eitaa logo
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
10.9هزار دنبال‌کننده
31.2هزار عکس
6.3هزار ویدیو
476 فایل
#روزے_یک_صفحه_با_قرآن همراه با ادعیه و دعاهای روزانه و مخصوص و حاجت روایی و #رمان های مذهبی و شهدایی #کپی_مطالب_آزاد_با_ذکر_صلوات مدیریت کانال و تبادل 👇👇 @Malake_at @Yahosin31مدیر ایتا، تلگرام، eitaa.com/zohoreshgh eitaa.com/NedayQran
مشاهده در ایتا
دانلود
#روضه_سحر علی آرام شداماجهان ازگریه بی تاب است زمین ازغصه لبریزوزمان ازگریه بی تاب است کنارناله های جاودان چاه ونخلستان گلوی حضرت صاحب زمان ازگریه بی تاب است #آجرڪ_الله_یاصاحب_الزمان💔 #التماس دعای_فرج @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#روضه_سحر علی آرام شداماجهان ازگریه بی تاب است زمین ازغصه لبریزوزمان ازگریه بی تاب است کنارناله های جاودان چاه ونخلستان گلوی حضرت صاحب زمان ازگریه بی تاب است #آجرڪ_الله_یاصاحب_الزمان💔 #التماس دعای_فرج @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
در روز میلاد سرور جوانان بهشت 😍❤️ براےدوستانم عشق حقیقے، سلامتے،آرامش نیکبختے و یک دنیاحال خوب آرزودارم "عطا کن به آنان هر آنچه برایشان خیر است" 😍🌺 " دعای_فرج" @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
در روز میلاد سرور جوانان بهشت 😍❤️ براےدوستانم عشق حقیقے، سلامتے،آرامش نیکبختے و یک دنیاحال خوب آرزودارم "عطا کن به آنان هر آنچه برایشان خیر است" 😍🌺 " دعای_فرج" @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺نماهنگ دیدنی «وداع» 🎤حاج سید مجید_بنی‌فاطمه ✅ با دیدن این کلیپ اشک از چشمانتان سرازیر خواهد شد. دعای_فرج @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
شبتون مهدوی دعای فرج
شبتون مهدوی دعای فرج
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فیلمۍ از وداع جانســوز همســر #شهیدحمیدسیاهڪالی با پیڪرهمسرش😔 #یادت_باشد @zohoreshgh @NedayQran 📕نـ
✨﷽✨ ❤ ✍ ( ) انگار زمان برای من در همان روز پنجم آذر نود و چهار متوقف شده است، گاهی اوقات کسی از من تاریخ را می پرسد می مانم چه بگویم، مکث می کنم، زمان برایم بی معنا شده است. نه عقب می رود که بگویم حمید هست، نه جلو می رود که دیگر این انتظار تمام بشود و باور کنم دیگر حمید تماس نمی گیرد. دل تنگی های چهارده روزی که حمید سوریه بود برای همیشه روی دلم آوار شد، دوست داشتم حالا که رفتنی شده حداقل یک ساعت زنده می شد حرف می زد بعد می رفت. شب اول بعد از تدفین کنار مزارش ماندم، به قولی که داده بودیم وفا کردم، قرار بود هر کداممان زودتر از این دنیا رفتیم آن دیگری شب اول قبر تنهایش نگذارد. مادرم گفت: «هوا سرد شده، بریم خانه، یا حداقل چند دقیقه ای بریم داخل ماشین گرم بشیم». گفتم: «نه من به حمید قول دادم که شب اول قبر تنهاش نذارم». همه تعجب می کردند، می گفتند مگر شما چند سال با هم بودید که به همچنین شبی هم فکر کردید و همچنین قولی به هم دادید. ساعت های اول که دلم نمی آمد قرآن بخوانم، می گفتم: «حمید که زنده است برای چی باید براش قرآن بخونم؟» ولی آن شب تا صبح قرآن خواندم، خیلی هوا سرد بود، بقیه می رفتند و می آمدند، ولی من تا خود صبح سر مزار ماندم. هشت آذر ماه، پاییزی ترین روز من، بهاری ترین روز حمید بود. تا چند روز کارم این شده بود که خاک های مزارش را به آغوش می کشیدم، احساسش می کردم، خوب می فهمیدم که به فاصله کمی از من دراز کشیده. انگار دارد با گریه های من گریه می کند، حضورش در عین نبودن برای من آرامش بخش ترین حضور دنیا بود. یکی از سخت ترین روزها بعد از شهادت حمید روزی بود که دوستانش ساکش را از سوریه برایم آوردند. درست سی آذر، شب يلدا بود که ساک حمید به دستم رسید، اول که پدرم ممانعت می کرد، به خواهش من ساک را به من دادند. نمی خواستم پیش پدر و مادرم گریه کنم، آن روز فقط بغض کردم، شب که شد دور از چشم بقیه به حیاط رفتم، ساک را بغل کردم، به یاد همه شبهای یلدایی که حمید کنارم بود ولی حالا فقط ساک وسایلش را داشتم تا صبح گریه کردم. این همان ساکی بود که با کلی بحث خودم برای حمید چیده بودم، با دست لرزانم زیپ سمت راست را باز کردم. نایلون مشکی که برای مواقع لزوم گذاشته بودم همان جا بود، جوراب و دستکش ها دست نخورده مانده بود، برایش باند کشی گذاشته بودم که مچ دست هایش را ببندد. زیپ وسط را که باز کردم فهمیدم خودش وسایل را چیده است، مدل تا کردن حمید را می دانستم، به جز لباس های نظامیش همه چیز همان طور دست نخورده مانده بود. لباس هایی که روز آخر با آنها از من خداحافظی کرد همه داخل ساک بود. در جیب پیراهنش پانزده هزار تومان پول بود که با خودش برده بود، یک اتیکت یا زهرا(س) که از طرف حرم حضرت زینب (س) به حمید داده بودند. نمک هواپیما داخل جیب کاپشنش بود و یک کتاب آموزش زبان عربی همین ! این ها آخرین چیزهایی بود که دست حمید من به آنها خورده بود و حالا من چون یعقوبی که یوسفش را گم کرده باشد با سرانگشتانی لرزان و دلی پر از غم آن ها را بو می کردم و به چشم می کشیدم. .... دعای فرج 🤲🌹 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌺🍃🌺.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════🌺.🍃🌺.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺نماهنگ دیدنی «وداع» 🎤حاج سید مجید_بنی‌فاطمه ✅ با دیدن این کلیپ اشک از چشمانتان سرازیر خواهد شد. دعای_فرج @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
شبتون مهدوی دعای فرج
شبتون مهدوی دعای فرج
شبتون مهدوی دعای فرج
شبتون مهدوی دعای فرج
شبتون مهدوی دعای فرج
شبتون مهدوی دعای فرج
شبتون مهدوی دعای فرج
شبتون مهدوی دعای فرج
شبتون مهدوی دعای فرج
شبتون مهدوی دعای فرج
شبتون مهدوی دعای فرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺نماهنگ دیدنی «وداع» 🎤حاج سید مجید_بنی‌فاطمه ✅ با دیدن این کلیپ اشک از چشمانتان سرازیر خواهد شد. دعای_فرج @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕