#امام_جواد_علیه_السلام
#ولادت
#قصیده
هر که راهی در حریم خلوت اسرار داشت
دل برید از ماسوا، سر در کمندِ یار داشت
چند روزه نوبت هر کس به پایان میرسد
ای خوش آن رهرو که ره در خلوت اسرار داشت
در پناه همّت و در پرتو آزادگی
راه حرّیت سپرد و شیوۀ احرار داشت
من غلام همت آنم که از روزِ نخست
افتخارِ دوستی با عترتِ اطهار داشت
جان گرفت از عشق سلطان سریر ارتضا
ور گرامی داشت جان را از پی ایثار داشت
پیرو هشت و چهار آمد، نشد از واقفین
چون به قول خاتم پیغمبران اقرار داشت
مدفنِ پاکِ رضا را کعبۀ امید یافت
بر رضا و نسل پاکش التجا بسیار داشت
جز رضا عهد مودّت با کسِ دیگر نبست
جز جواد از هر چه گویی بگذر و بگذار داشت
تا جمال شاهد ما در حجاب غیب بود
ادعای صدق ما را مدعی انکار داشت
کیست این مهر جهانآرا که چون آباء خویش
جلوهها نور جمالش از در و دیوار داشت
کیست این سرو سَهی بالا کز استغنای طبع
لطف و احسان و کرم بود آنچه برگ و بار داشت
یک طرف خیر کثیر فاطمه میراث برد
یک طرف خُلق عظیم احمد مختار داشت
مظهر تقوا و قُدس و مطلع اَللهُ نور
نور علم و معرفت از حیدر کرّار داشت...
مطلع الفجر حقیقت آشکارا شد از این
لیلة القدری که مخفی ماند و بس مقدار داشت
نازپروردی که شبها تا سحر شمس الشموس
در کنار مهد نازش دیدۀ بیدار داشت...
جلوۀ حسن خدادادش تجلّی تا نمود
بُرد از آیینۀ دلها اگر زنگار داشت
خود خداوند فضیلت بود و بهر کسب فضل
در حریم قدس او «فضل بن شاذان» بار داشت
خوشهچین خرمن فیضش «ابو تمّام» هم
این حقیقت را به اِمداد سخن اِشعار داشت...
آن دلآگاهی که با ظلم و ستم پیکار کرد
دشمن از بیدانشی با او سر پیکار داشت
آزمون حضرتش را کرد دستاویز خویش
آزمونگر «پور اکثم»، تا چه در پندار داشت
شوربختی بین که کرد از تیرهرایان محفلی
قصد شوم خویش را هم مخفی از انظار داشت
بود آن دانای راز آگاه که قاضِی القُضاة
با نهاد و نیّتی ناپاک استفسار داشت
«چیست حکم آنکه مُحرم بود و قتل صید کرد»
لعل لب بگشود و در پاسخ چنین اظهار داشت:
«کشت از راه خطا، یا عمد؟ در حِلّ یا حرم؟
بنده یا مولی؟ پشیمان بود یا اصرار داشت؟
بسته بود احرام حج یا عمره؟ شب یا روز بود؟
جهل بر او چیره شد یا علم بر این کار داشت؟
خردسالی بود وین صید نخستش بود؟ یا،
سالخوردی بود و زین پروندهها بسیار داشت؟
از همه بگذشته، کوچک یا بزرگ از وحش و طیر
با کدامین صید آن صیّادِ مُحرم کار داشت؟»
چون رسید اینجا سخن «یحیی بن اکثم» شرمگین
با چنان فضل و کمال از دانشِ خود، عار داشت
«خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم
کاین همه نقش عَجَب در گردش پرگار داشت»...
بر در این روضه «رضوان» مژدۀ «طوبی لکم»،
از پی عرض ارادت عرضه با زوار داشت...
باید اینجا با کمال معرفت شد عذرخواه
هم سرشک توبه هم تسبیح و استغفار داشت
باید اینجا حلقۀ بابِ شفاعت را گرفت
سر به زیر از شرمساری، رویِ دل با یار داشت
باید اینجا چون «اباصلت» از سویدای ضمیر
گاه ذکر «یا جواد» و گاه «یا غفّار» داشت
باید اینجا چنگ زد بر دامن «أمَّن یُجیب»
منتظر بود به مضطرّ حقیقی کار داشت
گر چه ما امروز محروم آمدیم اما «شفق»
ای خوشا آنکس که فردا وعدۀ دیدار داشت
#محمدجواد_غفورزاده
#میلاد_امام_جواد
.........._________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
#ولادت
#قصیده
اى به ذكر روى تو، تسبیح گردان ماه و مهر
وى به روز و شب جمالت را ثناخوان ماه و مهر
با خیالت رو به ذكر یاجمیل آورده اند
بیش ازین در آتش حسرت مسوزان ماه و مهر
آسمان با صدهزاران دیده مى جوید تو را
رونما، تا رونما آرد به دامان ماه و مهر
در حجاب نور مستورى، ولى با این همه
با نگاهى دل ز كف دادند آسان ماه و مهر
از فروغ روى تو هفت آسمان روشن شده ست
اى رخت را روز و شب آیینه گردان ماه و مهر
چشمشان در خواب هم هرگز نبیند خواب را
در رخ تو مات و حیرانند اینسان ماه و مهر
مدّعا را با دو شاهد آسمان اثبات كرد:
از سحرخیزان و از شب زنده داران، ماه و مهر
در گذرگاه تجلّى اى فروغ لایزال
با دو جلوه از تو شد اینسان فروزان ماه و مهر
با تو رونق نیست بازار مه و خورشید را
بِهْ كه تا نگشوده بربندند دكّان ماه و مهر
رزقِ نور كهكشان ها در فروغ حسن تست
اى دو قرصِ نان تو را بر خوانِ احسان، ماه و مهر
دورباش چشم بد را نیست حاجت، تا كه هست
مجمره گردان فلك، اسپندریزان ماه و مهر
كهكشان در كهكشان گسترده طیف نور او
ذرّه اویند در گردون فراوان ماه و مهر
چون رُخش را گاه مه خوانند و، گاهى آفتاب
زین شرف ساید سر خود را به كیوان ماه و مهر
چشم من ماتِ جمال مصطفى بادا، كه هست
اندرین آیینه سرگردان و حیران، ماه و مهر
اى شبستان تجلّى از تو روشن همچو روز
وى به یمن جلوه ات این گونه رخشان ماه و مهر
كرده میلاد تو را با حضرت صادق قرین
تا خدا امشب كند با هم نمایان ماه و مهر
شایگان آورده، گنج شایگانم آرزوست
اى به چرخِ جود تو رخشان هزاران ماه و مهر
اى به درگاه جلالت چار اركان خاكبوس
هفت اختر مشعل افروز و، دو دربان: ماه و مهر
از سر «پروانه» خود سایه رحمت مگیر
هست تا در سایه مهرت خرامان ماه و مهر
#محمدعلی_مجاهدی
#حضرت_محمد_صلی_الله_علیه_وآلهوسلم
#میلاد_رسول_الله #هفده_ربیع
........................................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
#ولادت
#قصیده
جهان سرسبز و خرم گشت از میلاد پیغمبر
منور قلب عالم گشت از میلاد پیغمبر
بده ساقى مى باقى كه غرق عشرت و شادى
دل اولاد آدم گشت از میلاد پیغمبر
تعالى الله از این نعمت كز او اسباب آسایش
براى ما فراهم گشت از میلاد پیغمبر
ز لطف و رحمت ایزد ز یمن مقدم احمد
ظهور حق مسلم گشت از میلاد پیغمبر
به شام هفده ماه ربیع و سال عام الفیل
رسالت ختم خاتم گشت از میلاد پیغمبر
بشارت ده به مشتاقان كه ز امر قادر منّان
دل ما عارى از غم گشت از میلاد پیغمبر
ز ناموس قدر بشنو تو گلبانگ خطر زیرا
سر نابخردان خم گشت از میلاد پیغمبر
بناى جهل ویران شد ز یمن منجى ات تارك
جهان از علم اعلى گشت از میلاد پیغمبر
دوصد اعجاز شد ظاهر كه در عرش عُلى حیران
دوصد عیسى بن مریم گشت از میلاد پیغمبر
بشد دریاچۀ ساوه تهى از آب و برعكسش
سماوه همچنان یم گشت از میلاد پیغمبر
بشد این فارس چون شمعى، بشد آتشكده خاموش
جهان حق مجسم گشت از میلاد پیغمبر
ز یمن مقدمش منشق جِدار طاق كسرى شد
كه حیران خسرو جم گشت از میلاد پیغمبر
بناى ظلم شد ویران ولى در سایۀ ایمان
بناى عدل محكم گشت از میلاد پیغمبر
قدم در ملك هستى زد چو ختم الانبیاء احمد
مقام ما مقدم گشت از میلاد پیغمبر
نواى بانگ جاء الحق به باطل چیره شد اى دل
نظام دین منظم گشت از میلاد پیغمبر
ز حسن پرتو رویش خجل در مغرب و مشرق
مه و خورشید اعظم گشت از میلاد پیغمبر
من «ژولیده» مى گویم بگو بر دوستارانش
كه شرّ دشمنان كم گشت از میلاد پیغمبر
#ژولیده_نیشابوری
#حضرت_محمد_صلی_الله_علیه_وآلهوسلم
#میلاد_رسول_الله #هفده_ربیع
........................................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#ورودیه_شهر_قم
#مدح
#قصیده
#استاد_غلامرضا_سازگار
ای به قم آفتاب قلب جهان!
دخت موسی !سلالۀ قرآن!
عمه و دخت و خواهر سه امام!
مادر کل عالم امکان!
تو به چشم ائمه زهرایی
بعد زهرا به قدر و عزت و شان
زینب دوم بنی الزهرا
عمۀ چار حجّت یزدان
هم وجودت کریمة عترت
هم ولایت، حقیقتِ ایمان
فیض فیضیه از کرامت توست
شهر قم از تو گشته مهد امان
حرم یازده ولی خدا
حرم توست ای سپهرمکان
مدح تو ای ملیکۀ هستی
وصف تو ای یگانۀ دوران
نه توان با هزار دست نوشت
نه!توان گفت با هزار زبان
صحن تو مسجدالرسول همه
حرمِ امن توست کعبۀ جان
پدر و مادرم به قربانت
نه، همه جان عالمت قربان
کوثر کوثر رسول خدا
عصمت عصمت الله منّان
قم، جلال مدینه پیدا کرد
تا نهادی قدم به دیدۀ آن
گشت روز ورود تو در قم
روز عید کرامت و احسان
روز عید نزول رحمت ها
روز عفو و عنایت و غفران
اهل قم از برای استقبال
همه با دستهگل شدند روان
مرد و زن دور محملت گشتند
اشک شوق همه ز دیده روان
قم دل از گلشن بهشت گرفت
محملت بس که گشت گلباران
همه گفتند فاطمه در حشر
پای بنهاده ای گنهکاران
حرمت شیعیان قم، ز تو کرد
ستم اهل شام را جبران
کاش زینب به قم سفر می کرد
تا نمی دید آن همه طغیان
اهل قم کی برند مهمان را
گه به بزم شراب و گه زندان؟
جای تو بیتِ «موسی خزرج»
جای زینب به گوشۀ ویران
دور تو عالمان فقه و اصول
دور او ابن سعد و شمر و سنان
دور تو دسته های گل در دست
دور او سنگ بود و زخم زبان
#ورود_حضرت_معصومه_به_قم
........................................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#قصیده
#حضرت_معصومه
#امام_خمینی ✍
ای ازلیت به تربت تو مُخَمّر
وی ابدیّت به طلعت تو مقرّر
آیت رحمت ز جلوۀ تو هویدا
رایت قدرت در آستین تو مُضمَر
جودت همبسترا به فیض مقدس
لطفت همبالشا، به صَدرِ مُصَدّر
عصمت تو تا کشید پرتو به اجسام
عالَم اجسام گردد، عالم دیگر
جلوۀ تو نور ایزدی را مَجلی
عصمتِ تو سرّ مُختفی را مظهر
گویم واجب تو را، نه آنَتْ رتبت
خوانم ممکن تو را، ز ممکن برتر
ممکن اندر لباس واجب پیدا
واجبی اندر ردای امکان مَظهر
ممکن امّا چه ممکن، علتِ امکان
واجب، امّا شعاع خالق اکبر
ممکن امّا یگانه واسطۀ فیض
فیض به مهتر رسد و زآن پس کهتر
ممکن امّا نمودِ هستی از وی
ممکن اما ز ممکنات فزونتر
وین نه عجب زآنکه نور اوست ز زهرا
نور وی از حیدر است و او ز پیمبر
نور خدا در رسول اکرم پیدا
کرد تجلی ز وی به حیدر صفدر
وز وی تابان شده به حضرت زهرا
اینک ظاهر ز دخت موسی جعفر
این است آن نور کز مشیت «کُن» کرد
عالم، آن کو به عالم است منوّر
این است آن نور کز تجلّی قدرت
داد به دوشیزگان هستی زیور
شیطانْ عالِم شدی اگر که بدین نور
ناگفتی آدم است خاک و من آذر
آبروی ممکنات جمله از این نور
گر نَبُدی، باطل آمدند سراسر
جلوۀ این خود عَرَض نمود عَرَض را
ظِلّش بخشود، جوهریّت جوهر
عیسی مریم به پیشگاهش دربان
موسی عمران به بارگاهش چاکر
آن یک چون دیدهبان فرا شده بر دار
وین یک چون قاپقان معطّی بر در
یا که دو طفلند در حریم جلالش
از پی تکمیل نفس آمده مُضطر
آن یک انجیل را نماید از حفظ
و ین یک تورات را بخواند از بر
گر که نگفتی امام، هستم بر خلق
موسی جعفر، ولیّ حضرت داور
فاش بگفتم که این رسول خدایست
معجزهاش میبوَد همانا دختر
دختر جز فاطمه نیابد چون این
صُلب پدر را و هم مَشیمه مادر
دختر چون این دو از مَشیمۀ قدرت
نامد و ناید دگر هماره مقدّر
آن یک امواج علم را شده مبدأ
وین یک افواج حلم را شده مصدر
آن یک موجود از خطابش مَجلی
وین یک معدوم از عقابش مُستر
آن یک بر فرق انبیا شده تارک
وین یک اندر سرْ اولیا را مِغفر
آن یک در عالم جلالت «کعبه»
وین یک در مُلک کبریایی «مشعَر»
لَمْ یَلِدم بسته لب وگرنه بگفتم
دختِ خدایند این دو نور مُطهّر
آن یک کون و مکانش بسته به مَقنَع
وین یک ملک جهانش بسته به مِعجر
چادرِ آن یک، حجابِ عصمت ایزد
مِعجَر این یک، نقابِ عفت داور
آن یک بر ملک لایزالی تارک
این یک بر عرش کبریایی افسر
تابشی از لطفِ آن، بهشت مُخَلَّد
سایهای از قهر این، جحیم مُقعَّر
قطرهای از جودِ آن بِحار سماوی
رشحهای از فیض این ذخایر اغبر
آن یک خاک مدینه کرده مزیّن
صفحه قم را نموده این یک انور
خاک قم این کرده از شرافت جنّت
آب مدینه نموده آن یک کوثر
عرصه قم غیرت بهشت برین است
بلکه بهشتش یَساولی است برابر
زیبد اگر خاک قم به عرش کند فخر
شاید گر لوح را بیابد همسر
خاکی عجب خاک، آبروی خلایق
ملجأ بر مسلم و پناه به کافر
گر که شنیدندی این قصیده «هندی»
شاعر شیراز و آن ادیب سخنور
آن یک طوطی صفت همی نسرودی
ای به جلالت ز آفرینش برتر
وین یک قمری نمط هماره نگفتی
«ای که جهان از رخ تو گشته منوّر»
📚دیوان امام خمینی(ره)
..........................................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab