در عزای فاطمه ، عالم دگرگون میشود
حال هردلداده ای مجنون مجنون میشود
می زنم بر سر ، به دستِ قلب ِ خویش
حال دل امشب مثال لاله ی خون میشود
از زمین بانوی هستی ، پرکشد پروانه وار
از دل زهرا حسینش زار و محزون میشود
یاس مولا شد کبود و خون به دلها میکند
یاد او بر قلب مولا ، اشکٓ افزون میشود
یار مولا می رود ، بر دوش انوار خدا
در وداع با علی با نور مکنون می شود
با همان پهلوی زخمش،خنده می دارد بِیار
باز هم بر اشک یار، مقرون مقرون میشود
سوی عرش علیا و ذات الحق می رود
پاک و زیبا بوده و از نور مرهون میشود