eitaa logo
نوید دلها 🫀🪖
3هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
62 فایل
واسه‌ی تبادل: 🆔| @motahareh_sh کانال اصلی و فرهنگی #شهیدنویدصفری اگه حاجت گرفتین یا سؤالی داشتین بپرسید💌👇🏻 🆔| @Massoumeh_sh84 🆔| @maede_sadatt 🆔| @motahareh_sh حالا‌که‌دعوتت‌کرده‌بمون!🦋
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از «با شهیدنوید تا خدا»
ارسالی یکی از بزرگواران 😍🥺🥀 ان شاءالله حاجت روا 🤲🏻 به شماهم پیشنهاد میکنم هر طور که شده کتاب شهید نوید رو بخونید خیلی تاثیر گذار هست @shahidnavidbook
شهیـد،کسےاسـت‌کہ وقتےهمہ‌بہ‌دنبـال‌روشـنایےبودند، او‌خــودش چــراغ‌هدایـت‌شـد..✨ https://eitaa.com/Navid_safare
چله به نیت حاجت روایی: ﴿الهام برهانی_زیبا رضایی﴾ روز و سوم ان شاءالله حاجت روا 🤲🏻 https://eitaa.com/Navid_safare
🌱💚🌱 که به مادرش گفت... اسلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)
30.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
-ماخشم‌کنیم‌سفره‌تان‌برچیده‌است -هی‌سربه‌سرغیرت‌مامگذارید..✌️🏼 https://eitaa.com/Navid_safare
ان‌شاءالله هرشب تاشهادت حضرت‌زهرا(س)🏴🍃 مورخ 10/6 📜🕯 《♡ختم گروهی سوره احزاب را داریم♡》🔔 به نیت حاجت روایی و تسهیل و تسریع در ازدواج همه جوانهامون 💍♥️ 🤲 📖 💍 ❌نیاز به اعلام خواندن نیست https://eitaa.com/Navid_safare 🌸
🖇 💞 ♡•به روایت همسر شهید✍🏻 در آغاز فصل عاشقی زندگی شهید هر کسی چیزی می‌گفت. یکی می‌گفت دویست سکه،🥇 و دیگری می‌گفت کم است. بزرگ مجلس گفت‌:مهریه را کی گرفته و کی داده،اما به دختر ارزش میدهد.🤷‍♂ در تمام این حرفها و چانه زنی‌های مهریه من همه حواسم به حسن بود، هر بار که صدای حضار مجلس بلند می‌شد🗣 وصدای دیگری بلندتر،حسن غمگین و غمگین‌تر می‌شد،😞 و هر لحظه ناراحتی‌اش بیشتر میشد،🥀 تا اینکه صبرش سرآمد و به پدرم گفت‌: حاج آقا اجازه می‌دهید من با فاطمه خانم🧕 چند دقیقه خصوصی صحبت کنم،🍃 وقتی به اتاق رفتیم گفت‌: کالا که نمی‌خواهم بخرم که در قبالش بخواهم یک تعداد خاصی سکه بدهم، یک پیشنهاد می‌دهم،اگر شما هم راضی باشید،😇 به حضار مجلس هم همان را می گوییم. 👌🏻 نظرت با هفت سفر عشقـ💞: قم، مشهد، سوریه، کربلا،😍 نجف، مکه، مدینه چیست؟ و هر تعداد سکه که خودت مشخص کنی...🌸 🌱 https://eitaa.com/Navid_safare 🍬
بدانید که مـرگ نیسـت ،رسـٰالت اسـت رفتن نیست، جاودانه مانـدن است، جان دادن نـیست؛ بلکه جـآن یافـتن اسـت ..!
به وقت ﴿ لبخند بهشتی﴾😍
🌸🌸🌸🌸🌸 رمان_لبخند_بهشتی نویسنده: میم بانو قسمت پنجاهم موبایل را کنار گوشش میگزارد و بعد از سکوت کوتاهی خطاب به شخص پشت تلفن میگوید _الو ، سلام . خوب گوش کن ببین چی میگم . حرف هایی که الان بهت میگم رو به هیچکس نمیگی و جلوی بقیه هم عکس العمل خاصی از خودت نشون نمیدی . دلم میخواهد بدانم با چه کسی صحبت میکند ، گوش هایم را تیز میکنم بلکه بفهمم . سجاد چند قدمی جا به جا میشود و بعد ادامه میدهد _الان آروم از باغ میای بیرون . مغازه آقا نادر رو که یادته کجا بود ؟ میای اونجا . نزدیک اونجا یه تپه هست میای پایین تپه فقط سریع بیا ، خودت یه بهونه ای جور کن که کسی شک نکنه . فکر میکنم دارد با سوگل صحبت میکند چون لحنش دستوری و خودمانی هست . برای چند ثانیه سکوت میکند . این بار به من نگاه میکند . نگاهش را از من میگیرد و دور میشود انگار میخواهد چیزی بگوید که من نفهمم ‌. نمیدانم چه میگوید اما حتم دارم هر چه که هست درباره ی من هست . سعی میکنم زیاد به این موضوع فکر نکنم . دلم میخوهد پایم را ببینم اما سجاد مدام من را نگاه میکند انگار میداند چه فکری در سرم میگذرد . اگر بفهمد میخواهم پایم را ببینم نمیگذارد . کم کم درد پایم بیشتر میشود . باید پایم را ببینم حداقل بفهمم دلیل این همه درد چیست . سرم را بر میگردانم تا سجاد را ببینم . انگار حواسش به من نیست . لبخند کوچکی میزنم و چادرم را میکشم تا از روی پایم کنار برود . سرم را آرام بالا می آورم اما چیزی نمیبینم . سعی میکنم خودم را بالا بکشم بلکه چیزی ببینم که ناگهان سردی چیزی را روی گونه ام احساس میکنم که سرم را به سمت چپ هل میدهد . صورتم را که بر میگردانم با قیافه ی درهم سجاد رو به رو میشوم . سریع چادر را روی پایم می اندازم . 🌿🌸🌿 《دل ز تن بردی و در جانی هنوز درد ها دادی و درمانی هنوز》 امیر خسرو دهلوی 🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 رمان_لبخند_بهشتی 🦋 نویسنده: میم بانو قسمت_پنجاه_یکم صورتم را که بر میگردانم با قیافه ی در هم سجاد رو به رو میشوم . سریع چادرم را روی پایم میاندازم . چطور آمد که من متوجه حضورش نشدم ؟ سجاد اخم تصنعی میکند _چرا انقدر لجبازی ؟ با حالت عاجزانه ای میگویم +پام درد میکنه . میخوام ببینم این همه درد برای چیه . ابرو بالا می اندازد _الان مثلا ببینی دردت درست میشه ؟ با کلافگی سرم را به سمت مخالف بر میگردانم و ساعدم را روی چشم هایم میگزارم . درد کم کم دارد امانم را میبرد . چند دقیقه در سکوت میگذرد . هر بار که نگاه میکنم میبینم سجاد دارد من را دید میزند . انگار میداند منتظر فرصتی هستم تا پایم را ببینم . دردم به حدی رسیده که تحملش برایم سخت شده است . ساعدم را پایین می اورم و دوباره به سجاد نگاه میکنم . برای یک لحظه به او دقت میکنم . چقدر با همیشه فرق دارد . چه کسی فرکرش را میکرد پسر نجیب و سر بزیری مثل سجاد حالا انقدر جدی و محکم شده است . آنفدر متفاوت است که نمیتوانم باور کنم این همان سجاد قبلیست . امروز به من ثابت شد که سجاد در شرایط سخت یک مرد به تمام معناست . با شنیدن صدای پا دست از کاویدن سجاد بر میدارم . به بالای تپه چشم میدوزم که سوگل را میبینم . پشت سرش شهروز دست در جیب شلوار جینش کرده و با غروز از تپه پایین می آید . با دیدن شهروز انگار سطل آب سردی روز سرم خالی کرده اند . چه میخواستم و چه شد . آمدم از دست شهروز فرار کنم بدتر گیر شهروز افتادم . سوگل با دیدن من سریع از تپه پایین می آید وکنارم مینشیند . چشم هایش نگران ، اجزای صورتم را میکاود . دستم را میگیرد و میفشارد و با نگرانی ای خواهرانه میگوید _چی شده نورا ؟ به پایم نگاه مکنم . سوگل رد نگاهم را دنبال میکند و متوجه میشود . دوباره من را نگاه میکند _خیلی درد داری ؟ +تقریبا . دردش هی داره زیاد میشه دوباره صدای پای شهروز باعث میشود سرم را بر گردانم 🌿🌸🌿 《عمری گذشت و ساختم با نداشتن ای دل چه خوب بود اگر تو را هم نداشتم 》 ناشناس 🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگه میشه نفس بزن_۲۰۲۲_۱۲_۲۲_۱۱_۳۷_۵۴_۳۸۷.mp3
17.25M
حاج امیر کرمانشاهی🎙 اگه میشه نفس بزن -------------------------------------------- اخه تکیه دستامی اخه قوت زانومی تو باهرچی بود ساختی🍃 -------------------------------------------- واسه من سخته ک مَردم🥀 -------------------------------------------- با ماها خیلی بد کردن غرورم له شد اونجا ک چادرت رو لگد کردن 💔 https://eitaa.com/Navid_safare
امام علی علیه السلام : هیچ عملی نزد خدا محبوب تر از نماز نیست..! پس هیچ کارِ دنیایی،شما را در وقت نماز به خود مشغول ندارد :) https://eitaa.com/Navid_safare ♥️🌱
******* ان شاءالله از فردا چله جدید زیارت عاشورا شروع میشه لطفاً تا شب همگی اطلاع رسانی کنید هرکس مایل به هست فقط وفقط با این ✅علامت به آیدی زیر پیام بده @motahareh_sh
صلوات خاصه حضرت زهرا به نیابت از شهید نوید صفری 🥀 🏴 https://eitaa.com/Navid_safare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مادر اسم‌ماروهم‌تولیست‌فدایی‌هات‌بزار چی‌میشه‌مگه؟🙂💔 این‌که‌ازمیون‌این‌همه‌خوب؛یه‌روسیاهی‌مثل‌من بشه‌فداییت(:
هروقت بهونه‌نگرفتی‌و‌آس‌اهل‌بیت هروقت؛اماواگرنیاوردی‌‌واس‌هیئت هروقت‌؛نمیگم‌ازته‌‌قلب؛میگم‌‌باتمام‌وجودت هیئت‌‌وتوفیق‌نوکریوخواستی خودشون‌میبرنت؛خودشون‌‌دعوتت‌میکنن خودشون‌صدات‌میکنن(:💔 خودشونبادستای‌خودشون‌لباس‌نوکریوتنت‌میکنن(:
من‌ازته‌قلبم‌خواستم تموم‌وجودم‌خواست رفتم‌پیش‌‌ش‌گفت‌‌میزارم‌بری اماقبلش‌بهم‌بگو اگه‌این‌پنج‌شب‌ونری؛چی‌میشه؟
نوید دلها 🫀🪖
من‌ازته‌قلبم‌خواستم تموم‌وجودم‌خواست رفتم‌پیش‌‌ش‌گفت‌‌میزارم‌بری اماقبلش‌بهم‌بگو اگه‌این‌پنج‌شب‌ونری
دیدزدم‌‌زیرگریه جلوهمه‌ز‌دم‌زیرگریه(: سکوت‌کردم‌تودلم‌اونمصراع‌تکرارشد که‌میگفت:توچه‌دانی‌‌معنی‌عهدبافاطمه‌را(: