همسرانه
دوستی برای خوردن قهوه به خانه ام آمد، نشستیم و در مورد زندگی صحبت کردیم.
در خلال مکالمه، گفتم: "من می روم ظرف ها را بشورم و بلافاصله برمی گردم.
او طوری به من نگاه کرد که انگار به او گفته بودم که قرار است یک موشک فضایی بسازم. سپس با تحسین اما کمی متحیر به من گفت: «خوشحالم که به همسرت کمک میکنی، اما من کمکی نمیکنم زیرا وقتی انجام میدهم، همسرم از من تعریف نمیکند. هفته گذشته زمین را شستم و تشکری نشنیدم.»
برگشتم تا پیش او بنشینم و توضیح دادم که من به همسرم «کمکی» نکردم.
در واقع، همسرم به کمک نیاز ندارد، او به یک شریک نیاز دارد. من در خانه شریک هستم و در زندگی مشترک وظایف تقسیم شده است، اما انجام کارهای خانه "کمک" نیست.
من به همسرم کمک نمی کنم خانه را تمیز کند زیرا من هم اینجا زندگی می کنم و باید من هم آن را تمیز کنم.
من در آشپزی به همسرم کمک نمی کنم زیرا من هم می خواهم غذا بخورم و من هم باید آشپزی کنم.
من به همسرم کمک نمیکنم بعد از غذا ظرفها را بشوید، زیرا من هم از آنها استفاده میکنم.
من به همسرم در مورد فرزندانش کمک نمی کنم زیرا آنها هم فرزندان من هستند
من برای شستن، پهن کردن و تاکردن لباس ها به همسرم کمک نمی کنم، زیرا لباس ها نیز مال من و فرزندانم است.
و در مورد تعریف و تمجید،
از دوستم پرسیدم آخرین باری که همسرش نظافت خانه، لباس شستن، تعویض ملحفه، حمام کردن فرزندانش، آشپزی، نظم دهی و .. را تمام کرده است آیا به او گفتید متشکرم؟
و یک تشکر از نوع: وای عزیزم شما فوق العاده هستید!☝️
#فوق_العاده_ای.......😍
✍️روزمرِگی_من_و_خانومم
🌼https://eitaa.com/samen_Arasanj