eitaa logo
مشهد نامه
241 دنبال‌کننده
79 عکس
1 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت دوم از مبل سنوار تا دکور فاطمیه.mp3
3.33M
از مبل سنوار تا دکور فاطمیه روایت حضور تیسیر سلیمان(مبارز فلسطینی) در جمعی از مردم مشهد گوینده: ستاره غلام نژاد تدوینگر: فاطمه کرباس‌فروشان نویسنده: ثریا عودی قسمت دوم 💠@mashhadname 🔸روایت بچه محل های امام رضا علیه‌السلام 🔹شما هم راوی باشید🌱 ارسال روایت از طریق: 💬 @mah_rafiei
(روایت شب خاطره سلاما یا شهید) قسمت دوم :سفرنامه تصویری خودم را برای شنیدن خاطراتی از عشق مردم لبنان به امام رضا آماده کرده‌ام. از همان ابتدای برنامه رکوردر را روشن می‌کنم. می‌خواهم صداها بعداً برای نوشتن یک روایت کامل به کار بیاید. مجری می‌آید بالای سِن. چند بیت شعر برای آغاز مراسم می‌خواند. از همکاران خود می‌خواهد کلیپی را پخش کنند. بخش‌هایی از سفر خادمان به لبنان است. اولین تصویر همه را با خود به سوریه می‌برد. همان تیمی که رفته بودند آنجا را نشان می‌دهد،در حالیکه دارند پوشش ضریح حضرت رقیه سلام الله علیها را عوض می‌کنند. بعد تصاویری از خدمت رسانی خادمان امام رضا به مردم سوریه در زینبیه دمشق را می‌بینیم. دیگر همین جا برنامه‌های سوریه تمام می‌شود. صحنه‌هایی از اهدای خون در لبنان و بعد هم حضور در منزل شهدای حزب الله. این صحنه‌ها را آدم دوست دارد ده ها بار عقب بزند و باز ببیند. زنانی که معلوم است شهید داده‌اند و در اعماق وجودشان دلتنگ عزیزشان هستند، اما راست ایستاده‌اند و محکم. حتی یکی شان وقتی پرچم را می‌بوسد فقط جمله‌ای می‌گوید که خواندن ترجمه‌اش در پایین صفحه قلب را زیر و رو می‌کند:«یا امام رضا از محمد شهیدم راضی باش». گروه خادمان در تشییع یکی از شهدای مقاومت لبنان نیز شرکت کرده‌اند، شهید علی یحیی شعیتو. مردم لبنان با این همه فدایی که در راه حق داده‌اند قلبشان برای نبود سید حسن نصرالله جور دیگری به درد می‌آید. خادمان هم این را خوب درک کرده‌اند. پرچم را برده‌اند در محل شهادت این سید عزیز . تجمع بزرگی آنجا شکل گرفته. مردم از هر دین و مذهبی به عشق امام رضا و برای تسلای خاطر خود آمده‌اند. این را از تعدادی زن بدون حجاب که در تجمع هستند می‌شود حدس زد. و البته در ادامه برنامه، خادم‌ها می‌گویند که آن افراد مسیحی بوده‌اند. صحنه‌های بعدی حضور خادمان میان آوارگان سوری در لبنان است. جمع سه کشور جبهه مقاومت در یک صحنه چه غرور انگیز است. به بچه های سوری نگاه می‌کنم که خادم ها لبخند روی صورتشان نشانده‌اند و در ذهنم جمله رهبر عزیز انقلاب مرور می‌شود:"مناطق تصرف شده سوریه به دست جوانان غیور سوری آزاد خواهد شد، شک نکنید". این بچه ها آرزوی آن روز را دارند. خاطره گویی خادمان امام رضا از سفر به لبنان با پرچم حرم امام رضا علیه السلام به قلم فهیمه فرشتیان 23 دی1403 ادامه دارد... 💠@mashhadname 🔸روایت بچه محل های امام رضا علیه‌السلام 🔹شما هم راوی باشید🌱 ارسال روایت از طریق: 💬 @mah_rafiei
(روایت شب خاطره سلاما شهید) قسمت سوم: اهالی رسانه همه مخاطبها با دیدن سفرنامه تصویری پرچم حرم امام رضا به لبنان حال خاصی پیدا کرده اند. اغلب در خودشان رفته اند. من اما خودم را فوری از آن حال و هوا بیرون می کشم تا محیط را خوب زیر نظر داشته باشم. اهالی رسانه همه جا هستند. مردی با کاپشن زرد رنگ مدام در سالن همایش دور می زند و جوانی اتو کشیده را که کت و شلوار خاکستری به تن دارد با خودش همراه می کند. او را در جای مناسبی می کارَد و علامت می دهد که شروع کن. یک بار هم می آیند کنار ردیف صندلی خانم ها. مرد جوان ابتدا فارسی حرف می زند و تا علامت شروع را می گیرد کانال عربی مغزش را روشن می کند. حدس می زنم نیروهای شبکه المیادین باشند. بانویی را هم می بینم که دوربینش را مدام از این دست به آن دست می کند و در زاویه های مختلف عکس می گیرد. عکاس خبرگزاری آستان قدس است. این را وقتی داشت با سرشیفت خادم ها هماهنگ می کرد شنیدم. طبق رسم با برکت همه برنامه های تلاوت قرآن، سرود ملی و سلام دسته جمعی به امام رئوفمان آقا امام رضا اجرا می شود. مجری نام میهمانی را صدا می زند تا بالای سن بیاید:" حاج حسن حرب". اسمش برایم آشناست. می دانم از اهالی لبنان است. اما اطلاعات دقیقی از او ندارم. با یک جستجوی سریع در اینترنت همه تصویرهای ذهنم یکدست میشوند. شاید او آهنگران لبنان باشد. یادم می آید درباره شهید رئیسی هم خوانده بود. چه روزگاری است. زمانی او برای آرامش دل ما ایرانیان خواند و اکنون ایران برای تسلای خاطر اهالی کشورش سفری به آنجا داشته. چقدر همه این اتفاقات تند تند ردیف شده اند کنار یکدیگر . سرم را که از روی گوشی بالا می آورم یکهو انگار رفته ام به دهه شصت. مرد جوانی با دوربین حرفه ای در دست جلوی چشمم ظاهر می شود. یک کلاه بافتنی کرم رنگ روی سرش گذاشته، طوری که گوشهایش تا نیمه بیرون است و فقط بالای سر پوشیده شده. یاد تیم روایت فتح می افتم. نگاهم را جمع می کنم و حواسم را میبرم سمت حاج حسن حرب. او می خواند و مداح ترجمه می کند. از دماء شهدا می گوید و از سلطان طوس. من دوست دارم خودم حرفهایش را هر چند نیمه نصفه بفهمم. می خواهم لهجه فصیح عربی اش را در حافظه بلند مدتم نگه دارم. مداحی اش اوج می گیرد. به نام سیدحسن نصرالله می رسد. نفس های ریز پشت همی را تند و تند قورت می دهد. روضه را به سمتی می برد که هر مبارزی به آن نیاز دارد:" کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا " را می خواند. و مداحی را با عبارتی تمام می کند که اوج همه عقاید مقاومت است: لبیک یا حسین ، لبیک یا حسین. خاطره گویی خادمان امام رضا ار سفر به لبنان با پرچم حرم امام رضا علیه السلام به قلم فهیمه فرشتیان 24 دی 1403 💠@mashhadname 🔸روایت بچه محل های امام رضا علیه‌السلام 🔹شما هم راوی باشید🌱 ارسال روایت از طریق: 💬 @mah_rafiei
ادیت نهایی زری صدا mp3.mp3
2.62M
از مبل سنوار تا دکور فاطمیه روایت حضور تیسیر سلیمان(مبارز فلسطینی) در جمعی از مردم مشهد گوینده: ستاره غلام نژاد تدوینگر: فاطمه کرباس‌فروشان نویسنده: ثریا عودی قسمت آخر 💠@mashhadname 🔸روایت بچه محل های امام رضا علیه‌السلام 🔹شما هم راوی باشید🌱 ارسال روایت از طریق: 💬 @mah_rafiei
کمی که از آغاز اکران گذشت خانمی را دیدم که روی پله‌ها فرزند حدوداً هفت ماهه‌اش را آرام می‌کرد. نظرش را درباره اکران پرسیدم. گفت:« نیاز هست چنین انیمیشن‌هایی در کشور بیشتر باشن!» از موضوع فیلم بسیار خوشش آمده بود که دارد تاریخِ مردم مشهد را روایت می‌کند. در ادامه سن بچه‌هایش را پرسیدم. یک دختر کلاس پنجمی داشت و فرزندی تقریبا دو ساله.‌ قسمت جالب مصاحبه این بود که گفت خودش هم اطلاع دقیقی از واقعه گوهرشاد ندارد و صرفاً می‌دانست اتفاقی رخ داده! حتی با خودش قرار گذاشته بود بعد از فیلم اطلاعاتش را با خواندن کتاب در موضوع گوهرشاد بیشتر کند تا بتواند پاسخ سوالهایی را که بچه‌هایش درباره ماجرا می‌پرسند بدهد. حاشیه نگاری مائده اصغری از اکران انیمیشن ساعت جادویی 💠@mashhadname 🔸روایت بچه محل های امام رضا علیه‌السلام 🔹شما هم راوی باشید🌱 ارسال روایت از طریق: 💬 @mah_rafiei
چند صندلی آن طرف‌تر رفتم، از خانمی پرسیدم با من مصاحبه می‌کنید؟ مایل نبودند. کمی توی ذوقم خورد، دلم می‌خواست با افراد بیشتری گفتگو کنم،اما باید می‌پذیرفتم مشکلاتی هم هست و نباید ناامید شد.زن و شوهری کنارِ آن خانم بودند. به سمت‌شان رفتم و از خانم پرسیدم: «با من مصاحبه می‌کنید؟» پاسخ مثبت دادند. همسرشان بلند شدند تا من در صندلی کناری بنشینم. خسته بودم و این چند دقیقه نشستن را غنیمت دانستم. از ابتدای مصاحبه کنار صندلی ها خم‌ می‌شدم تا بتوانم در شلوغیِ صدا، صحبت مصاحبه شونده‌ها را به خوبی ضبط کنم. خداخیرش دهد که بلند شد. کمی که نفس تازه کردم ادامهٔ مصاحبه را گرفتم. خانم سید زادگان به مطلب جالبی اشاره کرد.این مادر در حینِ فیلم برای فرزندش توضیح می‌داد که چه اتفاقاتی رخ داده و سوالهای او را بی‌پاسخ نمی‌گذاشت.‌ بچهٔ کوچکش گاهی مانع می‌شد که بادقت و جزییات را ببیند و نظر بدهد ولی برای‌خودم این فضایِ دیده شدن سوالات فرزند بزرگش خیلی جالب بود. احترام به پرسشی که در ذهن بچه شکل می‌گیرد و آمادگی برای پاسخ به آن ارزشمند است. حاشیه نگاری مائده اصغری از اکران انیمیشن ساعت جادویی 💠@mashhadname 🔸روایت بچه محل های امام رضا علیه‌السلام 🔹شما هم راوی باشید🌱 ارسال روایت از طریق: 💬 @mah_rafiei
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم صبح‌ها کنار مزار شهید مدرّس همیشه آرام است. من هم ازفرصت استفاده و این مکان را برای مصاحبه‌ها انتخاب کردم. برای خوب پیش رفتن همه چیز به ایشان توسل کردم. یک مصاحبه فوق العاده که متوجه گذرزمان نشدم. مادرِ باافتخار خانه‌داری که تلاشش برای رشد و مطالعه تحسین برانگیز است. از بیانات آقا تا مطالب شهیدمطهری. کجای دنیا و با کدام مبنا می‌توانستی اینچنین قلب‌هارا تکان بدهی؟ اهدای دوسرویس و چندین تکه طلا به همراه مهریه چندصد میلیون تومانی کارهرکسی نبود. «مُقَلّب القُلوب» حسابی قلب او را متحول کرده بود. طبعِ بلندش مثل عطری در فضای خانه منتشر می‌شد و همه اعضای خانواده از عطر وجودی او استفاده می‌کردند. همین باعث شده بود بچه هاهم گذشت کردن را به خوبی یادبگیرند. چقدر خوب داشت «گذشتن» را تمرین می‌کرد. نمی‌دانم! از بعد پایان جلسه مصاحبه مدام بیت شعر مورد علاقه او در ذهنم تکرار می‌شود. می‌خواهم خودم رادر آن شعرِ عمیق پیدا کنم. . ما زنده به آنیم که آرام نگیریم؛ موجیم که آسودگی ما عدم ماست... حاشیه نگاری فاطمه لشکری از جلسه مصاحبه با خانم زهرا کاردانی 28 دی 1403 💠@mashhadname 🔸روایت بچه محل های امام رضا علیه‌السلام 🔹شما هم راوی باشید🌱 ارسال روایت از طریق: 💬 @mah_rafiei
تکرار غزه پیروزی همیشه شکل دو انگشت نیست که باهم علامت v را درست کنند.‌ گاهی چهره اش خاکی است و حتی شاید خطی خون هم از کنار پیشانی تا چانه اش سُر خورده باشد.‌ وقتی ۱۵ سال قبل در سالگرد مقاومت ۲۲ روزه غزه، ۲۹ دی را به نام این باریکه در تقویم‌ها ثبت کردند، هدف چه بود؟ جز اینکه مقاومت قهرمانانه این مردم هر ساله در اذهان یادآوری شود؟ اما اکنون بیش از یک سال است که هر روز، روز غزه بوده است. نه تنها در تقویم ایران که در روزشمار زندگی همه انسان‌ها.‌ پیروزی می‌تواند تکرار باشد، تکرار شنیدن هر روزه یک نام در اخبار جهان، یا باز ارسال هزاران باره محتویات جیب یک مبارز پس از کشته شدن، یا غلبه قلم موی زنی به نام هبه زقوت بر دروغهایی که می‌خواهند فرهنگ فلسطین را به نام خودشان ثبت کنند. پیروزی، شعر هبه ابونداست که غزه‌ای بدون محاصره را در بهشت به تصویر می‌کشد، تئاتری که ایناس السقا برای اهالی فلسطین نوشته و من اکنون می‌توانم در سایتها درباره‌اش بخوانم. پیروزی حتی می‌تواند نشان دادن منظره‌ای زشت و کریه به دنیا باشد. همان‌طور که مردم غزه با صبوری‌شان توحّش بی حد و اندازه اسرائیل را برای همه به نمایش گذاشتند. غزه هر روز تکثیر می‌شود، خودش و پیروزی اش. به قلم فهیمه فرشتیان عکس از فضای مجازی 29 دی 1403 💠@mashhadname 🔸روایت بچه محل های امام رضا علیه‌السلام 🔹شما هم راوی باشید🌱 ارسال روایت از طریق: 💬 @mah_rafiei