ولی گاهی وقتا هم باید مجبورا با بعضی آدما ارتباط داشته باشی که هیچوقتِ هیچوقت فکرشو نمیکردی حتی هر روز ببینیش .
الان واقعا دلم میخواد بشینم ساعتها کتاب بخونم ، نخل و نارنج رو تموم کنم و برم کتاب بعد و بعدی و بعدی ، دورهی عشقِخدای بینهایت رو پیش برم ، بیرون برم ، بیخیال عربی و ریاضی و تاریخِ فردا بشم و فیلم ببینم هرکاری کنم ولی درس نخونم ، درس خوندنم نمیاد .
- نیاز -
جوری که امروز همش نماهنگِ پریشونمِ حسین ستوده توی مغزم پخش میشد و الان متن این نماهنگ روی گوشهی چها
یادم افتاد که اون روز یادم رفت بفرستمش 🙂