🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
شهر دست عراقی ها افتاده بود . در هر خانه ،🏠 چند عراقی پیدا میشد که یا کمین کرده بودند و یا داشتند استراحت میکردند 😴. خودش را خاکی می کرد . موهایش را آشفته میکرد و گریه کنان میگشت😭😭 .خانه هایی که پر از عراقی بود 🔺، به خاطر میسپرد . عراقی ها هم با یک بچه ی خاکی نق نقو ، کاری نداشتند .
همیشه یک کاغذ و مداد هم داشت✍ که نتیجه شناسایی را یادداشت میکرد .📖✍
پیش فرمانده که می رسید ، اول یک نارنجک 💣، سهم خودش را از غنایم بر میداشت و بعد بقیه را به فرمانده میداد .
#قهرمان_من
#شهیدبهنام_محمدی_راد
😎 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri