eitaa logo
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
10.6هزار دنبال‌کننده
30.9هزار عکس
6.2هزار ویدیو
476 فایل
#روزے_یک_صفحه_با_قرآن همراه با ادعیه و دعاهای روزانه و مخصوص و حاجت روایی و #رمان های مذهبی و شهدایی #کپی_مطالب_آزاد_با_ذکر_صلوات مدیریت کانال و تبادل 👇👇 @Malake_at @Yahosin31مدیر ایتا، تلگرام، eitaa.com/zohoreshgh eitaa.com/NedayQran
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😍✋ ای بادصبا برسون به حسین«علیه‌السلام» سلآم برحسین«ع» سلآم از راه دور سلآم ای کربلآ سلآم ای نینوا سلآم ای خآمسِ آل عبا ♥️🌱 💔🥀 💚🍃 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
مداحی آنلاین - می‌باره بارون - بنی فاطمه.mp3
2.69M
🔳 🌴می‌باره بارون 🌴روی سر مجنون 🎤 👌بسیار دلنشین @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
😍✋ ◾️برگرد و به نوکر نفسی ناب بده با آمدنت جلوه به محراب بده... ◾️وقت غم ارباب شده آقا جان تو دست مرا به دستِ ارباب بده.‌‌‌‌.. 🌹 🌹 تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚 "بحق فاطمه(س) " @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صدای زنگ کاروان از دله صحرا میرسه دیگه داره به کربلا عزیز زهرا میرسه قافله سالار حسین، داره با خواهرش میاد داره صدایِ گریه یِ علی اصغرش میاد گوش بکنید داره دیگه صدای مادرش میاد الهی مادرت فدات، اینجا زمین کربلاس بعد یه چند روز پسرم، سرِ تو رویِ نیزه هاست @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
کاروان را باز گردان ای عزیز فاطمه در همین جا قلب زینب... زار و مضطر میشود 💔😭 بازگرد آقا که با دست پلید حرمله غنچه ی شش ماهه ی باغ تو پرپر میشود @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آه از آن رفتگان بی برگشت😔 پر از حسرتیم برای آخرین بارهایی که فکر نمیکردیم آخرین بار باشد..😔🕯 🌹 ست خیرات و و برای عزیزان آسمانی فراموش نشه🌹 روحشان و یادشان گرامی 🖤 🥀🍃 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
💙🍃 🍃🍁 .... ✍آیت‌الله بهجت رحمه‌الله اطرافیان و شاگردان خود را بسیار به خواندن نماز روز پنجشنبه توصیه می‌کرد و می‌فرمود: «آیت‌الله سید مرتضی کشمیری هر وقت این نماز را می‌خواند، هدیه‌اے براے او می‌رسید» چهار رڪعت (دو نماز دورکعتی) 👈💎در رکعت اول بعد از حمد ۱۱بار سورۀ توحید 👈💎در رکعت دوم بعد از حمد ۲۱بار سورۀ توحید 👈💎در رکعت سوم بعد از حمد ۳۱بار سورۀ توحید 👈💎در رکعت چهارم بعد از حمد ۴۱بار سورۀ توحید ✨بعد از سلام نماز دوم ۵۱بار سورۀ توحید و ۵۱بار «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد» را بخواند ✨ و سپس به سجده برود و ۱۰۰بار «یاالله یاالله» بگوید و هرچه می‌خواهد از خدا درخواست کند. 🌺🍃پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله خداوند متعال بر کسی که این نماز را بخواند و حاجتش را از خدا نخواهد غضب میکند🌺🍃 🍃🌸 از براے مال و ثروت ۲ رڪعت نماز و بعد "سوره یس" بخواند و این عمل را تا ۳ روز انجام دهد اکمل خواهد بود✨ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
⭕️پویش بزرگ پشتیبانی مردمی از پلیس حامی خانواده 🤝مراقب دخترانمان و دخترانتان هستیم. ✍️آنقدر دلیل منطقی و عقلانی و تجربه داریم که دیگر گول حرفهای به ظاهر قشنگشان را نخوریم. با بی حیایی، کسی پولدار نشد، مشکلی حل نشد، کسی مودب نشد. 🚔چند روزی است که پلیس با اقتدار وارد شده است که قوانین پوششی را صیانت کند. 🚫نمیگذاریم یک مشت هنجار شکن، گستاخ، هوچی گر و بی حیا و ... پلیس را منزوی کنند. 💠تا آخرین نفس، تا آخرین لحظه، تا آخرین قطره، تا آخرین درصد، تا آخرین ریال هر جا که نیاز باشد، هستیم سر عهدی که با خدا بستیم. 🔰پیام های خود را در حمایت از ورود مقتدرانه و میدانی پلیس برای برخورد با بیحیایی و برهنگی، بی بند و باری با ارسال متنی به شماره ۱۰۰۰۴۹۹۶، سامانه مردم رسی ارسال نمایید. پیام ها در کانال مردم رسی ایتا منتشر می شود. @mardomrasi 🚨این پیام را به هر که می شناسید برسانید. روبیکا، بله، اینستا، تلگرام و ... صحنه کارزار شروع شد، یا حسین✋ ▪️▪️▪️▪️ 🇮🇷 سامانه هوشمند نظارت مردمی، مردم رسی 📩 10004996 🌐 UU1.IR @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ #رمان_دختر_شینا 🌷🍃 ✫⇠ #قسمت_چهارم 🔵
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ 🌷🍃 ✫⇠ 🔵 می گفتند: «مامان! چقدر قدم را عزیز و گرامی کرده ای. چقدر پیِ دل او بالا می روی. چرا ما که بچه بودیم، با ما این طور رفتار نمی کردید؟!» با تمام توجه ای که پدر و مادرم به من داشتند، نتوانستم آن ها را راضی کنم تا به مدرسه بروم. پدرم می گفت: «مدرسه به درد دخترها نمی خورد.» معلم مدرسه مرد جوانی بود. کلاس ها هم مختلط بودند. مادرم می گفت: «همین مانده که بروی مدرسه، کنار پسرها بنشینی و مرد نامحرم به تو درس بدهد.» اما من عاشق مدرسه بودم. می دانستم پدرم طاقت گریه مرا ندارد. به همین خاطر، صبح تا شب گریه می کردم و به التماس می گفتم: «حاج آقا! تو را به خدا بگذار بروم مدرسه.» پدرم طاقت دیدن گریه ی مرا نداشت، می گفت: «باشد. تو گریه نکن، من فردا می فرستم با مادرت به مدرسه بروی.» من هم همیشه فکر می کردم پدرم راست می گوید. آن شب را با شوق و ذوق به رختخواب می رفتم. تا صبح خوابم نمی برد؛ اما همین که صبح می شد و از مادرم می خواستم مرا به مدرسه ببرد، پدرم می آمد و با هزار دوز و کلک سرم را شیره می مالید و باز وعده و وعید می داد که امروز کار داریم؛ اما فردا حتماً می رویم مدرسه. آخرش هم آرزو به دلم ماند و به مدرسه نرفتم. 💟ادامه دارد...✒️ نویسنده: 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🥀🍃🥀.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════🥀.🍃🥀.═╝
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ #رمان_دختر_شینا 🌷🍃 ✫⇠ #قسمت_پنجم 🔵
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ 🌷🍃 ✫⇠ 🔵 نه ساله شده بودم. مادرم نماز خواندن را یادم داد. ماه رمضان آن سال روزه گرفتم، روزهای اول برایم خیلی سخت بود، اما روزه گرفتن را دوست داشتم. با چه ذوق و شوقی سحرها بیدار می شدم، سحری می خوردم و روزه می گرفتم. بعد از ماه رمضان، پدرم دستم را گرفت و مرا برد به مغازه پسرعمویش که بقالی داشت. بعد از سلام و احوال پرسی گفت: «آمده ام برای دخترم جایزه بخرم. آخر، قدم امسال نه ساله شده و تمام روزه هایش را گرفته.» پسرعموی پدرم یک چادر سفید که گل های ریز و قشنگ صورتی داشت از لابه لای پارچه های ته مغازه بیرون آورد و داد به پدرم. پدرم چادر را باز کرد و آن را روی سرم انداخت. چادر درست اندازه ام بود. انگار آن را برای من دوخته بودند. از خوشحالی می خواستم پرواز کنم. پدرم خندید و گفت: «قدم جان! از امروز باید جلوی نامحرم چادر سرت کنی، باشد باباجان.» آن روز وقتی به خانه رفتم، معنی محرم و نامحرم را از مادرم پرسیدم. همین که کسی به خانه مان می آمد، می دویدم و از مادرم می پرسیدم: «این آقا محرم است یا نامحرم؟!» بعضی وقت ها مادرم از دستم کلافه می شد. به خاطر همین، هر مردی به خانه مان می آمد، می دویدم و چادرم را سر می کردم. دیگر محرم و نامحرم برایم معنی نداشت. حتی جلوی برادرهایم هم چادر سر می کردم. 💟ادامه دارد...✒️ نویسنده: 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🥀🍃🥀.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════🥀.🍃🥀.═╝
کـردن 🌺✍سید عباس کاشانی می‌فرماید: برای آشتی دادن این آیه را سه مرتبه بخواند و بر روی کسی که قهر کرده بدمد البته آشتی خواهد کرد و عذر خواهد طلبید وتمت کلمة ربک ... العلیم (سوره انعام آیه ۱۱۵) 📚خواص الآیات @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
✨دعا چون کسی باشد و خواهند که به آسانی امر دست دهد یا برای او عزیز حاصل شود سه روز متوالی روزهای سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم ( ایام البیض ) را روزه دارد و هر شب وقت خواب این آیات را بیست و یک بار با نیت خالص و توجه به خدا و معنی آن بخواند و از خداوند متعال خود را بخواهد و سپس به خواب رود . اگر در هر ماه یک بار به این دستور عمل کند مطلوب به آسانی و خوشی حاصل شود. سوره فرقان ایه74 وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا ﴿۷۴﴾ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
📗 برای 📗 📚امام زین العابدین (ع) هرگاه آیه « یا ایها الذین امنوا اتقوالله و کونوا مع الصادقین (سوره توبه، آیه 119) را تلاوت می کرد. این دعا را می خواند: «اللهم ارفعنی فی اعلی درجات هذه الندبه و اعنی بعزم الاراده». «خدایا مرا به بالاترین درجات این دعوت بالا ببرد، و با عطا کردن اراده ای استوار کمکم کن.» @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🌸نماز جهت و رسیدن به ، نزدیک سحر دو رکعت نماز به این طریق بگذارد : 1_در رکعت اول بعد از حمد هفده بار (سوره کافرون ) 2_و در رکعت دوم بعد از حمد هفده بار ( سوره قل هو الله احد) بخواند و در رکوع هر دو رکعت هفده بار (سبحان ربی العظیم و بحمده ) و در هر یک از سجده ها هفده بار (سبحان ربی الاعلی و بحمده) و بعد از سلام نماز هفده بار ( آیة الکرسی )بخواند است و از باشد 📚ختوم و اذکار ج1  @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
برای پیدا شدن (گمشده ،سرقت شده )این دعا را می خوانید یا می نویسید اللَّهُمَ‏ أَنْتَ‏ جَبَّارٌ فِي‏ السَّمَاءِ وَ جَبَّارٌ فِي الْأَرْضِ وَ مَلِكٌ فِي السَّمَاءِ وَ مَلِكٌ فِي الْأَرْضِ وَ إِلَهٌ فِي السَّمَاءِ وَ إِلَهٌ فِي الْأَرْضِ تَرُدُّ الضَّالَّةَ وَ تَهْدِي مِنَ الضَّلَالَةِ رُدَّ عَلَى فُلَانٍ ضَالَّتَهُ وَ احْفَظْهُ. بحارالانوار ج 92 ص 124 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
آدمای هوچیگر2.mp3
4.93M
🔶 قتل پسر پیغمبر با یک شایعه! 🔷 شیعیان، ما را رها کرده‌اند. 📌 برگرفته از جلسات «فرزندان حسین و جنگ روانی با یزید» @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
4_5877265653374652602.mp3
11.53M
۲۹۲ غفلت هر انسان، نتیجه‌ی موفقیت شیطان در حمله‌های طراحی شده‌ برای اوست. این حمله‌ها برای هر کس، با توجه به مختصات او تعریف می‌شود! ✘ شیطان مؤمنان و افراد قدرتمند از نظر باطنی را نیز می‌تواند به غفلت و خواب بکشاند! چگونه می‌توان این مرز را تشخیص داد؟ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
01 Az Heyvaniyat Ta Hayat _ Fasl 1 Do Rahiye Toghyan Va Etminan(1402-04-27) Moharram 1445_ Tehra.MP3
19.53M
🔈 | جلسه اول 🔰 فصل اول؛ دو راهی طغیان و اطمینان ▪️شب اول ماه محرم‌الحرام ۱۴۰۲ * چرا به سوره مبارکه فجر، سوره امام حسین علیه‌السلام می‌گویند؟ * راه هم‌ درجه شدن با امام حسین علیه‌السلام در بهشت چیست؟ * شاخصه‌های حسینی‌ شدن در فرهنگ قرآنی * رابطه‌ی انسان، طغیان، اطمینان و امتحان در سوره مبارکه فجر * بیان دقیق ماجرای کربلا در قرآن * خطرات مصادره به مطلوب نمودن ماجرای عاشورا * عاشورا از نگاه سوره مبارکه فجر * مسیرهای پیش‌رو انسان چیست؟ * چرا خدا به انسان نعمت می‌دهد؟! * ریشه‌ی طغیان مؤمنین * چگونه متوجه بشویم که به اطمینان رسیده‌ایم؟ * مسیر طغیان و اطمینان در سرنوشت انسان‌ها * حضرت مسلم علیه‌السلام؛ انسان به اطمینان‌رسیده * روضه حضرت مسلم و امام حسین علیهماالسلام ⏰ مدت زمان : ۴۷:۵۶ 📅 ۱۴۰۲/۰۴/۲۷ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 امام حسین علیه‌السلام دارن میرن بسمت کوفه، و بعضی شیعیان مشغول حجّند! ✘ شخص شما کجایی توی این قصه؟ آپارات | یوتیوب | اینستاگرام @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
※ مجموعه داستان ۱ | ماجرای کسانی که به عاشورا نرسیدند، شاید شبیه ما | روز اول | عُبَیْدُالله بْن حُرّ جُعْفی ※ عبیدالله ابتدا در کوفه ساکن بود؛ اما پس از قتل عثمان به شام نزد معاویه رفت و پس از چندی دوباره به کوفه بازگشت. او پس از شهادت امام حسین(ع)، از عدم پذیرش دعوت امام پشیمان شد. در قیام مختار ابتدا به قیام‌کنندگان پیوست؛ اما پس از مدتی از صف یاران مختار جدا شد و جزء سپاهیان مصعب بن زبیر در مقابل مختار قرار گرفت. ✘ پس از مرگ معاویه در سال ۶۰ هجری و تصمیم امام حسین(ع) برای آمدن به کوفه، عبیدالله از کوفه بیرون آمد تا با امام مواجه نشود. اما در نزدیکی کربلا با وی مواجه شد. نقل است که امام حسین(ع) وقتی به منزلگاهی به نام قصر بنی مقاتل یا به روایتی «قطقطانیه» در چند فرسخی کربلا رسید، خیمه‌ای دید و پرسید که آن از کیست؟ گفتند از آن عبیدالله بن حر جعفی. امام(ع) کسی را نزد او فرستاد، تا او را به یاری اردوی امام(ع) دعوت کند، ولی او بهانه آورد و گفت: «من از کوفه بیرون نیامدم مگر از ترس اینکه حسین(ع) به آنجا آید و من نتوانم یاریش کنم.» فرستاده امام بازگشت و پاسخ عبیدالله را به امام(ع) رساند. پس از آن امام حسین(ع) خود نیز به خیمه عبیدالله رفت و نشست و خدا را سپاس گفت، و گفت: «ای مرد، در گذشته خطا بسیار کردی و خداوند تو را به اعمالت مؤاخذه می‌کند، آیا نمی‌خواهی در این ساعت سوی او بازگردی و مرا یاری کنی تا جد من روز قیامت، نزد خدا شفیع تو باشد؟» گفت: «یابن رسول الله، اگر به یاری تو آیم، همان اول کار، پیش روی تو کشته می‌شوم، و نفس من به مرگ راضی نیست، ولی این اسب مرا بگیر، به خدا قسم تاکنون هیچ سواری با آن در طلب چیزی نرفته مگر اینکه به آن رسیده و هیچکس در طلب من نیامده مگر اینکه از او سبقت گرفته و نجات یافته‌ام.» ✘ امام (ع) از او روی برگرداند و فرمود: «نه حاجت به تو دارم و نه به اسب تو.» و سپس این آیه از سوره کهف را خواند: «و ما کنت متخذ المضلین عضدا؛ ما گمراهان را به یاری خود نمی‌طلبیم.» اما از اینجا بگریز و برو! نه با ما باش و نه بر ما! زیرا اگر کسی صدای استغاثه ما را بشنود و اجابت نکند، خداوند او را به رو در آتش جهنم می‌اندازد و هلاک می‌شود. ــــــــــــــــــ  پ. ن  : داشتم به خودم فکر می‌کردم: از روزی که فهمیدم باری بر زمین هست، که باید بروم و بلندش کنم که یقیناً جمعیتی را به امامشان می‌رساند، تا روزی که این تصمیم عملی شود، یکسال طول کشید و من مصمم بودم که عملی نشود ! یکسال من " عُبَیْدُالله بْن حُرّ جُعْفی " بودم، و این بار بزرگ، کم و بیش بر زمین ماند، تا ... امروز می‌فهمم رحم خدا را و منّت امام را، که نگفت برو، احتیاجی به تو و خودکارت ندارم! ※ چشمانش را بست و ۳۶۵ روز بعد راهم داد! @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
مجموعه داستان ۲ |ماجرای کسانی که به عاشورا نرسیدند، شاید شبیه ما | روز دوم | عبدالله بن مطیع پرده اول : ※ وقتی امام(علیه‌السّلام) به عبدالله رسید، او از امام خواست از آب چاهش نوشیده، دعایی کند تا چاه، آبدار شود. امام نیز خواسته او را اجابت کرد. آن گاه عبدالله از امام پرسید: قصد کجا را دارید؟ امام فرمود: در حال حاضر به مکه می‌روم. عبدالله گفت: خداوند برایت خیر قرار دهد. اما من نیز رای و نظری دارم که دلم میخواهد برای شما بازگو کنم. امام فرمود: نظر تو چیست؟ عبدالله گفت: پس از ورود به مکه وقتی خواستی از آنجا به شهر دیگری بروی، به کوفه نزدیک نشو، زیرا کوفه شهری شوم و محنت زاست. در کوفه پدرت کشته و برادرت تنها رها شد، و ضربه مهلکی بر او وارد شد. از مکه جدا نشو؛ زیرا شما سرور و آقای عرب هستید و به خدا قسم اگر کشته شوید خاندان شما نیز هلاک می‌شوند. پرده دوم: امام از جاده اصلی به سوی مکه متوجه شد... و در راه از کنار عبدالله بن مطیع که در ملک خود و کنار چاه آبش اقامت کرده بود، گذر کرد و در آنجا فرود آمد. عبدالله به امام حسین علیه‌السّلام گفت: ‌ای اباعبدالله؛ خدا بعد از تو آب گوارایی را برای ما ننوشانَد؛ به کجا میروی؟ امام (علیه‌السّلام) گفت: به سوی عراق، عبدالله گفت: سبحان الله چرا؟ ایشان پاسخ داد: معاویه مرده و بیش از یک بارشتر، نامه از مردم عراق برای من آمده است. عبدالله گفت: یا اباعبدالله! این کار را انجام نده، به خدا سوگند آنان حرمت پدرت را حفظ نکردند؛ در حالی که بهتر از تو بود؛ پس چگونه حرمت تو را حفظ خواهند کرد؟ به خدا سوگند اگر تو کشته شوی بعد از تو حرمتی باقی نخواهد ماند. هنگامی که امام به مکه رسید این آیه را تلاوت کرد: ولما توجه تلقاء مدین قال عسی ربی ان یهدینی سواء السبیل«و چون (موسی پس از خروج از مصر) رو به سوی مدین نهاد، گفت : باشد که پروردگارم مرا به راه راست راهنمایی کند». ـــــــــــــــــــــــ پ. ن : ※ عبدالله بن مطیع دوبار امام را در مسیر دید ! و دوبار فقط او بود که امام را نصیحت می‌کرد! گویی او امام بود و حسین علیه‌السلام مأموم. ازسویی عبدالله انگار، بالاتر از چاهِ آبش همّی نداشت! و دغدغه‌ای بالاتر از پر آب شدنش! داشتم با خودم فکر می‌کردم، آدم امام را هم که به چشم ببیند، باز از پنجره‌ی فهم خودش می‌بیند، از پنجره‌ی آرزوها و دغدغه‌هایش. دارم یکی یکی ورق می‌زنم روزهایی را که حالِ خوش دعایی دست داد و من همه چیز خواستم جز همراهیِ امام را ! همان " فمعکم معکم، لا مع غیرکم " را ! همان " فقط تو و دیگر هیچ " را! ✘ من قطعاً اگر به چشم سر هم امام را می‌دیدم، همان را می‌خواستم که پادشاهِ قلب و ذهنم بود. چقدر "عبدالله بن مطیع"هایی در درون من جریان دارد و نمی‌شناختمش! رسانه رسمی @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕