eitaa logo
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
10.9هزار دنبال‌کننده
31.3هزار عکس
6.4هزار ویدیو
477 فایل
#روزے_یک_صفحه_با_قرآن همراه با ادعیه و دعاهای روزانه و مخصوص و حاجت روایی و #رمان های مذهبی و شهدایی #کپی_مطالب_آزاد_با_ذکر_صلوات مدیریت کانال و تبادل 👇👇 @Malake_at @Yahosin31مدیر ایتا، تلگرام، eitaa.com/zohoreshgh eitaa.com/NedayQran
مشاهده در ایتا
دانلود
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
✨﷽✨ #یادت_باشد❤ ✍ #فصل‌‌پنجم ( #عروسی‌وماه‌عسل) #قسمتـــ81 آن روز دوشنبه ساعت یک کلاسم که تمام ش
✨﷽✨ ❤ ✍ [دیوانه گشته ایم،مجنون و خسته ایم] ( ) لحظه تحویل سال 93 منزل پدرم بودیم،شام هم همان جا ماندیم. نوروز اولین سال متاهلی حمید برای من یک شاخه گل همراه عطر خریده بود که تا مدتها آن را داشتم،دلم نمی آمد از آن استفاده کنم. عید سال 93 مصادف با ایام فاطمیه بود،به حرمت شهادت حضرت زهرا(س)آجیل و شیرینی نگرفتیم به مهمان ها میوه و چای می دادیم. چون کوچک تر بودیم اول ما برای عید دیدنی خانه فامیل رفتیم، از آنجایی که تازه عروس و داماد بودیم همه خاص تحویل می گرفتند و کادو می دادند. اکثر جاها برای اولین بار به بهانه عید خانه فامیل و آشنایان رفتیم و پاگشا شدیم. از روز سوم عید تماس های موبایل من و حمید شروع شد، اقوام تماس می گرفتند و دنبال آدرس خانه ما برای عید دیدنی بودند. حمید از مدت ها قبل پیگیر ساخت یک مسجد در محله پونک بود و کار های بنایی انجام می داد. از روز اول خودش پیگیر ساخت این مسجد شده بود،از اهالی محل، آشنایان و اقوام امضا جمع کرد تا به عنوان در خواست مردمی از مسئولین پیگیر مجوز ساخت مسجد باشد. درباره انتخاب اسم مسجد بین اهالی محل و رفقای حمید اختلاف نظر بود. یک عده نظرشان مسجد حضرت امیر المؤمنین(ع)بود و تعدادی هم می گفتند بگذاریم مسجد حضرت عباس(ع). حمیدنظرش این بود که اگر خودحضرت عباس(ع)هم بود میگفت مسجد را به نام پدرش بگذاریم. نهایتا اسمش را مسجد حضرت امیر گذاشتند. کل تعطیلات عید حمید برای کمک به ساخت مسجد خانه نبود. می خواست از تعطیلات نهایت استفاده را بکند تا کار مسجد پیش برود،برای همین به جز منزل چند نفر از اقوام نزدیک جای خاصی نتوانستیم برویم. ... 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌺🍃🌺.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════🌺.🍃🌺.═╝