eitaa logo
- نیاز -
72 دنبال‌کننده
207 عکس
35 ویدیو
0 فایل
کَسری لَایَجبُرُهُ إلا لُطفُكَ و حَنانُكَ و فَقری لَایُغنِیهِ إلا عَطفُكَ و إحسَانُكَ .‌. < احتمالاً شبه پرایوتِ من > • کپی کردن در شأن شما نیست بزرگوار ؛ - آیدی‌م + لینکِ‌ناشناس سنجاقه .
مشاهده در ایتا
دانلود
- نیاز -
ـ
امسال که رفتم اربعین ، وقتی رسیدم کربلا ، وقتی رسیدم بین‌الحرمین ، بعد زیارت امام‌حسین ، وقتی چشمم به گنبدِ قشنگ حضرت‌عباس افتاد ، وقتی خواستم برم داخل حرمشون ، وقتی وارد شدم ، اولِ اولِش چقدر حسِ امنیت داشتم ، انگار از همون اول توی آغوشِ حضرت‌اباالفضل بودم ، اما وقتی فهمیدم ضریح رو بستن ، فهمیدم جایی نیست که بمونم توی حرم ، وقتی فهمیدم راهم ندادن به کنارِ ضریح خیلی غصه خوردم ، خیلی گریه کردم ، اونجا بود که صدای شکستن قلبم رو شنیدم ، نمی‌دونم از اون لحظه چی باید بگم و نمی‌تونم زیاد درموردش توضیح بدم [چون اشکم در میاد] ولی وقتی دیگه قرار شد از کربلا بریم وقتی قرار شد برگردیم ، وقتی توی خیابونای کربلا داشتیم راه می‌رفتیم ، وقتی از دمِ یه موکب رد شدیم ، وقتی یکی داشت صدا می‌زد ″خانوم ، خانوم″ ، وقتی برگشتم نگاه کردم ، دیدم یه پیرمردِ عراقی داره صدام می‌زنه ، رفتم جلو ، فهموند که دستت رو بیار جلو ، اولش طبیعتاً ترسیدم ، ولی وقتی دستم رو بردم جلو ، یه چیزی گذاشت توی دستم ، نگاه که کردم ، وقتی اسم حضرت‌عباس رو روش دیدم ، می‌تونم بگم اون لحظه جز گریه نتونستم کار دیگه‌ای کنم ، فهمیدم چقدر هنوز حواسشون بهم هست ، من بی‌معرفتی کردم و حضرت‌عباس بزرگی ، دیگه یه یادگاری خیلی قشنگ داشتم ، یه چیزی که هروقت غصه دارم و نگاهش می‌کنم ، حسِ امنیت بهم میده ، و از همون موقع دلم برای کربلا و حرم تنگ شد و هنوزم تنگه ، فقط خواستم بگم معرفتِ هیچ‌کسی مثل حضرت‌عباس نیست و تا همیشه همه‌ی زندگیمون رو مدیونشونیم . . تولدتون مبارك باشه عموعباس :) 1403.11.14
- نیاز -
*
همیشه دنبال یه موقعیت مناسب بودم که تعریف کنم چرا اسم اینجا شد نیاز ، که دیدم امشب وقتشه 🙂 . شبِ چهارم ماهِ محرم بود ، بعد کلی صحبت با افگار [ یکی از دوستام ] به این نتیجه رسیدم نیاز دارم دوباره کانال بزنم و نمی‌دونستم اسمشُ چی بذارم 🤣 ( دغدغه‌ی خیلی مهمی بود! ) رفتم کتابِ درگوشی‌های‌عاشقانه رو برداشتم که برای بینهایتِ و ترجمه‌ی روانِ‌مناجات‌خمس‌عشر‌امام‌سجادِ - یعنی از انتشارات برترین آرزو هست - و ورق زدم ، می‌تونم بگم یکی از بهترین کتابامه و تاابد باهاش به آرامش می‌رسم :)) و خب درجریانید که هرکدوم از مناجات‌های امام یه اسمِ مخصوص به خودش داره ، و توی این کتاب یه اسم فارسیِ نزدیک به معنای مناجات برای مناجات‌ها انتخاب کرده . خیلی یهویی تصمیم گرفتم بشینم با امام‌سجاد صحبت کنم ، بعدش گفتم کتاب رو باز می‌کنم ، هر مناجاتی باز شد میرم ببینم اسمِ فارسیش چیه ، اون رو میذارم اسم این کانال . و وقتی باز کردم و صفحه‌ی اولِ دعا رو خوندم یه جور عجیبی به دلم نشست ، [ خدای‌من! شکستی که من خورده‌ام جز با لطف و مهربانیِ تو جبران نمی‌شود . . جز کمکِ تو چیزی مرا به آرزویم نمی‌رساند 🥲🤍 ] بعدش که رفتم اسمِ دعا رو دیدم ، نوشته بود مناجات المفتقرین ، یعنی مناجاتِ نیازمندان . . واقعا چقدررر محتاجِ خداییم و اگه لطف و مهربونی ِ خدا نبود چقدر در غم و اندوه بودیم ، اگه خدا نبود ما که وجود نداشتیم . . خلاصه این شد که به واسطه‌ی مناجات امام‌سجاد اسم اینجا شد نیاز :)) همین 🙂 .
- نیاز -
یعنی چی که الان همه‌ی دوستام یا مشهدن یا کربلا ؟
بعضی مواقع هم هرکسی رو می‌بینم یا تازه از مشهد برگشته ، یا قراره بره مشهد یا تاریخ مشهد رفتنش مشخص شده .
قشنگ‌ترین دیالوگ امروزم تعلق می‌گیره به این جمله‌ی دوستم که گفت : بچه‌ها امروز آسمون خیلی قشنگِ ، انگار خدا تموم قشنگیا رو گذاشته توی آسمون :)))) *
- نیاز -
#هندزفری؟🎧
یه روزیم داشتیم اینو با یکی گوش می‌دادیم ، گفت خجالت نمی‌کشی نفرستادیش توی نیاز ؟ دیگه خلاصه امروز فرستادمش *
جدن چقدر قورت دادن بعضی حرفا سخته .
آن یــار کز او خانه ما جای پری بود سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود دل گفت فروکش کنم این شهر به بویش بیچاره ندانست که یارش سفــری بود تنــها نه ز راز دل من پرده برافتاد تا بود فلک شیوه او پرده دری بود منظور خردمند من آن ماه که او را با حُسن ادب شیوه صاحب نظری بود از چنگ منش اختر بدمهر به در برد آری چه کنم دولت دور قمری بود عذری بنه ای‌دل که تو درویشی و او را در مملکت حُسن سر تاجوری بود اوقاتِ‌خوش‌آن‌بودکه‌بادوست‌به‌سررفت باقی همه بی‌حاصلی و بی‌خبری بود خوش بود لب آب و گل و سبزه و نسرین افسوس که آن گنج روان رهگذری بود خود را بکش ای بلبل از این رشک که گل را با باد صبا وقت سحر جلوه گری بود هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ از یمن دعای شب و ورد سحری بود - حافظ .