام اسمای الهی را توضیح دادیم و بعد به برخی از تقسیم‌های اسمای الهی اشاره کردیم. یکی از تقسیم‌ها، تقسیمِ اسماء از بُعد معرفت و سلوک بود: ۱.اسمایی داریم با بار معرفتی؛ ۲. اسمایی داریم با بار سلوکی. این موضوع نیاز به توضیح مفصل دارد، ولی به همان توضیح مختصر که جلسۀ قبل دادم اکتفا می‌کنم، چون الان به آن احتیاج نداریم. کسانی که عرفان نظری می‌خوانند به آن احتیاج دارند؛ به دلیل اینکه می‌بینند اسماء به شکل دیگری معنا می‌شوند. کسانی هم که در کارهای سلوکی هستند، نیاز به این بحث دارند. ما در جای خودش، کم‌کم که پیش رفتیم، این بحث را توضیح می‌دهیم. 🔵 عبدالاسم ❇️ مقدمۀ دوم ما دربارۀ حقیقت اسمای الهی بود. یک مسئلۀ دیگر را می‌گویم تا مقدمۀ دوم به پایان برسد و آن «عبدالاسم» است. منظور از «عبدالاسم» این است که کسی که تحتِ اسمی قرار می‌گیرد، آن‌قدر جلو می‌رود تا این اسم در او ظاهر می‌شود؛ او می‌شود «عبدالاسم»؛ مانند «عبدالرزاق» و «عبدالهادی» و «عبدالشکور» و «عبدالحیّ» و «عبدالمُحیی». مثلاً، حضرت عیسی علیه‌السلام که با اذن الهی، مرده زنده می‌کرد، «عبدالمُحیی» بود، چون این اسم در او ظهور یافته بود. ✅ «اسم» برای حق است. الان نمی‌خواهم به اصطلاحاتی مانندِ «تعلّق» و «تخلّق» و «تحقّق» بپردازم. ✳️ پس از مدتی انسان می‌تواند به جایی برسد که مظهر یک «اسم» شود، به این صورت که آن اسم در او اثر بگذارد؛ ولی بعد از مدتی می‌تواند مظهر یک «اسم» شود، به خاطر اینکه این اسم در او محقّق شده است. ✅ مثلاً، کسی که همیشه احسانِ حق را می‌بیند، کم‌کم به جایی می‌رسد که خودش دست به کار می‌شود و به دیگران احسان می‌کند. این برای خودش توضیح دارد که چگونه خُلق الهی در انسان می‌نشیند. وقتی خُلق الهی در او نشست و محقق شد، آن را در خود و جامعه پیاده می‌کند. در این صورت، عبدِ آن «اسم» می‌شود. چنین فردی «عبدالمحسن» می‌شود. ❇️ اگر کسی به اینجا برسد، بحث تخلّق به اسمای الهی مطرح می‌شود. ابتدا صحبت از «تعلّق» است و سپس «تخلّق» و «تحقّق». وقتی یک «اسم» در فردی محقق شود، می‌شود «عبدالاسم». این موضوع به ما خیلی کمک می‌کند، برای فهم بحث‌های اسمایی و اینکه چگونه در بندگان می‌نشیند و چگونه انسان می‌تواند تخلّق به این اسماء پیدا کند. یکی از بحث‌های جدی این است. آیا باید به خُلق الهی متخلّق شویم؟ و با او بنشینیم و به خُلق او در بیاییم؟ من بعضی‌ها را دیده‌ام که وقتی زیاد با خدا می‌نشینند، به‌راحتی اسمای الهی در آنها محقق می‌شود. البته آغازش کم‌فروغ است و بعد پرفروغ می‌شود. https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal https://eitaa.com/nasimehekmat
نسیم عرفان
بسم الله الرحمن الرحیم عرفان در وادی عمل جلسه ۳۱۴ (۲۵ آبان ۱۳۹۸) 🔴 بخش اول 🔵 خلاصۀ مباحث گذشته ✳
عرفان در وادی عمل جلسه ۳۱۴ (۲۵ آبان ۱۳۹۸) 🔴 بخش دوم 🔵 ضرورتِ توجه به سَحر ✳️ این سَحر را از دست ندهید. همین نفْسِ نشستن مؤثر است. خیال نکنید حتماً باید یک کسی روبه‌روی آدم باشد تا من او را ببینم و خُلقش در من اثر کند (الگوبرداری در فضای تربیت). ✅ با خدا بنشینید؛ خُلقِ خدا خیلی اثر می‌گذارد. اگر انسان سحر ارتباط داشته باشد، ابتدا تا کمی مقدمات آماده شود، ارتباط برقرار نمی‌شود. ولی اگر کمی این سحر را ادامه بدهد، بعد از یک مدتی این ارتباط برقرار می‌شود. ارتباط که برقرار شد، نور حق می‌تابد و الگوبرداریِ نابِ ناب (همین) است. ❇️ در اینجا صحبت از کسی که شهود دارد نمی‌کنم. صحبت از مؤمنانی می‌کنم که ایمان به غیب دارند، یعنی در مرحلۀ «یومنون بالغیب» هستند. آنها خدا را نمی‌بینند، ولی تشعشع آن اسماء را در خود می‌یابند. ✅ مثلاً، رأفت حضرت حق را می‌بینند؛ مثلاً، چنین مؤمنانی خدا را خوانده‌اند و از او مغفرت خواسته‌اند و خطای بزرگی هم مرتکب شده‌اند، در این حال می‌بینند که دلشان به صورت عجیبی آرام شده است. آنها مشاهده می‌کنند که خداوند چگونه غفرانش را به سمت آنها آورده است. «یَجِدِ اللهَ غَفُوراً رَحیماً» ( نساء ۱۱۰). ✅ چنین مؤمنانی غفرانِ حضرت حق را می‌بینند؛ خود حقیقتِ حق را نمی‌بینند. آثار غفران حضرت حق را می‌بینند و همان آثار دلشان را خیلی آرام می‌کند و احساس سبُکی می‌کنند. آنها اندکی از فروغِ غفرانِ حضرت حق را به صورت «یومنون بالغیب» چشیده‌اند. ولی اگر همین را ادامه بدهند، می‌بینند که خُلق او اثر می‌کند؛ همین خُلقِ غفران. «وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ» (نور ۲۲)؛ دوست ندارید خدا شما را ببخشد، پس شما هم عفو داشته باشید. 🔵 عبدالاسمِ کلان (کلی) ✳️ بعضی از کسانی که اهلش هستند می‌گویند ما در این غفران نور حق را می‌بینیم. هویتِ نوریِ غفران را در همین «یومنون بالغیبی‌اش» می‌بینیم. آن مقداری که این صفت در جان اثر می‌کند، این صفت را در خود مشاهده می‌کند و در او اثر کرده است و او هم همین‌گونه برخورد می‌کند. این را می‌گوییم «عبدالاسم». من «عبدالاسم» را خیلی گسترده کرده‌ام؛ و الّا عرفا نوعاً «عبدالاسمِ» حقیقی را تحقق اسمایی می‌گویند. من می‌گویم «عبدالاسمِ کلان» یا «عبدالاسمِ کلی». «عبدالاسم کلی» یعنی، به هر اندازه‌ای که به یک «اسم» نزدیک می‌شوید و در شما محقّق می‌شود و در شما اثر می‌گذارد و بر اساس آن کار می‌کنید. این را می‌گوییم «عبدالاسم». ✅ اگر این موضوع را بدانیم، به ما یک دیدگاه می‌دهد. آن دیدگاه چیست؟ این را بدانیم که در بحث‌های قرآنی «عبدالاسمی» چگونه است. اصلاً صحبت از تحمیل نیست. به این آیات توجه کنید: ✅ ۱. «فَبِما رَحْمَۀٍ مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ» (آل عمران ۱۵۹). ۲. «وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ» (نور ۲۲)؛ آیا دوست ندارید خدا شما را ببخشد، پس شما هم ببخشید. ۳. گاهی به صورت جدی‌تر تخلّق اسمایی و تحقّق اسمایی گفته شده است. حضرت عیسی می‌گوید من اِحیا می‌کنم به اذن الهی. «اُحیِ الْمَوْتی بِاِذْنِ الله» (آل عمران ۴۹). این اِحیا اسم الهی است که در او نشسته است. این را می‌گوییم «عبدالاسم». «عبدالاسم» سطوحی دارد. https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal https://eitaa.com/nasimehekmat
نسیم عرفان
عرفان در وادی عمل جلسه ۳۱۴ (۲۵ آبان ۱۳۹۸) 🔴 بخش دوم 🔵 ضرورتِ توجه به سَحر ✳️ این سَحر را از دست
عرفان در وادی عمل جلسه ۳۱۴ (۲۵ آبان ۱۳۹۸) 🔴 بخش سوم 🔵 اسمای الهی ✅ اجازه دهید وارد بحث اسماء شویم. من نمی‌خواهم بحث اسماء را به صورت ترتیبی بگویم، بلکه مورد به مورد می‌گویم. ابتدا سعی می‌کنم اسمایی را بیان کنم که مقداری فضای سلوکی‌اش برای ما قوی است. ❇️ ۱. اسم رزّاق ❇️ اولین اسمی که شروع می‌کنم، اسم رزّاق است. رزق یک عطایی است از سوی خدا، اما هر عطایی نیست، بلکه یک عطای ویژه است که برای بقا نیاز است. خدا ابتدا یک شیء را خلق می‌کند و این موجود باید امتداد پیدا کند. امتدادش به مدد نیاز دارد. به آن مددی که داده می‌شود تا آن موجود امتداد پیدا کند، به آن «رزق» می‌گویند. اصل رزق و ریشه‌اش از روزی آمده است. روزی که می‌گویند یعنی، هر امری که روزانه به آدم داده می‌شود. هیچ اشکالی هم ندارد، ولی روزانه را لحاظ نمی‌کنیم. شما مفردات راغب را نگاه کنید. امتداد و سریان در آن خوابیده است. 🔵 بحث لغوی «رزق» ✅ در مفردات راغب آمده است: «الرزقُ یُقالُ للعَطاءِ الجاری تارَۀً، دنیویاً کان أَمْ اُخرویاً، و لِلنَّصیبِ تارۀً، و لِما یَصِلُ الی الجَوفِ و یُتَغَذَّی به تارۀً». گاهی به چیزی که به دست می‌آید رزق گفته می‌شود و گاهی تا به غذا تبدیل نشود، رزق و روزی به آن نمی‌گویند. از نظر ایشان رزق همان عطای جاری است. ✳️ در مقائيس اللغة آمده است: «أُصَيْلٌ وَاحِدٌ يَدُلُّ عَلَى عَطَاءٍ لِوَقْتٍ، ثُمَّ يُحْمَلُ عَلَيْهِ غَيْرُ الْمَوْقُوتِ. فَالرِّزْقُ: عَطَاءُ اللَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ» (جلد۲ ص۳۸۸). ❇️ در کتاب التحقیق به اِنعام و دوام و جریان اشاره شده است. 🔵 رزق در قرآن ✳️ رزق یک نوع رحمت است. رزق رحمت خدا است، اما هر رحمتی نیست. ✅ ۱. «وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها كُلٌّ فِي كِتابٍ مُبِينٍ» (هود ۶) .در فرهنگ قرآن همۀ موجودات جنبنده‌اند. هیچ جنبنده‌ای نیست مگر بر خدا است روزی او. ❇️ عبارت «علی الله» را در قرآن جدی بگیرید. با این عبارت خدا می‌گوید بر من لازم است. چرا؟ به خاطر رحمتش. اگر کسی «علی الله رزقها» را جدی بگیرد، معنایش این است که خدا هیچ‌کس را بی‌روزی نمی‌گذارد. ✅ تا این «علی الله رزقها» را قبول کردید، باید نظام عالَم دست به دست هم بدهد تا روزی به دست انسان برسد و بایست بشود و می‌شود و حتماً می‌شود. ✅ «كُلٌّ فِي كِتابٍ مُبِينٍ»؛ همه در کتاب هست. همۀ آنچه باید بدهند در کتاب نوشته شده است. تمام رزق‌ها مشخص است و هم بر خدا است. این تعهد، تعهد الهی است. ✳️ ۲. «لَهُ مَقالِيدُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَيَقْدِرُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» (شوری ۱۲). کلید آسمان و زمین دست ما است؛ ما هستیم که روزی را کم ‌و زیاد می‌کنیم. هم بسط رزق دست خدا است و هم سخت گرفتن و تنگ گرفتن معیشت دست خدا است؛ دست دیگری نیست. چرا آدم احساس می‌کند که دیگری همه‌کاره است؟ ✅ بعضی‌ها به گونه‌ای هستند که تا به آنها یک موقعیتی داده می‌شود، این سنگ و گِل را جدی می‌گیرند. وقتی این سنگ و گِل را جدی گرفتند، جا برای معنویت‌شان تنگ می‌شود. اما کسانی مانند حضرت سلیمان، هرچه سنگ و گِل اضافه شود، تغییری نمی‌کنند. 🔵 روزی‌دهنده فقط خدا است ✅ مسئلۀ معرفتی در رزق این است که «(روزی)‌دهنده فقط خدا است». دیگری وجود ندارد. این موضوع را جدی بگیرید. به ما آموخته‌اند که سر هر سفره‌ای می‌نشینیم، «الحمد لله» بگوییم. چرا می‌گوییم «الحمد لله رب العالمین»؟ مثلاً، شما مهمان کسی بوده‌اید و از میزبان تشکر می‌کنید، ولی پیش از هرچیز باید چه بگویید؟ باید بگویید «الحمد لله رب العالمین». سر هر سفره‌ای نشسته‌ایم، خدا رازق است؛ دیگری نیست. ❇️ روزی‌دهنده خدا است؛ این را بفهمیم که خزائن به دست او است؛ کلید آسمان‌ها و زمین به دست او است؛ همه‌کاره او است؛ روزی‌دهنده او است؛ او هم از سرِ حکمت کار می‌کند؛ علیم هم او است. حکیم هم او است و روزی می‌دهد و رزاق او است. حالا که این‌گونه است، چه باید کرد؟ ❇️ این موضوع بحث‌های بعدی است که ان‌شاالله می‌رسیم. https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal https://eitaa.com/nasimehekmat
315 اسماء حسنی.mp3
6.25M
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 #عرفان_دروادی_عمل جلسه 315 (1398.9.2 شنبه) https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal https://eitaa.com/nasimehekmat
نسیم عرفان
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 #عرفان_دروادی_عمل جلسه 315 (1398.9.2 شنبه) https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAm
بسم الله الرحمن الرحیم عرفان در وادی عمل جلسه ۳۱۵ (۲ آذر ۱۳۹۸) 🔴 بخش اول 🔵 اسم شریف الرزاق ❇️ از نظر لغوی، رزق و روزی یک عطایِ همراه با مدد است که موجب بقای انسان (یا هر موجود دیگری) می‌شود. از جنبۀ دیگر، روزی باید روزبه‌روز باشد؛ لذا اهل لغت از آن به عطایِ جاری تعبیر کرده‌اند. ✅ در جلسۀ قبل این کریمه را خواندیم: «وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها كُلٌّ فِي كِتابٍ مُبِينٍ» (هود ۶)؛ هیچ جنبنده‌ای نیست، جز اینکه بر عهدۀ خدا است که به او روزی بدهد. ❇️ «كُلٌّ فِي كِتابٍ مُبِينٍ» را هم توضیح دادیم. هر موجودی که به وجود می‌آید، در آن علم بی‌انتهایِ الهی مشخص است که چه مقدار مدد می‌خواهد و چه مقدار به مصلحتش است و چرا باید در جایی روزی به او عطا شود و در جای دیگر نه. ✅ در روایات داریم هرکسی که به دنیا می‌آید چند چیز از همان موقع مشخص است. هم اَجلش و هم سعادت و شقاوتش و هم روزی‌اش، همه مشخص است. در روایت این‌گونه آمده است و هیچ منافاتی با ارادۀ انسان ندارد. بعضی‌ها متوجه این موضوع نیستند. علم ربوبی به همۀ اراده‌ها تعلق گرفته است و نحوۀ وجود انسان را دست نمی‌زند تا قضاوقدر را درست کند. با همین ارادۀ انسان قضاوقدر چیده شده است. ❇️ خداوند می‌فرماید: از آغاز بر عهدۀ من است. به تعبیر دیگر، پیش از خلقت انسان، همان موقع که خلق می‌کند، روزی‌ مشخص است. 🔵 روزیِ همه بر عهدۀ خدا است ✅ «عَلَى اللَّهِ رِزْقُها»؛ این تعبیر معنای ویژه‌ای دارد؛ یعنی، خدا روزی را بر عهده گرفته است. خداوند مانند بعضی از انسان‌ها خُلف وعده نمی‌کند. اگر خداوند گفت فردا می‌دهم، می‌دهد و اگر هم بخواهد روزی را کم یا قطع کند، همین‌طور است. این بیانی که عرض شد نشان می‌دهد که پایۀ کار چیست. اندیشۀ اصلی بر می‌گردد به این که همۀ اینها در خزاین الهی هستند و از آنجا نازل می‌شوند. «لَهُ مَقالِيدُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» (شوری ۱۲). کلید آسمان و زمین دست ما است؛ ما هستیم که روزی را کم‌وزیاد می‌کنیم. ❇️ هم بسطِ رزق دست خدا است و هم سخت‌گرفتن و تنگ‌گرفتنِ معیشت دست خدا است؛ دست دیگری نیست. 🔵 امساک و اِرسال ✅ «هُمُ الَّذينَ يَقُولُونَ لا تُنْفِقُوا عَلى‏ مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنْفَضُّوا وَ لِلَّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنَّ الْمُنافِقينَ لا يَفْقَهُونَ» (منافقون ۷)؛ منافقین می‌گویند: انفاق نکنید تا از اطراف رسول‌الله پراکنده شوند. خدا می‌گوید: خزاین دست من است؛ منم که روزی می‌دهم. آنها خیال می‌کنند، خودشان کاره‌ای هستند. اما همه خزاین دست خدا است و حتی همانی که خود منافقین می‌دهند یا می‌گیرند، دست خدا است. ✅ خزاین دست خدا است و او است که امساک می‌کند و اوست که ارسال می‌کند. دست دیگری نیست. یعنی، او است که گاهی جلوی خزاین را می‌گیرد و به افراد نمی‌رسد و او است که گاهی ارسال می‌کند و به انسان‌ها (و همۀ موجودات) روزی می‌دهد. ❇️ «ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها وَ ما يُمْسِكْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ» (فاطر ۲)؛ وقتی خدا درِ خزاین خودش را باز می‌کند، هیچ‌کسی نمی‌تواند جلوی آن را بگیرد و امساک کند. در نظام هستی این امر خیلی معنا دارد. انسان‌ها ممکن است گمان کنند که آنها جلوی روزی را می‌بندند یا باز می‌کنند؛ درحالی‌که خداوند خودش است که می‌بندد و باز می‌کند. هزار و یک عامل وجود دارد؛ چه در روزی رسیدن و چه در روزی نرسیدن. به ظاهر ما گمان می‌کنیم که دست ما است. ❇️ بنده خدایی شب موقع خواب حالش خیلی خوب بود. با خودش می‌گفت: ان‌شاالله فردا یک سخنرانی قَرّائی خواهم کرد. صبح که از خواب بلند شد، دید گلویش گرفته است. ✅ عوامل یکی‌دوتا نیست. فقط یک راه وجود ندارد، بلکه هزار و یک راه وجود دارد. حتی در سطح مادیِ آن. من الان نمی‌خواهم به صورت ماورایی مانند نزول روزی برای حضرت مریم، قضیه را حل کنم. آن پابرجا است. 🔵 توکل بر رزاقیتِ خدا ✅ بنده خدایی مؤمن بود و ایمان خوبی هم داشت. (این نمونه‌هایی که می‌گویم معیار نشود و از آن قاعدۀ کلی نسازید. چون برای یک مؤمن خاص است و من فقط می‌خواهم حال معنوی او را برایتان بگویم). ایشان در قدیم کفش می‌دوخت و این کفش‌ها را جلوی مغازه می‌گذاشت که الان می‌گویند ویترین. آن موقع ویترین نبود. یک‌وقت به دلش افتاد که تو این را می‌خواهی جلوی چشم مردم بگذاری که مردم ببینند و بخرند. روزی‌رسان خدا است؛ تو چه‌کاره‌ای!؟ وقتی این‌جور شد، گفت: من از این به بعد کفش‌ها را جلوی مغازه‌ نمی‌گذارم. https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal https://eitaa.com/nasimehekmat
نسیم عرفان
بسم الله الرحمن الرحیم عرفان در وادی عمل جلسه ۳۱۵ (۲ آذر ۱۳۹۸) 🔴 بخش اول 🔵 اسم شریف الرزاق ❇️ از
عرفان در وادی عمل جلسه ۳۱۵ (۲ آذر ۱۳۹۸) 🔴 بخش دوم ✳️ چون مؤمن پاک و خوش‌دلی بود و این نیت را کرده بود، بعد از مدتی یک مشتری از شهر دیگری آمد و همۀ کفش‌هایش را یک‌جا خرید. درحالی‌که هیچ‌وقت سابقه نداشته که از شهر دیگر برایش مشتری بیاید. ✅ این مؤمن در این موقعیت چه می‌گوید؟ می‌گوید: روزی‌رسان (فقط) خدا است. خدا بخواهد راه را باز کند، راه دارد. دست ما نیست. یعنی، «من حیث لایحتسب» است و هزار و یک راه وجود دارد. خدا می‌تواند مشتریِ همیشگی‌ات را از تو بگیرد و می‌تواند آن شخصِ بی‌مشتری را مشتری‌دار کند. 🔵 رحمت و قهر الهی ✅ به این آیه از زاویه رحمت و قهر ربوبی نگاه کنید: «ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها وَ ما يُمْسِكْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ» (فاطر ۲)؛ وقتی خدا اراده کند که چیزی را به کسی برساند، هیچ‌کس نمی‌تواند ممسکِ او باشد و حتی با دست همان کسی که می‌خواست به او چیزی نرسد، با دست همان به او می‌دهد. ✅ الان این وضعیتی را که در عراق برای ما رقم زده‌اند، کسی فکر می‌کرد که این‌گونه شود؟ آیا ما با جنگ رفتیم آنجا را فتح کنیم؟ خیر. ما در جنگ تا بصره رفتیم و برگشتیم. ولی تا بغداد را چه کسی به ما داد؟ به من بگویید، می‌گویم خدا از طریق خبطی که در ذهن جرج بوش انداخت، این را به ما داد. ❇️ قاعدۀ کلی این است که وقتی خدا اراده کند که کاری کند، از طریق کسی که مخالف است، این کار را می‌کند. ✳️ «وَ ما يُمْسِكْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ»؛ اگر امساکی از آن سو صورت بگیرد، هیچ مرسِلی در کار نخواهد بود و اگر ارسالی هم صورت بگیرد، از آن سو خواهد بود نه از این سو. 🔵 او عزیز و حکیم است ✅ «هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ»؛ دست خدا باز است؛ کسی نیست او را مقهور کند؛ (عزیز است). او قادر است؛ او است که عزت دارد. او است که غلبه دارد. حکیم هم او است. به چه کسی روزی بدهد و چرا بدهد و چقدر بدهد، (همه به دست او است). ✳️ کسی که این اندیشه را دارد، نگاهش با دیگران فرق دارد. اصل اینها بر می‌گردد به اسم شریف «الرزاق». خداوند می‌داند که روزی را چگونه به دست افراد برساند. 🔵 بسطِ رزق و تنگیِ رزق ❇️ «اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ يَقْدِرُ لَهُ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليمٌ» (عنکبوت ۶۲)؛ خدا برای بندگانش روزی را گسترش می‌دهد و همچنین خدا روزی را تنگ می‌کند. چرا؟ چون خدا نسبت به همه‌چیز آگاه است و مصلحت هرکسی را می‌داند. ✅ او علیم است؛ لذا گاهی بسطِ رزق است و گاهی تنگیِ رزق. یعنی، خدا است که تنظیم می‌کند که چقدر برسد؛ کم یا زیاد برسد. ما در جلسۀ قبل به صورت مختصر مصلحت‌ها را توضیح دادیم. ✅ گاهی خداوند متعال برای مؤمن چنین مقدر می‌کند که خیرش در این است: مثلاً باید بیست سال سختی بکشد تا کارش درست بشود. ❇️ هم مؤمن خبیث داریم و هم مؤمن طیّب. خدا می‌خواهد مؤمن طیّب را از مؤمن خبیث جدا کند و گاهی از طریق همین اسم «رزاق» عمل می‌کند و رزق را زیاد یا کم می‌کند. 🔵 خوش‌دلی و پاک‌دلی تو خودت ببین چقدر خوش‌دلی و پاک‌دلی داری و در ایمان واقعیت داری؛ بقیه را ببین خدا چه می‌کند. چون خدا علیم است روزی را رقم می‌زند و این کار برای تو بی‌دلیل نیست. همۀ اینها برای خیری است که برای مؤمن رقم می‌زند. ✅ الان بحث رزق است، ولی همه‌جا این قاعدۀ کلی جاری است که هرچه برای مؤمن رقم می‌خورد، خیر او در آن است. ❇️ برای حفظ ایمان مؤمن، گاهی خدا روزی را بر او تنگ می‌گیرد و به او زیاد نمی‌دهد و گاهی هم روزیِ او را زیاد می‌کند. ❇️ اگر آدم فقط پاک‌نهادیِ خودش را در ایمان درست کند، خدا می‌داند در روزی‌دادن با او چه کار کند و چگونه او را پیش بِبرد. سخت هم بگیرد، این سخت‌گرفتن بی‌حساب نیست. ✅ همۀ سخت‌گرفتن‌ها مصلحت دارد. 🔵 مؤمن طیّب و مؤمن خبیث گاهی ایمان داریم، ولی این ایمان با هوای نفس و نفسانیت همراه است. مؤمن است، ولی یک دسته از شرارت‌ها در درونش وجود دارد و سر بزنگاه، شرارت و شیطنت و هوای نفس را رجحان می‌دهد. این مؤمن خبیث است. ❇️ اما مومنانی هستند که با این‌که شرارت در جانشان وجود دارد، ولی در وقتش ایمان را رجحان می دهند. ❇️ این سخن فقط در مورد مؤمنین نیست، بلکه در مورد کفّار هم صادق است. گاهی خداوند متعال به خاطر خشمش از کافر، رزقش را کم یا زیاد می‌کند. گشایش روزی و تنگیِ روزی هم برای مؤمن است و هم برای کافر، ولی من فقط دربارۀ مؤمن توضیح دادم. خدا می‌داند با شخص چه کار کند. ❇️ می‌شود به جرح و تعدیل اسمای حسنی پرداخت، ولی الان به آن نیاز نیست. علامه طباطبایی در جلد اول المیزان، ذیل بحث شفاعت به این جرح و تعدیل‌ها پرداخته است. https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal https://eitaa.com/nasimehekmat
نسیم عرفان
عرفان در وادی عمل جلسه ۳۱۵ (۲ آذر ۱۳۹۸) 🔴 بخش دوم ✳️ چون مؤمن پاک و خوش‌دلی بود و این نیت را کرده
عرفان در وادی عمل جلسه ۳۱۵ (۲ آذر ۱۳۹۸) 🔴 بخش سوم 🔵 چرا خوشحالی؛ چرا یأس! ✅ «وَ إِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً فَرِحُواْ بهِا وَ إِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةُ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ إِذَا هُمْ يَقْنَطُونَ؛ أَ وَ لَمْ يَرَوْاْ أَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّ فىِ ذَالِكَ لاَيَاتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ» (روم ۳۶ و ۳۷)؛ هنگامی که به مردم رحمتی می‌دهیم، خیلی خوشحال می‌شوند و اگر به خاطر اعمالِ خودشان به آنها سیئه‌ای دادیم و روزی‌شان را تنگ کردیم، آنها مأیوس می‌شوند. ✅ خداوند می‌فرماید: آنجا چرا خوشحال و اینجا چرا مأیوس می‌شوید؟ مگر نمی‌دانید که همه اینها دست خدا است؛ خدا داده است و تو خوشحال و سرمست شدی؛ نمی‌دانی وقتش که شد خدا می‌تواند از تو بگیرد؟! قارون مگر چطور بود؟ چندین نفر فقط کلیددار صندوق‌هایش بودند. همین شخص با آن همه دَبدبه و کَبکبه که داشت و می‌گفت همۀ اینها از «من» است و خیلی هم خوشحال بود، خداوند فرموند: «ما با دهان بازکردنِ زمین، او را در زمین فرو بردیم». اگر خدا بخواهد روزی را تنگ کند، راحت می‌تواند تنگ کند. ❇️ چرا بعضی‌ها مأیوس می‌شوند؟ مگر نمی‌دانند که خدا دستش باز است و می‌تواند روزی را زیاد کند. ❇️ برخی از آقایان که وصل به خدا بودن‌شان خیلی زیبا است، هروقت در تنگی قرار می‌گیرند، می‌گویند: خدا است که کار می‌رسد و راه را باز می‌کند. تا الان مگر خدا روزی نداده است؟ از این به بعد هم روزیِ ما با خدا است. به من چه ربطی دارد؟ من تلاش خودم را می‌کنم، ولی اگر روزی بر من تنگ و سخت شد، سخت بشود؛ چه مشکلی دارد. خدا اگر بخواهد راه‌ها را باز کند، راحت باز می‌کند. ✅ اگر می‌دانید که دست خدا است، چرا به آن چیزی که خدا داده است، خوشحال می‌شوید و به آن چیزی که خدا نداده است، مأیوس می‌شوید؟ یأس یعنی چه؟ ✳️ اینجا به صراحت، بحث از سلوک است. با اینکه می‌دانی روزی دست خدا است، یأس چرا؟ 🔵 توکل به رزّاقِ حقیقی ✅ یکی از روحانیون در نجف بود که بعدها جزء فقهای قَدَر شد. از علمای آمل بود. در ایام جوانیِ ایشان، یک سال قحطی شد. واقعاً هم سخت بود. آنجا مادرخانمش هم در خانه‌اش بودند. خانمش این وضعیت را تحمل می‌کردند، ولی بقیه تحمل نکردند و تعبیر زشتی به کار بردند و توهین کردند. به ایشان خیلی برخورد. با خود گفت: خدایا، این قحطی برای همه است و من هم که مقصر نیستم و دارم درسم را می‌خوانم. چه کار کنم؟ همین را گفت. بعدازظهر آمدند درِ خانه‌اش را زدند و وجهی را به او دادند که خرج یک سالش را پوشش داد. ✅ این واقعه باعث شد که ایشان هروقت در سختیِ محض قرار می‌گرفت، می‌دانست به وقتش برایش می‌رسد. https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal https://eitaa.com/nasimehekmat
316 اسماء حسنی.MP3
37.96M
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 #عرفان_دروادی_عمل جلسه 316 (1398.9.9 شنبه) https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal https://eitaa.com/nasimehekmat
نسیم عرفان
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 #عرفان_دروادی_عمل جلسه 316 (1398.9.9 شنبه) https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAm
بسم الله الرحمن الرحیم عرفان در وادی عمل جلسه ۳۱۶ (۹ آذر ۱۳۹۸) 🔴 بخش اول 🔵 اسم شریف الرزاق ❇️ بحث در اسم «رزّاق» و «خیرالرّازِقین» و «رازِق» است. این اسماء با کمی تفاوت، کنار هم قرار می‌گیرند. «خیرالرازقین» همان «رازِق» است؛ «رزّاق» هم همان «رازِق» است با یک لطفِ افزون‌تر. ✅ در مورد رزق عرض شد که هر جنبنده‌ای، علاوه بر اصلِ وجود، برای بقایش نیاز به مددِ وجودی دارد؛ یعنی باید با اسم «رزّاق» باقی بماند. سپس عرض شد که خدا از خزائن خودش روزی می‌دهد و مسئلۀ ارتباط با آسمان را مطرح کردیم و اینکه زمین با آسمان می‌چرخد و منظور از آسمان، عالَم معنا است نه این آسمان ظاهری. ✳️ تقدیرات از آن سو رقم می‌خورد؛ تقدیرات به‌گونه‌ای رقم می‌خورد که در اینجا سر صحنه، روزی به انسان (یا هر موجود دیگر) می‌رسد. او گمان می‌کند چون قابل است، روزی به دستش می‌رسد؛ ولی واقعیت این است که از آن سو رقم می‌خورد و به این سو (زمین) مرتبط نیست. ❇️ این آیه را خواندیم: «وَ إِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً فَرِحُواْ بهِا وَ إِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ إِذَا هُمْ يَقْنَطُونَ أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ» (روم ۳۶ و ۳۷)؛ بعضی‌ها تا نعمتی به آنها می‌رسد، خوشحال می‌شوند؛ براساس شادمانیِ دنیوی که پیدا می‌کنند، می‌گویند کار تمام شد. ولی به این فکر نمی‌کنند که اگر خدا بخواهد نعمت‌ها را از آنها بگیرد، یک‌شبه می‌گیرد. آنهایی هم که مأیوس می‌شوند، نمی‌دانند که خدا روزی را بسط می‌دهد. ✅ آیات بعد آیات ۳۵ تا ۳۹ سورۀ سباء است. «وَ قَالُواْ نحنُ أَكْثر أَمْوَالا وَ أَوْلَاداً وَ مَا نحنُ بِمُعَذَّبِينَ»؛ می‌گویند اموال ما خیلی زیاد است و سرمایه‌دار هستیم و عذاب هم نمی‌شویم. علامه در المیزان توضیح می‌دهد که اینها کسانی هستند که وقتی خدا به آنها اموال زیاد می‌دهد، گمان می‌کنند که خدا در آخرت هم به آنها توجه دارد. بعضی‌ها تا به آنها مال داده می‌شود، می‌گویند ما نزد خدا ارج و قُرب داریم و تا مال از آنها گرفته می‌شود و کمی به آنها سخت گرفته می‌شود، می‌گویند خدا دیگر به ما توجهی ندارد. «قُلْ إِنَّ رَبىّ‏ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ وَ يَقْدِرُ وَ لَكِنَّ أَكْثرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ»؛ خدا روزی را زیاد کرده است. آن‌وقت تو به این اموالت می‌نازی؟ خدا است که روزی را کم و زیاد می‌کند؛ دست من و تو نیست. ✅ تقدیرات را از آن‌سو رقم می‌زنند و تقدیرات بر حسب اعمال ما است و اعمال خوب و بد ما اثرگذار است. تقدیرات آن‌سویی است و اصلاً این‌سویی نیست. اکثر مردم مسائل را این‌گونه نمی‌بینند. این در کار خیلی باید معنادار شود. باید این را خوب فهمید که قضا و قدر، این روزی‌ها را سامان می‌دهد. ✳️ این‌طور نیست که هرکس زرنگ‌تر است، مالش زیادتر باشد. در بازار کسانی هستند که خیلی زرنگ نیستند، ولی مال فراوان دارند. اگر انسان هزار زرنگی داشته باشد، ولی خدا بخواهد راه را ببندد، راه بسته می‌شود. ✅ «وَ مَا أَمْوَالُكمُ‏ وَ لَا أَوْلَادُكمُ بِالَّتىِ تُقَرِّبُكمُ‏ عِندَنَا زُلْفَى إِلَّا مَنْ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَالِحًا فَأُوْلَئكَ لهمْ جَزَاءُ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُواْ وَ هُمْ فىِ الْغُرُفَاتِ ءَامِنُونَ وَ الَّذِينَ يَسْعَوْنَ فىِ ءَايَاتِنَا مُعَاجِزِينَ أُوْلَئكَ فىِ الْعَذَابِ محضَرُونَ قُلْ إِنَّ رَبىّ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ يَقْدِرُ لَهُ وَ مَا أَنفَقْتُم مِّن شىَ‏ءٍ فَهُوَ يخلِفُهُ وَ هُوَ خَير الرَّازِقِينَ» (سباء ۳۷ تا ۳۹) 🔵 روزی‌دهنده فقط خدا است ✳️ بحث امساک و ارسال را جلسۀ قبل بیان کردیم که اگر خداوند امساک کند، هیچ‌کس نمی‌تواند درِ خزائن را باز کند و آن را ارسال کند (آیه ۲ سوره فاطر). قرآن جلوتر می‌رود و روزی‌رسانی را در خدا منحصر می‌کند؛ در قرآن از این دسته حصرها فراوان داریم. فقط خدا است که روزی‌دهنده است. ❇️ حصرِ رزق در کار الهی خیلی معنادار است. انسان باید روزی‌اش را با رازقی که تنها روزی‌دهنده است، ببندد؛ نَه با چیز دیگر. ✅ «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتينُ» (ذاریات ۵۸)؛ «هُوَ الرَّزَّاقُ» افادۀ حصر می‌کند. یعنی، جز او روزی‌دهنده‌ای نیست. رزّاق هم یعنی به‌شدت روزی‌دهنده و به‌کثرت روزی‌دهنده. 🔵 همه سر سفرۀ خداییم ✅ هیچ موجودی نیست که دهانش باز باشد و خدا به او روزی ندهد. (هر دهانی که باز است، روزی‌دهنده‌اش خدا است). «عَلَى اللَّهِ رِزْقُها»؛ یعنی، بر خدا است که روزی دهد. اگر این‌گونه نگاه کنید، می‌بینید که همه سر سفرۀ خدا نشسته‌اند و روزی می‌خورند. برای همه، روزی‌ها مقدر شده است. ❇️ خداوند به وسعت کل هستی به مخلوقات روزی می‌دهد. https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal
نسیم عرفان
بسم الله الرحمن الرحیم عرفان در وادی عمل جلسه ۳۱۶ (۹ آذر ۱۳۹۸) 🔴 بخش اول 🔵 اسم شریف الرزاق ❇️ ب
عرفان در وادی عمل جلسه ۳۱۶ (۹ آذر ۱۳۹۸) 🔴 بخش دوم ✳️ خداوند در جانب روزی دادن، به شدت مُصرّ است. و به جِدّ می‌خواهد روزی بدهد و لحظه‌لحظه به همۀ افراد روزی می‌دهد.«إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ»؛ یعنی، فقط او است که روزی‌دهنده است و «ذُو الْقُوَّة» است یعنی، به‌شدت قوّت دارد و «المتین» هم هست و هیچ ضعفی هم در روزی دادن ندارد. ✅ در روزی و رزق ما فقط با یک نفر روبه‌رو هستیم نه با افراد؛ و باید همه‌جا خدا را به عنوان رزوی‌دهنده ببینیم. 🔵 نمونه‌ای از ادب دینی ❇️ این ادب دینی که سر هر سفره‌ای که نشسته‌ایم، خدا رزاق است؛ این را چطور معنا می‌کنید؟ «الحمدلله» که می‌گوییم، چگونه آن را معنا می‌کنید؟ کسی‌که اهلش باشد به لحاظ معرفتی، می‌فهمد که چه خبرها است که گندم تبدیل به این نان شده است. ✅ هرچه را که می‌بینیم برای خودش یک چرخه‌ای است و به‌گونه‌ای قرار گرفته است که همه روزی بخورند. ❇️ برخی از عالمان ربانی هر لقمه‌ای که می‌خورند، برای همین لقمه چقدر خدا را ناز می دهند؟آنها می‌دانند چه خبر است تا این لقمه به دست‌شان رسیده است. ✅ اگر کسی این حصرِ روزی را بفهمد، از یک جهت، تمام مجاری محو می‌شوند، نه اینکه مجاری نباشد، بلکه هستند، ولی دیگر دیده نمی‌شوند. ❇️ دست این و آن را نَبین؛ دست خدا را (در همه‌چیز) بِبین. ✅ فردی نزد امام صادق علیه‌السلام آمد و حضرت به او کمکی کرد و او گفت: «الحمدلله رب العالمین». امام صادق علیه‌السلام خیلی خوش‌شان آمد که آن فرد به جای تشکر از ایشان از خدا تشکر کرد. حضرت دوباره به او کمک کرد و او گفت: «الحمدلله رب العالمین» و امام برای بار سوم به او کمک کرد ولی این بار، او از خود امام تشکر کرد. حضرت فرمود: اگر همین‌طور ادامه می‌دادی و «الحمدلله» می‌گفتی، تمام دارایی‌ام را به تو می‌دادم؛ یعنی، تو اصل را می‌شناسی. این نکتۀ خوبی است که دین به ما آموخته است. ✳️ وقتی حصر روزی را برای خدا بدانیم، دیگر کاری با هیچ‌کس و هیچ‌چیز نداریم. و سر در آسمان داریم نه زمین؛ نه این و آن. خدا است که روزی می‌دهد؛ به این و آن چه کار داریم. اینجا حصر روزی است برای خدا. ❇️ یکی از طلبه‌ها می‌گفت: جایی می‌رفتیم و یک وجهی هر سال می‌دادند. ولی یک سال به دلیلی به هم خورد. او گفت: آنجا به هم خورد؛ خداوند که روزی‌دهنده است. با جان و دل گفت: «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاق»؛ که با این آیه، هم به خودش دلداری داده باشد و هم بهانه‌ای باشد برای ارتباط با خدا. همۀ این پستی‌ها و بلندی‌های زندگی (و سختی‌ها و راحتی‌های آن) برای این است که ما با خدا ارتباط برقرار کنیم. این طلبه اینها را می‌دانست. او گفت: یک روز نگذشت که مسئله مالی‌ام حل شد؛ درحالی‌که طبق روال معمول، این حالت محال بود. ✅ یک طلبه‌ای پدرش مشکل داشت و تنها فرزندی که می‌توانست به او کمک کند، همین طلبه بود. او رفت با یکی از عالمان ربانی مشورت کرد. عالم ربانی به او گفت: که این امر بر شما متعین است که نزد پدرتان بروید و خدا ان‌شاالله درست می‌کند. او همین که راه افتاد و هنوز به شهر خودش نرسیده بود که بین راه به او زنگ زدند و برای یکی از مساجد شهر برای امامت جماعت از او دعوت کردند. ❇️ وقتی انسان وظیفه‌اش را انجام می‌دهد، بقیه‌اش با خدا است. عالَم دستِ خدا است. ✅ انسان در باب رزق، باید فقط خدا را ببیند و این و آن را نبیند؛ دیگران را مجاری فیض بداند؛ خدا در دل یگران می‌اندازد. ✳️ خدا را ببین و بقیه را مجاریِ فیضِ خدا بِدان. 🔵 سر در آسمان ❇️ انسان باید سر به آسمان داشته باشد. این نوع معرفت‌ها سر به آسمان داشتن، می‌خواهد. یعنی، باید به خدا وصل باشد نه به دیگری. آدم باید روزی را از خدا بخواهد. 🔵 فضای رزق ✳️ روال طبیعی هم باید طی شود و انسان باید وظیفه‌اش را انجام دهد، ولی بداند که «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ»؛ خدا است که خدایی می‌کند و خدا هم وعده کرده است و گفته است که من روزی کسی را قطع نمی‌کنم. اصلِ این کار که انجام شود و این و آن را نبینیم و خدا ببینیم، این راهِ اصلیِ فضایِ رزق است. اگر این نگاه بیاید، آدمی راحت می‌شود. 🔵 نصیحت لقمان ✅ در روایت آمده است که لقمان حکیم به فرزندش توصیه می‌کرد: کارت را بکن ولی غصۀ روزی را نخور. آن‌وقت که کودک بودی، غصۀ روزی نمی‌خوردی. آیا روزی‌ات قطع شد؟ اگر الان غصه بخوری، چیزی اضافه می‌شود؟ خیر. تو به وظیفه‌ات عمل کن. خدا وقتی شیرخواره بودی به تو روزی داد (خدا همان خدا است)؛ الان هم که بزرگ شدی و پدر شدی و خانواده داری، باز هم خدا روزی‌ات را می‌دهد. https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal
نسیم عرفان
عرفان در وادی عمل جلسه ۳۱۶ (۹ آذر ۱۳۹۸) 🔴 بخش دوم ✳️ خداوند در جانب روزی دادن، به شدت مُصرّ است. و
عرفان در وادی عمل جلسه ۳۱۶ (۹ آذر ۱۳۹۸) 🔴 بخش سوم 🔵 عمل بر حسب وظیفه ✳️ هرکس بر حسب وظیفه خودش عمل کند و با یک عقلانیتی هم کارهایش را پیش ببرد. مانند آن فردی که نزد امام صادق علیه‌السلام آمد و می‌خواست مغازه‌اش را تعطیل کند. اما امام فرمود تو برو مغازه‌ات را جارو کن و همان‌جا بنشین؛ بقیه‌اش بر عهده خدا است. از تو حرکت از خدا برکت. روزی‌دادن بر عهدۀ خدا است. تو وظیفه‌ات را انجام بده. وظیفۀ تو چیست؟ وظیفه‌ات این است که درِ مغازه را باز نگه داری. بقیه‌اش دست تو نیست. (با خدا است). ✅ بنده خدایی می‌گفت: در ایام تبلیغ، به دلیل کثرت اشتغالات، کار روحی‌ام کم می‌شود. او با خدا این‌گونه تعامل می‌کرد: «خدایی که روزی‌دهنده است، جای دیگر روزیِ معنوی را می‌دهد. من وظیفه‌ام را انجام می‌دهم و می‌دانم خدا جای دیگر جبران می‌کند». 🔵 قاعدۀ عمل بر مبنای وظیفه ❇️ این را باید قاعده کرد که هم در رزق مادی و هم در رزق معنوی، باید طبق وظیفه عمل کرد. هرکس باید به وظیفه‌اش عمل کند. اگر طلبه است، باید کار خودش را که درس خواندن است، انجام دهد. وقتی این‌طور باشد، می‌بینید که راه باز می شود، بدون این که آدمی بخواهد. 🔵 روزیِ «مِنْ حَيْثُ لَا يحتَسِبُ» ✅ «وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يجعَل لَّهُ مخرَجًا وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يحتَسِبُ وَ مَن يَتَوَكل عَلىَ اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكل شىءٍ قَدْرًا» (طلاق ۲ و ۳)؛ تقوا پیشه کن؛ خدا راه را باز می‌کند. دست تو نیست که. اگر کسی به خدا توکل کند، «مِنْ حَيْثُ لَا يحتَسِبُ» می‌آید. و این «مِنْ حَيْثُ لَا يحتَسِبُ» بسیار شیرین‌تر از «مِنْ حَيْثُ يحتَسِب» است. معمولاً «مِنْ حَيْثُ لَا يحتَسِبُ» برای مؤمنی است که آشنا با آسمان است و آشنایِ با خدا است؛ اصلاً راهِ بندگیِ شیرین و عاشقانه با خدا همین است. ✳️ این روزیِ «مِنْ حَيْثُ لَا يحتَسِبُ» روزی‌ای است که خدا راه را باز می‌کند (و گشایش حاصل می‌کند). این راه مانند شهریه، که هر ماه مشخص است، نیست. ❇️ بر خدا توکل کنید؛ بقیه‌اش را چه کار دارید! «وَ مَن يَتَوَكل عَلىَ اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ». 🔵 پاک باش ✳️ پاک باش و کارت را بکن. در این صورت، مورد توجه خواهی بود؛ یعنی، نمی‌گذارند، (تو تنها بمانی). ✅ بنده خدایی می‌گفت: یک سال خرجم زیاد بود، پول زیاد آمد و یک سال خرجم کم بود، پول کم آمد. ❇️ وقتی روزی‌دهنده فقط خدا است، چرا انسان باید به دیگری رو بیاورد. ✳️ معرفت توحیدی که آمد، انسان را آرام می‌کند و اهل توکل می‌کند. ❇️ (انسانی که به خدا وصل است) فقط یک چیز یاد می‌گیرد که بر حسب وظیفه تلاش کند و بقیه‌اش را به خدا واگذارَد. اگر این (اعتقاد) در کار بیاید، نوعِ تعامل انسان با عالَم و دیگران و با خدا تغییر می‌کند. ❇️ این سَبْک را یاد بگیریم که به آسمان وصل شویم. ✅ مؤمن باید «مِنْ حَيْثُ لَا يحتَسِبُ» را در کارش بیاورد، به سبْکِ «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتين». https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal
317 اسماء حسنی.mp3
7.9M
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 #عرفان_دروادی_عمل جلسه 317 (1398.9.23 شنبه) https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal https://eitaa.com/nasimehekmat
نسیم عرفان
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 #عرفان_دروادی_عمل جلسه 317 (1398.9.23 شنبه) https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiA
بسم الله الرحمن الرحیم عرفان در وادی عمل جلسه ۳۱۷ (۲۳ آذر ۱۳۹۸) 🔴 بخش اول 🔵 اسم رزّاق ✳️ خداوند روزی‌دادن را در خودش منحصر می‌کند. این آیه را خواندیم: «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتينُ» (ذاریات ۵۸)؛ خدا روزی‌دهنده است و اقتدار کامل هم دارد و آنچه را می‌خواهد انجام می‌دهد و اَحدی هم در این میان نمی‌تواند مانعش باشد؛ تنها روزی‌دهنده خدا است. ✅ فرهنگ قرآنی به مؤمن یاد می‌دهد، هر چه به او رسید، همیشه آن انتها و آن اصل و حقیقت اصلی را ببیند. در پسِ هر دادن (و هر نعمت) خدا را ببیند، که «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتينُ». ❇️ گاهی مؤمن چیزی را در لابه‌لایِ زندگی‌اش احساس می‌کند، یعنی پستی و بلندیِ زندگی، او را به اینجا می‌کشاند که می‌فهمد خدا دهنده است؛ خدا گیرنده است؛ خدا همه‌کاره است (می‌گویم چنین احساسی دارد، نمی‌گویم شهود). اگر تیری رها می‌شود، مؤمن تیر را نمی‌بیند، بلکه تیرانداز را می‌بیند. در فرهنگ قرآنی و دینی، به افراد این را یاد داده‌اند. 🔵 نگاه آسمانی ✅ مؤمن همیشه از زمین به آسمان نگاه می‌کند؛ از راهِ آسمان به زمین نگاه کند، می‌بیند که همه‌چیز از آن طرف انجام می‌شود و تقدیرات آن‌طرفی است و اینجا هیچ‌چیزی بی‌حساب نمی‌آید. ❇️ با این نگاه، اگر چیزی به مؤمن برسد، با خود می‌گوید: نکند آنچه به من داده شده است از سر خذلان باشد یا از سر امتحان. ابتدا این حالتِ خوشی است، ولی بعدها دست خدا را می‌بیند، ولو هرکسی بخواهد مانع شود. این احساسِ مؤمن خیلی خوش است که «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ»؛ وگاهی مؤمن با همین آیه‌ها خودش را به این باور می‌رساند. 🔵 قرآن زیاد بخوانید ✅ مؤمن باید در فضای قرآن نفَس بکشد. تقاضا می‌کنم، قرآن زیاد بخوانید تا تبیین‌های آسمانی در زمین را یاد بگیرید. این فرهنگ قرآنی را یاد بگیریم که هرچه به ما داده می‌شود، سر به آسمان بلند کنیم و بگوییم: «خدایا، تو این را به ما داده‌ای». هر آنچه به ما می‌رسد، اصلش را ببینیم؛ هرچه به ما می‌رسد از آن‌سو است. 🔵 پاکانْ، یارانِ حضرت حجت ✳️ ما برخی از چیزها را باور نمی‌کنیم. اینکه در آخرالزمان فتنه‌ها زیاد می‌شود و خیلی‌ها جدا می‌شوند؛ برخی می‌گویند: اینها کم آوردند و می‌جنگند؛ ولی از آسمان نگاه کنیم، چگونه است؟ واقعش این است که آن‌قدر ابتلائات زیاد می‌شود تا فقط افراد ناب برای حضرت حجت باقی بمانند. ❇️ در باب حضرت حجت، در کمال‌الدین آمده است که سه نفر دیدند امام صادق علیه‌السلام به‌شدت گریه می‌کنند. از امام علیه‌اسلام پرسیدند چرا گریه می‌کنید؟ ایشان فرمودند: برای حضرت حجت گریه می‌کنم؛ به‌خاطر اینکه جریان حضرت نوح و حضرت موسی و حضرت عیسی در حق ایشان جاری می‌شود. ✅ در جریان حضرت نوح، به او گفته شد: این دانه‌ها را بِکار و هروقت به بار رسید، ان‌شاءالله برای شما فتحی حاصل می‌شود. حضرت نوح این را به یارانش گفت. وقتی به مرحله آخر رسید، دیدند خبری نشد. بعد دوباره پیام آمد از دانه‌های باقیمانده‌ای که داری، بِکاری، می‌شود. چند بار این اتفاق افتاد. تا اینکه کم‌کم تک‌تکِ مؤمنینِ ضعیف رفتند و خالص‌ها ماندند. خدا اراده کرده بود که بعد از طوفان نوح فقط پاکان باقی بمانند. از آن طرف نگاه کنید، تسویۀ الهی است، ولی از این طرف که نگاه می‌کنید، می‌بینید که افراد کم آورده‌اند. ✅ در مورد حضرت حجت هم همین‌گونه است؛ بداءهایی در مورد قیام حضرت حجت واقع می‌شود تا یاران حضرت تسویه شوند. حتی مؤمنین انقلابیِ شدید هم کم می‌آورند، تا آن ۳۱۳ نفر و آن ۱۰۰۰۰ نفر باقی بمانند. چرا؟ چون برای تشکیل حکومت، فقط پاکان بمانند و این پاکان کل عالَم را اداره کنند. 🔵 تبیین آسمانی ✳️ این رزّاقیتِ الهی در کار مؤمن، در همۀ شئونش می‌آید. در روزی‌اش می‌آید؛ در پستی و بلندی زندگی‌اش می‌آید. مؤمن همیشه در خوف و رجاء است و همیشه این تبیین آسمانی را دارد. در بعضی از افراد، این تبیین آسمانی به القایِ قلبی تبدیل می‌شود. مؤمن احساس می‌کند که همه‌جا دستِ خدا در کار است. به مؤمن القای قلبی می‌شود. ❇️ مؤمن هم در سختی‌ها و هم در گشایش‌ها، دست خدا را می‌بیند. واقعاً اسم رزّاق به شکل حصری، کار می‌کند. «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتينُ» (ذاریات ۵۸). https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal https://eitaa.com/nasimehekmat
نسیم عرفان
بسم الله الرحمن الرحیم عرفان در وادی عمل جلسه ۳۱۷ (۲۳ آذر ۱۳۹۸) 🔴 بخش اول 🔵 اسم رزّاق ✳️ خداوند ر
عرفان در وادی عمل جلسه ۳۱۷ (۲۳ آذر ۱۳۹۸) 🔴 بخش دوم 🔵 روزیِ «مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِب» ✳️ «وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يجعَل لَّهُ مخرَجًا* وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يحتَسِبُ وَ مَن يَتَوَكل عَلىَ اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُل شىءٍ قَدْرًا» (طلاق ۲ و ۳). گاهی آن یحتسب‌های مؤمن حذف می‌شود؛ یعنی، روی آن چیزهایی که حساب می‌کند، درست از کار در نمی‌آید. 🔵 احادیثِ روزیِ «مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِب» ❇️ از امام صادق علیه‌السلام روایت شده است: «أَبَى‏ اللَّهُ‏ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا أَنْ يَجْعَلَ أَرْزَاقَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْ‏ حَيْثُ‏ لَا يَحْتَسِبُونَ». این «من حیث لایحتسب» در اینجا برای مؤمنین خاص و قوی است. ✅ در حدیث دیگری آمده است: «سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ‏ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ‏ أَرْزَاقَ‏ الْمُؤْمِنِينَ‏ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُونَ وَ ذَلِكَ أَنَّ الْعَبْدَ إِذَا لَمْ يَعْرِفْ وَجْهَ رِزْقِهِ كَثُرَ دُعَاؤُهُ»؛ برخی از این احادیث نتایج اجتماعی می‌گیرند که حکومت باید بر مؤمنین سخت بگیرد. درحالی‌که معنای این حدیث این‌گونه نیست؛ بلکه مراد از این حدیث این است که خدا مؤمنانی را که خیلی دوست دارد، برای آنها زمینه‌ای را فراهم می‌کند تا همیشه سر به آسمان داشته باشند. مؤمن هم لذت می‌برد از اینکه می‌بیند، خدا با او این‌گونه رفتار می‌کند. ❇️ برخی از بزرگان، که سرپرستی طلبه‌ها به عهدۀ آنها است، احساس مسئولیت سنگینی دارند و بر این باورند که طلبه‌هایی که زیرمجموعه‌شان هستند و مشکل معیشتی دارند، باید برای معیشت آنها کاری کرد. 🔵 عمل به وظیفه ✅ بنده‌خدایی، اولِ طلبگی به ذهنش خطور کرد که فرزندانم چند سال دیگر بزرگ می‌شوند؛ باید برایشان خانه و جهیزیه آماده کنم؛ باید برای این موضوع فکری کنم. بعد با خودش گفت: وظیفۀ من درس خواندن است. اگر بخواهم به فکر خانه و جهیزیه فرزندانم باشم، باید از درسم بزنم که با طلبگی‌ام نمی‌سازد؛ درحالی‌که، الان وظیفۀ من درس خواندن است؛ چرا از درسم بزنم. من کار خودم را ادامه می‌دهم، اگر سختی به‌نهایت رسید، وارد کار دیگر می‌شوم. من کار و وظیفۀ خودم را انجام می‌دهم، خدا بهتر از خودم، از من حمایت خواهد کرد. تو کار خودت را انجام بده، به بقیه‌اش چه کار داری! ❇️ (این تشخیص وظیفه، فقط منحصر به یک گروه خاص نیست، بلکه همه باید به وظیفۀ خود عمل کنند). کاسبِ در بازار هم باید این دیدگاه را داشته باشد. امام صادق علیه‌السلام به شخصی که می‌خواست مغازه‌اش را تعطیل کند، فرمود: تو برو مغازه‌ات را باز کن و جارو کن و آنجا بنشین؛ کار خودت را انجام بده و بقیه‌اش را به خدا واگذار کن. ✳️ «من حیث لایحتسب» خیلی شیرین است؛ چون ممکن است مؤمن تا آخرین لحظه درگیر باشد و در پایان خدا روزی‌اش را از آنجا که گمان نمی‌کند، برساند. طبق روال عادی انجام این کار شدنی نبود، ولی انجام می‌شود. خدا این‌گونه قرار می‌دهد تا بنده‌اش بیشتر به سمتش برود و بیشتر دعا کند. این (نحوه سلوک) برای زمانی است که خدا خیر بنده را می‌خواهد و بنده هم بندۀ خوشی است (و مورد عنایت است). این(نحوه سلوک) برای مؤمنینِ عادی نیست، بلکه مؤمن عادی باید کار خودش را درست کند. اگر طلبه است، باید کنار درسش کارهایی که منافات با طلبگی ندارد، انجام دهد. اما مؤمن حقیقی، راهِ رزقش باز است. ✅ امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند: حضرت موسی دنبال آتش رفت تا برای خانواده‌اش آتش مهیا کند، ولی نتیجه‌اش این شد که آنجا به او نبوت دادند؛ این یعنی، به حضرت موسی «من حیث لایحتسب» نبوت داده شده است؛ «سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ‏ كُنْ‏ لِمَا لَا تَرْجُو أَرْجَى‏ مِنْكَ لِمَا تَرْجُو فَإِنَّ مُوسَى ع ذَهَبَ لِيَقْتَبِسَ لِأَهْلِهِ نَاراً فَانْصَرَفَ إِلَيْهِمْ وَ هُوَ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ». ❇️ آنجا که نمی‌دانی و امید نداری، نسبت به آنجا که امید داری، امیدوارتر باش. ❇️ امام صادق می‌فرمایند: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع‏: كُنْ لِمَا لَا تَرْجُو أَرْجَى مِنْكَ لِمَا تَرْجُو فَإِنَّ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ ع خَرَجَ يَقْتَبِسُ لِأَهْلِهِ نَاراً فَكَلَّمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَجَعَ نَبِيّاً مُرْسَلًا وَ خَرَجَتْ مَلِكَةُ سَبَإٍ فَأَسْلَمَتْ مَع‏ سُلَيْمَانَ ع وَ خَرَجَتْ سَحَرَةُ فِرْعَوْنَ يَطْلُبُونَ الْعِزَّ لِفِرْعَوْنَ فَرَجَعُوا مُؤْمِنِينَ». ✅ ملکۀ سباء به سمت سلیمان رفت. او از ترس اینکه حکومتش از دست برود، نزد سلیمان رفت، ولی مسلمان شد؛ سَحرۀ فرعون هم رفتند تا عزت را برای فرعون بیاورند، ولی مؤمن شدند. ❇️ به آنجایی که امیدِ کمتری داری، بیشتر دل بِبند تا آنجایی که امیدواری. https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal
نسیم عرفان
عرفان در وادی عمل جلسه ۳۱۷ (۲۳ آذر ۱۳۹۸) 🔴 بخش دوم 🔵 روزیِ «مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِب» ✳️ «وَ مَن
عرفان در وادی عمل جلسه ۳۱۷ (۲۳ آذر ۱۳۹۸) 🔴 بخش سوم ✳️ این روایت، اندیشه «من حیث لایتحسب» را خیلی خوش توضیح می‌دهد. چراکه همۀ تقدیرات دست خدا است و زمانی‌که خزائن الهی باز شوند، هیچ‌کس نمی‌تواند جلویش را بگیرد. اگر خدا بخواهد چیزی را به ما برساند، از آنجایی که گمان نمی‌کنیم، آن را به ما می‌رساند. 🔵 لزومِ دنبالِ روزی رفتن و ممنوعیتِ ترک طلب ✅ هر اندیشه‌ای که در دین بیان می‌شود، در کنارش آسیب‌هایی هم ممکن است به وجود بیاید. ❇️ وقتی از روزیِ «من حیث لایحتسب» صحبت می‌شود، نباید به این نتیجه رسید که انسان نباید به دنبال روزی برود. منطق دینی، این را توضیح می‌دهد که «ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها». با اینکه خدا رزّاق است، ولی طلب روزی هم وجود دارد و باید به دنبال روزی رفت. رزّاق خدا است. ولی این به این معنی نیست که می‌شود طلب روزی را ترک کرد. بازاری باید به بازار برود و کارمند به محل کارش؛ هرکس باید سر کارِ خودش برود. چرا؟ چون «ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها». خداوند از طریق مجاری روزی می‌دهد. در کنار این مجاری عادی، مجاریِ دیگری هم وجود دارد که ما از آن بی‌خبریم. از آن طریق هم روزی‌هایی می‌رسد که «من حیث لایحتسب» است. ✳️ «عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَا فَعَلَ‏ عُمَرُ بْنُ‏ مُسْلِمٍ‏ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَقْبَلَ عَلَى الْعِبَادَةِ وَ تَرَكَ التِّجَارَةَ فَقَالَ وَيْحَهُ أَ مَا عَلِمَ أَنَّ تَارِكَ الطَّلَبِ لَا يُسْتَجَابُ لَهُ- إِنَّ قَوْماً مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ ص لَمَّا نَزَلَتْ‏ «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ»‏ أَغْلَقُوا الْأَبْوَابَ وَ أَقْبَلُوا عَلَى الْعِبَادَةِ وَ قَالُوا قَدْ كُفِينَا فَبَلَغَ ذَلِكَ النَّبِيَّ ص فَأَرْسَلَ إِلَيْهِمْ فَقَالَ مَا حَمَلَكُمْ عَلَى مَا صَنَعْتُمْ قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ تُكُفِّلَ لَنَا بِأَرْزَاقِنَا فَأَقْبَلْنَا عَلَى الْعِبَادَةِ فَقَالَ إِنَّهُ مَنْ فَعَلَ ذَلِكَ لَمْ يُسْتَجَبْ لَهُ، عَلَيْكُمْ بِالطَّلَبِ» (اصول کافی، ج۵، ص۸۴). ❇️ خداوند می‌گوید: دهانت باز باشد؛ خدا دهان باز را بدون روزی نمی‌گذارد. ✅ تو طلبت را بکن، بقیه‌اش با خدا است. آنچه خدا خوشش می‌آید، آن را راه قرار می‌دهد. از چه خوشش می‌آید؟ اینکه ما دست به کار شویم؛ نه اینکه بیکار بنشینم و بگویم، تقوا پیشه کرده‌ام! ✳️ در متن دینی از یکی از انبیا آمده است که مریض شده بودند و می‌گفتند خدا شفا می‌دهد. تو نزد طبیب برو، خدا شفا می‌دهد. یعنی، «هو الشافی» در ضمنِ شیوۀ طبیعی قرار گرفته است. 🔵 خواص و ثمرات تبلیغ ✅ بنده خودم می‌پسندم که طلبه‌ها تبلیغ بروند، چون تبلیغ این خاصیت‌ها را دارد: ۱. تلقین حقایق به خود آدم است؛ ۲. دستگیری از مردم است؛ ۳. تحقیق میدانی از حقایق دینی است؛ ۴. یک وجهی هم به صورت متعارف به طلاب می‌دهند. البته نه آن‌گونه که وجهی مشخص شود. ✳️ از این دست کارهایی که با کارهای حوزوی می‌سازد، مانند کارهای تحقیقی خوب است. تحقیق قبل از اینکه بحث وجه باشد، خودش هم خوب است. ❇️ شریعت نمی‌گوید طلبِ روزی نکن. طلب روزی هرکس به حسب وظیفه‌اش می‌باشد. ✅ گاهی هم کارهایی را بدون روزی (دستمزد) انجام دهیم. این‌جور نباشد هر کاری می‌کنیم، دنبال عوض باشیم. ✳️ «وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ» (نساء۳۲)؛ طلبِ فضلِ الهی کنید. یعنی، از ما خواسته‌اند که طلبِ روزی کنیم. ✅ خودِ کار عبادت است. ✅ طلبِ روزی عبادت است. https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal https://eitaa.com/nasimehekmat