eitaa logo
نهضت روایت
75 دنبال‌کننده
151 عکس
20 ویدیو
27 فایل
توزیع بهترین محصولات فرهنگی و هنری در راستای #جهاد_تبیین و #نهضت_نمایش. مجموعه از بهترین محتواهای تببینی و فاخر را در نهضت نمایش جستجو بفرمائید . ارتباط با ما : @mol1385 09353558972 لینک کانال : https://eitaa.com/joinchat/1097466166Cd0a579479b
مشاهده در ایتا
دانلود
اعلامیه آیین تشییع شهدای خدمت در مشهد مقدس. سایز مرکز نشر آثار فرهنگی و هنری 👇 https://eitaa.com/joinchat/1097466166Cd0a579479b
تشییع.jpg
177.4K
فایل با اعلامیه آیین تشییع شهدای خدمت در مشهد مقدس. سایز مرکز نشر آثار فرهنگی و هنری 👇 https://eitaa.com/joinchat/1097466166Cd0a579479b
اعلامیه آیین تشییع شهدای خدمت در مشهد مقدس. سایز مرکز نشر آثار فرهنگی و هنری 👇 https://eitaa.com/joinchat/1097466166Cd0a579479b
1تشییع.jpg
310.6K
فایل با اعلامیه آیین تشییع شهدای خدمت در مشهد مقدس. سایز مرکز نشر آثار فرهنگی و هنری 👇 https://eitaa.com/joinchat/1097466166Cd0a579479b
979.9K
✅پویش به صورت پیامکی هم راه اندازی شد‼️ 📌صوت توضیحات بیستکال پیامکی 🔹لینک بیستکال پیامکی👇 https://ble.ir/azmardom_bot ⚠️چون این بازو جدیدا افتتاح شده خیلی ها خبر ندارند و کسانی که به هر دلیلی نمی توانند تماس تلفنی بگیرند خیلی راحت از این طریق می توانند کمک کنند! اطلاع از برنامه های فرهنگی و مذهبی مشهد مقدس با عضویت در کانال نذر فرهنگی مصباح 👇 https://eitaa.com/joinchat/602865839C29a7c2834c
60.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام بچه ها👋 ♦️روز دانش آموز پارسال که یادتون نرفته؟ 🚩قرار گذاشتیم همه با هم تو راهپیمایی ۱۳ آبان دستامونو مشت کنیم و داد بزنیم: ❌«مرگ بر اسرائیل»❌ ♦️تازه یه سرود هم با هم خوندیم... درسته... «نسل آرمانی» امروز، به یاد حاج قاسم عزیز و شهید سیدحسن نصرالله مثل پارسال فریاد میزنیم: ❌«مرگ بر اسرائیل»❌ و دوباره یادمون میاد که ما... «فرزندان حاج قاسمیم» شما میتونید تو مدرسه سرود نسل آرمانی رو با دوستانتون بازخوانی کنید نشر آثار فرهنگی و هنری جبهه انقلاب در کانال 👇 https://eitaa.com/joinchat/1097466166Cd0a579479b
💠سرود نسل آرمانی آی دنیا ، میبینی تو اقتدارو یا نه آمریکا، میشنوی صدای مارو یا نه این صدای بچه های پای کار انقلابه خونه ای که ساخته بودید حالا میبینید روی آبه فرزندای حاج قاسمیم ما خادمیم سوی قله عازمیم با قدرت روبروی ظالمیم ما مقاومیم سوی قله عازمیم آی دنیا ظلم تا ابد نمی پذیریم اسرائیل ما به زودی قدس پس می‌گیریم ما مجهزیم به غیرت دانش ما سلاحمونه خاک ما شرافت ماست باید اینو دشمن بدونه نسل آرمانی تو رگای ما خون ایرانی ما خستگی ناپذیر هستیم مثل عمو قاسم سلیمانی فرزندای حاج قاسمیم ما خادمیم سوی قله عازمیم با قدرت روبروی ظالمیم ما مقاومیم سوی قله عازمیم ┈••✾•🎭🎶🏕🎨📚✾••┈ نشر آثار فرهنگی و هنری جبهه انقلاب در کانال 👇 https://eitaa.com/joinchat/1097466166Cd0a579479b
حاج عماد، معروف به مرد سایه و یکی فرماندهان نظامی حزب الله شهید شد. اونم توسط کی؟ اسرائیلی که مدت‌ها برای کشتنش دندون تیز کرده بود. سید حسن نصرالله یکی از برجسته ترین فرمانده هاشو از دست داده بود. بیاین ببینیم تو اون روزا سید چه سخنرانی کرد. حالا میشه دقیقا اون سخنرانی رو تو روز شهادت خودش دوباره خوند:👇🏽 🔻برادران و خواهران، این شهادت که ۲۵ سال انتظار آن می‌رفت، ما را غافلگیر نکرد. ما همگی فرزندان مکتبی هستیم که پیامبران آن شهیدند، امامان آن شهیدند و رهبران آن نیز شهید هستند. به همین دلیل امروز و با شهادت حاج عماد ما در روند و شرایط طبیعی‌مان قرار داریم، همان‌گونه که هنگام شهادت رهبر و سید و دبیرکلمان، سید عباس موسوی و شهادت شیخ شهیدانمان، شیخ راغب حرب در روند طبیعی قرار داشتیم. چه، ما در نبردی واقعی قرار داریم، نبرد خونین دفاع از میهن، ملت، امت، اماکن مقدس و کرامتمان در برابر همه‌ی طمع‌ورزی‌ها، تهدیدات، چالش‌ها و تجاوزی که در اسرائیل و آمریکا و همه‌ی دست‌های پشت پرده‌شان تجسم یافته است. ‌♡ ‌   ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲ ◉━━━━━━──── نشر آثار فرهنگی و هنری جبهه انقلاب در کانال 👇 https://eitaa.com/joinchat/1097466166Cd0a579479b
📌برنامه های پیشنهادی برای مدارس به مناسبت شهادت سید مقاومت 🏴 جهت دسترسی آسان شما به محتواهای مربوطه در ایتا بارگذاری شد 👇 @Nehzat_namayesh نشر آثار فرهنگی و هنری جبهه انقلاب در کانال 👇 https://eitaa.com/joinchat/1097466166Cd0a579479b
۵ روز عزای عمومی یعنی چه؟ یعنی: ۱) صداوسيما! فضای حسینی و حماسی و عاطفی کشور را با کارشناسان شجاع و تبیین درست در حد اعلی نگه‌دار. ۲) حوزه‌ی علمیه! سربازانت را چون ایام حماسه و عزا به سراسر کشور اعزام کن! ۳) سازمان تبلیغات! عملیات سراسری مبلغان را با رمز شور و حماسه و عاطفه مدیریت کن! ۴) سپاه و ارتش! در همه‌جا آماده‌بودنت را به رخ دوست و دشمن بکش! ۵) شهرداری! فضای شهرت را حسینی و حماسی کن! ۶) مسجد! پرچم عزا و فریاد انتقام را بر ماذنه‌هایت بلندکن! ۷) هیأت! ۵ شب روضه‌ی ماتم و نوحه‌ی حماسی بخوان! ۸) رسانه! حتی ثانیه‌ای را نسبت به آماده‌شدن جوانان برای حضور در میدان‌های حماسه و ایثار از دست مده! ۹) انقلابی! نه فقط لباس سیاه بپوش بلکه فضای زندگی و کارت را هم سیاه‌پوش کن و برای فرزندانت شعر حماسه زمزمه کن! ۱۰) آموزش و پرورش! سربازان آخرالزمانی «سیدعلی» در دامن تو پرورش می‌یابند! چه زمانی بهتر از ایام شهادت یکی از بزرگ‌ترین یاران حضرت! ✍عباس بابائی ۸ مهر ۱۴۰۳ نشر آثار فرهنگی و هنری جبهه انقلاب در کانال 👇 https://eitaa.com/joinchat/1097466166Cd0a579479b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسته کنشگری در میدان ، ویژه مقاومت.pdf
1.91M
💡ایده| ۳۲ عملیات فرهنگی، هنری، رسانه ای بامحوریت گروه های مردمی، دانشجویی،دانش آموزی، مساجد و محلات ‌ بسته کنشگری در میدان راهبرد ها /محور ها/ جهاد مطالبه /جهاد تبیین /عملیات/جهاد اقتصادی نشر آثار فرهنگی و هنری جبهه انقلاب در کانال 👇 https://eitaa.com/joinchat/1097466166Cd0a579479b
. سلام خداقوت 🌱 اسم کانال رو به ها تغییر دادیم! چراکه این روزها جنگ روایت است! دوستان عزیزمون در کانال در پیام رسان بله این محتوا رو تولید کردن و ماهم اینجا براتون می ذاریم و لطف کنید حتما منتشر کنید. اگر شما هم روایتی دارید برای آیدی زیر ارسال کنید👇 @ma_rafiei کانال مشهد نامه در پیام رسان بله👇 https://l.ble.ir/?l=https%3A%2F%2Fble.ir%2Fmashhadname .
📌ماجرای محفل آرام و قرار ندارم. یکجا بند نمی‌شوم. مانده ام میان خوف و رجا. غم و شادی. دیگر برایم هیچ چیز شبیه قبل نیست. حتی بعد رفتن بابا اینطور نبودم. بودم نه به این اندازه. این چه حالی است که هر کار می کنم آرام نمی شوم دیگر دنیا جای خیلی خیلی تنگی است وقتی سید ابراهیم نیست، وقتی سردار نیست وقتی سیدحسن نیست. غم نبودن‌ یک نفرشان صبر ایوب می خواهد و سرد نمی شود که نمی شود. ولی خوشحالم برای کودکان غزه و فلسطین که خندیدند و برای وعده هایی که بخاطر رهبرم صادق شدند. نمی‌خواهم بمانم، نمی‌خواهم دوباره از دور ببینم. می خواهم وسط معرکه باشم. طبق حکم جهاد ولی امر مسلمین، همه باید با امکانات خود به میدان بیاییم. با دوستانم امکاناتمان را جمع کرده ایم و حرکتی راه انداخته ایم. حالا خانه های ما، هر کدام یک میدان است. هر روز در منزل یکی از دوستان دست به تولید می زنیم و هر چه به دست آمد را به نفع جبههٔ مقاومت می فروشیم. شما هم می‌توانید با جمع های خانوادگی و دوستانه این حرکت را آغاز کنید. در عصر ما، هر خانه یک سنگر است. ارسال شده از محفل کنشگری بانوان 💠@mashhadname 🔸مشهدنامه؛ روایت بچه محل های امام رضا علیه‌السلام 🔹شما هم راوی باشید🌱 ارسال روایت از طریق: 💬 @ma_rafiei روایت های جذاب از فعالیت های مردمی کمک به جبهه مقاومت در کانال 👇 https://eitaa.com/joinchat/1097466166Cd0a579479b
ظرف هایی که می‌روند به جنگ تا دیروز نشسته بودند کنج بوفه و هر چند وقت یک بار دستمال‌کشی می‌شدند تا از برق زیبایی روزهای اولشان نیفتند. اما حالا اوضاع تغییر کرده و قرار است به جنگ با اسراییل بروند. اینجا غرفه‌ای در بازارچه است که ظرف های دکوری و تزیینی می‌فروشد. مسئول غرفه خانم جمالی‌نژاد می‌گوید: ما و خانواده‌هایمان و اعضای بازارچه هر کدام تعدادی از ظرف‌هایمان را آورد‌ه‌ایم و مبلغ فروشش را به حساب حزب الله واریز می‌کنیم. پایه‌ی ثابت همین بازارچه‌هاست. می‌گوید در بازارچه‌ی قبلی لباس می‌فروخته و حالا پستش تغییر کرده. بازارچه‌ای که توانسته ۲۶ میلیون درآمدش را به نیروهای مقاومت لبنان بدهد و هر هفته بدون چشمداشت و فقط برای اطاعت امر ولی و کمک به مسلمین جهان برپا می‌شود. دو دختر ۶ ساله و ۱۰ ساله دارد که همراه خودش آورده است. دختر بزرگش قصد دارد مبلغی را که از فروش ساندویچ‌هایش در مدرسه بدست آورده در بازارچه لوازم التحریر بخرد. اینجا همه برای همین هدف آمده‌اند. در بازارچه حرکت می‌کنند و فقط دنبال بهانه‌ای هستند تا دارایی‌شان را خرج خدا کنند... . روایت ثریا عودی از بازارچهٔ مقاومت 💠@mashhadname 🔸روایت بچه محل های امام رضا علیه‌السلام 🔹شما هم راوی باشید🌱 ارسال روایت از طریق: 💬 @mah_rafiei روایت های جذاب از فعالیت های مردمی کمک به جبهه مقاومت در کانال 👇 https://eitaa.com/joinchat/1097466166Cd0a579479b
بچه زرنگ بازارچه وارد حیاط حسینیه هنر که می‌شوم، بچه‌ها از سروکول پله و باغچه و درودیوار دارند بالا می‌روند، والدین‌شان فروشنده هستند یا مشتری، قابل تفکیک نیست و بچه‌ها بازی خودشان را می‌کنند و البته که حسینیه برایشان برنامه مخصوص هم تدارک دیده است. یک گوشه دیگ بزرگی گذاشته‌اند و آش رشته می‌فروشند از قرار کاسه‌ای ۲۵ تومان ...عجیب ارزان است، آن طرف‌تر سالاد ماکارونی می‌فروشند ظرفی ۳۵ تومان و نیمه‌های سنتی و مدرنِ هر رهگذری را در چالش انتخاب قرار می‌دهند. خریدن آش رشته را می‌گذارم برای مرحله آخر و وارد حسینیه می‌شوم، ذهن ساختارطلبم یک‌ نگاه کامل و کلی به ابتدا تا انتهای حسینیه می‌اندازد تا نقشه کامل را داشته باشد و بعد غرفه به غرفه، رفتن و دیدن و خریدن آغاز می‌شود، اما این خریدن با خریدن‌های دیگر توفیر اساسی دارد! هرچه بخواهی در این محدوده یافت می‌شود و خانم‌ها هر آن‌چه داشته‌اند، سرِ دست گرفته‌اند و آورده‌اند که بفروشند. کسی هم دل‌نگران شأن اجتماعی و جایگاه فلان و بهمانش نبوده، یکی سبزی پاک کرده و آورده، یکی خوردنی‌‌جات متنوع درست کرده، یکی لباس، یکی نوشت‌افزار، یکی کتاب، یکی اکسسوری و خلاصه حسینیه برای خودش بازارچه جذابی شده که یک پیوست نورانی و دوست‌داشتنی دارد:«برای کمک به جبهٔ مقاومت» و میان آن‌ها دو غرفه دوست‌داشتنی‌تر هستند، اولی آن گوشه بالا سمت چپ که یکی از دوستان عهده‌داری‌اش می‌کند و مقابلش انواع اقلام بی‌ربط را چیده است و قیمتی هم برایشان ندارد و می‌گوید هرچقدر کرم شماست! و ماجرا این است که هرکس هرچیزی در خانه داشته آورده تا به نفع جبهه فروخته شود، لباس و پارچه و ظرف و شمع و اقلام اضافه‌ای که در همه خانه‌ها هست، اما صاحبان‌شان به جای آن‌که برای روز مبادای خیالی انبارشان کنند، آورده‌اند تا در مباداترین روز، برای جبهه خرج‌شان کنند و بروند و مشتری هم می‌خرد حتی اگر لازم نداشته باشد و این رازِ عزیزبودنِ برخی اشیاء در عالم است، اشیاءِ به‌دردبخور... دومی اما میز کوچکی‌ست که کتاب‌های کودکانه دست دوم رویش چیده شده است و تماشایی‌ترین صفحه‌ی بازارچه است که متولیانش هم خود کودکان هستند، کتاب‌قصه‌هایشان را از خانه آورده‌اند تا به نفع جبهه مقاومت بفروشند و باز مردم دارند همان‌ها را هم می‌خرند، حتی شاید با میل و اشتیاق بیشتر... طاها یکی از بچه‌های فروشنده است که به غرفه کتاب‌های بازارچه اشراف خوبی دارد، کلاس چهارم است هر کتابی را که می‌پرسم، هم قیمت واقعی را می‌گوید هم قیمت بعد از تخفیف را، می‌گویم بچه‌زرنگ! چطور اینقدر دقیق حساب می‌کنی؟ ماشین حسابش را از پشت میز درمی‌آورد و خجالت‌زده می‌گوید روی ماشین حساب می‌زنم، می‌گویم به هرحال اما بچه‌زرنگ بازارچه هستی و بهترین فروشنده، چون هم خوب معرفی می‌کنی، هم حساب و کتابت درست است، خنده شیرینی می‌‌کند و کتاب‌هایم‌ را داخل پلاستیک می‌گذارد. خرید انجام شده است، آش هم خریده‌ام، اما حقیقت این است که خرید و‌ فروش در این بازارچه فرع مسأله است، آن‌چه جان آدم‌ها را جلا می‌دهد، یک‌ هدف مقدس و مشترک است که زن‌ها و کودکان را از ساعت‌ها قبل وسط میدان آورده و همچنان خستگی ندارند و همچنان با عشق دارند ادامه می‌دهند و تا جبهه مقاومت در هر کجای دنیا چنین سربازانی در مبارزه‌ی نرم دارد، هیچ سخت‌افزاری برایش تهدید نخواهد بود. راوی و نویسنده: ف. حاجی وثوق 💠@mashhadname 🔸روایت بچه محل های امام رضا علیه‌السلام 🔹شما هم راوی باشید🌱 ارسال روایت از طریق: 💬 @mah_rafiei روایت های جذاب از فعالیت های مردمی کمک به جبهه مقاومت در کانال 👇 https://eitaa.com/joinchat/1097466166Cd0a579479b
عطر نان گرم صحبت درباره فعالیت‌های بازارچه‌ هستم و از میزان فروش و کمک‌هایی که برای جبهه مقاومت فرستاده‌ایم تعریف می‌کنم که برق چشمانش نظرم را جلب می‌کند. همیشه دوست داشت قدمی در راه مقاومت بردارد و کمکی به برادران و خواهران مظلوم فلسطین و لبنان کند. « نون بپز. » جمله را بی‌مقدمه می‌گویم؛ می‌دانم که نان و کیک و شیرینی می‌پزد و خوب هم می‌پزد. با تردید می‌پرسد: « چکار کنم؟ » برایش بیشتر از بازارچه‌ها و میزان فروش و اثرگذاری این ایده می‌گویم و قرارمان می‌شود پخت تعداد محدودی برای آزمایش میزان فروش محصول. نان‌های گرم و تازه را با یک اسنپ به خانه‌ام می‌رساند. هنگام تحویل، راننده‌ که با لفظ لاتی صحبت می‌کند و پیداست بوی خوش نان‌ها گرسنه‌اش کرده، می‌پرسد: «آبجی نون‌ها فروشیه؟ » با اشتیاق جواب می‌دهم: «بله؛ فقط قیمتش کمی بالاتره.» چشمانش را ریز می‌کند و با تردید می‌پرسد: «چطو؟ » جواب می‌دهم: «هزینه فروشش صرف کمک به جبهه مقاومت می شه. » پیداست خوشش آمده؛ این را لفظ *خواهر* که حالا جانشین کلمه *آبجی* شده می‌فهمم. می‌گوید: «خدا خیرت بده خواهر. جونم رو واسه فلسطین و لبنان می دم.» و یک نان برمی‌دارد. به قیافه و شخصیتش نمی‌آمد که برای جان‌فشانی در این راه آماده باشد. پیداست فهمیده این راه امتداد راه حسین (ع) است. نان‌ها را تحویل می‌گیرم و پیش از آنکه بغضم بشکند در را می‌بندم. پیامک واریزی، پول خرید سه نان است که تقریبا معادل کرایه رساندن نان‌ها تمام می‌شود. خدا را بابت زندگی در دوران این آدم‌ها شکر می‌کنم. روایت فاطمه مهرابی به قلم مریم پرسته زاد 💠@mashhadname 🔸روایت بچه محل های امام رضا علیه‌السلام 🔹شما هم راوی باشید🌱 ارسال روایت از طریق: 💬 @mah_rafiei روایت های جذاب از فعالیت های مردمی کمک به جبهه مقاومت در کانال 👇 https://eitaa.com/joinchat/1097466166Cd0a579479b
تبلیغ عملی چشم و هم چشمی همیشه هم‌ بد نیست‌. امروز در مهمانی خانه مامان، دو‌نفر از اقوام میل به دست با کاموا های آبی و کرم تند و تند رجها را بالا می‌رفتند. دخترخاله مامان می‌پرسد چه می‌بافند و آنها توضیح می‌دهند شال و کلاه است برای جبهه مقاومت. متوجه می‌شود کامواها را من از ساختمان جهاد گرفته‌ام. شروع می کند به پرسیدن. من هم از خدا خواسته، هر چه را بخواهد بداند می‌گویم. سفارش می‌دهد چهارکلاف برایش بگیرم.در قبول یا رد این پیشنهاد تردید می‌کنم:«آخه می‌دونید،باید هر چی زودتر بافت ها رو تحویل بدیم. بافتن چهار تا کلاف طول می‌کشه» نگاه چپ چپی به من می‌کند و خاطرات سال های دفاع مقدس را با مامان و مادربزرگ به رخ ما جوان‌ها می‌کشد. همه شان صبح می رفته اند مسجد محل و کاموا می‌گرفته اند. او تمام شب را بیدار می‌مانده و یک جلیقه را تا ظهر روز بعد تکمیل شده و اتو خورده و به قول خودش شیک و پیک تحویل می‌داده.‌ حالا هم با همان شوق حاضر است مثل قدیم‌ روز و شب را به هم بدوزد و برای رزمنده‌ها لباس گرم ببافد.‌ میگوید: «تو فردا کاموا رو به من برسون.‌ زودتر از بقیه شال و کلاه رو تحویل می دم.» دارم فکر می‌کنم اگر هر کدام از ما را با یک کلاف از این کامواها برویم در دل مهمانی های زنان، با تبلیغ عملی و برانگیختن چشم و هم چشمی میان جمع، تا پایان زمستان چه اندازه رزمنده را از سرما نجات داده ایم.‌ و بعد در ذهنم گردانی از بانوان را تصور می‌کنم که مدام در حال بافتن هستند و فوج‌فوح فرشتگان را که از میان دانه های بافت، نور میبرند به آسمان ها.‌ روایت فهیمه فرشتیان عکس از فضای مجازی 💠@mashhadname 🔸روایت بچه محل های امام رضا علیه‌السلام 🔹شما هم راوی باشید🌱 ارسال روایت از طریق: 💬 @mah_rafiei روایت های جذاب از فعالیت های مردمی کمک به جبهه مقاومت در کانال 👇 https://eitaa.com/joinchat/1097466166Cd0a579479b
تربیت شونده، تربیت کننده می‌شود لگوهایش را روی زمین می‌ریزد و دوباره به اتاقش برمی‌گردد. چادر را روی شانه می‌اندازم و استکان چای را نزدیک دهان می‌برم؛ هرمش لبم را می‌سوزاند. محمد صادق با یک کاسه و چند قلم اسباب‌بازی دیگر از اتاق بیرون می‌آید و روبه‌روی من، کنار لگوها می‌نشیند. همین‌طور که مشغول بازی کردن با استکان چای هستم، می‌پرسم: «عروسک نمیاری؟» پسرک جواب می‌دهد: «نه، خاله‌بازی نیست؛ جنگ بازیه.» و با جدیتی کودکانه لگوها را در کاسه می‌ریزد و به هم می‌زند. سعی می‌کنم از استراتژی جنگی‌اش سردربیاورم اما عقلم به جایی قد نمی‌دهد! بچه دست دراز می‌کند و از قندان جلوی دستم یک مشت قند برمی‌دارد. دو به شکّم که اجازه دارم بابت خوردن آن‌همه قند به او تذکر بدهم یا نه. شروع می‌کند به مخلوط کردن قند و لگو! به کاسه اشاره می‌کنم : «اینا چیه؟» جواب می‌دهد: «آرد.» احساس می‌کنم اگر نفهمم مشغول چه کاریست دق می‌کنم؛ همین است که دوباره می‌پرسم: «بهم می‌گی داری چی درست می‌کنی؟» بدون آنکه سرش را بلند کند می‌گوید: «نون می‌پزم.» نفس راحتی می‌کشم: «خوب، پس خاله‌بازی شد.» سرش را بلند می‌کند و با جدیت می‌گوید: «نه، جنگه!» با لحنی که انگار برگ برنده دست من است، می‌گویم: «پس باید با لگوهات تفنگ درست کنی نه نون.» با چشمان درشتش به من زل می زند:«مگه نمیدونی، الان که نمی‌تونیم بریم فلسطین، عوضش نون می‌فرستیم برا سربازا، بخورن قوی بشن.» سرم را پایین می‌اندازم و به استکانی که حالا وقت خوردن چای اش شده، چشم می‌دوزم. یادم می‌آید مادرش برای کمک به جبهه‌ی مقاومت، نان می‌پزد و در بازارچهٔ خیریه می‌فروشد. روایت فاطمه مهرابی به قلم مریم سادات پرسته‌زاد ۲۱ مهر ۱۴۰۳ 💠@mashhadname 🔸روایت بچه محل های امام رضا علیه‌السلام 🔹شما هم راوی باشید🌱 ارسال روایت از طریق: 💬 @mah_rafiei روایت های جذاب از فعالیت های مردمی کمک به جبهه مقاومت در کانال 👇 https://eitaa.com/joinchat/1097466166Cd0a579479b
بازار پرسود حسابی شلوغ شده.‌ بچه ها با ذوق و شوق دنبال جلب مشتری هستند. بعضی هایشان صدا را بالا می‌برند و می‌گویند :«بیاید از ما هم خرید کنید.» هر چند میدانند هیچ‌ چیز به جیب خودشان نخواهد رفت. این وسط خریدار دیگری هم در بازار هست،کسی که دنبال سوژه می‌گردد. دختر نوجوان ۱۴ ساله دوست داشته به ثبت روایتهای حمایت مردم از جبهه مقاومت کمک کند. گوشی مامان را دست گرفته و در بازارچه دور می زند. می‌خواهد بداند در ذهن و دل این فروشنده ها چه می‌گذرد. سراغ فاطمه می‌رود. او هدف از این فعالیتها را ایستادن پای سخن رهبر انقلاب می‌داند تا ایشان دلگرم باشند مردم ایران حواسشان به همه چیز هست. فادیا زهرا هم یکی از فروشنده های نوجوان است.‌ از حرفهایش بر‌می‌آید که حسابی معنای جهاد را فهمیده. هم حفظ چادرش را بخشی از تلاش در راه حق می‌داند و هم حمایت از جبهه مقاومت را. محمد، کلاس چهارم است و وقتی نظرش را درباره نبرد اسرائیل و فلسطین می‌پرسند با یقین می‌گوید که دشمن هیچ کاری نمی‌تواند بکند. عبارت موشک هایپرسونیک فتاح را که می‌گوید قند دارد در دلش آب می‌شود. تشعشع افتخار و اعتماد به نفس از قدرت نظامی ایران در تمام وجودش دیده می‌شود. اینجا در بازارچه حمایت از محور مقاومت کسی سود مالی نخواهد داشت، اما این نوجوان‌ها چیزهایی در حین خرید و فروش به دست می‌آورند که در هیچ بازار دیگری یافت نمی‌شود. برای عزت و سربلندی جبهه حق چه منفعتی بالاتر از اینکه کودکان و نوجوانانش معنای جهاد را بارها و بارها در ذهن خود مرور کنند. روایت فاطمه صداقتی به قلم فهیمه فرشتیان ۲۵ مهر ۱۴۰۳ 💠@mashhadname 🔸روایت بچه محل های امام رضا علیه‌السلام 🔹شما هم راوی باشید🌱 ارسال روایت از طریق: 💬 @mah_rafiei روایت های جذاب از فعالیت های مردمی کمک به جبهه مقاومت در کانال 👇 https://eitaa.com/joinchat/1097466166Cd0a579479b