18.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان واقعی بوی چرک غذا.🔺
🔹#علامه_جعفری در آخرین روزهای عمر جهت مداوا به نروژ رفته بود، یکی از دوستان پسرش؛ غلامرضا، آن دو را به شام دعوت کرد.
🔸 وقتی استاد و فرزندش سر وقت در مهمانی حاضر شدند،
علامه بوی چِرک و عفونت شدیدی را احساس کردند.
اما صاحبخانه و پسر علامه چیزی احساس نمیکردند و منکر بودند.
بالاخره علامه شام نخورده از خانه خارج شد.
💢صبح روز بعد دکتر غلامرضا جعفری فرزند استاد به دوستش زنگ زد؛
تا از بابت جریان دیشب عذرخواهی کند.
اما دوستش گفت:
«من دیروز هر چه در بازار گشتم مرغ ذبح اسلامی پیدا نکردم،
به ناچار از مرغهای معمولی استفاده کردم.
🌀از این که داشتم به شما مرغ نجس میدادم شرمنده بودم.
اما وقتی شما شام نخورده رفتید خوشحال شدم»
📚کتاب فیلسوف شرق، ص۱۵۸- ۱۶۴.
꧁꧂🏴꧁꧂🏴꧁꧂
کانال فرهنگےهنرے نسل ظهور
https://eitaa.com/Nasle_zohoor59
꧁꧂🏴꧁꧂🏴꧁꧂