eitaa logo
∞ نــ‌سـیـمـِ‌ـ قــ‌رآنــی ∞
302 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
707 ویدیو
25 فایل
"نو+جوانی" فصلِ "انتخاب‌های بـزرگ" است. و پیش نیـازِ انتخـاب بـزرگ؛ #خــودشنـاســے است. ...آینده را از مـســجـد بسازیم... ﴿کانال نو+جوانان مسجدالمهدی علیه‌السلام﴾ 📍شهرستان سبزوار @Hanif0313 درخدمتم
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ماجرای نمـاز شیخ ارده شـیره 🎙 📲 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@Nasimghorani40
🌻 #روایت_مقاومت ✍ روایت یک نوجوان ۱۷ ساله از شجاعت و رشادت پدر و مادر شهیدش در محضر رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران رضا و معصومه هم دوست داشتند در این دیدار باشند ... البته هستند! 🔹«مادرم مهندس کامپیوتر بود و پدرم دکترای این رشته را داشت. ضمناً پدر و مادرم علاقه خاصی به هم داشتند، آقا! حتی لحظه‌ی شهادت هم دستشون توی دست هم بود!» 🔹این جمله را مهدی هفده ساله در حالی که در نزدیک‌ترین فاصله با آقا ایستاده می‌گوید. 🔹 چطوری‌اش را مهدی برای حضرت آقا تعریف می‌کند: «پهپاد اسرائیلی در منطقه جونه آنها را شناسایی کرد و سه تا راکت به سمت ماشین آنها شلیک کرد که اصابت نکرد. پدرم زدند کنار. از ماشین پیاده شدند. دست مادرم را هم گرفتند و از ماشین پیاده کردند ولی پهپاد اونا رو دنبال کرد و الحمدلله، شکر خدا اونا رو شهید کردند!» 🔹مفاهیم عمیقی را که می‌گوید، شاید خیلی از هم سن و سال‌هایش نتوانند درک کنند: «لا یکلف الله نفسا الا وسعها... آقاجان! قطعاً اگه خدا این توانمندی رو در ما نمی‌دید، ما رو به این امتحان بزرگ مبتلا نمی‌کرد.» 🔹آقا تأیید و اضافه می‌کنند که «اجر هم می‌دهد». مهدی به جای چفیه و انگشتر از آقا می‌خواهد که برای همه رزمنده‌های لبنان دعا کند. #نحن_ابناء_المقاومة #مع_الحسین_الی_المهدی #حزب‌الله_هم_الغالبون
🎞 #آلبوم_مشهد #مشهد_مقدس۱۴۰۳ ♾ #چهارشنبه‌های_امام‌رضایی دلِ ما بسته به آن پنجره‌ی فولاد شده 🆔 @Nasimghorani40
‌°° بیچاره من که عمری در بین این بساطم چیزی نداشتم تا، چشم تو را بگیرد ••
⚽️ بعضیا ستاره فوتبال میشن 🎬 بعضیا ستاره سینما ⭐️ بعضی هم ستاره آسمون... 💖 با این ستاره‌ها می‌شود راه را پیدا کرد ... 🌱 @Nasimghorani40
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 🔸مراسم روضه هفتگی 🔹سخنران: حجت‌الاسلام 🔹روضه‌خوانی: کربلایی 📅 جمعه ۴ آبان ماه ⏰ بعد از نماز مغرب‌ و عشاء 📍انتهای‌ بلوار شهید مطهری مسجدالمهدی(عجّل‌الله‌فرجَه) @masjedalmahdi_sabzevar
🌦 دو امر مهم زمان غیبت 🌦 🎍 احمد بن اسحاق میگوید : از امام عسکری علیه السلام سوال کردم ای فرزند پیغمبر امام و خلیفه بعد از شما کیست؟؟احمد ابن اسحاق از امام عسکری سوال کردم ای فرزند پیغمبر امام و خلیفه بعد از شما کیست؟ حضرت به سرعت برخاست و به درون خانه رفت سپس بیرون آمد در حالی که کودکی که صورتش مثل ماه شب چهارده می‌درخشید و سه ساله بود بر شانه داشت فرمود : ای احمد ابن اسحاق اگر نزد خداوند و حجت های او "گرامی" نبودی این فرزند را به تو نشان نمیدادم! 👈 بخدا قسم غائب می‌شود غائب شدنی که در آن زمان از هلاکت نجات نمی یابد مگر : کسانی که ؛ خداوند آنها را بر اعتقاد به امامشان ثابت بدارد. و بر دعا کردن برای تعجیل فرجش توفیق دهد. 🔖 کمال‌الدین شیخ صدوق 📌 @Nasimghorani40
∞ نــ‌سـیـمـِ‌ـ قــ‌رآنــی ∞
🔰 #اعلام_مراسم 🔸مراسم روضه هفتگی 🔹سخنران: حجت‌الاسلام #خـــرّمـــیان 🔹روضه‌خوانی: کربلایی #میثم_ب
#گزارش_تصویری 🔶 مراسم هیات هفتگی مسجد المهدی (عجَّل‌اللّه‌فرجَه) ⏰ جمعه‌ها بعد از نماز مغرب و عشا #مسجدالمهدی_عجل‌الله‌فرجه ━━━◈❖✿❖◈━━━  @masjedalmahdi_sabzevar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌛‌ اگر کوه‌ها متزلزل شود تو تکان مخور! دندان‌هایت را به هم بفشار و جمجمه خویش را به خدا عاریت ده! قدم‌هایت را بر زمین میخکوب کن! و نگاهت به آخر لشکر دشمن باشد! چشمت را فرو گیر! و بدان! نصرت و پیروزی از سوی خداوند سبحان است! 🪶امیربیان مولا علی علیه‌السلام ☘|نسیم قرآنی|☘ @Nasimghorani40
🍂 دست‌نوشته « آرمان عزیز » در نوجوانی چند سال قبل از « شهادت » مـوضـوع : هـدف تاریخ نگارش : ۴ آبان تاریخ دستیابی به هدف: ۴ آبان ۱۴۰۱ 🪴برداشت از نوشته شهید: ۱_ تلاش برای تبدیل شدن به انسان جامع علمی فرهنگی سیاسی مذهبی ... ۲_ پیش برد اهداف اسلام و انقلاب بر طبق نظرات رهبر ۳_ تلاش برای نابودی اسرائیل با راهکار اراده و همت و پشتکار ما جوانان ۴_ تلاش شیعیان برای گسترش اسلام بدون مرز ۵_ دستیابی به توانایی در جهت نجات افراد ضد انقلاب ۶_ گسترش شیعه واقعی ۷- عاقبت بخیری خود در دنیا و آخرت یا علی 🧡 📬 کانال نسیم قرآنی @Nasimghorani40
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💥این سنت الهی است که اگر شما در برابر ظالم، خضوع کنید، او بیشتر فشار می‌آورد. 🔰 امام خمینی (رضوان‌الله‌علیه): 🔹 هرچه بیشتر ما خضوع بکنیم برای ظالم، ظالم بیشتر فشار می‌آورد. 🔹 وقتی که مهیا بشویم برای جلوگیری از ظالم، ظالم عقب می‌نشیند. هرچه زیادتر فشار بیاورید، او عقبتر می‌نشیند. یک قدم شما که عقب بنشینید، او جلو می‌آید. یک قدم شما جلو بروید، او عقب می‌رود. 🔹 این سنت الهی است، و مطلبی بود که با تجربه، خودِ شما ثابت کردید که شما وقتی قدمها را برداشتید طرف اینکه طاغوت نباید باشد، رفت از بین و تمام شد؛ بساطشان را برچیدند و رفتند». (صحیفۀ امام، ج۱۰، ص ۱۳‌۱) 🔖 @Nasimghorani40
IMG_20241025_125710.jpg
5.02M
فایل باکیفیت روایتی متفاوت از مسأله فلسطین و غصب آن سرزمین توسط صهیونیسم
🔴 برای این روزها سال ۱۳۶۸، هنوز آلمان دو تا بود و من عضوی از تیم المپیاد ریاضی ایران بودم که برای مسابقات جهانی به آلمان غربی رفتم. غِژ و غِژ چرخ پیر زنگ‌زده‌ی بلوک شرق درآمده بود و کم و بیش نهضت‌های ملی‌گرا، نژادپرست، و فاشیست در اروپا در حال سر برآوردن بودند. مردم اروپایی گیج و خسته دنبال یک وصله‌ی هویتی می‌گشتند که برهنگی ذهنیشان را بپوشاند و دو گروه بهترین مشتریان ایدیولوژی‌های فاشیستی و نژادپرستانه بودند: پیرانی که سعی می‌کردند خاطرات طلایی زمانی دور را به یاد بیاورند و نوجوانان نادان بی‌تجربه. یکی دو روز مانده به مسابقات، در التهاب شدید رقابت، با دو نفر از دوستان به پارکی در برانشوایگ رفتیم که کمی آرام بگیریم. پارک پر درخت و پر فراز و نشیب کاملا خلوت بود و ما سه نفر هیچ کس را جز خودمان آن‌جا نیافتیم. که خب چه بهتر، آرامش نیاز داشتیم و این هم آرامش. بعد از ده پانزده دقیقه قدم زدن از دور صدای فریاد شنیدیم. سه نوجوان کله طلایی سه نوجوان کله سیاه دیده بودند و فریاد می‌زدند. چیزی نگفتیم. دور بودند. اول آرام آرام نزدیک شدند، کم‌کم سرعت گرفتند، و از زمانی شروع کردند دویدن. ترسناک بود. البته هنوز زنده‌سوزی ۱۹۹۳ زولینگن رخ نداده بود، اما به هر حال خبرهایی از حمله‌های نژادپرستانه می‌شنیدیم. ما هم شروع کردیم تلاش کنیم مؤدب و متین باشیم و از آن‌ها فاصله بگیریم. من حتی سعی کردم لبخند بزنم که خب خیلی دور بودند و فایده‌ای نداشت. البته که اگر نزدیک بودند هم شاید فایده‌ای نمی‌داشت. در نهایت واقعا فاصله کم‌تر شد چاره‌ای نداشتیم جز دویدن و فرار کردن. ما که شروع کردیم بدویم فریادها و سرعت آن‌ها هم یکباره افزایش یافت. ترس و التهاب آن روز را نمی‌توان نوشت یا من بلد نیستم بنویسم. پس خودتان لطفا تصور کنید. و در میان آن ترس و التهاب (که بنا شد لطفا خودتان تصورش کنید) یک جا کم آوردیم، از نفس افتادیم، یکی ایستاد، و در حالی که نفس‌نفس می‌زد تکه چوبی را از زمین برداشت. ناگهان همه چیز عوض شد. آن‌ها هم ایستادند. به شاخه‌ی خشک توی دست رفیق ما چشم دوختند، صدایشان فرو نشست و تبدیل به غرغر شد و بعد از مدتی مسیرشان را کج کردند و رفتند. ممکن بود چنین نشود. ممکن بود سراغمان بیایند. منظورم این نیست که تا شاخه را برداری آن آدم‌خوارها راه خودشان را کج خواهند کرد. منظورم این است که برداشتن شاخه تنها راه است. اگر همچنان فرار کنی و از نفس بیفتی و از پشت بهت برسند، هیچ چیز آن‌ها را از کشتنت باز نخواهد داشت. لزومی دارد با وضع کنونی تطبیق کنم؟! ✍ کوروش علیانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁 امام صادق عليه‌السلام فرمودند: نـوجـوانـان را درياب ، كه اين گروه در پذيرش هر خوبى ، بيشتر شتاب مى كنند.