eitaa logo
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
10.9هزار دنبال‌کننده
31.2هزار عکس
6.4هزار ویدیو
477 فایل
#روزے_یک_صفحه_با_قرآن همراه با ادعیه و دعاهای روزانه و مخصوص و حاجت روایی و #رمان های مذهبی و شهدایی #کپی_مطالب_آزاد_با_ذکر_صلوات مدیریت کانال و تبادل 👇👇 @Malake_at @Yahosin31مدیر ایتا، تلگرام، eitaa.com/zohoreshgh eitaa.com/NedayQran
مشاهده در ایتا
دانلود
ای طــــنینِ گام هایت!! بهترین آوازِ عشـق صبحِ من در انتظارِ !! یک سبد لبخند توست . سلام،سلامی به گرمی لبخند شما رهبرم @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
لطافتــ دختــرانہ ام را زیر چادر مشڪے پنهان میڪنم تا مبادا به دنیاے صورتــے ام خدشہ وارد شود... آخر میدانے دنیاے صورتے دخترانہ حساس استـ . @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
✍ هرڪس این نماز را روز چهارشنبه بخواند خداوند توبه او را از هر گناهے باشد مے‌پذیرد ۴ رکعتست در هر رکعت بعد از حمد یک توحید و یک قدر💫 📚 مفاتیح الجنان نماز هدیه به امام جواد ع در روز چهارشنبه برای بر آورده شدن در روز چهارشنبه بلافاصله بعد نماز عصر بدون اینکه چیزی بگویید 2 رکعت نماز مثل نماز صبح به نیت هدیه به ( امام جواد ع ) میخوانید بعد از سلام 146 مرتبه نه یک دونه کمتر نه یک دونه بیشتر می گویید : (( ماشاءالله لاحول و لا قوة الا باالله )) العلی العظیم ندارد بعدش حاجتت را از خداوند متعال میخواهی ان شاءالله که برآورده شود. @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان #جانم_میرود 💠 قسمت ۱۸۶ آرام چشمانش را باز می ڪند ،به اطراف نگاه می اندازد تا
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان 💠 قسمت ۱۸۷ مهیا و شهین خانم از بیمارستان مرخص شده بودند،... شهین خانم به برگشتن شهاب امیدوار بود و با هر بار صدای تلفن یا آیفون به امید اینکه شهاب باشد به سمت آن پرواز میکند. اما مهیا ،عجیب امیدش را از دست داده بود،... و این گونه می پنداشت که آن ها همه باهم وارد منطقه شدند پس اگر آن ها شهید شده بودند شهاب هم همراه آن ها بوده،شهاب آنقدرخوب و باایمان است، که ماندنی نیست ، وقتی یاد آن بی قراری و شوق رفتن برای دفاع حرم حضرت زینب در چشمان شهاب می افتاد دیگر شکی بر اینکه شهاب ماندنی نیست احساس نمی کرد...کار هر روزش شده بود که به معراج شهدا برود و کنار شهدا، از نبود شهاب و از بدقولی آن ، گله کند و انقدر گریه می کرد که دیگر نایی برا راه رفتن هم نداشت!! در یکی از روز هایی که به معراج آمده بود ،آرش دوست شهاب را دیده بود که بعد از صحبت کوتاهی، گفته بود که امروز به سوریه می رود و چون شهاب نیست او قرار بود عملیات را فرماندهی کند... و آن لحظه مهیا یاد دختر ریز نقشی که در یادواره دیده بود که خودش را نامزد آرش معرفی کرده بود،افتاد،باخود زمزمه کرد؛ ــ یعنی الان او در چه حالی بود؟یعنی ممکن بود که آرش هم برنگردد و حال دخترک مثل من شود ؟ ** از تاکسی پیاده شده و وارد کوچه شود خستگی وبا احساس ضعفی که داشت راه رفتن را برایش سخت کرده بود ، همزمان که از کنار در خانه شهاب رد شد، که در باز شد و محمد آقا از در بیرون آمد، که با دیدن مهیا به سمتش رفت و بانگرانی گفت: ــ مهیا؛دخترم حالت خوبه؟رنگت چرا پریده؟؟ ــ سلام،چیزی نیست خوبم ــ داری با خودت چیکار میکنی دخترم؟امیدتو از دست نده ،به خدا توکل کن مهیا به محمد آقا خیره شد وچهره ی اورا در نظر گرفت،مگر ممکنه در یک هفته ادم آنقدر زود پسر شود ؟؟لبخند تلخی بر روی لب هایش نشاند گفت: ــ من خوبم ــ شهین حالش خوب نیست؟خیلی بی تابی میکنه؟سراغتو خیلی میگیره، میخواد ببینتت ــ نه نمیتونم ،من حالم خوب نیست نمیتونم ببینشون حالشونو بدتر میکنم ــ اما ... ــ لطفا ،من نمیتونم و دیگر اجازه ای به محمد آقا نداد سریع خداحافظی کرد و وارد خانه شد.. 👈 .... رمان ✍ نویسنده 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌻🍃🌻.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════🌻.🍃🌻.═╝
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان #جانم_میرود 💠 قسمت ۱۸۷ مهیا و شهین خانم از بیمارستان مرخص شده بودند،... شهین
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان 💠 قسمت ۱۸۸ چشمانش رابسته بود و سرش را به دیوار سرد معراج شهدا تکیه داده بود... نفس عمیقی کشید که بوی خوش گلاب، کمی از آشوب وجودش را کم کرد. امروز هم مثل ده روز قبلی هر روز به معراج آمده بود ،اینجا احساس آرامش خاصی می کرد، در این مدت از خیلی کارهایش عقب افتاده بود وکمتر کسی در این ده روز با مهیا حرف زده یا حتی او را دیده مهیا بیشتر وقت خود را در معراج سپری می کرد... و بقیه وقت را در اتاقش با عکس های دونفرهایشان می گذراند. از رفتن شهاب سه روزی گذشته بود... در این مدت نامزد آرش را چند باری در معراج دیده بود و راحت متوجه شد که از رفتن ارش چه بر سر دخترک امده. باصدای گوشیش نگاهش را به گوشی دوخت با دیدن شماره شهین خانوم، نگاهش را از گوشی گرفت و به تابوت شهید گمنام دوخت،که صدای گوشی قطع شد ،... اما بلافاصله دوباره صدای گوشی مهیا در فضای خلوت معراج پیچید ، مهیا نگران نگاهی به اسم شهین خانم نگاهی انداخت،و در دلش غوغایی افتاد ،نکند خبری از شهاب رسیده؟؟ سریع تماس را جواب داد و تا خواست سلام کند صدای گریه ی شهین خانم به گوشش رسید.... شهین خانم بین گریه هایش مدام اسم شهاب را تکرار می کرد ،مهیا دیگر مطمئن شد اتفاقی افتاده ،حتی جرات پرسیدن سوالی را نداشت می ترسید جوابی که به سوالش داده بشه اونی نباشه که او میخواهد... تماس قطع شد و مهیا با صورت اشکی شوکه در جایش خشک شده بود ،دوست نداشت چیزی را که شنیده بود باور کند ،چشمانش را محکم روی فشار داد و در دل دعا می کرد که ای کاش چشمانم را باز کنم همه ی این اتفاقات یک کابوس باشند ، اما با باز کردن چشمانش،صدای گریه هایش سکوت فضا را شکست. دستانش را به دیوار تکیه داد تا بتواند از جایش بلند شود ،باید به انجا می رفت و می فهمید چه بر سر شهابش آمده که همچین شهین خانم را بی قرار کرده بود. از معراج خارج شد صدای گوشیش را می شنید اما هیچ توجه ای به آن نکرد و برای اولین تاکسی که دید دست تکان داد 👈 .... رمان ✍ نویسنده 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌻🍃🌻.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════🌻.🍃🌻.═╝
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان #جانم_میرود 💠 قسمت ۱۸۸ چشمانش رابسته بود و سرش را به دیوار سرد معراج شهدا تک
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان 💠 قسمت ۱۸۹ تاکسی که سر کوچه ایستاد ،مهیا سریع کرایه را داد و به سمت خانه شهاب دوید و به فریاد های پیرمرد که از مهیا می خواست بقیه پولش را ببرد توجه نکرد،... در باز بود سریع وارد شد و خودش را به داخل خانه رساند. شهین خانم با دیدن مهیا به سمتش پرواز کرد ،...مهیا با دیدن چشم های سرخ شهین خانم دیگر نتوانس تحمل کند و روی زانوهایش افتاد ، شهین خانم سریه روبه رویش زانو زد مهیا با گریه روبه شهین با التماس گفت: ــ شهین جون بگو؛قسمت میده بهم بگی همه چیو،بگو چه بلایی سر شهابم اومده شهین خانم که از شدت گریه نمیتوانست حرفی بزند،... سرمهیا را در آغوش گرفت و با هق هق مهیا را همراهی کرد، بین گریه هایش بوسه هایی بر روی سر مهیا نشاند،از صمیم قلب خوشحال بود که همچین عروسی دارد،در این مدت که شهاب نبود ،خیلی دلتگش شده بود ، خودش هم نمی دانست که چرا وقتی مهیا را می دید یا او را در آغوش می گرفت آرام می گرفت و احساس می کرد که شهاب را دیده و درآغوش گرفته. مهیا از شهین خانم جدا شد و با چشمان سرخ و خیس در چشمان شهین خانم خیره شد ،و آ ام زمزمه کرد: ــ بگید چی شده؟دارم میمرم قلبم درد گرفت قسمتون میدم بگید چی شده مهیا دیگر نمی توانست تحمل کند درد زیادی را تحمل کرده بود احساس می کرد قلبش از شدت درد هر لحظه ممکن بود از کار بایستد ،و برای رهایی از این درد دوست داشت بلند جیغ بزند و از درد دوری شهاب بگوید . با صدای بلندی همراه گریه که دل هر بی رحمی را به رحم می آورد گفت : ــ دارم میمرم ،چرا درک نمیکنید از دوری شهاب دارم میمیرم ،بهم بگید چه به سر شهابم اومده شهین خانم نتوانست حرفی بزند فقط آرام گفت : ــ برو تو اتاق شهاب، اونجاست ببینش... و گریه اجازه نداد ،حرف هایش را به پایان برساند ،مهیا با خوشحالی از جا بلند شد ،... باورش نمی شد شهاب در اتاقش باشد سریع به طرف پله ها دوید و به سمت اتاق شهاب رفت... اما قبل از اینکه در را باز کند به این فکر کرد،اگه شهاب برگشته چرا شهین خانم انقدر بیقرار بود ؟ اگر آمده بود شهاب حتما با شنیدن صدایش پایین می امد ؟ مهیا قدمی برگشت و زیر لب گفت: ــ هیچ چیز طبیعی نیست مهیا چشمانش را بست و در را باز کرد اما با دیدن تابوتی که در وسط اتاق بود و شهاب با صورت بی رنگ در آن آرام خوابیده بود از حال رفت... 👈 .... رمان ✍ نویسنده 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌻🍃🌻.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════🌻.🍃🌻.═╝
🌿 🍂 👈جهت باز شدن زبان و رفع لکنت بنويسد ✍و بر گردن او آويزند ان شاءاله زبانش باز شود. 🌼🍃 ما لکم لا تنطقون اقرا باسم ربک الذي خلق خلق الانسان من علق اقرا ء و ربک الاکرم الذي علم بالقلم علم الانسان ما لم يعلم لا يتکلمون الا من اذن له الرحمن و قال صوابا انطلقنا الله الذي انطق کل شيء ففهمناها سليمان.🍃🌼 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🌺 👈 هر کس این پنج آیه را (که اسم اعظم در آن ها است) هر روز ۱۱ مرتبه بخواند برای او هر امر مهمی آسان گردد و به زودی به خویش ان شاءالله خواهد رسید . 🌸✨۱- آیة الکرسی تا  وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ 🌸✨ ۲-اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ 🌸✨ ۳-اللّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لاَ رَيْبَ فِيهِ وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ حَدِيثًا 🌸✨ ۴-اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَى 🌸✨ ۵-اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ 📚 کلم الطیب ص ۵۶ و ۵۷ - هفت شهر عشق ج ۱ ص ۱۹۶ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
📝 جهت مرد بسته 🖌اگر کسی با ایمان این دو آیه را با نیت خالص و توجه به خدا و معنی آن بنویسد به نام و نیت کسی که او را بسته باشند و آن این آیه را همراه خود داشته باشد بستگیش گشاده گردد انشاء الله تعالی 🖌آیات ۹۶ و ۹۷ سوره انعام : فَالِقُ الإِصْبَاحِ وَجَعَلَ اللَّيْلَ سَكَنًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ حُسْبَانًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُواْ بِهَا فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ 📚منبع : خواص آیات قرآن کریم ص ۵۷ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
■ گویند ابوبصیر از امام صادق (ع) درمورد ازدواج سوال کردند امام صادق (ع) به ابوبصیر می فرمایند: 👌هرگاه خواستی ازدواج كنی ابتدا دو ركعت نماز بجا بیاور سپس حمد و سپاس خداوند نما و بعد بگو 《اللهم أنی اُرید أن أتزوّج، اللهم فاقدر لی مِن النساء اعفهن فرجا، و احفظهن لی فی نفسها و فی مالی، و اوسعهن رزقا و اعظمهن بركه، و اقدر لی منها ولدا طیبا تجعله خلفا صالحا فی حیاتی و بعد موتی》 📚درمان با قرآن @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
💠هفت چیزی که "مسخره" دارد چیست؟💠 ✍ امام رضا علیه السّلام فرمود: 1⃣ کسی که با زبانش بگوید ولی در دل از گناهی که کرده پشیمان نباشد خودش را مسخره کرده 2⃣ کسی که از خدا طلب کند ولی تلاش و کوششی نداشته باشد خود را مسخره کرده 3⃣کسی که از خدا بهشت بخواهد و در انجام صبر نکند و در ترک معاصی صبر نداشته باشد خود را مسخره کرده 4⃣کسی که از آتش جهنم به خدا پناه برد ولی از دست بر ندارد خودش را مسخره کرده 5⃣آنکس که کند و از آن ترس داشته باشد ولی خود را برای مرگ آماده نکند ( یعنی اعمال خیر انجام ندهد و از گناهانش استغفار نکند) خودش را مسخره کرده 6⃣ کسی که را یاد کند و مشتاق دیدار او باشد ولی در گناهان اصرار ورزد خود را مسخره کرده 7⃣ کسی که بدون از خدا طلب عفو و بخشش کند، خودش را مسخره کرده است. @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چگونه شبیه صلی‌الله علیه شویم؟ 🎙 📺 اَلٰا بِـذِڪْرِٱݪلّٰـهِ تَـطْـمَـئِـنُّ ٱلْـقُـلُـوبُ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 . ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| کسی که جایگاه ایران را در جهان نمی‌شناسد، فرد بی‌بصیرتی است که نه «زمان‌شناسی» می‌داند و نه «دشمن‌شناسی» ! ☄️ حتی اگر دانشمندِ علوم اسلامی باشد! منبع : استغاثه @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| کسی که توان درک «تغییرِ وضعیت اضطراری جهان»، و «ورودِ آن به تمدن جدید» را در این روزها ندارد، به «سلامت قلب» خود شک کند! @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
کَران و کورانِ آخرالزمان.mp3
11.87M
🚫 در دنیا اتفاقات مهمی در حال وقوع است! چرا عدّه‌ای اصلاً توان ادراک آنرا ندارند؟ انگار نه می‌بینند، و نه می‌شنوند! منبع : استغاثه @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
✨ساعت ۸ به وقت امام هشتم✨ دوباره این طلوع رو شونهٔ توئه خورشید مثل من دیوونهٔ توئه شبیه قایقی زدم به ساحلت دوباره ساحلت..ضریحِ خوشگلت صدای حاجتا پیچیده تو حرم چشام ابریه یه کاری کن نرم چقد غریب نواز..چقدر محشری همون دم حرم دلارو میبری تموم جاده‌ها مسافر تواَن چه عشقی میکنن که زائر تواَن دوباره اشک من همون دم حرم زمین که میخورم هوایی توام میون جمعیت میون زائرا صدات میزم سلام امام رضا سلام عشق من..سلام دلخوشی تو آخرش منو از عشق می‌کُشی 😍✋ اللهّمَ صَلّ عَلے عَلے بنْ موسَے الرّضا المرتَضے الامامِ التّقے النّقے و حُجّّتڪَ عَلے مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثرے الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ ڪثیرَةً تامَةً زاڪیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَـہ ڪافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلے اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِڪَ ع👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/132 💌💌💌💌💌💌💌 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
😍✋ 🍂تا كجا فاصله افتاد ميان من و تو چند فرسنگ جدايست مكان من و تو... 🍂كاشكی خير نبيند دلش آتش گيرد بانی اين همه دوریِ ميان من و تو... 🍂چند سال است قنوت من‌و‌تو يكسان است آيه های فرج روی زبان من و تو... 🍂نقطه مشترك ماست همين هم خوبست اشك سرخی كه مسيحای نشان من و توست... 🍂باز هم جمعه شد و نبض زمان بالا رفت مثل اين ثانيه ها و ضربان من و تو... 🌹 🌹 تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚 "بحق فاطمه(س) " @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
آنقدر که از ماه زمین فاصله دارد از محضرتان دورم و قلبم گِله دارد عشق تو مرا گوشه نشین کرده به هر جا آواره ی روی تو مگر حوصله دارد برسفره ی اِطعام شما چشم به راهم لطفی به گدایت که امید صِله دارد عج 🥀 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
1_10418995165-AudioConverter.mp3
4.35M
بهترین روش به امام عصر عجل الله جهت حاجتروایی چیست ؟ عج ✨اللّهمَ‌عَجِلْ‌لِوَلِیِڪ‌الفَـ♡ــࢪَج✨------------------------------------- @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این هر شب تکرار می‌شود یک فاتحه و سه توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (علیه السلام) و حضرت نرجس خاتون (سلام الله علیها) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (ارواحنا فداه) ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیه الله فی ارضه به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد ...: 🌼🍀🌼قرار هر شبمان یک ختم قرآن👇🏻 ( 3سوره توحید) به نیت سلامتی وتعجیل در فرج مولایمان صاحب الزمان عج 🌼🍀 💚دائم سوره قل‌هو الله‌احد را بخوانید و ثوابش را هدیه کنید به 💔این کار عمر شما را با برکت می‌کند و 💔 مورد توجه خاص حضرت قرار می‌گیرید• رحمه الله علیه⚘ ❤️✨هروقت‌میری‌رختخوابٺ یه‌سلامۍ‌هم‌به‌امام‌زمانٺ‌بده ۵دقیقه‌باهاش‌‌حرف‌بزن چه‌میشودیه‌شبی‌به‌یاد‌کسی‌باشیم‌که هرشب‌به‌یادمان‌هست... 🌺سلامتی عج و تعجیل در ظهورش 🌺
اون‌موقعی‌که‌زمین‌وزمان‌وخواسته‌های شدیدِنفست،دست‌به‌دست‌هم‌میدن‌که‌تو معصیت‌کنی‌ولی‌ازنگاهِ‌اوشرم‌میکنی‌و گناه‌نمیکنی‌؛میتونی‌ادعاکنی‌هم‌ دوستش‌داری‌وهم‌منتظرشی عج 🌼