eitaa logo
نو+جوان تنهامسیری
7.3هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
4.6هزار ویدیو
46 فایل
اینجا اَبرها کنار رفتن،آسمون آبیِ آبیه💫 تو آسمونت چه رنگیه؟!بیا کنار هم باشیم رنگها با هم که باشن🎨 دنیا رو قشنگ میکنن...😍 ادمین: @F_mesgarian پاسخگویی مطالب کانال : @Hosein_32
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⬆️⬆️⬆️ 💠عروس خانواده می‌پرسند: «امام کجا میرن یه دفعه‌ای، این جلسه‌ی بالاخره شیرینه، این رو جلسه رو ترک می‌کنند؟» 💠می‌فرمایند: «امام میرن اون برنامه‌ی نماز شب‌شون رو اجرا کنن بیان.» منتها امام هم برنامه‌ی نماز شب‌شون رو قطعه قطعه می‌خوندند ظاهراً، که چندبار از خواب بیدار بشن.🔸 💠حالا این‌دفعه به جای این‌که از خواب بیدار بشن یعنی بخوابن، با شما دارن صحبت می‌کنن که مهمانید ولی زمانی که برای خدا اختصاص دادند برای فرزندِ دلبندشون نمی‌گذارند.✔️ البته جایی ضرورت باشه اشکال نداره‌ها،‌ آدم نماز اول وقت هم، ضرورت باشه به تأخیر می‌اندازه اشکالی نداره✅ نمازش رو کوتاه می‌کنه یا قطع می‌کنه یه غریقی رو نجات بده. بله خب اون‌ها استثناست که عاقلان دانند و شما هم همه الحمدلله اهل عقلید🔴 ولی زمان، خرج چی باید بشه؟ 🌿 خواهش می‌کنم تمنا می‌کنم، این خواهش و تمنا برای اینه ‌که عاجزم از توضیح دادن اهمیت زمان، همین.🙏✨ چون شما عجز من رو می‌بینید چه‌جوری میشه این رو توضیح داد؟ ان‌شاء‌الله بعد از 100 سال همه‌مون در بهشت زهرا آرمیدیم اونجا می‌شینیم در مورد زمان با هم‌دیگه صحبت می‌کنیم همه می‌فهمن زمان یعنی چی؟❓ دیگه اون‌جا صحبت هم نمی‌خواد بکنیم. نگاه می‌کنیم به هم‌دیگه، زمان، یادته؟ همه می‌فهمن با هم‌دیگه راحت تفاهم می‌کنیم.😕 🌱 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایای مسابقه ی دهه ی بصیرت هم خدمت دوستان نوجوان واریز شد.🌷✨🙏 🌱 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
🌿🌷 أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ🤲 ✅به نیت شفای همه ی مریضان خصوص خواهر این نوجوان عزیز با قلبهای پاکتون دعا بفرمایید🤲⚜ 🌱 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•••🎞🌿••• 🎥 با‌ســـعادته هرکسی زیر سـایته لطـف تو بی نـهایته 🎙 پیشنهادی دوشنبه امام حسنی💚 🌱 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
‌#🤚سلام_امام_زمانم💕 🔆صبح است دلم هوای دلبر دارد دیدارِ تو را، همیشه درسر دارد... 🔆یابن النجبا والاکرمین مهدی جان زهرا به رهت دو دیده ی تر دارد... 🌸 سلام 🤚🤚💐 🌺 🌞🌻🌞 🌱 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تلاوت زیبای سوره قدر 😭بسیار بسیار شنیدنی ومحزون ثواب تلاوت امروز هدیه به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها 🥀 🍀🌸🍀🌸 🌱 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | عمل نکردن به قرآن 😔 گرفتاری‌های بزرگی که به خاطر همین قضیه پیش میاد! 😱 حتی در سطح بین الملل... 💫 🌿🌸🌿 🌱 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
ده عادت مردم خوش شانس 👆 🌱 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
🍃🍃🍃 🍃🍃 🍃 📷 موقع گذر از یک کوچه ی روستایی ازش عکس انداختن😊🐑 🌿🌸🌿 🌱 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
💠 روش کتاب خواندن سردار شهید قاسم سلیمانی🌹💕🌹 🔰کتاب را با دقت می‌خواند. بر ابتدا و انتهای کتاب یادداشت ✍می‌نوشت. گاهی حتی یادداشت‌های مفصل‌ترش را در دفتر 📒جداگانه‌ای ثبت می‌کرد. بسیاری کتاب‌ها را ماژیک 🖍رنگی نشانه‌گذاری می‌کرد و خط می‌کشید.✅ کتاب 💬مصطفی وثوق کیا 🌱 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖💖💖 💖💖 💖 ساخت جامدادی با کارتن 😊☺💞 👌 👌 🌱 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹 قسمت اول گل رز با احساسِ سردردِ شدیدی از خواب😴 بیدارشدم. دلم می خواست فریاد 😫بزنم. یا یک پتک را محکم به سرم بکوبم، تا برای همیشه از دستِ این سر درد های 🤕دائمی راحت شوم. 🖐دستی گرم روی شانه ام نشست و باز هم این مادرم بود که کنارم نشست و لیوان آب🥛 را به دستم داد. باز شرمنده ی 😔مهربانیش شدم. لیوان آب🥛 را گرفتم و قرصِ مسکنی را از کنارِ تخت برداشتم و در دهانم😒 گذاشتم. تاریک بود، ولی می توانستم بغضش را ببینم. افسوس خوردم به جوانیِ هدر رفته ام و امید ناامید شده ام.😏 برای اینکه مادر خیالش راحت شود، تشکر کردم 🙏و دراز کشیدم و چشمانم را بستم.😞 آهی ☹️کشید و رفت. خود به خود پلکهایم 😳از هم گشوده شد. خیره شدم به سقف.🙄 خاطرات ِنه چندان دور، دست از سرم برنمی داشت. هرشب کابوس و سر درد و بی خوابی های شبانه. کاش به نصیحت های مادرم گوش می دادم و از روز اول با پریسا دوستی نمی کردم.❌ آن روز با صدای زنگ🎶 در ازجا پریدم و خداحافظی کردم 👋و با پریسا به مدرسه رفتم. مادرم از پنجره ما را دید. وقتی برگشتم، بامهربانی گفت: _فرشته جان، زیاد از پریسا خوشم نیامد. چرا توی کوچه بلند بلند🤣 خندید. این رفتار شایسته نیست.📛 بهتره از این به بعد تنها به مدرسه بروی.👌 ولی من گوشم به این حرفها بدهکار نبود. پریسا خوب بود، می گفت، می خندید،😂 راحت پول خرج می کرد. از کسی نمی ترسید. حتی پسرهای مزاحم کوچه. با قد بلند و هیکلی ورزیده. همیشه مرتب و تمیز بود و بوی عطرش هوش از سرم می پراند. ومن دختری پدر از دست داده وغمگین😒 بودم. مدتها بود که حتی لبخند هم نزده بودم. با پریسا که بودم غم هایم را فراموش می کردم. هر روز جلوی آینه می رفتم. موهایم را زیر مقنعه مرتب می کردم و مثل پریسا کمی از آن را بیرون می گذاشتم. 💠پریسا راست می گفت، من خوشگل بودم و خوش هیکل. موهای طلائی قشنگم حیف بود زیر مقنعه بماند. از وقتی با او آشنا شدم، تازه خودم را شناختم. من هم باید زیبایی ام را به بچه های مدرسه نشان دهم. تا کسی نگوید "تو شهرستانی هستی" دوستی ام با پریسا عمیق تر شد. هشدارهای مادرم سودی نداشت. چند بار بعد از مدرسه؛ برای اینکه بگویم من هم ترسو نیستم با او به پارک و سینما و کافی شاپ🍧🍦 رفتم. پریسا بلند بلند 😂می خندید. از نگاه های دیگران خوشم نمی آمد. ولی نباید کم می آوردم. من باید مثل پریسا می شدم. در همین بیرون رفتن ها بود که با آرش آشنا شدم. چند باری دور و بر مدرسه اورا دیدم.اول از طرزِ نگاهش ناراحت شدم.😒 ولی پریسا چند تا دوستِ پسر داشت.مرتب من را هم تشویق می کرد.😌 او می گفت"نترس اتفاقی نمی افته. فقط چند تا پسر را سرِ کار می گذاریم و یه کم می خندیم همین."☺️ برای ثابت کردنِ خودم، تصمیم گرفتم، با آرش دوست شوم. با او و پریسا و وحید، دوستِ پریسا، به گردش می رفتیم. آرش خوش قیافه و خوش لباس🧥 بود. همیشه لبخند 😁به لب داشت و برایم گل💐 می آورد. هر روز یک شاخه گلِ رز.🌹 برایم حرفهای عاشقانه می زد. من هم تشنه ی محبتِ مردانه بودم. احساس ِتنهایی و بی کسی ام، کنارِ آرش به فراموشی سپرده می شد. وقتی کنارش بودم حسابِ ساعت از دستم در می رفت.😄😊☺️ هر روز به خاطر دیر آمدنم دعوا داشتیم. باورم نمی شد، جواب مادرم را با تندی می دادم.تا اینکه پریسا یک روز گفت: _امشب تولدِ وحیده. باید بریم جشن تولد.🎉🎊🎉 گفتم : _من نمی تونم بیام. با صدای بلند خندید 😂😂و گفت: _شوخی می کنی. همه هستند. آرش هم هست. اسم آرش دلم را لرزاند. از عشق چیزی نمی دانستم ولی یاد و نام آرش دلم را می لرزاند. دلم می خواست همیشه کنارش باشم. او هم بارها گفته بود که دوستم دارد. ملتمسانه به پریسا نگاه کردم و گفتم: _ولی مادرم را چطور راضی کنم؟❓❓ خندید و گفت:❗️😂 _مادرت بامن. گوشی تلفنم را گرفت و خاموش کرد و در کیفش گذاشت. بلند شد دستم را گرفت و گفت: _بیا بریم جایی کارت دارم. اصلا خونه نمی ری که بخواهی اجازه بگیری. دلم شور زد ولی به دنبالش راه افتادم. و..... ادامه دارد..... 💫 @NojavanTanhamasiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 اثر نیت‌ مادران در سرنوشت فرزندان 👌🏻عظمت وجود اباالفضل العباس(علیه السلام)🌿✨ مربوط به نیّت‌های مادرشان ام‌البنین(سلام الله علیها) است 🌱 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
4_5800795306857597257.mp3
7.09M
🎼یه پسر نه چهار تا پسر یکی‌شون عین قرص قمر 🎙حاج محمود کریمی 🌿 🌱 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌∞♥∞ بۍتابم‌وحزینم من‌ام‌بی‌بنینم... وفات‌حضرت‌ام‌البنین🥀محضر حضرت صاحب الزمان عج✨ تسلیت باد😭 🌱 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا