#بازگشت_به_زندگی ۱
من یه برادر بزرگتر از خودم داشتم.
پدرم خیلی دوستم داشت و بهم توجه میکرد تا جایی که برادرم خیلی بهم حسادت میکرد و همین باعث دوری ما از همدیگر شده بود.
تا اینکه به سن ازدواج رسیدم یکی از بچه های دانشگاه یروز از طریق یکی از اساتید ازم خاستگاری کرد. از خوشحالی در پوست خوذم نمیگنجیدم.
اقای صفایی نخبه ی دانشکاه محجوب ترین پسری که چشم همه دانشجوها دنبالش بود از من خاستگاری کرده بود وقتی با مادرم مطرح کردم رنگ از رخش پرید، گفت ولی پدرت گفته قراره اقای سعیدی برای پسرش بیان خاستگاریت...
جیغ زدم مامان یعنی چی؟ بهترین پسر دانشکاهمون رو با پسر سعیدی مقایسه میکنی؟
پسر سعیدی تنها خوبی که داره اینه که باباش یه ادم با نفوذه ،از خودش چی داره؟ هیچی..یه ادم بیعرضه ی اویزون که اگه باباشو نداشت دوزارم تو بازار اعتبار نداشت.
#بازگشت_به_زندگی ۲
سعیدی رییس بانک بود و با پدرم رابطه ی خیلی صمیمی داشت.پدرم از هر طریقی سعی داشت خودش رو به سعیدی نزدیک کنه.
و حالا بهترین فرصت براش پیش اومده بود.
من حتی اگه صفایی ازم خاستگاری نکرده بود هم عروس سعیدی نمیشدم.
اما بابا علیرغم علاقه ای که بهم داشت از هرراهی سعی کرد من رو متقاعد کنه زندگی با پسر سعیدی به مراتب بهتر از ازدواج با صفایی هست.
اوایل خیلی خوشبین به این ازدواج نبودم ولی تلاش کردم بتونم مهر و علاقه ی سلمان رو تو دلم جا کنم.کم کم اونقدر بهش وابسته شدم که دیگه لحظه ای هم بدون او نمیتونستم سر کنم.عشق در من جوونه زده بود. بعد از ازدواج همه چی عالی پیش میرفت اما کم کم سلمان اون روی خودش رو هم نشون داد.
بعضی شبها به خونه نمیومد و میگفت با دوستاش بوده.
رفیق بازیهای سلمان روز به روز بیشتر میشد.
#بازگشت_به_زندگی ۳
تا اینکه با پدرومادرم مطرح کردم ولی پدرم برخلاف تصوراتم من رو مقصر میدونست.گفت رفتار زن میتونه مرد رو پایبند خونه کنه لابد تو کم کاری میکنی
این حرف پدرم باعث شد دلم بشکنه.من بخاطر او همه تلاشم رو کرده بودم خودم رو به سلمان نزدیک کنم مهرو علاقه ی اون رو در وجودم شعله ور کردم و حالا که وابسته و دلبسته ش شدم و به حضورش نیاز دارم و اون از مسوولیتها و تعهدش داره کوتاهی میکنه بابا من رو مقصر میدونست.
دلم میخواست بابا مثل بقیه پدرها حمایتم کنه نه اینکه بابت اشتباه نکرده توبیخ بشم.
چند ماه گذشت وقتی متوجه تغییرات بیشتری در سلمان شدم با مادرش در میون گذاشتم که او هم گفت اگه قرار بود من بال و پر پسرم باشم که براش زن نمیگرفتم.
خسته تر از اونی بودم که باهاش کل کل کنم.
#بازگشت_به_زندگی ۴
جالب بود سلمان پایبند زندگیش نبود و من باید جواب پس میدادم.
به پیشنهاد مامانم و مادرشوهرم بچه دار شدم. اما وقتی بعد از جشن دونفره ای که ترتیب داده بودم سلمان متوجه پدر شدنش شد با اخم و ناراحتی گفت خیلی زوده و من دوست نداشتم به این زودی مسوولیت بگه هم به گردنم بیفته.
از اینکه تکیه به این ادم سست و ضعیف و نا متعهد زده بودم از خودم بدم اومد
مقصر این زندگی پدرم بود ولی او هم حتی مسوولیت کاری که با زندگی من کرده بود رو قبول نداشت
ولی نمیدونم چی شد همون روزها بچه سقط شد.خوشحال بودم اون رو یه نشانه میدونستم .تفسیرش برای من این بود که بیشتر از این دلخوش به این زندگی نباشم.
اما دوباره بابا مخالفت کرد.
برادرم بخاطر بیماری همسرش برای ادامه درمان به اتریش رفتند.
#بازگشت_به_زندگی ۵
پدرم با التماسهای من و مادرم تلاش کرد سلمان رو تحت نظر بگیره که یه روز گفت سلمان با یه باند خلافکار ارتباط داره.
وقتی به پدرشوهرم گفت اظهار ناراحتی و تاسف کرد که به پسرش تهمت میزنیم....
از اون ببعد بابا تازه فهمید در مورد سعیدی وپسرش اشتباه فکر میکرده .
تا مدتها غصه میخورد و التماس سلمان میکرد من رو طلاق بده.
یواش یواش سلمان باهام خوب شد زندگی به روال عادی برگشته بود ولی من دلم نمیخواست از یه خلافکار بچه داشته باشم.
تا اینکه سلمان شناسایی و دستگیر شد.
وقتی بمدت ۵ سال محکوم به حبس شد تونستم بصورت غیابی طلاق بگیرم.
یروز پدرو مادر سلمان به خونه پدرم اومدند و بابت اینکه به حرفهامون توجهی نکرده بودند ابراز شرمندگی میکردند اما چه فایده...
#بازگشت_به_زندگی ۶
مدتی با پدرم قهر بودم هرچقدر تلاش کردم یه خونه مستقل بگیرم اجازه نداد هرروز بداخلاق تر از قبل میشدم.پدرم رو مسبب بدبختی و تنهاییم میدونستم و با غصه خوردنهاش دلم خنک میشد.
تا اینکه یه شب از غصه ی من قلبش گرفت و سکته کرد اگه زودتر به دکتر نرسونده بودیم حتما از دست میدادیمش.
تازه اون شب به خودم اومدم.
درسته بابا در حقم ظلم کرده بود ولی حالا که متنبه و پشیمون شده بود باید میبخشیدمش...
بعد از بهبودی و برگشتن بابا به خونه تلاش کردم به زندگی عادی برگردم.
ارشد شرکت کردم و الان معاون یه شرکت هستم و اجازه نمیدم بابا متوجه غمهای توی دلم بشه.
همینقدر که از گوشه نشینی وانزوا خارج شدم و سایه ی پدرو مادرم رو دارم برام کافیه.