فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️ هنگامی که کسی را دوست میداری
او را از این محبت آگاه کن...
❣️ #امام_صادق علیهالسلام
نوید دلها 🫀🪖
رفقا مسابقه به این شکله🌱 ✔️کسی که کتاب شهید نوید و رسول رو نداره میتونه شرکت کنه❤️🔥 ✔️هر کسی که
بریم برای اعلام برندگان😍🌹
کد: ۵۶
کد: ۴۲
کد:۲
مبارکتون باشه🥳🎉برای دریافت هدیه خود به آیدی زیر پیام بدید
@motahareh_sh ❤️🔥
رفقاااااا ان شاالله مسابقه های دیگه هم در کانال برگزار میشه منتظر بمانید🎉🌱😉🎁🎊
مثل خدا باش
خوبی دیگران راچندین برابر جبران کن !
مثل خدا باش ،
با مظلومان و درمانده گان دوستی کن!
مثل خدا باش ،
عیب و زشتی دیگران را فاش نکن!
مثل خدا باش ،
در رفتار باهمه ی مردم عدالت رارعایت کن!
مثل خدا باش ،
بدون توقع و چشمداشت نیکی کن!
مثل خدا باش ،
بدی دیگران را با خوبی و محبت تلافی کن!
مثل خدا باش ،
با بزرگواری و بی نیازی از مردم زندگی کن!
مثل خدا باش ،
اشتباهات و بدی دیگران را نادیده بگیر و ببخش
مثل خدا باش ،
برای اطرافیانت دلسوزی کن.
مثل خدا باش ،
مهربان تر از همه ...!💐
#حواسمون_باشه_رفیق
#حرف_خیلی_قشنگ
نوید دلها 🫀🪖
بریم برای اعلام برندگان😍🌹 کد: ۵۶ کد: ۴۲ کد:۲ مبارکتون باشه🥳🎉برای دریافت هدیه خود به آیدی زیر پیا
برنده یکی از هدیه ها😍
خوشبخت و عاقبت بخیر بشین❤️
کد: 42
https://eitaa.com/Navid_safare
خداروشکر خوشحالید❤️🔥
نوید دلها 🫀🪖
بریم برای اعلام برندگان😍🌹 کد: ۵۶ کد: ۴۲ کد:۲ مبارکتون باشه🥳🎉برای دریافت هدیه خود به آیدی زیر پیا
برندگان یکی دیگه از هدایا🥺😍
میگه چه قشنگ بهم هدیه دادن شهید نوید🥳
https://eitaa.com/Navid_safare
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗#نگاه_خدا 💗
قسمت7
حرکت کردیم رفتیم پاتوق همیشه گیمون ،سعی میکردیم همیشه جاهایی بریم که خلوت باشه ،
- خوب حالا بگو ببینم تو هم قبول شدی؟
عاطی: معلومه که شدم حوزه علمیه جامعه الزهرا
- خیلی خوشحالم که تو هم قبول شدی
عاطی: اهوم منم ،ولی چه جوری دوریتو تحمل کنم
- مگه میخوای بری بمیری اونجا...
عاطی: لووووس
پاشو ،پاشو بریم بهشت زهرا
- هیچی باز این خانم دلش گرفت ( عاطفه هر موقع حالش خوب نبود میرفت بهشت زهرا ،گلزار شهدا ،با یه شهید دردو دل میکرد)
راه افتادم سمت بهشت زهرا ،
اول رفتیم سر خاک مامان فاطمه ،عاطفه فاتحه خوند و گفت میره گلزار شهدا
منم پیش مامان بودم
سلام مامان جونم،حتمان میدونی که قبول شدم ،ای کاش اینجا بودی و شادی توی چشماتو نگاه میکردم ،حرفام که تمام شد رفتم دم در بهشت زهرا منتظر شدم تا عاطفه بیاد...
یه ربع بعد عاطفه اومد با چشمای پف کرده و قرمز
- حاج خانم زیر پامون علف سبز شد،بیچاره اون شهید از دستت خسته شده ...
عاطی: ببخشید بریم...
عاطفه منو رسوند خونه و رفت
منم رفتم توی اتاقم لباسمو عوض کردم رفتم تو اشپز خونه که یه چیزی واسه شان درست کنم
که گوشیم زنگ خورد ،بابا رضا بود
- سلام بابا جون
بابا رضا: سلام سارا جان خوبی؟
- خیلی ممنون
بابا رضا: خواستم بگم شام درست نکن ،من غذا گرفتم دارم میام خونه
- چشم بابا جون
بابا رضا : تا ده دقیقه دیگه خونم - باشه ،خدا حافظ
( اخ جون ،غذا درست نمیکنم ).
گفتم تا بابا بیاد میزو بچینم که اومد زود شام بخوریم
ده دقیقه بعد بابا در و باز کرد
تو یه دستش دوتا پیتزا بود ،یه دستشم یه دسته گل مریم،من عاااشق گل مریم بودم
- وااایییی بابا جون دستتون درد نکنه این ماله منه
بابا رضا: تو این خونه کی عاشق گل مریمه
- من من
( داخل یه گلدون آب ریختم ،گل و گذاشتم داخلش،که بعد شام دارم میرم اتاقم ببرم همرام)
بابا رضا: سارا جان تبریک میگم که قبول شدی - شما از کجا متوجه شدین؟
بابا رضا: حاج احمد زنگ زد گفت
- بابا جون من خودمم امروز فهمیدم ،اینقدر عاطفه هولم کرده بود یادم رفت بهتون خبر بدم ببخشید
بابا رضا:اشکال نداره بابا ،خیلی خوشحال شدم شنیدم...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸