eitaa logo
نو+جوان تنهامسیری
6.6هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
5.4هزار ویدیو
55 فایل
اینجا اَبرها کنار رفتن،آسمون آبیِ آبیه💫 تو آسمونت چه رنگیه؟!بیا کنار هم باشیم رنگها با هم که باشن🎨 دنیا رو قشنگ میکنن... @F_mesgarian ادمین: پاسخگویی مطالب کانال : @Hosein_32
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷✨🌿🕊 💠نشسته بود و بچه های اطلاعات عملیات روبرویش زانو زده بودند؛ فرمانده بود ... و میخواست فنون شناسایی را یادمان بدهد📝 یکی داشت از بغل دستی اش میپرسید: علی آقا که میگن ایشونه ⁉️ هنوز جوابش را نگرفته بود که علی حرفش را شروع کرد: اولین درس اطلاعات عملیات اینه ...📈📊 کسی میتونه از سیم خار دار های دشمن رد بشه، که توی سیم‌ خار دار نفسش گیر نکرده باشه...⛓ گفت :اگه رفتید شناسایی و موفق نبودید، شب بعدش بشینید با خودتون حساب کنید ببینید گیر نفستون چی بوده⚙⚖ که باعث شده عملیات شناسایی درست پیش نره ...⁉️ اگه توی جنگ با نفس از میدون مین هاش 💣عبور کردید، اون وقته که میتونید از مین ها و تله های انفجاری بعثی ها رد بشید ...🛡⛓⚙ 😌 نام شهید: علی چیت سازیان🥀 تاریخ تولد: سال 1341🗓 محل تولد: همدان🌏 شهادت: عملیات نصر ۸ ماووت⛰ تاریخ شهادت: سال 1366📆 مزار شهید: گلزار شهدای همدان🌷 🌷🍃🕊 ... 😎 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
🌷✨🌿🌷✨🌿🌷✨🌿🌷✨ ☺️با همه گرم میگرفت و زود صمیمی میشد ... جای خودش را توی دل بچه رزمنده ها جا کرده بود.👌 وقتی نبود جای خالی اش زیاد حس میشد😔 انگار بچه ها گم کرده ای داشتند و بی تاب آمدنش بودند ....😢 خبر که میدادند آقا مهدی برگشته دیگر کسی نمی ماند همه بدو میرفتند سمتش.🏃‍♂ میدویدند دنبالش تا روی دست بلندش کنند.🙆‍♂ از آنجا به بعد دیگر اختیارش دست خودش نبود.😄 گیر افتاده بود، دست بچه ها مدام شعار میدادند: فرمانده آزاده ...😍 بالاخره یک جوری خودش را از چنگ و بال نیرو ها در میاورد.😊 مینشست گوشه ای دور از چشم بقیه، با خودش زمزمه می کرد و اشک میریخت ...😭 خودش را سرزنش می کرد و به نفسش تشر میزد که: مهدی❗️ فکر نکنی کسی شدی که اینها این قدر خاطرت رو میخوان.❇️ نه، اشتباه نکن، تو هیچی نیستی، تو خاک پای این بسیجی هایی ... و همینطور میگفت و اشک میریخت ...😭😭😭😭😭 🌷✨🌷✨🌷 نام شهید: مهدی زین الدین تاریخ تولد: 1338 محل تولد: تهران محل شهادت: جاده بانه سردشت، توسط ضد انقلاب تاریخ شهادت: سال 1363 مزار: گلزار شهدای علی بن جعفر(ع) قم 🍃🕊 ...... 😎 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
🌷✨🌿🕊 💠توی چشم بروجردی زل زده بود و هر چه از دهانش در می آمد می گفت.🤭 بهش سلام کرد عوض جواب سلام گفت: من تحمل سلام و جواب آدم کش رو ندارم.😯 تو اومدی کردستان کشتار راه بندازی! خون اینهمه بی گناه گردن توئه.😧 اصلا چی از جون مردم می خوای ⁉️ کی تورو گذاشته اینجا ... 🔸بروجردی دردش را می دانست. میفهمید منظوری ندارد و اتفاقی که برایش افتاده، غیر قابل تحمل بوده سکوت کرده بود و لبخند می زد ... ☺️😊 می خواست آرامش کند که طرف جلوی چشم نیرو هایش دستش را بالا برد و سیلی محکمی به صورت بروجردی زد ....😡 خون خون بچه ها را میخورد.😱 خواستند باهاش درگیر شوند که حاجی اجازه نداد صورت جوان را بوسید و بردش سمت محراب🕌 گفت: من دعا میکنم، شما آمین بگید. خدایا به مقربان درگاهت اگر ما دچار اشتباه شدیم مارو هدایت کن🤲 اگر هم قابل هدایت نیستیم از میون بردار ....🤲 نام شهید: محمد بروجردی تاریخ تولد: سال 1333 محل تولد: دره گرگ، بروجرد محل شهادت: سه راهی مهاباد. نقده تاریخ شهادت: سال 1362 مزار: بهشت زهرا (س) 🍃🕊 ... 😎 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri