#زمزمه_امام_زمان_ع
#روضه_امام_عسکری_ع
مخصوص شهادت امام حسن عسکری ع
از ما زمینیان به شما آسمان سلام
مولای دلشکسته امام زمان سلام
این روزها هزار و دو چندان شکسته ای
حالا کجای روضه بابا نشسته ای
رخت سیاه داغ پدر کرده ای تنت
قربان ریشه های نخ شال گردنت
آماده می کنی کفن و تربت و لحد
مرد سیاه پوش، خدا صبرتان دهد
گویا دوباره بی کس و بی یار وخسته ای
این روزها کنار دو بستر نشسته ای
انگار غصه دار جراحات سینه ای
گاهی به سامرایی و گاهی مدینه ای
یک بار فکر زهر و دل پر شراره ای
یک بار فکر واقعه گوشواره ای
با این که بر سرِ پدرِ دیده بسته ای
اما به یاد مادر پهلو شکسته ای
بیش از 500 مداحی و اشعار و مرثیه را در نوای مقتل در ایتا و تلگرام ببینید.
با هشتک #اربعین
کانال نوای مقتل تلگرام
https://t.me/navayemaqtal
نوای مقتل
ایتا
@Navaymagtal
9016169.mp3
16.2M
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#شهادت_امام_حسن_عسکری
🎤سید مهدی میرداماد
بیش از 500 مداحی و اشعار و مرثیه را در نوای مقتل در ایتا و تلگرام ببینید.
با هشتک #اربعین
کانال نوای مقتل تلگرام
https://t.me/navayemaqtal
نوای مقتل
ایتا
@Navaymagtal
زهر افتاده به جان جگرم مهدی جان
لرزه انداخت ز پا تا به سرم مهدی جان
به لب خشک پدر آب گوارا برسان
که من از سوز عطش شعله ورم مهدی جان
قدح آب همینکه به لبم شد نزدیک
غم لب های حسین زد شررم مهدی جان
قبل از آنی که به دل زهر اثر بگذارد
کشته از صحنه ی دیوار و درم مهدی جان
لحظه ای نیست عزیزم که تداعی نشود
وقعه ی کرب وبلا در نظرم مهدی جان
زینب و بزم یزید و لب خشکیده و چوب
خون قلبم چکد از چشم ترم مهدی جان
می درخشد رخ ماه تو بیاد آوردم
سر نورانی هجده قمرم مهدی جان
بیش از 500 مداحی و اشعار و مرثیه را در نوای مقتل در ایتا و تلگرام ببینید.
با هشتک #اربعین
کانال نوای مقتل تلگرام
https://t.me/navayemaqtal
نوای مقتل
ایتا
@Navaymagtal
8172930.mp3
8.09M
#روضه
#شهادت_امام_حسن_عسکری
🎤حاج میثم مطیعی
بیش از 500 مداحی و اشعار و مرثیه را در نوای مقتل در ایتا و تلگرام ببینید.
با هشتک #اربعین
کانال نوای مقتل تلگرام
https://t.me/navayemaqtal
نوای مقتل
ایتا
@Navaymagtal
روضه خانگی - امام حسین(ع) - 149.mp3
9.41M
🎙سرم خاک کف پای حسین است...
🔻روضه #امام_حسین(ع)
⏱ #ده_دقیقه | 08:43
👤حاج مهدی #تدینی
بیش از 500 مداحی و اشعار و مرثیه را در نوای مقتل در ایتا و تلگرام ببینید.
با هشتک #اربعین
کانال نوای مقتل تلگرام
https://t.me/navayemaqtal
نوای مقتل
ایتا
@Navaymagtal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همراه با مناجات با خدا و اهل بیت علیهم السلام ۲۱۲
مناجات زیبای "خیلی دلم گرفته" با نوای" حاج سید مجید بنی فاطمه"
بیش از 500 مداحی و اشعار و مرثیه را در نوای مقتل در ایتا و تلگرام ببینید.
با هشتک #اربعین
کانال نوای مقتل تلگرام
https://t.me/navayemaqtal
نوای مقتل
ایتا
@Navaymagtal
گوشۀ حجره فتادم، من غریبم
مهدیا برس به دادم، بیشکیبم
لحظه های آخرم بی آشنایم
من شهیدِ درد و رنج سامرایم
⚫️من غریبم
شعله ور با هر نفس گشته وجودم
زهر کینه زد شرر بر تار و پودم
کس نگشته با خبر از حال زارم
حال من پیدا ز لبهای کبودم
قلب من شد پاره پاره، کوه دردم
مهدی من کن نظاره، روی زردم
میزنم من دست و پا غربت سرایم
من شهیدِ درد و رنج سامرایم
⚫️من غریبم
یادم آمد غصه های مادرم را
داغ کوچه بشکند بال و پرم را
زخم سینه میزند آتش به جانم
میخ در آتش زده پا تا سرم را
بین کوچه مادرم خورد، تازیانه
غنچه اش نشکفته پژمرد، بینِ خانه
خون جگر از خاطرات کوچههایم
من شهیدِ درد و رنج سامرایم
⚫️من غریبم
یادِ آن صد پاره تن در کنج گودال
یادِ اشک عمهام زینب فتادم
ته گودال دست و پا زد، پیشِ زینب
سینه اش بشکسته زیرِ، سم مرکب
〰〰〰〰〰〰〰
┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈
@Navaymagtal
1. دوباره زهر جفا.mp3
10.09M
#نوحه
#امام_عسکری( علیه السلام )
#حاج_حسین_سازور🎤
دوباره زهرِ جفا
دوباره شور و نوا
یه روز بقیع و یه روز
سامره غرقِ عزا
حال و هوایِ سامره
حالِ دیگریِ ، وای وای
حضرتِ حجت
غرقِ عزای عسکریِ ،
وای وای
غُصّه برای عسکریِ
وای ... وای ... وای ...
غریب سامره
( تکرار بند اول )
دوباره تشنه لبی
دوباره تاب و تبی
دوباره چشمِ ترِ ،
خواهری و زینبی
زِگریه پُر خون شده
دو چشمِ پسری ، وای وای
به خاکِ غربت
نهاده صورت پدری ،
وای وای
کسی ندارد خبری ...
( تکرار بند اول )
این روزُ و شب ها میاد
از مدینه یک صدا
فاطمه خورده زمین
در وسطِ کوچه ها
میونِ دیوار و در
شده ناله به پا ،
وای وای
ببین که آتیش
زبونه داره همه جا ،
وای وای
تنم زیرِ دستُ و پا
وای ... وای ... وای ...
مادر مادر مادر
( تکرار بند اول )
حسن ... حسن ...
#شهادت_امام_عسکری
┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈
@Navaymagtal
1. روضه میخونی.mp3
6.24M
#نوحه_امام_حسن_عسکری
( علیه السلام )
#حاج_محمد_رضا_بذری
روضه میخونی امشب تنها
شال عزات و دیدم آقا
ناله زدم باچشمِ گریون
آجرکَ الله یابنَ الزهرا
پدرت ، گوشه ی بستر
توو جوونی شده پرپر
(شبیه مادر)3
سینه میزنم شب شهادت
صاحبِ عزا سرِت سلامت
وایِ من
از این غمهای تو
خون به دلم
از اشکای تو
بس که غریب بود
حتی خونش
تحت نظر بود ، بابای تو
سامرا دل پریشونه
شده قبرش غریبونه
(میون خونه)3
بینِ بسترش
دور از مدینه
دست و پا میزد
با زَهرِ کینه
پدرت ، گوشه ی بستر
توو جوونی شده پَرپر
(شبیه مادر)3
سینه میزنم شب شهادت
صاحبِ عزا سرِت سلامت
آب میرسونی مثل سقا
تو به لب های خشکِ بابا
حرف عطش شد
یادِت افتاد
طفلِ رباب و موج دریا
دیدی میلرزه هِی دستاش
ظرف آب میخوره به لبهاش
دیدی هِی ، میلرزه دستاش
ظرف آب میخوره به لبهاش
(غُصّه توو چشماش)3
دیگه ندیدی ، لبای خونی
نه بزمِ مِی و نه خیزرونی
سینه میزنم شب شهادت
صاحبِ عزا سرِت سلامت
#شهادت_امام_عسکری
┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈
@Navaymagtal
4. حضرت زهرا س.mp3
3.43M
قسمت چهارم :
#گریز_روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#استاد_حیدرزاده
#بیت_آیت_الله_فقیهی
۱۴ آبان ماه ۱۳۹۸
─═༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅═─
┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈
@Navaymagtal
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#روضه_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#متن_روضه_دوم
#متن_روضه_مقاتل_معتبر_چهارده_معصوم_ع
_یابن الحسن فدای تو و دیدۀ ترت
آجرك الله يا صاحب الزمان،،،امشب کجا زانوی غم بغل گرفتی،،،برای غربت امام عسکری زار زار گریه می کنی و،،،اشک میریزی،،،
یابن الحســـن فــــدای تو و دیـــــدۀ ترت
خون جای اشک می چکد از چشم اطهرت
داغ پدر خیلی سخته،،،مخصوصا برا کسی که پنج سال بیشتر نداره،،،مخصوصا،،، برای کسی که بابای مهربونی مثل امام عسکری داره،،،
_داغی نشســـته بر جگـــــر داغدار تو
_درخون نشسته است دل درد پرورت
_قربان آن امــام، که در آخرین نفس
خدایا امشب خانه امام عسکری چه خبره،،،
_قــربان آن امــام، که در آخرین نفس
_سیراب گشته است به دست مطهرت
یکی از سخت ترین لحظات برای فرزند،،، اون موقعیه که،،،بابا در بستر احتضار باشه و،،، فرزند نتونه کاری کنه،،،امام زمان آمد کنار بابا نشست،،، هی خیره خیره به صورت قشنگ بابا نگاه میکرد،،، گریه میکرد،،،یک وقت امام عسکری فرمودند،،،پسرم،،، مهدی جان،،،تشنه ام بابا،،،سریع رفتند یک ظرف آبی رو آوردند،،،
خود امام زمان،،،با دستان مبارک لحظات آخر به بابا آب دادند،،،پدر رو سیراب کردند،،،
عرضه بداریم،،،یا صاحب الزمان،،، خوب شد شما،،، لحظه آخر کنار پدر بودید،،، حضرت رو سیراب کردید،،، نگذاشتید امام عسکری،،، با لب تشنه از دنیا بره،،، اما دلها بسوزه برای اون آقایی که کربلا،،، گودال قتلگاه،،، با لب تشنه،،، سر از بدنش جدا کردند،،،
مگــر به کـــرببلا آب قیمــت جــان است
چرا نگفته کسی این حسین مهمان است
فقط همین رو بگم،،، وقتی ذوالجناح برگشت به طرف خیمه ها،،، دختر ابی عبدالله اومد کنار ذوالجناح،،، صدا ز،،، ذوالجناح،،، میدونم بابام رو به شهادت رسوندند،،، میدونم سر از بدنش جدا کردن،،، فقط بهم بگو،،، آیا بهش آب دادند یا نه،،،
یا جَوادَ اَبی هَل سُقِیَ اَبی اَم قَتَلُوهُ عَطشاناً،،،
_چـرا به تشنه لبان هیچ کس جواب نداد
_به کام تشنه شان یک دو جرعه آب
📌باز نشر مطالب با ذکر صلواتی بر محمد وال محمد
┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈
@Navaymagtal
روضه حضرت سکینه سلام الله علیها
حجت الاسلام میرزا محمدی
▪️▪️▪️▪️▪️
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَي الاَرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِناَّئِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُم
* تا دم مرگ اينو دائما هر وقت مشرف ميشي به زيارت ميگي "آقاجان نكنه اين زيارت آخرين زيارت ما باشه ..." به خدا اربعين كه اومدن آخرين زيارتشون شد" ديگه نتونستن كربلا برگردن ..." انقده كنار اين قبور مطهر ناله زدن،سه روز اونقده ضجه زدن كه امام سجاد فرمود: ديدم عمه ها و خواهرام دارن جون ميدن" دستور دادم سوار شن به سمت مدينه حركت كنيم " همه سوار شدن" اما ديدن سكينه هنوز از كنار قبر بابا جدا نشده ...."
الله اكبر ، روز يازدهمم آخرين نفري كه از گودال جدا كردن همين دختر بود ..."چي جوري جداش كردن؟؟ من از شما مي پرسم ، مگه يه بچه ي 13 ساله چقدر نيرو لازم داره كه او رو از كنار بدن بابا جدا كنن؟؟؟ اما نوشتن :*فَجتَمَعَ عِدَّةٌ مِنَ الأعراب،فجروها عن جسد ابيها ....*
به خدا نمي شه بعضي عبارات رو ترجمه كرد،اما خيلي ساده بگم،يعني اين نازدانه رو كشون كشون از كنار گودال بردن ....." اربعينم كه وقتي آخرين نفر،خواست با تربت بابا خداحافظي كنه،ديد ديگه كسي نمونده باهاش حرف بزنه رو كرد به خاك گرم كربلا،فرمود: اَلا يا كربلا نُودِعكِ جِسماً بَلا كَفَنٍ وَ غُسلٍ دَفِينا ....."
قافله رسيد به مدينه،روز جمعه بود وارد مدينه نشدن" بشير آمد وارد مدينه شدهي صدا زد "يا اَهْلَ يَثْربَ لامُقامَ لَكْمْ بِها" تو خونه هاتون ديگه نمونيد ...." چرا ؟؟؟ آخه:*قُتِلَ الْحُسَيْن فَاَدْمُعي مِدْرارٌ .....*فقط يه جلوش رو اشاره كرد" چه جوري كشتنش؟؟ اَلجِسْمُ مِنْهُ بِكَرْبَلاءمُضَرَّجٌ ، وَالرَّأسُ عَلَي الْقَناهِ يُدارُ ...."
قافله به استقبال آمدن به دنبال بشير آمدن بيرون مدينه به استقبال قافله ي ابي عبدالله ...." چي جوري وارد مدينه شدن بماند، هر كي رفت سراغ يه بانويي" زن ها اومدن نزد سكينه . همه كنار قبر پيغمبر جمع شدن ديدن دختر علي زينب سلام الله عليها ؛يه پيراهن پاره پاره،يه پيراهن غرق به خون،سوراخ سوراخ رو، رو قبر پيغمبر پهن كرد" سفره ي روضه رو پهن كرد ... ديدن ديگه نمي شه با زينب حرف زد ... اومدن سراغ سكينه ... گفتن آي بانو از كربلا تا مدينه كجا به شما بيشتر سخت گذشت؟ فرمود هيچ جا برا ما مجلس يزديد نمي شد .... سر بريده ي باباي غريبم ميان تشت ... همه مشغول لهو و لعب،خوشگذراني و مي گساري بودن،ما رو به طنابي بسته بودن......اي حسين .........
🏴#شهادت_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
🏴#روضه
🎤مداح :حجت الاسلام میرزا محمدی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
تسليت اي حجت ثاني عشر
يابن الحسن
( كسي تو سامرا به آقامون تسليت نگفتا )
تسليت اي حجت ثاني عشر
يابن الحسن
( ميدوني دل آدم كجا ميره ؟ يه مرتبه ياد گودال افتادم ، اونجاهم به يتيمان ابي عبدالله كسي تسليت نگفت ... )
زود بود از بهر تو داغ پدر
يابن الحسن
معمولا فاميلا جمع ميشن ، عمو ، دايي، عمه و ديگر بستگان ؛ نميزارن بچه يتيم كنار پيكر پدر بي تابي كنه ، اما برا امام زمان ما اين اتفاق نيفتاد ... حتي كربلا هم اينجوري نبود ... اونجا عمه ي امام زمان بچه هاي ابي عبدالله رو سرپرستي كرد ...
قلب بابَ ت
از شرار زهرِ دشمن آب شد
سوخت جسم و جانش
از پاتا به سر ، يابن الحسن
طفل بودي ، پيش چشمت
چشم بابا بسته شد 2
تو نگه كردي و او
زد بال و پر ، يابن الحسن
آخ دلم يه جايي رفت ، نگي امشب چرا داره پريشون خواني ميكنه ؟ به خدا دست من نيست ؛ دلم با اين يه بيت رفت كوچه بني هاشم
#حسين_جان
طفل بودي ، پيش چشمت
دست بابا بسته شد
تو نگه كردي و قنفذ ...
كودك 6 ساله بودي
بر پدر خواندي نماز
ريختي از چشمِ خود
خونِ جگر ، يابن الحسن
قرن ها ، فرياد زهرا مادرت
آيد به گوش
از مدينه بينِ آن ديوار و در
« يابن الحسن ... » 3
مادر؛ كاش بودم
تا علي را يار بودم
من جاي تو
بينِ در و ديوار بودم
مادر شنيدم بارها از پا فتادي
ديدي علي تنها بوَد
باز ايستادي ...
يوسف زهرا بيا
با ما بگو آخر چرا
تُربت زهراست مخفي از نظر
« يابن الحسن ... »
فرمود عقيل ، برو به اون كودكي كه تو حجره هست ، گو بياد ... اومدم ديدم يه ماه شب چهارده ،گوشه ي حجره مشغول عبادته ، آقامون حجت ابن الحسن بود ، تا پيغام رو دادم سراسيمه اومد ؛ سر بابا رو بغل گرفت ، تا امام عسكري اونو ديد ، نفرمود پسرم ، فرمود : يا سيد أَهْلَ الْبَيْتِ اسْقِنَا المَاءٍ .... يعني تشنمه، به من آب بنوشان ... اِسْقِنَا المَاءٍ ... (آخ بميرم ...) هر طوري بود نزاشت بابا لب تشنه از دنيا بره ... امام جواد هم يه كودك 6،7 ساله بود ، نزاشت باباش امام رضا تشنه لب جون بده ... اما لايوم كيومك يااباعبدالله ... حسين ... بميرم ، هر چي صدا زد : جماعت جگرم داره ميسوزه ... جي جوري آبش دادن ؟ فَلَمْ يُجِبْهُ أَحَدٌ إِلَّا بِالسُّيُوفِ ... حسين ...
┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈
@Navaymagtal
#سلام_امام_زمانم
مـا همـانیـم ڪہ از
#عشـق تـو غفلـت ڪردیـم
بـا همہ آدمیـان غیـر
#تـو خلـوت ڪردیـم
سـال هـا مے گـذرد،
#منتظـرے بـرگـردیـم
و مشخـص شـده مـاییـم ڪہ
#غیبـت ڪردیـم
┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈
@Navaymagtal
14000721-taheri-roze.mp3
2.36M
🏴#شهادت_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
🏴#روضه
🎤مداح :کربلایی حسین طاهری
🏴#شهادت_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
🏴#روضه
🎤مداح :کربلایی حسین طاهری
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
وقتی امام عصرِ ما امشب عزادار است
برپایی این روضه ها واجب ترین کار است
پیراهن و شال عزا، مولا به تن دارد
امشب تمام عرش با آقا عزادار است
بی جرم و تقصیری به زندان شد امامِ ما
یوسف به زندانی شدن آیا سزاوار است؟
زندان برای عاشقان خلوتگه خوبی است
هر روز، روزه... هر شبش دیدارِ دلدار است
ای کاش قدری معتصم شرم و حیا می کرد
اصلا که گفته او ز آقا دست بردار است؟
با زهرِ کاری، عاقبت زهر خودش را ریخت
این روضه ی زهر و جگر الحق که دشوار است
از ترسِ رسواییِ خود از این جنایت ها
در هر کجا پشت سرش گفتند: بیمار است
مردی که هر شب تا سحر غرق عبادت بود
این چند روزه تا سحر از درد، بیدار است
رنگش دگرگون می شود هر بار از دردش
پهلو به پهلو می کند، هرچند ناچار است
در این دَمِ آخر شنیدم کعبه هم می گفت:
بیچاره من که قسمتم هجرانِ از یار است
در سامرا بوی مدینه می رسد انگار
آقا به یاد محسن و خونِ به دیوار است
در بسترش هر شب سؤال از مادرش می کرد
مادر چرا پس بسترت اینقدر گلدار است؟
در جست و جوی علت آن سینه ی مجروح
حالا شده خیره به در، در فکر مسمار است
میخواست تا یک جرعه ی آبی بنوشد که
افتاد از دستش قَدح، از بس که تب دار است
#شاعر محمد جواد شیرازی
*خادم امام عسکری میگه: دیدم اون لحظه ی آخر، آقا با اشاره داره میگه، با زحمت داره میگه: یه ظرف آب برام بیار، میگه ظرف آب رو آوُردم خدمتِ آقا رسوندم، به دستِ آقام دادم، دیدم آقا ظرفِ آب رو برداشت، نزدیک دهان آوُرد، اینقدر این بدن ضعف داره، این قدر این کاسه ی آب به دندان آقا خورد دید نمیتونه آب رو بنوشه، به من فرمود: برو حجره ی بغل، یه پسرِ کوچکی میبینی در سجده است، پسرم مهدی است، صداش بزن بیاد، بگو: لحظه ی احتضار باباتِ، بیا بالا سرش، میگه: رفتم توی حجره، دیدم در سجده است، داره با خدا مناجات میکنه، صبر کردم، نماز آقا که تمام شد گفتم: آقاجان! پدرتون فرمودن بیایید، لحظه ی آخرِ...
امامِ پنچ ساله اومد، سرِ بابارو به دامن گرفت، آروم آروم، جرعه جرعه آب به دهان بابا ریخت، لحظه ی آخر از این آب نوشید امامِ عسکری، رسمِ دنیا بر اینه لحظه ی آخر پسر سَرِ پدر رو به بالین میگیره... اما میگن کربلا رسم عوض شد، دیدن ابی عبدالله داره با سَرِ زانو خودش رو میرسونه به میدون، همه با انگشت دارن حسین رو بهم نشون میدن، بالای سَرِ علی اکبر که رسید، ارباب مقاتل نوشتن:"صاحَ سَبعَ مَرّات" یعنی فریاد میزد:"وا وَلَداه!" پسرم!...
امامِ عسکری تشنه جون نداد، همین برا ما بس، اما شهید کربلا تشنه جون داد، چه خبر بود کربلا، یه نفرم دلش برا این شهید مظلوم نسوخت، اما نه یه نفر سوخت، میگه: دیدم یه صدا از گودال میاد:"اَنَاالعَطشان" یه صدای محزونی میاد: مادر تشنمه... هلال میگه: دلم سوخت برا ابی عبدالله، گفتم: من برم به دادِ حسین برسم، یه سپر داشتم آبش کردم، رفتم برم تویِ گودال، میگه: یه وقت دیدم شمر داره از تویِ گودال بیرون میاد، گفت: هلال کجا داری میری؟ گفتم: مگه نمیشنوی صدای پسرِ فاطمه رو؟ هی صدا میزنه آی جگرم داره میسوزه... گفت: هلال دیر اومدی، من سیرابش کردم، من کارش رو تمام کردم، دیدم دست و پاش داره میلرزه، گفتم: تو اینقدر سنگ دل هستی که از چیزی نمیترسی، چرا بدنت داره میلرزه، گفت: هلال! توی گودی قتلگاه فقط من بودم و حسین، اما دیدم یه صدای زنونه ای میاد، هی میگه:"بُنَیَّ!" پسرم! " قَتَلوکَ وَ مِنَ الماءِ مَنَعوکَ" حسین...
4_5812095198309648420.mp3
14.02M
🏴#شهادت_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
🏴#سبک_زمینه
🎤مداح :حاج سید مجید بنی فاطمه
🏴#شهادت_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
🏴#زمینه
🎤مداح :حاج سید مجید بنی فاطمه
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
سیدنا صاحبنا العجل
منتقم خون خدا العجل
.
سوخته داغ در سوخته
گریه کن کرببلا العجل
.
ای که نگاهت شده همرنگ خون
صبح و مساء العجل
.
آه بیا العجل
.
منجی دنیا بیا
دلخوشی ما بیا
وارث تنهایی مولا بیا
.
تاب و تب حضرت زهرا بیا
عمرم اگر سر رسید
لحظه ی آخر به تماشا بیا
.
محضرت ای بهترین
ما نرسیدیم تو اما بیا
یار غریبان بیا ؛ ای به تنم جان بیا
.
در شب تاریک و سیاه دلم
ای مه تابان بیا
.
شادی دوران به این
کلبه ی احزان بیا
.
یوسف گم گشته به کنعان بیا
آمدی از سمت خراسان بیا
.
یار تو ؛ دیده ی بیدار تو
دلبر و دلدار تو
آه شرربار تو
همدم هر جان گرفتار تو
.
آینه ی حیدر کرار تو
مرثیه خوان در و دیوار تو
.
بیا از راه اباصالح
امین الله اباصالح
پس ابری شبیه ماه اباصالح
.
کس و کارم بیا مهدی
گرفتارم بیا مهدی
بدم اما دوست دارم ؛ بیا مهدی
.
جان و دلم می رود
تا سحر سامرا
.
راهی سرداب حرم شد دلم
این دل ناقابلم در سفر سامرا
.
آه ببین جاری است
خون دل از چشم تر سامرا
.
عطر بقیع می دهد
هر گذر سامرا
.
از غم هجر امام
سوخته دگر جگر سامرا
.
قلب مرا تا حرمت می بری
آه امام حسن عسکری
.
یکه و تنهایی و بی یاوری
آه امام حسن عسکری
.
آینه ی بی کسی حیدری
آه امام حسن عسکری
.
ای که مصیبت زده ی مادری
آه امام حسن عسکری
.
تشنه لبی این نفس آخری
آه امام حسن عسکری
.
نیست در این سینه غم دیگری
آه امام حسن عسکری
.
رو به روی صحن تو در ازدحام
ای پدر صاحب ما السلام
.
غریب سامرایی تو
اسیر غصه هایی تو
.
تو این غربت
شبیه مجتبی ای تو
.
عجب بغضی چه فریادی
رو خاک حجره افتادی
.
سرت رو پای مهدی بود
که جون دادی
🏴#وفات_حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
🏴#روضه
🎤مداح :حاج مهدی رسولی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
راوی کرب و بلا دارد روایت می کند از جدایی سر و تن ها حکایت می کند شد سکینه معنی اش آرامش قلب حسین بشنو از دریا زمانی که شکایت می کند چون روایت می کند از کربلا یک روضه اش تا همیشه مجلس مارا کفایت می کند نام زیبایش برای بردن قلب حسین با رقیه با علی اصغر رقابت می کند تا رقیه می رسد محو سکینه می شود هرچه می گوید حسین،عباس اطاعت می کند آه "اَیْنَ عمِّیَ الْعباسِ" او هم نکته ای ست که خیال بچهها را آه راحت می کند درتمام راه هم بر ضرب و شتم بچهها شمر فرمان می دهد خولی اطاعت می کند #شاعر مهدی رحیمی زمستان من دختر حسین و ربابم سکینه ام اندر فراقش به فغان در مدینه ام دیدم گلان فاطمه یک یک فدا شدند سرها زپیکران شهیدان جدا شدند گفتم عمو تشنه ام، آبی رسان حرم رفت و دگرنیامد علمدارِ محترم دیدم سه شعبه تیرو گلوی برادرم در انتظار که سیراب کنندش، مادرم آه از وداع آخر بابا و دخترش گریان نشسته زار وغمین در برابرش فقط یه نفر میتونه حسین رو از بالای اسب پایین بیاره، اونم سکینه است، یه جوری پاهای اسب رو گرفته، هر چی ابی عبدالله ذوالجناح رو خواست حرکت بده، دید حرکت نمیکنه، خم شد حسین از بالایِ اسب، یهو دید نازدانه دورِ پاهایِ اسب رو بغل گرفته، بابا رو از اسب پایین آوُرد، صدا زد: بابا! " یَا اَبَتَاهُ! رُدَّنَا إلَی حَرَمِ جَدِّنِا " باباجان! مارو برگردون مدینه...* گفتم کجا می روی ای جان من مرو رحمی نما به دیده گریان من مرو آه از دمی که شیهه زد وآمد،آه آه اسبی به یال خونی وبی شاه، خیمه گاه گفتم که ذوالجناح سوارت چه کرده ای آن تشنه کام دار وندارت چه کرده ای بابای من تشنه بود،خورد آب یا که نه درآخرین دمش شده سیراب یا که نه
┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈
@Navaymagtal