🔳 #شهادت_امام_کاظم(ع) 🌴با دیده‌ی گریان و با قلب مضطر 🌴ناله دارم در غم موسی بن جعفر 🎙 #حاج_علی_برادران ⏯ #نماهنگ 👌بسیار دلنشین

🔳 #شهادت_امام_کاظم(ع) 🌴با دیده‌ی گریان و با قلب مضطر 🌴ناله دارم در غم موسی بن جعفر 🎙 #حاج_علی_برادران ⏯ #نماهنگ 👌بسیار دلنشین

📲 #استوری (سری 3) 🏴 #شهادت_امام_کاظم(ع) 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.

#نتیجه‌ی_صبوری ۷ منوچهر من و اتاق دخترم رو نشون داد و گفت یه هفته‌ست من تو اون اتاق خوابیدم و زنم مثل بچه‌ها بهم رسیده از لای در میدیدم که تو هم داری غذاتو میخوری حتی امروز خودش تورو راصی کرد با دخترش بری حموم که منو ببره دکتر اونوقت تو این دروغها و تهمتهارو میزنی؟ پس همه این سالها همه حرفات دروع بود و من بیخودی زنمو میخواستم ادب کنم؟ بعد هم تهدیدش کرد و گفت اگه به این کارات ادامه بدی برت میگردونم خونه داداشام ظاهرا با زنای اونا بیشتر بهت خوش میگذره... از اون موقع شد که دیگه مادرشوهرمم دست از بدجنسی برداشت البته گاهی شیطنت میکرد اما منوچهر دیگه به حرفاش اهمیت نمیداد درسته نتیجه‌ی صبوری کردنهام نزدیک سی سال طول کشید اما حالا که سه تا داماد خوب دارم مطمینم پاداش صبر و تحمل کردنامه و خدارو شکرم که با خوشبختی بچه‌هام خوبی‌هام رو جواب داد پایان

#آسیب 1 شش ماهی بود که با یه آقا به اسم مرتضی که تو بازار مغازه لباس فروشی داشت به قصد ازدواج با هم بودیم تا بیشتر با هم آشنا شیم بعد از پایان این ۶ ماه خودم بهش التماس کردم که زودتر بیاد خواستگاری. خیلی بهش وابسته بودم برای همین می‌خواستم زودتر باهاش ازدواج کنم چند روزی گذشت مرتضی بهم زنگ زد گفت که با بابام حرف زدم و قرار شده که به پدرت زنگ بزنه در مورد خواستگاری با هم هماهنگ کنند. خیلی خوشحال شدم قرار بود با مرتضی ازدواج کنم کسی که این همه مدت منتظرش موندم. گاهی اوقات فکر می‌کردم که نکنه فریبم بده و همه حرفاش دروغ باشم برای همین تمام این مدت می‌ترسیدم اما الان که قرار شد بیاد خواستگاری دیگه خیالم راحت شد که تمام این مدت بازیچه نبودم و قصدش از همون اول ازدواج بوده. ادامه‌دارد‌. کپی حرام.

✨عشق‌_و_زبانبند ✍ اگر خواهد ڪسی را از عشق خود دیوانہ ڪند【آیه ۳۴ سوره ص】را ۷ بار بر شیرینے بخواند و به شخص مورد نظر بخوراند مطیع و فرمان بردار وے گردد 📕 تحفة الاسرار ۲۵۱ _____________🍁🍁🍁🍁 #حضوری_پرشوردرانتخابات_به_فرمان_ولی_امرمسلمین_امام_خامنه_ای✌️ #اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج 🌹 ╭─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─╮ @NedayeRezvan ╰─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─

#آسیب 2 خیلی مضطرب بودم و لحظه شماری می‌کردم برای اینکه پدر مرتضی با پدرم تماس بگیره و با هم هماهنگ شن. سارا که به خونمون اومد کمی از اضطرابم کمتر شد سارا خوب می‌دونست چطوری آرومم کنه. من و سارا از بچگی با هم بودیم و هیچ حرفی از هم پنهون نداشتیم. حتی سارا از خواهرم فرشته بهم نزدیک‌تر بود و من مثل خواهرم بهش اعتماد داشتم. سارا داخل اتاق اومد و گفت _ خوب حرف بزن بگو ببینم مرتضی چی گفت؟ چند تا نفس عمیق به بیرون فرستادم به امید اینکه آروم‌تر شم بعدش شمرده شمرده گفتم_ مرتضی زنگ زد و گفت که پدرش به بابا زنگ میزنه با هم هماهنگ میشن برای خواستگاری. یک لحظه احساس کردم که سارا ناراحت شد اما چرا باید اینطوری فکر کنم. اون دوست من بود و همیشه تو کارام بهم کمک می‌کرد و راه حل بهم می داد. ادامه دارد. کپی حرام.

‌#روز_شمار 🪴#امروز: 🌸چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۲ 🌸 (۲۶ رجب) -- (7 فوریه ) #زمان_اوقات_شرعی_به_افق_تهران 🌻اذان صبح: ۰۵:۳۴:۴۲ طلوع آفتاب: ۰۶:۵۹:۵۵ اذان ظهر: ۱۲:۱۸:۲۱ غروب آفتاب: ۱۷:۳۷:۱۶ اذان مغرب: ۱۷:۵۶:۰۹ نیمه شب شرعی: ۲۳:۳۵:۵۹🌻 •✧❁•़़•❁✧••✧❁•़़•❁✧• اگرمشکل ✨ازدواج دارد ✨یاخواستگار ندارد 💕روزانه آيات 32الي40 سوره مبارکه نور 💕را #باوضو بخواند براین عمل مداومت ورزد حتماخواستگارش زیادمیشود وازدواجش نیک میشود •✧❁•़़•❁✧••✧❁•़़•❁✧• 🔹وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ 🔸و بخوريد و بياشاميد و اسراف نكنيد؛ زيرا خدا اسراف كنندگان را دوست ندارد 🔸And eat and drink, but do not waste; indeed He does not like the wasteful 📗سوره اعراف، آیه 31 •✧❁•़़•❁✧••✧❁•़़•❁✧• #حجامت 🚫چهارشنبه و جمعه حجامت ممنوع است . •✧❁•़़•❁✧••✧❁•़़•❁✧• ذکر اختصاصی ماه رجب #سوره_یاسین است.🌻 _____________🍁🍁🍁🍁 #حضوری_پرشوردرانتخابات_به_فرمان_ولی_امرمسلمین_امام_خامنه_ای✌️ #اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج 🌹 ╭─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─╮ @NedayeRezvan ╰─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─

#آسیب 3 افکار مزاحم رو از سرم دور کردم و رو به سارا گفتم_ شنیدی چی گفتم؟ خودش رو جمع و جور کرد و گفت_ آره خیلی خوشحال شدم . شونه بالا انداختم و حرف دلمو گفتم_ اما به نظر نشدی ! سارا سری به اطراف تکون داد و گفت_ نه عزیزم فقط فکرشو نمی‌کردم که مرتضی قصدش جدی باشه _ راستشو بخوای فکر می‌کردم اونم مثل بقیه مردا یه دروغی بهت گفته و حرفی از خودش زده که یه مدت باهات در ارتباط باشه. با لبخندی گفتم_ اما دیدی که مرتضی همچین آدمی نبود .من از اولش می‌دونستم که مرد خوبیه و حاضر نیست دل من رو برنجونه. کلی با سارا حرف زدم درد و دل کردم مثل همیشه برای خودم خیال بافی می‌کردم حتی به فکر لباس نامزدی بودم که چی بپوشم. ادامه‌دارد. کپی حرام.