#از_شهید_بودن_تا_شهید_شدن
شب بود حوالی ساعت ۱۱ ، برای اردوی جهادی راهی کرمانشاه بود که یکی از کارگرهای شهرداری را در حال رنگ کردن جدولهای کنار خیابان دید. کارگر بدون تراشیدن رنگهای پوسته پوسته شده قبلی در حال رنگ زدن بود ، از ماشین پیاده شد و به او گفت : آقا اینطوری که شما دارید رنگ میزنید چند روز دیگه دوباره خراب میشه باید اول رنگهای قبلی را بتراشید.. مرد کارگر هم گفته بود چاره ای ندارد باید تا صبح این جدولها را رنگ کند و تنهاست..
با خودش فکر کرد : اما اینطوری بیت المال از بین میره.. وقتی حرف بیت المال بود از هیچ چیز نمیگذشت ، آستین هایش را بالا زد و خودش مشغول تراشیدن رنگهای روی جدولها و پاک کردن آنها شد کارگر شهرداری هم پشت سر او رنگ میزد و جلو می آمد. صبح بود که کار کارگر شهرداری تمام شد و رفت تا در خانه استراحت کند..کارهای او اما تمامی نداشت ظباید میرفت کرمانشاه برای اردوی جهادی..
او کسی نبود جز شهید مدافع حرم
#حاج_محمود_شفیعی
🌷تولدت مبارک قهرمان🌷
@Nasimzendgi4