فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مدافعان حرم زینب کبری ✨
#یازینب
https://eitaa.com/Navid_safare
#شھیدانہ🪴
سربازامـٰامزمـان﴿عج﴾بودن
یعنیهمهجورهخودتراخرجشڪنی!
مثلشهیدحسینصحـرائی
همیشهمیگفت:
بایدصددرصدوجودترابرای
امامزمان﴿عج﴾خرجڪنیکهاو
یارنیمـهتمـامنمیپسنـدد !
همیشهسختترینڪارهارابرمیگزید!
https://eitaa.com/Navid_safare
✾͜͡
•|#تلنگــرانہ🌿|•
•|وقتے دارے
روزهاى سختے رو ميگذرونے
و متعجبے
ڪه پس خدا ڪجاست
يادت باشه استاد هميشه
موقع امتحان
سڪوت ميڪنه...|•
آقاجان،گدانمیخواهے!؟💔
دختربےوفانمیخواهے!؟💔
#امام_رضای_قلبم
• https://eitaa.com/Navid_safare
#پروفایلپسرونہ🦋
.
آبۍتَراَزآنیمڪِہبۍرَنگبِمیریم
اَزشیشِہنَبۅدیمڪِہبـٰاسَنگبِمیریمシ!••
.
https://eitaa.com/Navid_safare 🌱✨
تشنه ام...
تشنه ی لحظه ای تورا دیدن...
این تشنگی به درازا کشیده است
دیگر مرا قرار نیست...
برگرد که این عطش می کشد مرا...
امیدغریبانتنهاکجایی!؟🍃♥️
#اللهمعجلالولیکالفرج
چله#زیارت_عاشورا
به نیابت از#شهید_نوید_صفری
هدیه به#امام_حسین_(ع)
و
حاجت روایی شما بزرگواران
روز#نوزدهمین
https://eitaa.com/Navid_safare
کانال رسمی شهید نوید صفری 💚
سلام همراهان گرامی 😍❤️
لطفاً توی #لینک زیر بنویسید که از کانال راضی هستید یانه😍¿
بگید اگر نظری دارید یا انتقادی ما در خدمتیم
https://harfeto.timefriend.net/16698782289274
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹شهیدان هوایی دگر داشتند
ز غیرت دلی شعلهور داشتند
شهیدان که دل را به دریا زدند
عجب پُشت پایی به دنیا زدند
#دلتنگی_شهدایی🥀
#شهید_نوید_صفری🌷
#شهید_رسول_خلیلی🌹
May 11
#چادرانه
حجـاب یعنی زیبـایی هـای مـن بـرایِ خــدا
حجـابـــ یعنـی خــدایـا می دانـم غیرتتــــــ
به من وصفـــ نـا شدنـی ستـــ
بـه احــترام غیرتتــــ
حجـابــــ بر سر میکنـم قربهً إلــی الله…
[💔🕊]
برادر منی اما دلم خوش است که تو
مدافع حرم خواهر “ابوالفضلی"♥
#شهیدانھ🌱/ #شهیدنویدصفری🥀
چله#حدیث_کسا
به نیت#شهید_نوید_صفری
حاجت روایی:
﴿فاطمه هادیان_سحر سلطانی_شایسته فرد﴾
روز#نهم
ان شاءالله حاجت روا 🤲🏻
https://eitaa.com/Navid_safare
May 11
•.
بَرخوردِامامحُسیـن؏با'حُر'
شبیهبَـرخوردخُداستبـٰامـٰا
گنـٰاھراکہنَدیدمےگیرَد،هِـیچ!
تَحویلمـٰانهممےگیرَدعَجیـب...!
❁ ¦↫#تلنگࢪانہ
امشب از نماز مغرب
تهرانپارس،خیابان استخر،بوستان ششم غربی
مسجد جامع امام سیدالساجدین علیه السلام
پنجمین سالگرد شهادت#شهید_نوید_صفری
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💖رمان لبخند بهشتی💖
نویسنده: میم بانو
قسمت پنجم
با محبت لبخندی میزنم
+سلام عمو . خوب هستین ؟ چقدر دلم براتون تنگ شده بود
سرم را آرام میبوسد
_سلام عمو جان خوش اومدی . دل منم برات تنگ شده بود دخترم ماشالا چقدر بزرگ شدی
سر به زیر می اندازم و زیر لب ممنونی میگویم . به سمت خاله شیرین میروم . صورت گرد و زیبایش هنور هم مثل گذشته است فقط چند چروک کنار چشمش افتاده است . چشم های درشت و ابرو های مشکی رنگش تضاد جذابی را با صورت سفیدش ایجاد کرده اند . به آرامی سلام میکنم . با محبتی بیریا در آغوشم میکشد
_سلام به روی ماهت عزیزم . چقدر خانوم و زیبا شدی .
از آغوشش بیرون می آیم و گونه اش را میبوسم
+ممنونم چشماتون قشنگ میبینه . ببخشید مزاحم شدیم .
اخم تصنعی میکند
_ این حرفا چیه . شما مراحمی عزیزم .
از کودکی هم خاله شیرین را خیلی دوست داشتم و معتقد بودم مادر دوم من است . چون همیشه مهربان و خوش اخلاق بود و درست مثل بچه های خودش با من رفتار میکرد . نگاهم را از خاله شیرین میگیرم و به سوگل میدوزم . هنوز هم شبه ۹ سال پیش فقط قدش بلند شده است . نگاهی به سر تا پایش می اندازم . مانتوی سرمه ای رنگ بلندی همراه با شلوار سفید به تن کرده . روی مانتو پر است از دایره های کوچک سفید رنگی که نظر هر بیننده ای را جلب میکند . اندامش ظریف و دلفریب است . روسری حریر کاربنی رنگش صورت کشیده و گندمش اش را قاب گرفته است . چشم های درشت و مشکی و ابرو های کمانی اش او را به شدت به خاله شیرین شبه میکند . بینی قلمی و لب های کوچکش را از خانم جان به ارث برده و لب و گونه های اناری رنگش هم جذابیتش را تکمیل میکند . ابرویی بالا میاندازد و میگوید
_سلام بی معرفت ،دلم برات تنگ شده بود . نمیگی من از دوریت دق میکنم؟
لبخند دلربایی به صورتش میپاشم
+سلام خانم با معرفت . هنوز دست از شیطونی برنداشتی ؟
خنده مستانه ای میکند
_توبه اینا میگی شیطونی ؟ پس حالا کجاشو دیدی
با صدای مردانه آشنایی سر برمیگردانم
_سلام نورا خانم . خوش اومدید
〰〰〰〰〰〰
خویش را در جاده ای بی انتها گم کرده ام
بعد تو صد بار راه خانه را گم کرده ام》
حسین دهلوی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
💖رمان لبخند بهشتی 💖
نویسنده: میم بانو
قسمت ششم
با دیدن سجاد غافلگیر میشوم . به کلی او را فراموش کرده بودم . چقدر تغییر کرده است . صورت گرد و سفیدش با ته ریش و مو های مشکی اش تضاد زیبایی ایجاد کرده اند . موهایش را ساده شانه کرده و چشم های قهوه ای رنگ و فندقی شکلش درست قرینه چشم های عمو محمود است . چشم از صورتش میگیرم و به لباسش میدوزم . خط اتویش هنوانه قاچ میکند . بلیز یقه دیپلمات کرم رنگی همراه با شلوار پارچه ایه بلندی به تن دارد . قد بلند و بدن لاغر و تو پرش ابهت خاصی به او میدهد . نجیب و سربه زیر میگویم
+سلام آقا سجاد . خیلی ممنون . تو زحمت افتادید
لبخند محجوبی میزند
_اختیار دارید این حرفا چیه . اتفاقا .....
سوگل میان حرفش میپرد و با آب و تاب میگوید
_اتفاقا اصلا هم تو زحمت نیوفتادیم ، مخصوصا سجاد ! تا ۱۰ دقیقه پیش خواب بود حتی یه استکانم جابه جا نکرد
از این همه رک بودنش خنده ام میگیرد . سجاد خجالت زده خنده ای میکند و روبه سوگل میگوید
+حالا لازم نبود همه جا جار بزنی
سوگل حق به جانب میگوید
_اتفاقا لازم بود پس فردا میخای زن بگیری باید از الان یاد بگیری کار کنی .
این حرف سوگل باعث شد همه بخندند . باخنده میگویم
+حالا بس کنید بریم بشینیم همه سرپا وایسادن منتظر ما هستن .
سجاد تند تند سر تکان میدهد
_درسته بفرمایید داخل
بعد از ورود بزرگتر ها ماوارد میشنویم . نگاهم را داخل خانه میچرخانم . بجز چند تغییر جزئی تغییر دیگری نکرده است . روبه روی در ورودی بخش پذیرایی قرار دارد که دیوار هایش را کاغذ دیواری های کرم رنگی همراه با گل های ریز طلایی پوشانده اند . چند دست مبل کرم رنگ با چوب های طلایی و میز هایی همرنگ چوب ها داخل پذیرایی را پر کرده است . وسط هر مبل طرح دوشاخه گل شکلاتی و گلبهی رنگ وجود دارد . در سمت چپ کاغذ دیواری هایی استخوانی با گلهای آبی روشن جذابیت خاصی به فضا داده اند . مبل های راحتی فیروزه ای هم فضا را بزرگتر نشان میدهند . آشپزخانه کوچکشان بخش پذیرایی را از بخش نشیمن جدا کرده . سمت راست پله های مارپیچی چوبی قرار گرفته .
🌿🌸🌿
《از عبادت های حاجتمند خود شرمنده ام
گاه میبینم تو را بین دعا گم کرده ام》
حسین دهلوی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸