#سلام_امام_زمانم 😍✋
کوچه پس کوچهی این شهر دگر ایمن نیست
از سر و وضع خیابان نگرانم به خدا
هرکه را مینگری دین خودش را دارد!
آه ای مجری قرآن نگرانم به خدا
#امام_زمان عج
#العجلمولایغریبم
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج #صلوات
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚
"بحق فاطمه(س) "
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
💌/رهبرانہ/ 💌
خوشــتر
از نقشــِ
تــ💚ــو
در عالمـ،
تصویـر
نبـــود😍
#صبحتون_بخیر_آقای_من 🌷
#جانم_فدای_رهبر
#رهبرانه
#لبیک_یا_خامنه_ای
#سلام_حضرت_آقا
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
•••
|بارِ چادࢪت 😻
رویِ ستون فقراتِ گلِ یاس
ماندگار شد ..🌿
واین شد کھ بوے یاس گرفت
چادر زهراییات 😌💚|
#بانوۍزينبے💕
#ریحانه #حجاب
#چادر #عفاف
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🌷 #6_روز تا #عید_بزرگ_غدیر😍
🌸عمری است که دم به دم علی می گویم
✨در حال نشاط و غم، علی می گویم
🌸یک عمر علی گفتم و ان شاءالله
✨تا آخر عمر هم، علی می گویم
#أشهد_ان_علیا_ولےالله❤️
#حیدر_ڪرار 🌺🌟
#اسدالله_غالب 🌺🌟
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼🌼🌼
🗓امروز 30 تیر 1403
🌷 #6_روز تا #عید_بزرگ_غدیر😍
دلم با #یاعلے هر بار جانے تازه مےگیرد
ڪتاب عشق با نام علے شیرازه مےگیرد
مڹ از #الیوم_اڪملت_لڪم اینگونہ فهمیدم
خدا با مهر او دین مرا اندازه مےگیرد
#أشهد_ان_علیا_ولےالله❤️
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
47.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺 #عید_غدیر
💐کی میدونه تو سر آسمون
💐داره چی میگذره ...
🎥 #حسین_طاهری
👏 #سرود
👌فوق زیبا
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
❁❁❁
🗓امروز 30 خرداد 1403
▪️#18_روز تا #محرم💔
هجده ذبیح غرق خون در خاک دیده
بانوی هجده ساله ای قامت خمیده
هجده شب دیگر محرم آید از راه
زهرا برای گریه؛ ما را برگزیده
#یاسیدالشهدا❤️
#خدا_را_شڪر_گریان_حسینم🌷
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#نماز_روز_چهارشنبہ
✍ هرڪس این نماز را روز
چهارشنبه بخواند خداوند توبه
او را از هر گناهے باشد مےپذیرد
۴ رکعتست
در هر رکعت بعد از حمد
یک توحید و یک قدر💫
📚 مفاتیح الجنان
نماز هدیه به امام جواد ع در روز چهارشنبه
برای بر آورده شدن #حاجت
در روز چهارشنبه بلافاصله بعد نماز عصر بدون اینکه چیزی بگویید 2 رکعت نماز مثل نماز صبح به نیت هدیه به ( امام جواد ع ) میخوانید بعد از سلام 146 مرتبه نه یک دونه کمتر نه یک دونه بیشتر می گویید :
(( ماشاءالله لاحول و لا قوة الا باالله ))
العلی العظیم ندارد
بعدش حاجتت را از خداوند متعال میخواهی
ان شاءالله که برآورده شود.
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱ 💥یا رفیــــق مݩ لا رفیــــق له💥 ✍رمان جذاب و آموزنده #سرباز ✍قسمت ۹
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱
💥یا رفیــــق مݩ لا رفیــــق له💥
✍رمان جذاب و آموزنده #سرباز
✍قسمت ۱۰۰
آخر هفته شد و موقع خاستگاری امیررضا.علی هم قرار بود باهاشون بره.امیررضا و حاج محمود و زهره خانوم آماده شدن و منتظر بودن که علی هم بیاد.
فاطمه هم تو اتاقش آماده میشد.زنگ در زده شد.امیررضا گفت:
_فاطمه،بدو دیگه.علی هم اومد.
-باشه،الان میام.
امیررضا و حاج محمود و زهره خانوم وقتی علی رو دیدن بالبخند نگاهش کردن.علی گفت:
-چیه؟!
امیررضا گفت:
_فاطمه بیا دیگه.
فاطمه از اتاق بیرون اومد و گفت:
_باشه دیگه،اومدم.
امیررضا گفت:
_بیا به شوهرت یه چیزی بگو.
-چی شده مگه؟!
-بیا ببین.
فاطمه تا علی رو دید،لبخند زد و گفت:
_این چیه پوشیدی؟!!
علی گفت:
-بَده؟!
-نه..بد که نیست..ولی...آخه مگه خاستگاری توئه اینقدر خوش تیپ کردی؟!! اونا تو رو ببین دیگه به امیررضا نگاهم نمیکنن.
همه خندیدن.
علی گفت:
_خب چکار کنم؟میخواین من نیام.
زهره خانوم گفت:
_چطوره یکی از لباس های امیررضا رو بپوشی.
فاطمه قیافه شو چندش آور کرد و گفت:
-مامان!! شوهر من به این خوش هیکلی، لباس امیررضا رو بپوشه؟! اصلا اندازه ش نمیشه.
بازهم خندیدن.
امیررضا گفت:
_یه کاری بکنین دیگه..دیر شد ها.
حاج محمود گفت:
_بریم اشکالی نداره.
فاطمه بالبخند و تهدید گفت:
_علی اونجا فقط کنار من میشینی..با هیچکس هم صحبت نمیکنی.از جات هم بلند نمیشی.کلا جلب توجه نمیکنی، فهمیدی؟
همه بلند خندیدن.
وقتی زنگ در خونه آقای سجادی رو زدن،فاطمه گفت:
_علی جان،تو آخر بیا که اونا اول امیررضا رو ببینن.اگه اول تو رو ببینن ممکنه یه وقت اشتباه بگیرن.
امیررضا گفت:
_فاطمه،بسه دیگه،یه کم جدی باش.
-امیرجان چرا اینقدر اضطراب داری؟ محدثه بهت بله میگه.خیالت راحت باشه.
جدی تر گفت:
-فاطمه
-باشه بابا،بداخلاق.
بعد احوالپرسی،آقای سجادی به حاج محمود گفت:
_ماشاءالله چه داماد خوش تیپی دارین.
فاطمه و خانواده ش لبخند زدن.خانم سجادی گفت:
_فاطمه اینقدر خاستگارهای جورواجور رد کرد که ما کنجکاو بودیم آخرش با کی ازدواج میکنه.
آقای سجادی گفت:
_ولی زندگی با همچین آدمی سخت تره ها.باید بیشتر حواستو جمع کنی که کسی قاپ شوهرتو ندزده.
همه خندیدن.
فاطمه گفت:
_من به علی آقا اعتماد دارم.اگه قابل اعتماد نبود اصلا باهاش ازدواج نمیکردم.
از حرف فاطمه،تو دل علی قند آب میشد.
خانم سجادی گفت:
_کاملا معلومه.خیلی محجوب و مؤدب و سربه زیر هستن.
فاطمه مثلا غیرتی شد،گفت:
_خب،بریم سر اصل مطلب.
همه بلند خندیدن.
بعد صحبت هایی،امیررضا و محدثه رفتن تو اتاق که صحبت کنن...
👈 #ادامه_دارد....
#رمان #سرباز
✍ نویسنده ؛ بانو «مهدییارمنتظر قائم»
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.💖🍃💖.═══════╗
👇
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
╚═══════💖.🍃💖.═╝
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱ 💥یا رفیــــق مݩ لا رفیــــق له💥 ✍رمان جذاب و آموزنده #سرباز ✍قسمت ۱
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱
💥یا رفیــــق مݩ لا رفیــــق له💥
✍رمان جذاب و آموزنده #سرباز
✍قسمت ۱۰۱
بعد صحبت هایی،امیررضا و محدثه رفتن تو اتاق که صحبت کنن.وقتی خانواده حاج محمود میخواستن برن،
فاطمه به محدثه گفت:
_حالا چقدر وقت میخوای که فکراتو بکنی؟
محدثه با خجالت گفت:دو هفته..
فاطمه گفت:
_برای ما که از بچگی همبازی بودیم،دو هفته وقت میخوای،از غریبه ها چقدر وقت میگیری؟ تخفیف بده مشتری بشیم.
دوباره همه خندیدن
قرار شد یک هفته بعد،زهره خانوم نتیجه رو از خانم سجادی بپرسه.
فاطمه یه بخشی از وسایل شخصی شو به خونه علی برده بود و مشغول مرتب کردن بودن.
-فاطمه،واقعا میخوای اینجا زندگی کنی؟!! حتی همه وسایل شخصی ت هم اینجا جا نمیشه.
-علی جان دوباره شروع نکن دیگه.اینجا موقته.حتی اگه همه وسایلم هم جا میشد،عاقلانه نبود بیارم.باز چند وقت دیگه باید اون همه وسیله رو جابجا میکردیم..اصلا کلا دو روز دنیا ارزش نداره من و تو درمورد این چیزها اینقدر بحث کنیم..وقتی من مُردم با خودت میگی کاش بجای اینکه اونقدر سر خونه با فاطمه بحث میکردم،دو بار بیشتر بهش میگفتم دوست دارم.
علی نمیخواست به نبودن فاطمه حتی فکر کنه.ناراحت نگاهش کرد.بلند شد و به حیاط رفت.
فاطمه دو تا لیوان چایی آماده کرد. چادرشو پوشید و به حیاط رفت.علی کنار باغچه ایستاده بود و به گل ها آب میداد.
-علی جان،بفرمایید چایی که این چایی خوردن داره ها.
علی چیزی نگفت.
-قهری؟
بازهم علی ساکت بود.
-یه زمانی وقتی به این گل ها آب میدادی،احتمالا با خودت میگفتی،کاش الان فاطمه اینجا بود،دو تا لیوان چایی میاورد،کنار این گل های قشنگ می نشستیم و باهم صحبت میکردیم...الان فاطمه هست،دو تا لیوان چایی هم هست،این باغچه و گل های قشنگ هم هست..نمیخوای بشینی و حرف بزنیم؟
علی با مکث نشست.
فاطمه به خونه کوچیک و باصفا شون نگاه کرد.
-علی جانم،باورت میشه این خونه،خونه ی من و توئه؟ قراره باهم زندگی کنیم، برای همیشه...من برات غذا درست میکنم،شما نوش جان میکنی و میگی خانوم،چرا اینقدر شوره؟چرا بی نمکه؟ چرا ترشه؟...
-یعنی تو یه غذای خوشمزه نمیتونی درست کنی؟!
فاطمه با تعجب نگاهش کرد.علی بلند خندید.فاطمه هم خندید و گفت:
_بی ذوق،مثلا داشتم رمانتیک حرف میزدم ها... شکمو.
یک هفته گذشت...
👈 #ادامه_دارد....
#رمان #سرباز
✍ نویسنده ؛ بانو «مهدییارمنتظر قائم»
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.💖🍃💖.═══════╗
👇
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
╚═══════💖.🍃💖.═╝
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱ 💥یا رفیــــق مݩ لا رفیــــق له💥 ✍رمان جذاب و آموزنده #سرباز ✍قسمت ۱
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱
💥یا رفیــــق مݩ لا رفیــــق له💥
✍رمان جذاب و آموزنده #سرباز
✍قسمت ۱۰۲
یک هفته گذشت.
علی و فاطمه خیلی کار داشتن.فقط چند روز به مراسم شون مونده بود.علی هم خونه حاج محمود بود.
زهره خانوم با خانم سجادی تماس گرفت،تا نتیجه رو بپرسه.همه چشم شون به زهره خانوم بود.
بالاخره لبخند زد و گفت:
-ان شاءالله خیره.خوشبخت باشن.
امیررضا نفسش بند اومده بود.
هنوز زهره خانوم داشت صحبت میکرد، فاطمه اشاره کرد آره؟ زهره خانوم با لبخند سرشو تکان داد که بله.
فاطمه و علی،دوتایی،امیررضا رو با مشت میزدن.امیررضا به سختی جلوی خودشو میگرفت،داد نزنه که خانم سجادی صداشو نشنوه.
حاج محمود هم به سختی جلوی خنده شو میگرفت.زهره خانوم هم به سختی میتونست صحبت کنه.وقتی تلفن رو قطع کردن،یه دفعه خونه منفجر شد.
امیررضا بلند شد،
و دنبال علی و فاطمه میدوید.سراغ هرکدوم میرفت،اون یکی از پشت میزدش.رفت فاطمه رو بگیره،علی از پشت گرفتش.فاطمه هم به شکم امیررضا مشت میزد.امیررضا داد میزد و تلاش میکرد خودشو از دست علی خلاص کنه.حاج محمود و زهره خانوم فقط میخندیدن.
فاطمه عقب رفت.علی،امیررضا رو بغل کرد و گفت:
_مبارک باشه داداش.خوشبخت باشین.
امیررضا که تازه فرصت کرده بود به جواب مثبت محدثه فکر کنه،نفس راحتی کشید، لبخند زد و علی رو بغل کرد.
فاطمه نزدیک رفت و گفت:
_دختر مردمو بدبخت کردی،رفت.
امیررضا از علی جدا شد که یه چیزی بهش بگه،فاطمه گفت:
_داداش گلم،مبارک باشه.به پای هم پیر بشین.
زهره خانوم و حاج محمود هم بغلش کردن و تبریک گفتن.فاطمه گفت:
_اتاقت اونجاست ها.
همه خندیدن.
چون نزدیک مراسم فاطمه بود،
تصمیم گرفتن بین امیررضا و محدثه صیغه محرمیت خونده بشه تا بعد مراسم،عقد کنن و شش ماه بعد مجلس عروسی بگیرن.
بالاخره روز مراسم رسید.
خانم ها داخل خونه بودن و برای آقایون تو حیاط میز و صندلی گذاشته بودن.یه قسمت هال سفره عقد انداخته بودن.
وقتی علی با فاطمه زیر یک سقف زندگی کرد،تازه فهمید اصلا فاطمه رو نشناخته بود.تا اون موقع جنبه #عبادی و #ایمانی و #معنوی فاطمه رو ندیده بود.نمازها و راز و نیازهای فاطمه عاشقانه بود.همیشه #باوضو بود.کارهای خونه رو به نیت عبادت انجام میداد..به انجام مستحبات هم حتی مقید بود.همیشه با احترام و عاشقانه با علی رفتار میکرد.
علی از اینکه تو گذشته،فاطمه ی به این خوبی رو اونقدر اذیت کرده بود،شرمنده تر میشد.
فاطمه گفت:
_امروز مراقب سه تا نوزاد بودم...علی خیلی ناز بودن....پدر و مادر بودن حس خیلی قشنگیه.خدا بهت میگه من روت حساب میکنم و یکی از بنده هام رو بهت امانت میدم تا ببینم چقدر میتونی شبیه من باشی و چطوری منو بهش معرفی میکنی.
علی هیچ وقت به پدر شدن فکر نکرده بود.
-تو فکر میکنی من اونقدر بزرگ شدم که خدا،بنده شو بهم امانت بده؟!!
-منکه مطمئنم....ولی شاید هم خواست خدا چیز دیگه ای باشه.
علی شرمنده تر شد.
کتش رو برداشت و از خونه بیرون رفت. فاطمه چندبار صداش کرد ولی علی حتی...
👈 #ادامه_دارد....
#رمان #سرباز
✍ نویسنده ؛ بانو «مهدییارمنتظر قائم»
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.💖🍃💖.═══════╗
👇
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
╚═══════💖.🍃💖.═╝
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱
#ذکر_درمانے
#ازدست_ندادن_شغل_فعلی
هرڪس بہ مقام ودولت رسد
ومضطرب باشد واز زوالش بترسد
نام شریف《 #الحڪـیم 》را ورد خودسازد
ڪہ موجب عظمت وابهت
مےگردد
📚 دوهزارحدیث،ص ۸۳۸
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#سوره_درمانی #نذر_7_یـس
💯✍🏻 بسیار مجرب است که برای برآورده شدن #حاجات ,
✅هفت چهارشنبه سوره یس نذر کنید
به این صورت که تا شش چهارشنبه سوره یس را بخوانید
و یس هفتم را نگه دارید برای بعد از #حاجت روا شدن
تا بر سر مزار مرحوم نخودکی یس هفتم را بخوانید.
براے تمام حاجات مخصوصا برای گشایش بخت بسیار تاثیر دارد
📚نشان از بے نشانهاےشیخ نخودکی
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#گشایش_بخت
✍🏻آیہ ۲۹ سوره فاطر را دختر بی #خواستگار پیوستہ و بطور منظم روزانہ تلاوت کند،این عمل مجرب است و بسیار موثر در #بخت گشایی. نتایج و عجایب بسیار دارد
🍃🌸آیہ ۲۹ سوره فاطر...
⇜إِنَّ الَّذِینَ یَتْلُونَ کِتَابَ اللَّه
⇜ِوَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنفَقُوا
⇜مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِیَةً
⇜یَرْجُونَ تِجَارَةً لَّن تَبُورَ🌸🍃
🔴توجه نمائید...
👈🏻تلاوت آیہ را حد اقل بہ مدت چهل روز بہ طور مرتب انجام داده و در اوقات مختلف ادامه دهید و تا خواستہ خود را نگرفتہ اید ادامه دهید.
👈🏻بهترین زمان پس از انجام فریضه نماز است.
روزانہ چهل مرتبہ حداقل خوانده شود مطلوب است و بعد ورد خود سازد.
👈🏻پس از نماز حتما از خداوند جل جلاله طلب بخت نیڪو کنید.
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حتماگوش کنید☝️☝️
#امیدتونروازدست_ندین
❓چرا من اینطوریاَم؟
تا مشکلی بوجود میاد، خودمو میبازم!
آروم و قرارم رو از دست میدم!
نه میتونم خوب فکر کنم .. نه حتی دعا کنم!
❓ چرا من اینجوریاَم ؟
👤 #استادمحمدشجاعی
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
< #نمازجهت_شفا_بیماری >
🖌برای شفای هر بیماری دو رکعت نماز حاجت توسل به حضرت جواد الائمه بخواند و بعد 146 مرتبه بگوید :
✍ما شاء الله لا حول و لا قوة الا بالله
🖌اگر در ساعت منسوب به آن حضرت عمل شود بسیار مفید است
و آن ساعت را تا دو ساعت بعد از نماز عصر ( بخش نهم از دوازده قسمت روز ) تشخیص داده اند .
منبع : داروخانه ی معنوی ص 48
#اعجازاذڪارودعا
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#Sahebe Keshvare Ma_F.mp3
9.13M
#استودیویی
📝صاحب کشور ما
#امام_زمان عج
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
مداحی_آنلاین_قیام_برای_قائم_استاد_رفیعی.mp3
2.42M
♨️قیام برای قائم
👌#سخنرانی بسیار شنیدنی
🎙حجت الاسلام #رفیعی
#امام_زمان عج
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
قرب به اهل بیت 5.mp3
10.93M
✘ چرا دنیا باید امام داشته باشد؟
✘ چرا باید از امام اطاعت کرد؟
✘ چرا امام در غیبت است؟
✘ نسبت ما با امامِ غائب چیست؟
مجموعه #قرب_به_اهل_بیت (علیهماالسلام) ۵
#استاد_شجاعی | #استاد_میرباقری
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
غایبانِ خطرناک.mp3
6.7M
✘ کسی که در #انتخابات شرکت نمیکند؛
به تضعیف امنیت کشور و قدرتگیری دشمنان ایران جدّاً کمک کرده است!
#پادکست_روز
#رهبری | #استاد_شجاعی
منبع : جلسه ۱۷ از مبحث شرح زیارت آل یاسین
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
قمر در عقرب..mp3
3.56M
#باز_نشر
🎙#پادکست
🔷 معنای قمر در عقرب
📌 برگرفته از جلسات «آداب مسافرت»
#امام_صادق
#تسبیحات
#ازدواج
#سفر
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
Part07_کیمیاگر.mp3
9.57M
🌟🕌🌟🕌
❤️أَشْـــــــهَدُ أَنَّ عَلــــــــــیّاً وَلیُّ اللّه
♡فقط حیدر امیرالمومنین است♡
💠رمان معرفتی و بصیرتی #کیمیاگر
💠روایت واقعی در اثبات " حقانیت شیعه "
🌟قسمت 7⃣
💠تولید از؛ کتاب گویای ایران صدا
💠نویسنده؛ رضا مصطفوی
💠راویان؛ شیما جانقربان، میلاد فتوحی
💠تهیه کننده؛ اشرفالسادات اشرف نژاد
💠صدابردار؛ میثم جزی
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
مداحی_آنلاین_حب_امیرالمومنین_حجت.mp3
4.48M
🌺 #عید_غدیر
♨️حب امیرالمومنین علی(ع)
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجتالاسلام #پارسا
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
✨ساعت ۸ به وقت امام هشتم✨
آمِدُم امام رضا حرم ،،،،، مُو رِ نگا بُکن
آقا جان ،، شِفاعَتُوم رِ جلویِه خدا بُکن
بِرِیِه کِفتَراتا گِندُوم آوردُوم ،،،، شُمایَم
اگِه قابل مِدِنِی ،،،،، یِکَم مُو رِ دعا بُکُن
مُو بُوشُوم فِدایهِ او پِنجِرِیِه طِلایِه تو
از هَم او پِنجِرَتا ،،، مُو رَم آقا صدا بُکُن
کُلِ دُنیا یَک وَرُو ،، بابُ الجِوادِ تو جُدا
هَم دَرِ بابُ الجِوادِت تُو مُو رِ فِدا بُکُن
کِردُوم اِمسٰال دُوتا بِرِه ، نَذر گُنبَدِ شُما
گیر دِدِه نِنَم بُرُو ،،، نَذری مارِه اَدا بُکُن
هَر کُجا مُوُرُوم مِگَن ، طِفلِ نِگا رِوانیِه
هِی مِگَن بِسِه ،،،، رِوانی حَرَمِ رِها بُکُن
مُو غُلامِ تو شُدُومُ ، خادِمِ دَربارِ تویُوم
یَک نِگاهی از کِرَم آقا ،،،، بِه نوکرا بُکُن
آخِرِش بُوکُش مُورِ ، بعد وِفاتُم قاٰطیِه
لِشکَر مُسافِرات ،،، یا کِه نِه کِفتِرا بُکُن
#السلام_علیک_یاامام_رئوف
#یاامام_رضاجانم😍✋
اللهّمَ صَلّ عَلے عَلے بنْ موسَے الرّضا المرتَضے الامامِ التّقے النّقے و حُجّّتڪَ عَلے مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثرے الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ ڪثیرَةً تامَةً زاڪیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَـہ ڪافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلے اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِڪَ
#زيارت_مختصر_امام_رضا ع👇
https://eitaa.com/Monajatodoa/132
💌💌💌💌💌💌💌
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕