eitaa logo
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
10.6هزار دنبال‌کننده
30.9هزار عکس
6.2هزار ویدیو
476 فایل
#روزے_یک_صفحه_با_قرآن همراه با ادعیه و دعاهای روزانه و مخصوص و حاجت روایی و #رمان های مذهبی و شهدایی #کپی_مطالب_آزاد_با_ذکر_صلوات مدیریت کانال و تبادل 👇👇 @Malake_at @Yahosin31مدیر ایتا، تلگرام، eitaa.com/zohoreshgh eitaa.com/NedayQran
مشاهده در ایتا
دانلود
💙🍃 🍃🍁 ✍در بحار از حضرت‌امیرالمؤمنین(ع) منقول است ڪه حضرت‌رسول(ع) فرمودند: هر ڪه بخواهد دریابد فضیلت روز جمعه را پس بجا بیاورد. 💫پیش از ظهر چهاررڪعت نماز که قرائت ڪند 💫 در هر رڪعت یڪ مرتبه سوره(حمد) و پانزده مرتبه سوره (قُلْ هُوَ اللّهُ أحَدُ) 💫 پس چون از نماز فارغ شود استغفار نماید.هفتاد مرتبه (أسْتَغْغِرُ اللّهَ رَبَّی وَ أتُوبُ إلَیهِ) و بعد پنجاه‌مرتبه (لاحَوْلَ وَ لا قُوهِ إلاّ بِاللّهُ) و پنجاه مرتبه بگوید (لا إلهَ إلاّ اللّهُ وَحْدَهُ لاشَریکَ لَهُ) و پنجاه مرتبه بگوید (صَلّی اللّهُ عَلی النِّبیِّ الاُمِّیِّ و‌آلِهِ) 💯✍پس چون این عمل را بجا آورد از جاے خود برنمی‌خیزد تا خداوند او را از آتش دوزخ آزاد فرماید و نمازش را می‌آمرزد و می‌نویسد حق‌تعالی از براے او به هر حرفی ڪه بیرون آمده از دهان او (یعنی در این نماز شریف و اعمال) ثواب یڪ حج و یڪ عمره و بنا می‌ڪند از براے او به عدد هر حرفی یڪ شهرے در بهشت و عطا می‌فرماید به او ثواب هر ڪسی را ڪه نماز ڪرده باشد در مسجدهاے جامع شهرها با پیغمبران وبرآورده شدن تمام حاجات شرعیہ ✍🏻هرگاه ڪسے بعد از نمازِ روز جمعه آیه ۲۶ سوره اعراف را بنویسد و در منزل یا مغازه خود آویزان کند ، روزیش زیاد گردد✨ 📚 اسرار المقاصد ۱۰۱ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#دست_تقدیر ۸۳ #قسمت_هشتاد_سوم 🎬: فرمانده عزت محکم پای چپش را به پای راست کوبید و احترام نظامی گذاشت
۸۴ 🎬: فرمانده عزت با تعجب به ژنرال نگاهی کرد و گفت:ق.. قربان شما این خانم رو می شناسید؟! ابو معروف نگاه تندی به فرمانده عزت کرد و با اشاره به همه کسانی که آنجا حضور داشتند گفت: بفرمایید بیرون! می خواهم کمی با این خانم تنها باشم. هنوز باران سوال از نگاه های اطرافیان می بارید که مجبور به ترک اتاق شدند در اتاق که بسته شد ابومعروف قهقهه بلندی زد و همانطور که دستهایش را پشت سرش به هم قفل کرده بود چند دور دور محیا چرخید و نگاهی سر تا پای محیا را انداخت و گفت: با این که خیلی تغییر کرده ای اما من در نگاه اول تو را شناختم! چرا که یک عاشق بوی معشوقش را از دور می شنود. محیا از شنیدن سخنان ابومعروف چندشی سراسر وجودش را گرفت همانطور که با غضب به او نگاه می کردمتوجه نگاه هیز ابو معروف شد و ابو معروف سری تکان داد و گفت: نمی دانم چرا اینجایی و نمی خواهم که بدانم اینجا چه می کنی مهم این است که دست تقدیر تو را دوباره سر راه من قرار داده، تو اگر کمی عاقل باشی می فهمی که حتی آن خدای بالای سرت هم می خواهد تو در کنار عاشق دلشکسته ات باشی، بخدا هیچ کس به اندازهٔ من تو را دوست ندارد و هیچ کس نمی تواند مانند من تو را خوشبخت کند. ابومعروف نگاهی دوباره به سر تا پای محیا انداخت و گفت: با این که تو خطا کردی و اینک فرزند کسی دیگر را به شکم می کشی اما من تو را می بخشم و حاضرم از خطایت چشم پوشی کنم و دقیقا مانند قبل با تو برخورد می کنم به شرط آن که همراه من بیایی بدون اینکه لگد بپرانی و یا بخواهی دوباره فرار کنی. محیا با کینه و غضب به ابومعروف نگاهی کرد و گفت: خجالت بکش از خودت! تو جای پدر مرا داری، همان پدری که تو با همدستی عموی نامردم آن را کشتید و من حاضر نیستم حتی یک روز چشم در چشم تو شوم اگر شده خودم را می کشم اما نمی گذارم دست کثیف تو به من بخورد. ابومعروف قهقهه ای دیوانه وار زد و گفت: هنوز هم مانند قبل زبان تیزی داری، من از زنانی که مانند آهو گریز پا هستند بسیار خوشم می آید و سپس سرش را نزدیک گوش محیا آورد و آرام تر زمزمه کرد: من قول می دهم که تو را خوشبخت کنم و قول می دهم که تو از آن من بشوی، اصلا همین الان خودت را از آن من بدان و اینقدر تلاش بیهوده نکن و با زدن این حرف صدایش را بالا آورد. فرمانده عزت! زود بیا داخل.. محیا دستش را به طرف گردنش برد و ان یکادی را که آقای سعادت از طرف مهدی برایش آورده بود لمس کرد و سعی کرد فکرش را متمرکز کند و زیر لب ذکری می خواند. 👈 .... ✍ نویسنده ؛ « ط _ حسینی » 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🥀🍃🥀.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════🥀.🍃🥀.═╝
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#دست_تقدیر ۸۴ #قسمت_هشتاد_چهارم 🎬: فرمانده عزت با تعجب به ژنرال نگاهی کرد و گفت:ق.. قربان شما این خ
۸۵ 🎬: ابو معروف بار دیگر با صدای بلندتر فریاد زد: فرمانده عزت الباردی! در همین حین در باز شد و فرمانده عزت خودش را هراسان به داخل اتاق انداخت او هم می خواست سر از کار محیا در آورد و ببیند فراری دادن اسیرها زیر سر اوست یا نه؟ و هم اینکه می خواست بداند چه رابطه ای بین محیا و ابومعروف هست که‌کاملا مشهود بود این دو نفر از قبل یکدیگر را می شناختند. بنابراین داخل شد و پایی به هم چسباند و گفت: بله قربان! امر بفرمایید. ابومعروف نگاه خشمگینی به فرمانده عزت الباردی کرد و گفت: ببینم با چه جرأتی این خانم محترم را اینجا اسیر نگه داشته اید؟ و با اشاره به شکم‌ برجسته محیا ادامه داد: آن هم با این وضعیت! فرمانده عزت به تته پته افتاد و می خواست بگوید که او را بین ایرانیان اسیر کرده و دو رگه است که، ابومعروف به او مهلت نداد و همانطور که با تهدید او را نگاه می کرد، گفت: مگر نمی دانی او از نزدیکان من است؟! او به شما نگفته که اهل تکریت است؟ به شما نگفته که نزدیکی زیادی با ابومعروف دارد؟! به چه جراتی او را نگه داشته اید؟! شما چطور کسی را که هموطنتان است اسیر می گیرید و از آن بدتر با وجود وضعیت جسمانی اینچنینی او را وادار می کنید در محیطی مردانه بماند و مانند یک خدمتکار برای تو و سربازانت کار کند؟! شما به خاطر این کارتان حتما توبیخ خواهید شد و بعد چند قدم‌ به فرمانده نزدیک شد و با اشاره دستش به درجه های روی شانه او گفت: من ترتیبی می دهم که این درجه ها را از شما بگیرند و همانطور که این خانم را اینجا اسیر کرده اید شما را در مخوف ترین زندان عراق زندانی کنند. فرمانده عزت که انگار شوکی بزرگ به او وارد شده بود گفت: به خدا من نمی دونستم از نزدیکان شماست و بعدم نمی دونم این خانم چه به شما گفته اما من سعی کردم به خاطر اینکه هموطن بود با احترام با او برخورد کنم، من حتی او را زندانی هم نکردم و همیشه خانه ای جدا تحت اختیارش می گذاشتم. ابو معروف چشمانش را از حدقه بیرون آورد و گفت: تو خیلی غلط کردی که این خانم را اینجا نگه داشتی، مگر جای زن در میدان جنگ است؟! و بعد صدایش را بلند تر کرد و‌ادامه داد: یکی از سربازان به این خانم کمک کند تا وسایلش را بسته بندی کند، من او را با خود میبرم. محیا با دیدن برخورد محکم و تند ابو معروف به خاطر او با یک فرمانده بعثی، تعجب از نگاهش می بارید و کمی گیج شده بود، دستش را روی قلبش گذاشت و‌ کمی خوشحال بود، چرا که می دانست بی شک عباس و آقای سعادت و دوستانشان بیرون این ساختمان، منتظر هستند تا محیا را نجات دهند. محیا با اشاره ابو‌معروف بیرون رفت تا وسایلش را جمع کند، او خنده اش گرفته بود، چرا که هیچ وسیله ای برای جمع کردن نداشت. در که بسته شد، ابو معروف سرتاپای فرمانده عزت را که از ترس مانند موشی در خود فرو رفته بود نگاه کرد و بعد سرش را به گوش فرمانده نزدیک‌ کرد و‌گفت: می خواهی نجاتت دهم و همه چیز را نادیده بگیرم؟! فرمانده عزت که باورش نمیشد این حرف را از ابو‌معروف که بین بعثی ها به خاطر غضبش به عزرائیل معروف بود، بشنود. آب دهانش را به سختی قورت داد و همانطور که سرش را تکان میداد گفت:ب...ب...بله قربان ابو معروف قهقه ای پیروزمندانه زد و گفت: راه حلش خیلی راحت است، اگر پیشنهادم را بپذیری، ترتیبی میدهم که نه تنها درجه هایت را از تو نگیرند بلکه ترفیع درجه هم بگیری و حتی از حضور در خط مقدم جنگ هم معاف شوی.. فرمانده عزت که همچی چیزی را بخواب هم نمی دید گفت: چکار باید بکنم، یعنی پیشنهادتون چیه ژنرال؟! 👈 .... ✍ نویسنده ؛ « ط _ حسینی » 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🥀🍃🥀.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════🥀.🍃🥀.═╝
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#دست_تقدیر ۸۵ #قسمت_هشتاد_پنجم 🎬: ابو معروف بار دیگر با صدای بلندتر فریاد زد: فرمانده عزت الباردی!
۸۶ 🎬: ابومعروف سرش را نزدیک گوش فرمانده عزت آورد و آهسته گفت: می دانم این چند وقتی که خرمشهر بودی آنقدر خوردی که عنقریب است بترکی! از هر چیزی، نمونه ای غنیمت برای خودت جمع کرده ای، اخبار تمام این کارهایت به ما می رسید، اما من می خواهم چشم پوشی کنم و طوری گزارش کارت را بنویسم که انگار تو پاک پاک هستی و از خطای دیگرت هم می گذرم فقط به شرط اینکه از آن غنیمت ها، یکی هم مال من شود. فرمانده عزت با شنیدن این حرف شاخک هایش تیز شد و شک کرد که ابو معروف دنبال چه چیزی است زیرا او همان طور که ابومعروف می گفت غنیمت های زیادی به دست آورده بود و چه بسیار طلاهایی را که به تاراج برده بود، اما الان متوجه شده بود که منظور ابومعروف کدام غنیمت است، پس خودش را به نفهمیدن زد و گفت: قربان، چیز زیادی دست مرا نگرفته اما هر چه دارم و ندارم مال شما... ابو‌معروف با غضب به او نگاه کرد و گفت: آیا من با تو شوخی دارم؟! خیلی چیزها از مردم بیچاره خرمشهر دزدیده ای که میتوانم برایت لیستشان کنم، اما در حدی نیستی که وقت بگذارم و بعد با تحکمی در صدایش ادامه داد: آن گردنبد، گردنبند خورشید و ماه، من فقط همان را می خواهم فهمیدی؟! فرمانده عزت که می دانست گریختن از چنگ ابومعروف محال است گفت: اما قربان! ابو معروف به میان حرف فرمانده عزت دوید و گفت: خوب می دانی که در مقابل ابومعروف اگر و اما نداری... راحت میتوانم همینجا کلکت را بکنم و با جستجوی وسایلت، به آن چیزی که می خواهم برسم، خودت انتخاب کن. فرمانده عزت آه کوتاهی کشید و گفت: آخر ان گردنبند قدمت تاریخی دارد، بسیار با ارزش است در مقابلش هر چقدر پول هم بدهی کم است. ابو معروف با مشت به سینه فرمانده عزت زد و گفت: از من پول می خواهی مردک؟! من جانت را به تو بخشیدم و کلی وعده داده ام که خوب میدانی قادرم همه را عملی کنم، حالا هم مشکلی نیست، همین الان صورتجلسه می کنم که به دلیل فراری دادن اسیرهای ایرانی و اسیر گرفتن این زن، همینجا تو را خواهم کشت البته در یک صحنه سازی که به نظر برسد تو قصد فرار داشتی، کشته خواهی شد و بعد با صدای بلند فریاد زد، فرمانده صیداوی... هنوز حرف در دهان ابو معروف بود که فرمانده عزت با لکنت گفت: ص...صبر کنید قربان و با زدن این حرف به سمت میز پشت سر ابو معروف رفت میزی ساده که به نظر می رسید کشو ندارد. او جلو رفت و پیچ ریزی را باز کرد و ناگهان کشوی کم عرضی باز شد. فرمانده عزت پارچه ای آبی رنگ را بیرون کشید و با ملایمت گره های آن را باز کرد و گردنبد ماه و خورشید که از زمان قبل از ناصرالدین شاه به یادگار مانده بود نمایان شد و برقی در چشم ابومعروف با دیدن آن، درخشید از پشت سر صدای فرمانده صیداوی بلند شد:قربان! با من امری داشتید؟! ابو معروف پارچه را بهم آورد و همانطور که پشتش به فرمانده صیداوی بود گفت: ماشین مرا آماده کنید، آن زن هم با خودم میبرم، سریع مقدمات خروج مرا فراهم کنید... فرمانده صیداوی چشمی گفت و بیرون رفت ابو معروف دستی به گونه فرمانده عزت کشید و گفت: آفرین پسر خوب... تو امروز مرا به دو آرزوی دیرینه ام رساندی، من تمام تلاشم را می کنم که به زودی تبدیل به یکی از مقامات بلند مرتبه ارتش بعثی شوی 👈 .... ✍ نویسنده ؛ « ط _ حسینی » 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🥀🍃🥀.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════🥀.🍃🥀.═╝
🌸✨هر ڪس بر وارد شود و هفت مرتبہ بگوید خداوند او را شفا دهد مگر آن ڪہ اجلش رسیده باشد✨ 📚 دعوات ۲۲۳ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
و ✍ اگر <<سوره مریم>> را بنویسند و بشویند و آبش را بر دختر ریزند او را پیدا شود 📚 درمان با قرآن ۵۶ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🖊 سوره حمد و معذوتین را با تربت امام حسین (؏) در ظرف تمیزے نوشته و با آب بشویید و به زن و شوهر بخورانید ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🖊 امام صادق ؏ ؛ هر ڪس این ذڪر را بر نگین انگشترش نقش ڪند از مذلت بار در امان خواهد بود 📚 ثواب الاعمال ۳۴۷ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
✍🏻مرحوم کلینی می گوید : پسر ابوحمزه می گوید : از حضرت سجاد علیه السلام شنیدم که به پسرش می فرمود هر گاه بر یکی از شما مصیبتی نازل شود وضو کامل گرفته سپس دو رکعت یا چهار رکعت 👈نماز بخواند و در آخر آن ها بگوید : 🍃🌸يَا مَوْضِعَ‏ كُلِ‏ شَكْوى‏، وَ يَا سَامِعَ‏ كُلِّ نَجْوى‏، وَ شَاهِدَ كُلِّ مَلَأٍ، وَ عَالِمَ كُلِّ خَفِيَّةٍ، وَ يَا دَافِعَ مَا يَشَاءُ مِنْ بَلِيَّةٍ وَ يَا خَلِيلَ إِبْرَاهِيمَ، وَ يَا نَجِيَّ مُوسى‏، وَ يَا مُصْطَفِيَ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله، أَدْعُوكَ دُعَاءَ مَنِ اشْتَدَّتْ فَاقَتُهُ، وَ قَلَّتْ حِيلَتُهُ، وَ ضَعُفَتْ قُوَّتُهُ، دُعَاءَ الْغَرِيقِ الْغَرِيبِ، الْمُضْطَرِّ الَّذِي لَايَجِدُ لِكَشْفِ مَا هُوَ فِيهِ إِلَّا أَنْتَ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِين‏ به یقین هر کس این دعا را بخواند خداوند برای او خواهد کرد🌸🍃 📚 اصول کافی ج ۱ ص ۵۶۰ و ۵۶۱📚 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
✍ اگر ڪسی هر روز ۲۵ مرتبہ این ذڪر را بگوید روزی‌اش زیاد مےشود ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🌸✨امام صادق ع؛ در شگفتـم از ڪسی ڪہ "می‌ترسد" اما بہ این سخن خداوند پناه نمی‌برد↯ 《حسبنا اللـہ و نِعـم الوڪیـل》 📚 روح و ریحان ۹۱ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
منتقم خون خدا.mp3
1.88M
🔊 🎤 «منتقم خون خدا» 👤 استاد 🚩 وعدۀ حتمی خداوند برای انتقام خون اباعبدالله... ▫️ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🌱👈 رَه توشه‌ی زوّار ( اول) ✅به هیچ وجه این فایل ها رو از دست ندین و برای همه‌ی دوستان ارسال بفرمایید. الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥موشن گرافیک | توصیه های پیاده روی اربعین 🔴احترام گذاشتن به میزبان، نشونه ی فرهنگ میهمانه @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
قرب به اهل بیت 24.mp3
9.32M
✘ آیا مقام «انتظار» فقط هدفِ غاییِ کسانی است که در زمان غیبت زندگی می‌کنند؟ یا معاصران پیامبران و امامان معصوم نیز چنین مسیری را باید طی کنند؟ مجموعه (علیهم‌االسلام) ۲۴ | @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
21_Goriz_Az_Rajim_1401_06_06_Moharram_1444_aminikhaah.ir.mp3
18.52M
⭕️سلسله مباحث « » ✅جلسه بیست و یکم 🛑شکل ملائکه و شیطان چگونه است ؟ 🛑 درجه بندی ملائکه 🛑نحوه قبض روح انسان مومن و کافر 🛑شیطان از چه چیزی در هنگام مرگ انسان استفاده میکند؟ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
30.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 🔺امام حسین رو از مردم نگیرید! (قسمت دهم) ❓چه کسایی دارن امام حسین رو از مردم می‌گیرن؟! ⁉️ امام حسین یه عربی بوده که 1400 سال پیش کشته شده، به ما چه ارتباطی داره؟! ⁉️ چرا عزای امام حسین رو حکومتی می‌کنین؟! ⁉️ آخه این حکومت که اینقدر اشکال توش وجود داره چه ربطی به قیام امام حسین داره؟! 📹 برشی از جلسه سخنرانی سجاد رستمعلی (مسئول اندیشکده علوم و فناوری‌های نرم انقلاب اسلامی) در محرم الحرام سال ۱۴۰۲ 🎞 مشاهده تمامی قسمت‌های مجموعه «امام حسین رو از مردم نگیرید!» - فصل اول ✅ ادامه دارد... إن‌شاءالله. @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺 (هفتگی) اعضای محترم 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 رو آغاز می کنیم.🌷 😍 💠 روزهای جمعه«ختم قرآن» برای خشنودی و سلامتی و تعجیل در فرج مولا و هدیه به ساحت مقدس اهل بیت عصمت و طهارت (ع) و تمام اموات مومنین و مومنات و سلامتی مریضان و به نیت شفای بیماران مد نظر صاحب خونه شدن تمامی مستاجرها و آزادی زندانیان بی گناه و دوری از گناه و ازدواج و خوشبختی جوانان و موفقیت در درس و دانشگاه و به نیت بچه دار شدن زوجینی که نمیتوانند بچه دار بشن و همچنین به نیت حوائج شخصی و همچنین به نیت برای نجات از شر فتنه های آخرالزمان و در امان بودن و نگه داشتن دین و ایمانمان همچنین به نیت وهمچنین هدیه به 🌺✨🌟🌺 و همچنین حاجت روایـــے شما دوستـان برگزار می شود . 🔷عزیزان جهت اتمام ختم همکاری کنند 💠 دوستان جزو هایی که تیک کنارشون خورده انتخاب شده هستند بقیه رو انتخاب کنید 💠 جزء مورد نظر رو به شخصی مدیریت اعلام کنید 💠 💠 فرصت خواندن جزو:از امروز تا جمعه هفته آینده 📖🔰«««﷽»»»🔰📖 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن،اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن با توکلـ به نامـ اعظمتـ یا رحمانـ یا رحیمـ ﷽📖 ) کاربر خانم فاطمه براتی ﷽📖 ) کاربر خانم زهرا ﷽📖 ) کاربر خانم شهناز جعفری ﷽📖 ) کاربر خانم مهدیا ﷽📖 ) کاربر آقای توکلی ﷽📖 ) کاربر خانم نجفی ﷽📖 ) کاربر خانم نجفی ﷽📖 ) کاربر خانم بزرگی نژاد ﷽📖 ) کاربر خانم براتی ﷽📖 ) کاربر خانم امیدی _🔰____🔰____🔰_____🔰_ ﷽📖 ) کاربر جعفر زاده ﷽📖 ) کاربر آقای امینی پور ﷽📖 ) کاربر خانم فاطمه رضایی ﷽📖 ) کاربر خانم فاطمه رضایی ﷽📖 ) کاربر خانم رمضانی ﷽📖 ) کاربر خانم عبدالوند ﷽📖 ) کاربر خانم فراهانی ﷽📖 ) کاربر نفس خانم ﷽📖 ) کاربر خانم زنگنه ﷽📖) کاربر خانم گرگی _🔰____🔰_____🔰_____🔰_ ﷽📖 ) کاربر خانم خدایی نسب ﷽📖 ) کاربر خانم خدایی نسب ﷽📖 ) کاربر خانم قنبری ﷽📖 ) کاربر خانم قنبری ﷽📖 ) کاربر خانم قنبری ﷽📖 ) کاربر خانم موسوی ﷽📖 ) کاربر آفاق خانم ﷽📖 ) کاربر شهناز خانم ﷽📖 ) کاربر خانم عبداله پور ﷽📖 ) کاربر خانم عبداله پور ❣ الّلهُــــمَّ عَجِّـــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَـــــــــرَجْ ❣ به لطف دوستان ختم کامل قران انجام وبه پیشگاه مقدس آقا صاحب الزمان (عج) هدیه خواهد شد. 💠 جزء مورد نظر رو به شخصی مدیریت اعلام کنید 💠 دوست عزیزی که جزء سی رو میخونه ان شاءالله ختم قرآن رو هم بخونه بی زحمت 😍🌸 تعجیل در ظهور و سلامتی امام زمان عج 14 مرتبه 🌺😍 اجرکم عندالله🌺🌺🌺 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ➖➖➖➖➖➖: @zohoreshgh @NedayQran 🌸 دوستان عزیز برای انتخاب و اعلام شماره جزءهای قرآنی لطفا عضو گروه بشید.🌸 https://eitaa.com/joinchat/1145241787C9085a19747 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_484897422556790927.mp3
6.39M
❤️ 😍 قرآن به جز از وصف علي آيه ندارد ايمان به جز ازعشق علي پايه ندارد گفتم بروم سايه لطفش بنشينم گفتا كه علي نور بود سايه ندارد ترجمه و متن دعا 👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/237 متن ترجمه و دعای 👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/243 عج @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
زیارت‌آل‌یاسین+دعا۩فرهمند.mp3
7.37M
🎤 بانوای گرم استادفرهمند 🌹 🌹 نام تو را میبرم قلبم غریبی میکند چشم انتظاری در دلم درد عجیبی می کند تعجیل در ظهور 14 مرتبه متن دعا👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/111 متن و ترجمه دعا👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/229 عج @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
4_5785009438028989691.m4a
3.38M
سيدابن طاووس مي فرمايد اگراز هرعملي در غافل شدي از :صلوات غافل نشو چراكه دراين دعا سري است كه خدا مارا برآن آگاه كرده است 💎 * فواید عجیب صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی+متن صلوات* 🎗️ *۱- دعای حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شامل او خواهد شد*. 🎗️ *۲- موجب نجات از فتنه های آخر الزمان خواهد شد*. 🎗️ *۳- دعا واستغفار ملائکه شامل او خواهد شد.* 🎗️   *۴- موجب وسعت روزی می شود.* 🎗️ *۵- موجب آمرزش گناهان انسان می شود* 🎗️  *۶_ نور امام زمان* *در دل انسان زیاد می شود* 🎗️ *۷- از گرفتاری های عالم آخرت نجات پیدا خواهد کرد* 🎗️ *۸- بدون حساب یا باحساب آسان به بهشت خواهد رفت* 🎗️ *۹- کارهای بد او به خوبی مبدل می شود.* 🎗️ *۱۰- موجب برطرف شدن غصه و اندوه می شود.*  🎗️ *۱۱- موجب کمال ایمان می شود.* 🎗️ *۱۲- موجب اجابت دعا می شود.*  🎗️ *۱۳-موجب دفع بلا می شود.*  🎗️ *۱۴-مادامی که مشغول دعاست مشمول رحمت خداوند خواهد بود* 🌸 *صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی رو می توانیم هر روز بخوانیم* *این صلوات معجزه می کند به فضل الهی.* خواندن سوره و در عصر هر کدوم 100بار توصیه شده 💌 متن دعا 👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/62 متن و ترجمه دعا👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/222 *اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِيِّكَ الفَرَج بِحَقِّ زِینَب کُبری* عج @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
دنیای با حضور تو دنیای دیگری است روز طلوع سبز تو فردای دیگری است بوی بهشت می وزد از کوچه باغ ها خاک زمین بهاری گلهای دیگری است گل های مریم از گل نرگس معطرند عیسی اسیر نام مسیحای دیگری است دیگر زمان ازاین همه تکرارخسته است تاریخ بیقرار قضایای دیگری است فردای بی تو باز شبی از سیاهی است فردای با تو روز به معنای دیگری است با هر غروب جمعه دلم زار می زند چشم انتظارجمعه ی زیبای دیگری است 🌷أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج🌷 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
4_5805576644840130835.mp3
11.25M
(عج) 🍃غروب جمعه واسه من یعنی یه دنیا خاطره 🍃پدر بزرگم دم غروب میرفت کنار پنجره 🎙 👌بسیار دلنشین 💔 🌷 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕