نذر کردم که اگر ڪربُبَلا قسمت شد ؛
اربعین جای ِ رقیـه به زیارت بروم . . .🥀
(دختر ڪافیه از باباش بخواد ...
باتموم رو سیاهیم باتموم شرمندگیم
ازت میخوایم ڪه پیش بابا جانت
حاجت دلِ ما ها رو بخوای)
خانم سه ساله رقیه ❤️🔥
https://eitaa.com/Navid_safare 🍂
✍️ #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_نود_چهار
💠 باور نمیکردم ابوالفضل مرا دوباره به این جوان #سُنی سوری سپرده باشد و او نمیخواست رازی که برادرم به دلش سپرده، برملا کند که به زحمت زمزمه کرد :«خودشون میدونن...»
و همین چند کلمه، زخمهای قفسه سینه و گردنش را آتش زد که چشمانش را از درد در هم کشید، لحظهای صبرکرد تا نفسش برگردد و دوباره منت حرف دلم را کشید :«شما راضی هستید؟»
💠 نمیدانست عطر شببوهای حیاط و #آرامش آن خانه رؤیای شیرین من است که به اشتیاق پاسخم نگاهش میتپید و من همه احساسم را با پرسشی پنهان کردم :«زحمتتون نمیشه؟»
برای اولین بار حس کردم با چشمانش به رویم خندید و او هم میخواست این خنده را پنهان کند که نگاهش مقابل پایم زانو زد و لحنش غرق #محبت شد :«رحمته خواهرم!»
💠 در قلبمان غوغایی شده و دیگر میترسیدیم حرفی بزنیم مبادا آهنگ احساسمان شنیده شود که تا آمدن ابوالفضل هر دو در سکوتی ساده سر به زیر انداختیم.
ابوالفضل که آمد، از اتاق بیرونش کشیدم و التماسش کردم :«چرا میخوای من برگردم اونجا؟» دلشورهاش را به شیرینی لبخندی سپرد و دیگر حال شیطنت هم برایش نمانده بود که با آرامشی ساختگی پاسخ داد :«اونجا فعلاً برات امنتره!»
#ادامه_دارد.
✍️ رمان #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_نود_پنج
💠 و خواستم دوباره اصرار کنم که هر دو دستم را گرفت و حرف آخرش را زد :«چیزی نپرس عزیزم، به وقتش همه چی رو برات میگم.» و دیگر اجازه نداد حرفی بزنم، لباس مصطفی را تنش کرد و از بیمارستان خارج شدیم.
تا رسیدن به #داریا سه بار اتومبیلش را با همکارانش عوض کرد، کل غوطه غربی #دمشق را دور زد و مسیر ۲۰ دقیقهای دمشق تا داریا را یک ساعت طول داد تا مطمئن شود کسی دنبالمان نیاید و در حیاط خانه اجازه داد از ماشین پیاده شوم.
💠 حال مادرش از دیدن وضعیت مصطفی به هم خورد و ساعتی کشید تا به کمک خوشزبانیهای ابوالفضل که به لهجه خودشان صحبت میکرد، آرامَش کنیم.
صورت مصطفی به سفیدی ماه میزد، از شدت ضعف و درد، پیشانیاش خیس عرق شده بود و نمیتوانست سر پا بایستد که تکیه به دیوار چشمانش را بست.
💠 کنار اتاقش برایش بستری آماده کردیم، داروهایش را ابوالفضل از داروخانه بیمارستان خریده و هنوز کاری مانده بود و نمیخواست من دخالت کنم که رو به مادرش خبر داد :«من خودم برای تعویض پانسمانش میام مادر!» و بلافاصله آماده رفتن شد.
همراهش از اتاق خارج شدم، پشت در حیاط دوباره دستم را گرفت که انگار دلش نمیآمد دیگر رهایم کند. با نگاه #نگرانش صورتم را در آغوش چشمانش کشید و با بیقراری تمنا کرد :«زینب جان! خیلی مواظب خودت باش، من مرتب میام بهت سر میزنم!»
💠 دلم میخواست دلیل اینهمه دلهره را برایم بگوید و او نه فقط نگران جانم که دلواپس احساسم بود و بیپرده حساب دلم را تسویه کرد :«خیلی اینجا نمیمونی، انشاءالله این دوره مأموریتم که تموم شد با خودم میبرمت #تهران!» و ظاهراً همین توصیه را با لحنی جدیتر به مصطفی هم کرده بود که روی #نجابتش پردهای از سردی کشید و دیگر نگاهم نکرد.
#ادامه_دارد
✍️ رمان #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_نود_شش
کمتر از اتاقش خارج میشد مبادا چشمانم را ببیند و حتی پس از بهبودی و رفتن به مغازه، دیگر برایم پارچهای نیاورد تا تمام روزنههای #احساسش را به روی دلم ببندد.
💠 اگر گاهی با هم روبرو میشدیم، از حرارت دیدارم صورتش مثل گل سرخ میشد، به سختی سلام میکرد و آشکارا از معرکه #عشقش میگریخت.
ابوالفضل هرازگاهی به داریا سر میزد و هر بار با وعده اتمام مأموریت و برگشتم به تهران، تار و پود دلم را میلرزاند و چشمان مصطفی را در هم میشکست و هیچکدام خبر نداشتیم این قائله به این زودیها تمام نمیشود که گره #فتنه سوریه هر روز کورتر میشد.
💠 کشتار مردم #حمص و قتل عام خانوادگی روستاهای اطراف، عادت روزانه #ارتش_آزاد شده بود تا ۶ ماه بعد که شبکه #سعودی العربیه اعلام کرد عملیات آتشفشان دمشق با هدف فتح پایتخت توسط ارتش آزاد بهزودی آغاز خواهد شد.
در فاصله ۱۰ کیلومتری دمشق، در گرمای اواخر تیرماه تنم از ترس حمله #تروریستهای ارتش آزاد میلرزید، چند روزی میشد از ابوالفضل بیخبر بودم که شب تا صبح پَرپَر زدم و همین بیقراریام یخ رفتار مصطفی را آب کرده بود که دور اتاق میچرخید و با هر کسی تماس میگرفت بلکه خبری از #دمشق بگیرد تا ساعتی بعد که خبر انفجار ساختمان امنیت ملی #سوریه کار دلم را تمام کرد.
💠 وزیر دفاع و تعدادی از مقامات سوریه کشته شدند و هنوز شوک این خبر تمام نشده، رفقای مصطفی خبر دادند نیروهای ارتش آزاد به #زینبیه رسیده و میدانستم برادرم از #مدافعان_حرم است که دیگر پیراهن صبوریام پاره شد و مقابل چشمان مصطفی و مادرش مظلومانه به گریه افتادم...
#ادامه_دارد...
خدایا 🌼
گاهی خواسته ام اجابت نمیشود
گاهی دردم پاسخ داده نمیشود
گاهی دلتنگ میشوم و تنها
مگذار گاهی
ایمانم به تو کم شود.
به من قدرت بده
که تسلیم خواسته های حکیمانه ات باشم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در کربلا بیشتر از ۳ روز نمانید ‼️
ممـــنــوع ⛔️
#اربعین |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چهار قولی که خدا بهت داده 🌱♡(:
در مسیر پیاده روی
نجف اشرف...
ان شاالله حاجت روا بشید 😍
https://eitaa.com/Navid_safare
-به قولِ حاج آقا مجتهدی:
عاشق اگر رنگی از معشوق نگیرد؛
در عشق خود صادق نیست!
ما بدون گریه بر حضرت سیدالشُهدا
نمیتوانیم زنده بمانیم...(:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کسی که مارپیچ سکوت را شکست...
🔰 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی
#شهید_آوینی 🇮🇷
🔸 دریافت نسخه با کیفیت
🆔 https://eitaa.com/Navid_safare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 وقتی امام زمان ظهور میکنند و ندای انا بقیة الله سر میدهند چه کسانی سریع خودشون رو به حضرت میرسونن؟
🎙حجتالاسلام والمسلمین استاد عالی
اللهــمعجـللـولیکالفــرج
#اربعین #امام_حسین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاری که
امام حسین ع
با زندگی خیلی هامون کرد ...
🪴✨
https://eitaa.com/Navid_safare
📌رفقایی که کربلا رفتن این متن رو خیلی خوب درک میکنن
اما توصیه میکنم همه بخونینش👌🏻☹️
اینجا عراقه
همسایه دیوار به دیوار ایران
خیلی چیزاش شبیه ایرانه؛ از آب و هوا و منابع نفت و گاز و درصد شیعه و سنیش بگیر تا قیافه و مهماننوازی مردمش.
اینجا هیچی فیلتر نیست؛ از وقتی از مرز رد میشی اینستاگرام و تلگرام و یوتویوب و خلاصه همهی اینترنت جهانی راحت بالا میان.
ولی خب برق شهری فقط دوساعت از روز وصله و خونهها مجبورن موتور برق داشته باشن و خیلی از موتورهای برق نمیتونن وایفای رو راه بندازن.
اینجا چیزی با عنوان حجاب اجباری وجود نداره و اگر تو خیابونای بغداد یا اربیل قدم بزنی، میتونی خانوم های بدون روسری رو هم ببینی.
اما انقدر کیفیت آب این کشور پایینه به پوست صدمه میزنه.
اینجا حکومت دینی نداره. اکثریت مردم مسلمونن. دینشون رو هم دارن ولی کسی اسلام رو وارد حکومت نکرده.
اما خب عوضش هیچ تشکل دانشگاهی حق نداره فعالیت عقیدتی- سیاسی کنه.
کسی هم بودجهای به این نوع فعالیتها که فکر مردم رو رشد میده اختصاص نمیده.
اینجا رابطهش با دنیا خوبه. نه تحریمی وجود داره نه برنامه هستهای و موشکیای.
بانک جهانی باهاش تبادل داره و واردات ماشین آزاده.
خیابوناش پر شده از ماشینهای خفن آمریکایی که خب البته بهخاطر نداشتن زیرساخت وخاکی بودن اکثر راهها، تو مدت کم فرسوده و خراب میشن.
ایرانی که سکولاریسم رویاش رو میبینه، قرار نیست تبدیل به سوئییس یا آلمان بشه. توی بهترین حالت مدینهی فاضلهی دغدغههای این آدما رو میشه توی عراق دید.
به گواه تاریخ کشوری که آمریکا همه کارهش بشه قرار نیست اون کشور رو آباد کنه
همونطور که گفتن:« مواظب آرزوهات باش..»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#کلیپ
👤سخنران: استاد رائفیپور
📑 «سخنرانی در مسیر پیادهروی اربعین»
💢 موضوع: ارزش نوکری امام حسین علیهالسلام
https://eitaa.com/Navid_safare ✨
تک تک این زائرا الانشون حداقل از حر زمانی که جلوی سپاه امام حسین روگرفت وضعشون خیلی بهتره...👌🏻
میدونید که شهید مدافع حرم عزیزمون
شهید نوید صفری که از قضا عین اربابشون بی سر هم شهید شدن💔
شهید اربعین هستن 🕊
https://eitaa.com/Navid_safare
یعنی به تاریخ قمری پس فردا سالگرد شهادت این شهید بزرگوار و فدایی راهه ناموس امام حسین ع هستش 😢