eitaa logo
نوید دلها 🫀🪖
3هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
80 فایل
واسه‌ی تبادل: 🆔| @motahareh_sh کانال اصلی و فرهنگی #شهیدنویدصفری اگه حاجت گرفتین یا سؤالی داشتین بپرسید💌👇🏻 🆔| @maede_sadatt 🆔| @motahareh_sh حالا‌که‌دعوتت‌کرده‌بمون!🦋
مشاهده در ایتا
دانلود
ایده ی کردن مهمان های ویژه ی مراسم که معرکه بود😍 یادت هست! وقتی گفتم به غیر از شهید نیری و علی خلیلی و شهدای مدافع حرم بهشت زهرا،شهید سعید علیزاده راهم از دامغان حتما دعوت کن چه جوابی دادی؟؟😇 با خنده گفتی:«سعید راهش دوره،اذیت می شه!» من هم گفتم:«من دورتر از اینا رو هم دعوت کردم،شهدای گلستان اصفهان رو!» دوباره با شوخی گفتی:«شاید بلیت گیرشون نیاد اذیت میشن!» می فهمیدم چقدر از خیال اینکه شهدای مورد علاقه ی هر دو ما توی این مراسم حضور داشته باشند ذوق کرده ای. می فهمیدم زندگی بدون شهدا برایت بی معنی است. روز بعد چه عکس قشنگی برایم فرستادی!یک قاب درست کرده بودی از عکس تعداد زیادی شهید برای مراسم دعوتشان کرده بودی.زیر عکس هم برایم نوشته بودی:«تازه، بهشون گفتم به رفیقاشونم که ما نمی شناسیم خبر بدن و از طرف ما دعوت کنن.گفتم:قدم رو چشم ما بذارید و تشریف بیارید.» ﴿برشی از کتاب﴾ به روایت صفحه ۱۰۹الی۱۱۰ بقیه ی این پارت رو برید از کتاب پیدا کنید و بخونید😍🤩 https://eitaa.com/Navid_safare
🌷 حرم امام رضا که رفتیم، با برنامه ریزی سپاه بود اما ما فقط یک ساعت در حرم بودیم. آقانوید خیلی امام رضایی بود. پیکر آقانوید که به مشهد آمد، گفتند تابوتشان را ایستاده بگیرید تا سلامی به حضرت رضا علیه السلام بدهد. با خودم گفتم خوش به حالت آقانوید؛ آخرین سلام را هم با بدن بی سر به آقا دادی. حس کردم که اگر جای آقانوید بودم، می گفتم که دیدید آخر من هم فدایی مادرتان شدم؟ بعد که پیکرشان را خواستند از حرم بیرون ببرند، یک بنده خدایی گفت اگر می شود، بگذارید همسرش چند دقیقه با پیکر، ‌تنها باشد. من آن لحظه فقط به آن فکر بودم که این مراسم مثل مراسم من است، ‌نکند آقانوید غصه بخورد. گفتم: ‌من همیشه دوست داشتم در مراسمم شهدا باشند و ائمه نظر کنند. این بهترین مراسمی بود که توانستی برای من بگیری. من از تو راضی ام. فقط برای من دعا کن. یعنی شما بودید و پیکر آقانوید و امام رضا علیه السلام... همسر شهید: بله؛ آقانوید هم با چهره خندانی که روی عکس تابوتش بود، به من نگاه می کرد. بعد از آن پیکر را بردند. من یک ساعت در هتل خوابیدم و دقیقا صحنه های تشییع را دیدم که آقانوید هم کنار من بود. دستم را گرفته بود و گفت: ‌هر کاری داری بگو برایت انجام بدهم. دوست داری برایت چه کار بکنم؟ نشان داد که در همه آن لحظات کنارم بوده. 🕊 https://eitaa.com/Navid_safare 🌱