👌 توصیهی بازیگر سریال یاور به کاندیداهای دولتی!
در سکانسی از «سریال یاور» که در ماه رمضان پخش شد، همسر کارگرِ اخراجشده از رستوران به او یاد داد که وقتی میروی پیش «یاور چلویی» یه تیکه پیاز بذار توی جیبت و از آب پیاز که به دستت چسبیده، یواشکی به چشمت بمال تا بتونی گریه کنی و برت گردونه سرِ کار.
از آنجایی که این روزها، کاندیداهای دولتی به شدت به گریه کردن جلوی دوربین نیاز دارند و همهشان هم به اندازهی آقای جهانگیری در این زمینه، پیشرفته نیستند، پیشنهاد میشود از این راهکار استفاده کنند علی برکه الله. (در ضمن پیاز قرمز بهتر جواب میدهد)
جیم جواتی
14.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عالی بود 🤣😅
به ترتیب ادای پله، پله برقی، پله گرد و آسانسور رو درمیاره😂👌
این مرد با داس آمد!
معمولاً رسم بر این بوده که روز ثبت نام برای نامزدی ریاست جمهوری، طرف کمی حرفهای دلگرمکننده خطاب به ملت بزند و تشویق کند به حضور در انتخابات و اظهار امیدواری که در کنار سایر نامزدها بتوانند برای اعتلای ایران قدمی بردارد؛ حالا این برادر ما از همان روز اول شروع کرد به درو کردن رقبای خودش که نه چکش (دادگاه) است و نه پادگان است و... ؛بنابراین باید گفت: این مرد با داس آمد! (هر چند اگر جیباش رو هم خوب بگردن، یحتمل کلید روحانی را توش پیدا میکنند.)
داس: وسیلهای مناسب برای رأی جمع کردن در سن 64 سالگی. (لاریجانی پدیا)
جیم جواتی
نیمکت کنار دکه پارک
این مرد با داس آمد! معمولاً رسم بر این بوده که روز ثبت نام برای نامزدی ریاست جمهوری، طرف کمی حرفها
یکی از دوستان که این متن رو دیدس، گفتس یه چیزم من میگم هان، شوما اضافه بکن. گفتم چی چی س؟ گفت: روحانی هم گفته س دو تا بیل پیدا کرده س. گفتم: خب. گفت: بنویس امیدوارم به حق علی هان، اون دو تا بیل هم بخوره تو کمر... که نذاشتم حرفش رو تموم کنه. گفتم: زشته س.
مسابقه ی ضرب المثلشناسی
کدام بیت از ابیات زیر، بیشتر مناسب تصویر بالا است؟
الف) بار غمی که خاطر ما خسته کرده بود
عیسی دمی خدا بفرستاد و برگرفت (حافظ)
ب) رسیده بود بلایی ولی به خیر گذشت
نریخت دُرد می و محتسب ز دِیر گذشت (هروی)
ج) قضا گفت گیر و قَدَر گفت دِه
فلک گفت احسنت و مَه گفت زِه (فردوسی)
د) همهی موارد فوق، کمپلیت صحیح است.
جیم جواتی
امتحان پایانترم دولت حسن روحانی!
لطفا به پرسش زیر پاسخ دهید و یک کلید نیممتری برای هفت پشتتان دریافت کنید.
مستر ربیعی سخنگوی دولت: استنباط اینکه دولت همه چیز را رها کرده صحیح نیست. (خبرگزای تسنیم: ۴ خرداد 1400)
پس کدام گزینهی زیر صحیح است؟
الف) دولت همه چیز را «گروگان» گرفته است.
ب) دولت همه چیز را «نابود» کرده است.
ج) نیازی به «استنباط» نیست، هر (بلانسبت) الاغی میفهمد که دولت همه چیز را رها کرده است.
د) دولت «فقط چیزهایی» را رها کرده که ازشون کاسب نیست.
لطفا پاسخنامه را به زندان اوین ارسال فرمایید.
تذکرات مهم:
۱. روی نامه حتما قید شود «برسد به دست جنابان حسین فریدون یا مهدی جهانگیری».
۲. اگر پاسخنامه برگشت خورد، اشکالی ندارد؛ بفرستید به جزیرهی زیبای کیش، چون امکانش هست مصححان محترم برای مرخصی رفته باشند آنجا.
جیم جواتی
حجاریان و طلسمهایش!
سعید حجاریان پس از رد صلاحیت شدن رحِمهای ملکی و اجارهای جریان غربگدایش، یادداشتی نوشته و سخن از «سیاه بهار» و «گدا بهار» آورده و به بحران معیشتی و اغتشاش در کشور تهدید کرده که بیشتر به لاف در غریبی میخورد؛ ولی خب اگر از باب اینکه دشمن را نباید کوچک شمرد هم بخواهیم به قضیه نگاه کنیم، چیزی بیش از داستان مسجد مهمانکشی مولانا در مثنوی، دفتر سوم، نیست.
خلاصهی داستان از زبان شهید مطهری (ره) در کتاب آیندهی انقلاب اسلامی:
قدیمها مهمانخانه و مانند آن نبوده و اگر کسی وارد محلی میشد و آشنایی نمیداشت مسجد را مسکن میگزید. مسجدی بود که معروف شده بود که هر کس میآید اینجا شب میخوابد، صبح که میروند، جنازهاش را بیرون میآورند و کسی هم نمیدانست علت قضیه چیست. یک آدم غریبی آمد، رفت در آن مسجد بخوابد، مردم گفتند آنجا نرو، این مسجد نمیدانیم چگونه است که هر کس میآید شب در اینجا میخوابد صبح جنازهاش را بیرون میآورند، زنده نمیماند. گفت: من دیگر از زندگی بیزارم و از مرگ هم نمیترسم، من میروم. هر کار کردند گوش نکرد و رفت در آنجا خوابید.
ضمناً آدم دلیری بود. آن نیمههای شب که شد صداهای هولناکی از اطراف این مسجد بلند شد: آی تو کی هستی که آمدهای اینجا؟ الآن خفهات میکنیم، الآن ریز ریزت میکنیم؛ یک صداهای مهیبی در آن تاریکی که زهره شیر میترکید. تا این صداها را شنید، این هم از جا بلند شد و گفت: تو کی هستی؟ صدایش را بلندتر کرد: هر که هستی بیا جلو، من از مرگ نمیترسم، من دیگر از این زندگی بیزارم، بیا هر کاری میخواهی بکنی بکن. شروع کرد فریادِ بلندتر کشیدن. یک مقدار که جلو رفت و فریاد کشید صدای مهیبی از داخل مسجد بلند شد، ناگهان دیوارها فرو ریخت و طلسمهایی که در آنجا بود شکست و گنجهایی که در آنجا مدفون بود پیش پای آن آدم فرو ریخت. فردا صبح از آنجا با یک سلسله گنجها بیرون آمد.
محمدرضا آتشین صدف
حجاریان و طلسمهایش!
سعید حجاریان پس از رد صلاحیت شدن رحمهای ملکی و اجارهای جریان غربگدایش، یادداشتی نوشته و سخن از «سیاه بهار» و «گدا بهار» آورده و به بحران معیشتی و اغتشاش در کشور تهدید کرده که بیشتر به لاف در غریبی میخورد؛ ولی خب اگر از باب اینکه دشمن را نباید کوچک شمرد هم بخواهیم به قضیه نگاه کنیم، چیزی بیش از داستان مسجد مهمانکشی مولانا در مثنوی، دفتر سوم، نیست.
خلاصهی داستان از زبان شهید مطهری (ره) در کتاب آیندهی انقلاب اسلامی:
قدیمها مهمانخانه و مانند آن نبوده و اگر کسی وارد محلی میشد و آشنایی نمیداشت مسجد را مسکن میگزید. مسجدی بود که معروف شده بود که هر کس میآید اینجا شب میخوابد، صبح که میروند، جنازهاش را بیرون میآورند و کسی هم نمیدانست علت قضیه چیست. یک آدم غریبی آمد، رفت در آن مسجد بخوابد، مردم گفتند آنجا نرو، این مسجد نمیدانیم چگونه است که هر کس میآید شب در اینجا میخوابد صبح جنازهاش را بیرون میآورند، زنده نمیماند. گفت: من دیگر از زندگی بیزارم و از مرگ هم نمیترسم، من میروم. هر کار کردند گوش نکرد و رفت در آنجا خوابید.
ضمناً آدم دلیری بود. آن نیمههای شب که شد صداهای هولناکی از اطراف این مسجد بلند شد: آی تو کی هستی که آمدهای اینجا؟ الآن خفهات میکنیم، الآن ریز ریزت میکنیم؛ یک صداهای مهیبی در آن تاریکی که زهره شیر میترکید. تا این صداها را شنید، این هم از جا بلند شد و گفت: تو کی هستی؟ صدایش را بلندتر کرد: هر که هستی بیا جلو، من از مرگ نمیترسم، من دیگر از این زندگی بیزارم، بیا هر کاری میخواهی بکنی بکن. شروع کرد فریادِ بلندتر کشیدن. یک مقدار که جلو رفت و فریاد کشید صدای مهیبی از داخل مسجد بلند شد، ناگهان دیوارها فرو ریخت و طلسمهایی که در آنجا بود شکست و گنجهایی که در آنجا مدفون بود پیش پای آن آدم فرو ریخت. فردا صبح از آنجا با یک سلسله گنجها بیرون آمد.
محمدرضا آتشین صدف
خدمت جدید روزنامهی اطلاعات!
یکی از مشکلاتی که ما اهل نت و شبکههای اجتماعی با آن دست به یخه هستیم، طولانی بودن لینکهاست و بیشتر ما، در به در دنبال سایت یا نرم افزاری هستیم که لینکهای دراز را برایمان کوتاه کند؛ خبر خوب اینکه لازم نیست جای دوری بروید؛ همین سایت روزنامهی اطلاعات این کار را برایتان انجام میدهد ماه. یک نمونهاش را که خودم دیدهام، عرض میکنم تا ایمان بیاورید.
مثلاً ایشان مدتی است برای جناب سیدحسن خمینی که «یادگار یادگار» امام است، تیتر میزند، «یادگار امام» و کاملاً پیداست که مدتی دیگر برای پسر ایشان احمد که «یادگار یادگار یادگار» است، باز مینویسد: «یادگار امام» و با همین فرمان روزی میرسد که
«یادگار یادگار یادگار یادگار یادگار یادگار یادگار یادگار یادگار یادگار یادگار یادگار یادگار یادگار یادگار یادگار یادگار یادگار یادگار یادگار یادگار یادگار یادگار یادگار یادگار یادگار یادگار یادگار یادگار یادگار یادگار یادگار یادگار یادگار...» را هم میکند «یادگار امام».
بنابراین با خیال راحت لینکهای چند سطری را به این سامانهی توانمند بسپارید و یکی دو کلمهای تحویل بگیرید. علی برکه الله.
جیم جواتی
😡 ۸ دلیلی که رئیسی نباید رأی بیاورد!
وقت نداریم، کوتاه مینویسم.
1. این آدم اگر رأی بیاورد، تمام بر و بچهها و تیر و طایفهمان را که با هر ضرب و زوری بود، رئیس هیئتمدیره و مدیرعامل و معاون و هیئت علمی کردهایم، اخراج میکند و میفرستد ور دل خودمان.
2. اهل بخور و بخواب و ویلا و ژیلا و سیاحت و زندگی در کشورهای آن ور آبی و... نیست و نمیشود با واریزیهای میلیاردی و وعدهی اقامت خود و بچههایش و... از او برای آنوریها اطلاعات بگیریم.
3. دستپروردهی بهشتی است و مثل او باهوش و قاطع است؛ مگر او را هم منفجر کنیم؛ وگرنه این بشر با ما کنار آمدنی نیست که نیست.
4. به خاطر سابقهی طولانیاش در قوه قضاییه با تمام چم و خم زیرآبی رفتنهای ما آشناست و در یک کلام در دورهی او یک ریال هم کاسب نیستیم.
5. همهی انقلابیها از پاپتیهایشان گرفته تا نخبههایشان مثل سعیدمحمد، مریدش هستند، رأی بیاورد، مثل مور و ملخ میریزند دورش و پشت سر خامنهای و نگاههای اقتصادیاش، کاری میکنند که تحریمها همه بشود کشک و این بیتعارف یعنی جمع شدن سفرهای لفت و لیس ما.
6. اگر مردم، یک دوره عملکرد او را ببینند و مزهاش برود زیر دهنشان، اول اینکه دورهی بعد هم قطعاً خودش است و این یعنی هشت سال باید سماق بمکیم؛ دوم اینکه بعد از ۸ سال هم دیگر مردم به کمتر از او راضی نیستند و ما که دیگر با خودمان تعارف نداریم، آدمی که یکدهم او پاکدست باشد و باجنم که نداریم؛ خلاصه اینکه باید برویم به دزدان دریایی سومالی بپیوندیم.
آخ دوستان چیزای دیگری هم هست؛ ولی همین حالا که به اینها که نوشتم فکر میکنم، این قدر حالم بد میشود که نمیتوانم ادامه بدهم.
جیم جواتی