#نارفیق ۱
به خاطر چهره قشنگ و هیکل درشتم توی محلمون خیلی ازم میترسیدن به قول خودمون روم ی حساب دیگه ای میکردن و کسی برای دعوا سراغم نمی اومد با کسی کاری نداشتم و سرم به کار خودم بود هیچ وقت جوری برخورد نمیکردم که کسی بخواد باهام دست به یقه بشه سعی میکردم با همه رفیق باشم و همینطورم بود یه رفیقی داشتم که تقریبا هر روز میومد پیشمی روز ناراحت اومدوقتی مرسیدمچی شده گفت که ی داماد دارن که ادم خوبی نیست و خواهرش و اذیت میکنه اونم زورش به دامادشون نمیرسه وقتی حرف میزنه دامادشون اینم میزنه گفت که دوباره داماد شون خواهرش رو زده و از خونه بیرون کرده با هر چیزی که کنار می اومد با این که مرد دست روی زن بلند کنه نمیتونسنمکنار بیام
#ادامهدارد
❌کپی حرام ⛔️
#نارفیق ۲
زن موجود ظریفی هست که مثل ی گل رز زیبا فقط باید مراقبتش کرد نه اینکه بهش اسیب زد بهش گفتم تو برو اونو بزن بذار ببینه یکی هست از خواهرت حمایت کنه گفت من زورم بهش نمیرسه و داماد ما خیلی قویه فقط باعث میشم خودم کتک بخورم دلم برای دوستم سوخت خواستم رفاقت رو در حقش تموم کنم برای همین بهش گفتم تو برو باهاش قرار دعوا بذاز با هم میریم من کمکت می کنم دوتایی میزنیم دوتا که باشیم زورش بهمون نمیرسه اونم از خدا خواسته قبول کرد عقل کمم و جاهلیت باعث شد همچین پیشنهاد احمقانه ای بدم با شوهر خواهرش تلفنی دعوا کرد و اونم باهاش قرار دعوا گذاشت و گفت دو ساعت دیگه فلان جا منتظرم باشید با همدیگه برای دعوا رفتیم توی مسیر یکی از دوستای صمیمیم که خبردار شد داریم کجا میریم همزمان که احمد رفت سیگار بگیره رفیقم جلومو گرفت
#ادامهدارد
❌کپی حرام ❌
#نارفیق ۳
گفت حواست هست؟ این پسره خیلی عوضیه نگاه به چهره مظلومش نکن قالت میزاره، من که فکر می کردم تمام کارها و تصمیماتم درست هستن گفتم تو اشتباه می کنی اینجوری نمیکنه و حرفش حرفه از دوستم خداحافظی کردیم و به محل قرار دعوا رفتیم داماد شون شاخ و شونه می کشید و همراهش چند نفری اومده بودن دوست داشتم بزنمش ولی هر جوری حساب میکردم زورمون نمیرسید اونا چند نفر بودن و ما دو نفر منم که خودم رو اماده کرده بودم برای دعوا و دیگه چیزی بود که افتاده بود گردنم چه میکردم رفیقم از پشت ی چاقو ضامن دار دادم دستم و گفت داداش نترس برو جلو من پشتتم چشمم که به چاقو خورد تازه فهمیدم که تو چه تله ای افتادم در گوشم زمزمه کرد یکیشونم زنده نذار این بی همه چیزا فامیلاشن، احمد خودش فرار کرد
#ادامهدارد
❌کپی حرام ❌
#نارفیق ۴
منم که دیدم داخل عمل انجام شده قرار گرفتم و اینا دارن با قصد زدن میان جلو و رفیقمم نامردی کرد انتظار هر چیزیو داشتم جز اینکه منو ول کنه و بره بخاطرش اومدم دعوا و اونم ول کرد رفت شروع کردم توو ذهنم محاسبه کردن اگر من با چاقو بزنم باید برم زندان دیه بدم اگرم چاقو بخورم باید بیافتمگوشه بیمارستان فوری چاقو رو انداختم زمین دستهام و به حالت تسلیم بردم بالا رو به پسره گفتم: داداش چرا دعوا داری؟ گفت: اومدی دعوا میگی چرا دعوا داری؟ گفتم بابا این احمد نامرد رفیق من بود به من گفت بیا بریم جایی با دامادمون کار دارم بیا باهم بریم منم باهاش اومدم بعد دیدم قرار دعوا گذاشته واین چاقو رو داد به من و فرار کرد حاجی نگاه به قیافه م نکن من اصلا اهل دعوا نیستم من اگر میدونستم داره میاد دعوا باهاش نمی اومدم که این کارا اخر عاقبت نداره
#ادامهدارد
❌کپی حرام ❌
#نارفیق ۵
عجب بی صفتیه اونا که دیدن من دنبال دعوا نیستم باهام دست دادن و روبوسی کردن دامادشون گفت که خواهرشم مثل خودشه و از بس تو زندگی در حقش نامردی کردن که زنشو میزنه وگرنه کدوم مردی دوس داره زنشو کتک بزنه؟ رفتن منم دوپا داشتم دو پا قرص کردم و فرار.
اون روز تصمیم بزرگی گرفتم با وجود اینکه جوون بودم و مغرور اما قید غرورم رو زدم و از اون مخمصه خودم رو نجات دادم تا الان که حدود ده ساله دیگه سراغ هیچ رفیقی نرفتماحمد برای من رفیق نبود و بلکه نارفیق بود اون روز من درست ترین تصمیم زندگیم رو گرفتم و اگر بخاطر احمد دعوا میکردم خوشبختی الانم رو نداشتم توروخدا گول رفیق و نخورید هر قدمی که برمیدارید تو زندگی اینده تون تاثیر داره
#پایان.
❌کپی حرام ❌