یه ذره خوابیدم ؛ همش خوابشو دیدم :)))
واقعا شده براتون که کل روز پیش یکی باشید ، بخوابید همش خوابشو ببینید و وقتی بیدار میشید عمیقا دلتنگش بشید ؟
۱۷ آذر ۱۴۰۳
۱۷ آذر ۱۴۰۳
کاش میشد این درسای مسخرهمو بذارم کنار و برم شعر بخونم ، وای عمیقاً دلم شعر میخواد میشه برام شعر بفرستین ؟
۱۷ آذر ۱۴۰۳
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاکِ کوی تو باشم :)
به وقتِ صبح قیامت که سر ز خاک برآرم
به گفتگوی تو خیزم به جستجوی تو باشم
به مجمعی که درآیند شاهدان دو عالم
نظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشم
به خوابگاه عدم گر هزار سال بخسبم
ز خواب عاقبت آگه به بوی موی تو باشم
حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویم
جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم
می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان
مرابهبادهچهحاجتکهمسترویتوباشم . .
- جنابِسعدی
۱۷ آذر ۱۴۰۳
هدایت شده از بی نهایت
خدا، امانت خود را به آدمی بخشید
که بار عشق برای فرشته سنگین بود
اگر نبود، بهجز پیش پا نمیدیدیم
همیشه عشق، همان دیدهی جهانبین بود
اگر که عشق نمیبود، داستان حیات
چگونه قابل توجیه و شرح و تبیین بود؟
و آمدیم که عاشق شویم و در گذریم
که راز زندگی و مرگ آدمی، این بود
♾ @binahayat_ir
۱۷ آذر ۱۴۰۳
۱۸ آذر ۱۴۰۳
حکایت این روزها . .
از مقداد پرسیدند : هنگام حمله به خانه حضرت زهرا و امیرالمومنین چه کردی؟!
گفت : مامور به سکوت بودیم ولی دست به قبضه شمشیر و چشم در چشم علی منتظر اشارهی علی بودم . .
- باید صبوری کنیم ؛ همین . .
۱۸ آذر ۱۴۰۳
سر که زد چوبهی محمل ، دلِ ما خورد ترک
غربتش ریخت به زخم دل عشاق نمک
و چنان سوخت که بر سر در آن ، این شده حک
سر زینب به سلامت ، سر نوکر به درک :))
۱۸ آذر ۱۴۰۳
- نیاز -
سر که زد چوبهی محمل ، دلِ ما خورد ترک غربتش ریخت به زخم دل عشاق نمک و چنان سوخت که بر سر در آن ، ای
به یادِ شهید محمدحسین محمدخانی :) *
۱۸ آذر ۱۴۰۳
۱۹ آذر ۱۴۰۳
- نیاز -
[ 1403/9/19 ]
مرقدِ شقایقی که از شبنمِ اشك حضرتزهرا‹سلاماللهعلیها› جان گرفت و با خونِ امامحسین‹علیهالسلام› جاودانه شد :))
۱۹ آذر ۱۴۰۳