امام صادق علیه السلام:
آنکه خدا خیرش را بخواهد، عشق حسین (علیه السلام) را به قلب او میاندازد.
وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۴۹۶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاسخ به یک شبهه
ظهور حضرت مهدی بعد
از گسترش ظلم در جهان
استاد قرائتی
🌴🇮🇷🕯🇮🇷🌴
داستان واقعی نامه نگاری مرد دهاتی با امام زمان عج
اسمش علی بود و از سادات، صدایش می کردند آ سید علی، دهاتی بود و کم سواد، اما عجيب صفای باطنی داشت، همشهری و هم دهاتی همین شیخ حسنعلی نخودکی خودمان
خودش تعریف می کند جمعه صبحی اول طلوع خورشید به بالای تپه ای رفتم کنار چشمه ای و عریضه ای، نامه ای،نوشتم برای امام زمانم که آی آقا جان! سنم دارد بالا می رود و هنوز صاحب فرزندی نشدم... کاغذ را که نوشتم پرت کردم سمت چشمه، باد گرفت و نامه را چسباند به عبایم، دو سه باری آمدم کاغذ را به داخل چشمه بیاندازم اما هر بار نمی شد، به دلم افتاد کاغذ را بردارم و بخوانم، برداشتم، نگاه كردم ديدم كه جواب من همان وقت آمده است؛ قبل از اينكه به آب برسد؛ داخل کاغذ نوشته است: خداوند دو فرزند نصيب شما ميكند كه يكي از آن ها منشأ خدمات خواهد بود.
قربانشان رَوَم برایشان فرقی نمی کند مدیر باشی، تاجر باشی یا یک روستایی بی سواد، دلت که پاک باشد تحویلت می گیرند و آبرومندت می کنند،در این قحطیِ محبت یک رفيقِ بی غلُّ غش می خواهند امام زمان تا رفاقت را در حقش تمام کنند. چقدر نگاه زهرایی تان را می خواهم آقا جان
دلم برایِ کسی می تپد بیا ای دوست
بیا که من به تو بیش از همیشه محتاجم
🌴🇮🇷🕯🇮🇷🌴
شخصی به نام عبدالجبار مستوفی عزم زیارت حج کرده بود.
او هزار دینار زر ذخیره کرده بود. روزی از کوچه ای در کوفه رد می شد که به خرابه ای رسید. زنی را دید که در آن جا مشغول جست وجو بود. ناگاه در گوشه ای مرغ مرده ای دید، آن را زیر چادر گرفت و رفت.
عبدالجبار با خود گفت: این زن محتاج است ، باید ببینم که وضع او چگونه است؟ پشت سر او رفت تا این که زن داخل خانه ای شد.
کودکانش پیش او جمع شدند و گفتند: ای مادر از گرسنگی هلاک شدیم؟ زن گفت: مرغی آورده ام تا برای شما بریان کنم.
عبدالجبار چون این سخن را شنید، گریست ...
با خود گفت: اگر حج خواهی کرد، حج تو این است. آن هزار دینار زر از خانه آورد و یرای زن فرستاد و خودش در آن سال در کوفه ماند.
چون حاجیان مراجعه کردند و به کوفه نزدیک شدند، مردمان به استقبال آنان رفتند. عبدالجبار نیز رفت. چون نزدیک قافله رسید،
شترسواری جلو آمد و بر وی سلام کرد و گفت: ای عبدالجبار از آن روز که در عرفات ده هزار دینار به من سپرده ای تو را می جویم، زر خود را بستان و ده هزار دینار به وی داد و ناپدید شد.
آوازی برآمد که ای مرد هزار دینار در راه ما بذل کردی، ده برابر پس فرستادیم و فرشته ای به صورت تو خلق کردیم تا از برایت هر ساله حج گزارد تا زنده باشی که برای بندگانم معلوم شود که رنج هیچ نیکوکاری به درگاه ما ضایع نیست.
🌴🇮🇷🕯🇮🇷🌴
هدایت شده از کافه شعر و ادب
گلبانگ اذان مغرب ب افق تهران
عاشقان وقت نماز است اذان میگویند
عاشقان پنجره بازاست اذان میگویند
موقع رازنیازاست اذان میگویند
عاشقان هرچه خواهیدبخواهید خجالت نکشید
یارمابنده نوازاست اذان میگویند
🌴💎🌴
خدایا
گاهی مرا
در آغوش بگیر...
وقتی در محاصرهٔ مشکلاتم
و تنها پناهگاهم تویی.
وقتی تمام تلاشم را کردهام ،
خستهام و دلم کمی سکوت میخواهد ،
کمی آرامش، کمی تسکین.
بی خبر از راه برس و مرا بغل کن.
باور کن آدمِ جا زدن نیستم!
اما از یک جایی به بعد،
بگو که با هم درستش میکنیم.
از یک جایی به بعد،
خودت برایم معجزه کن!
#نرگس_صرافیان_طوفان
🌴💎💢💎🌴
هدایت شده از حرفای خودمونی
میدونی چیه
مے شنود صدایے به ڪوچڪی صداے تو را،
#خدایی
ڪه به بزرگی جهان هستی است
🌴✅🌴
🍃موعود خدا
و باز هم جمعۀ دیگری آمد و رفت و خبری از تو نیامد. به سرعتِ جمعههایی که میآیند و میروند، حادثهها یکی یکی میآیند و میروند و هر حادثه به اندازهای که ظلم را به تصویر میکشد، عطش عدالت را در دل مردمان بیپناه بیشتر میکند. حادثهها هر اندازه تلخ؛ اما در پشت چهرۀ دهشتناکشان گویی خبری خوش با خود دارند. صدای پای حادثهها به ما میگویند، شاید ظهور تو هم نزدیک باشد.
شبت بخیر موعود خدا!
#شب_بخیر_امام_زمانم✋
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🌴💎🌹💎🌴
💐هر گل خوشبو که گل یاس نیست💐🌸
💐هر چه تلألو کند الماس نیست💐🌸
💐ماه زیاد است و برادر بسی💐🌸
💐هیچ یکی حضرت عبـاس نیست💐🌸
❤️میلاد حضرت عباس(ع) مبارک باد❤️
🌕🌺🌕ولادت
🌕🌺🌕با
🌕🌺🌕سعادت
🌕🌺🌕باب
🌕🌺🌕الحوائج
🌕🌺🌕حضرت
🌕🌺🌕مهربانی
🌕🌺🌕ابوالفضل العباس
🌕🌺🌕 بر شما
🌕🌺🌕دوستان
🌕🌺🌕وخانواده
🌕🌺🌕عزیزتان
🌕🌺🌕مبارک
🌕🌺🌕باد
عیدتون مبارک 🙏🙏🙏🌴💎🌹