4_5902521126227019459.mp3
6.28M
#روضه فوق العاده سوزناک و جانسوز #حضرت_علی(ع)
#شب_بیستویکم_رمضان_المبارک♥️
السَّلامُ عَلَیکَ یا اوَّل مظلوم یا امیرَالنُومِنین😭
حیف مولا مردم عالم تورا نشناختند😔
دم زدند از تو
ولی یک دم تورا نشناختند😭
رهبر افلاکی و از خاکیان خاکی تری💔
هم ملائک هم بنی آدم تورا نشناختند...
#بسیار_جانسوز😭😭😭😭
#پیشنهاد_دانلود
بانوای گرم #استاد_میرزا_محمدی🎤
در کنار خانه ات برهمسرت سیلی زدند
ای فدای غربتت گردم تورا تشناختند😭
#عاخ😔
تا پایان شب های قدر با زیباترین و احساسی ترین مناجات و ادعیه با ماهمراه باشید...اگه ذره ای دلتون شکست و مفید بود :
#عاجزانه_التماس_دعا🌹🙏
💙🌴🖤💎🖤🌴💙
#شب_جمعه
#روضه
نیزه هاشان تمام شد کم کم
نوبت سنگ ریختن شده بود
نفسش بین سینه برمیگشت
نوبت دست و پا زدن شده بود
بودم اما جلو نمی رفتم
آنقدر شمر بد دهن شده بود...
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله_الحسینع
🌴💎🌹💎🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️ تو را به نامردی کشتند حسین(ع) ...
#روضه
🌴 علیرضا پناهیان 🌴
🏴🏴🌴🌴🏴🏴
YEKNET.IR - roze - shabe 10 moharram1399 - mehdi salahshoor.mp3
5.91M
🔳 #روضه #عاشورا #محرم
🌴ألسَّلامُ عَلَى الْقَتیلِ الْمَظْلُومِ
🌴ألسَّلامُ عَلى أَخیهِ الْمَسْمُومِ
🎤 #مهدی_سلحشور
🏴🏴🌴🌴🏴🏴
#روضه
یکی رسید و #سر_نیزه_بر_گلو_میزد
یکی به #خنجر_خود_زخم را رفو میزد
یکی #بصورت_شاه_با_لگد به رو میزد
یکی به #سنگ_جفا_آمد_بر_او_میزد
رسید از ره و #خنجر_به_دست واویلا
و #استخوان_گلویش_شکست واویلا😭
🌴🏴🏴🏴🏴🌴
#حسـین_جان_بستان
من #روضه تو را شنیدم و زنده ام هنوز؟؟!
اين شرط عاشقی نَبُوَد خاک برسرم...😭
🌴🏴🏴🏴🌴
4_5872709509117380869.mp3
5.27M
🔳 #وفات_حضرت_خدیجه(س)
🌴روضه حضرت خدیجه(س)
🌴تو میروی و تازه غم ها پا بگیرد
🎤 #میثم_مطیعی
⏯ #روضه
👌بسیار دلنشین
🌴💎🥀💎🌴
صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام
#روضـہ امروز اگر و شاید و اما دارد
در خودش قصہے یڪ #دختـرتنها دارد
#روزسـوم روز سختے اسٺ خدا رحم ڪند
روضـہ امروز نَمے از روضہے #زهرا دارد
✨اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ.✨
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#نذرگل_نرجس_صلوات
🌴🥀🌴🥀🌴
1_1224716249.mp3
4.2M
🔳 #شهادت_امام_حسن_عسکری(ع)
🌴اول به نام عشق به نامت به نام حُسن
🌴ما که تحیریم همه در مقام حُسن
🎤 #سید_مجید_بنی_فاطمه
⏯ #روضه
🌴🇮🇷🌴🇮🇷🌴
4_5872709509117380869.mp3
5.27M
🔳 #وفات_حضرت_خدیجه(س)
🌴روضه حضرت خدیجه(س)
🌴تو میروی و تازه غم ها پا بگیرد
🎤 #میثم_مطیعی
⏯ #روضه
👌بسیار دلنشین
🌴💎🥀💎🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 روضه | مکالمۀ غلام سیاه و امام حسین(ع)
#روضه
#علیرضا_پناهیان
🌴💎🕯💎🌴
4_5814187465858091873.mp3
1.39M
#روضه
#مداحی
تـوبه حُر بن یزید ریاحی
#حجت_الاسلام_دارستانی
العفو
یاحسین جان، یارحـمـة الـواسـعـه
🌴🕯💎🕯🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صدای سوزناک نوجوان روضه خوان بدون میکروفون 😳😭
دیگر نمیرسد به غمِ تو توان من،
دستور میدهی که بمیرم برای تو؟...💔
به نفس برادر عزیز دانیال قاسمی
#فاطمیه #حضرت_زهرا #روضه #روضه_حضرت_زهرا
😭😭😭💔💔
🌴💎🥀💎🌴
گلچین نکته های ناب
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_بیست_و_یکم 💠 در را که پشت سرش بست صدای #اذان مغرب بلند شد و شاید برای همی
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_دوم
💠 در حیاط بیمارستان چند تخت گذاشته و #رزمندگان غرق خون را همانجا مداوا میکردند.
پارگی پهلوی رزمندهای را بدون بیهوشی بخیه میزدند، میگفتند داروی بیهوشی تمام شده و او از شدت #درد و خونریزی خودش از هوش رفت.
💠 دختربچهای در حمله #خمپارهای، پایش قطع شده بود و در حیاط درمانگاه روی دست پدرش و مقابل چشم پرستاری که نمیدانست با این #جراحت چه کند، جان داد.
صدای ممتد موتور برق، لامپی که تنها روشنایی حیاط بود، گرمای هوا و درماندگی مردم، عین #روضه بود و دل من همچنان از نغمه نالههای حیدر پَرپَر میزد که بلاخره عمو پرستار مردی را با خودش آورد.
💠 نخ و سوزن بخیه دستش بود، اشاره کرد بلند شوم و تا دست سمت پیشانیام برد، زنعمو اعتراض کرد :«سِر نمیکنی؟» و همین یک جمله کافی بود تا آتشفشان خشمش فوران کند :«نمیبینی وضعیت رو؟ #ترکش رو بدون بیهوشی درمیارن! نه داروی سرّی داریم نه بیهوشی!»
و در برابر چشمان مردمی که از غوغایش به سمتش چرخیده بودند، فریاد زد :«#آمریکا واسه سنجار و اربیل با هواپیما کمک میفرسته! چرا واسه ما نمیفرسته؟ اگه اونا آدمن، مام آدمیم!»
💠 یکی از فرماندهان شهر پای دیوار روی زمین نشسته و منتظر مداوای رفیقش بود که با ناراحتی صدا بلند کرد :«دولت از آمریکا تقاضای کمک کرده، اما اوباما جواب داده تا #قاسم_سلیمانی تو آمرلی باشه، کمک نمیکنه! باید #ایرانیها برن تا آمریکا کمک کنه!» و با پوزخندی عصبی نتیجه گرفت :«میخوان #حاج_قاسم بره تا آمرلی رو درسته قورت بدن!»
پرستار نخ و سوزنی که دستش بود، بالا گرفت تا شاهد ادعایش باشد و با عصبانیت اعتراض کرد :«همینی که الان تو درمانگاه پیدا میشه کار حاج قاسمِ! اما آمریکا نشسته #قتل_عام مردم رو تماشا میکنه!»
💠 از لرزش صدایش پیدا بود دیدن درد مردم جان به لبش کرده و کاری از دستش برنمیآمد که دوباره به سمت من چرخید و با #خشمی که از چشمانش میبارید، بخیه را شروع کرد.
حالا سوزش سوزن در پیشانیام بهانه خوبی بود که به یاد نالههای #مظلومانه حیدر ضجه بزنم و بیواهمه گریه کنم.
💠 به چه کسی میشد از این درد شکایت کنم؟ به عمو و زنعمو میتوانستم بگویم فرزندشان #غریبانه در حال جان دادن است یا به خواهرانش؟
حلیه که دلشوره عباس و غصه یوسف برایش بس بود و میدانستم نه از عباس که از هیچکس کاری برای نجات حیدر برنمیآید.
💠 بخیه زخمم تمام شد و من دردی جز #غربت حیدر نداشتم که در دلم خون میخوردم و از چشمانم خون میباریدم.
میدانستم بوی خون این دل پاره رسوایم میکند که از همه فرار میکردم و تنها در بستر زار میزدم.
💠 از همین راه دور، بی آنکه ببینم حس میکردم #عشقم در حال دست و پا زدن است و هر لحظه نالهاش را میشنیدم که دوباره نغمه غم از گوشی بلند شد.
عدنان امشب کاری جز کشتن من و حیدر نداشت که پیام داده بود :«گفتم شاید دلت بخواد واسه آخرین بار ببینیش!» و بلافاصله فیلمی فرستاد.
💠 انگشتانم مثل تکهای یخ شده و جرأت نمیکردم فیلم را باز کنم که میدانستم این فیلم کار دلم را تمام خواهد کرد.
دلم میخواست ببینم حیدرم هنوز نفس میکشد و میدانستم این نفس کشیدن برایش چه زجری دارد که آرزوی خلاصی و #شهادتش به سرعت از دلم رد شد و به همان سرعت، جانم را به آتش کشید.
💠 انگشتم دیگر بیتاب شده بود، بیاختیار صفحه گوشی را لمس کرد و تصویری دیدم که قلب نگاهم از کار افتاد.
پلک میزدم بلکه جریان زندگی به نگاهم برگردد و دیدم حیدر با پهلو روی زمین افتاده، دستانش از پشت بسته، پاهایش به هم بسته و حتی چشمان زیبایش را بسته بودند.
💠 لبهایش را به هم فشار میداد تا نالهاش بلند نشود، پاهای به هم بستهاش را روی خاک میکشید و من نمیدانستم از کدام زخمش درد میکشد که لباسش همه رنگ #خون بود و جای سالم به تنش نمانده بود.
فیلم چند ثانیه بیشتر نبود و همین چند ثانیه نفسم را گرفت و #طاقتم را تمام کرد. قلبم از هم پاشیده شد و از چشمان زخمیام بهجای اشک، خون فواره زد.
💠 این درد دیگر غیر قابل تحمل شده بود که با هر دو دستم به زمین چنگ میزدم و به #خدا التماس میکردم تا #معجزهای کند.
دیگر به حال خودم نبودم که این گریهها با اهل خانه چه میکند، بیپروا با هر ضجه تنها نام حیدر را صدا میزدم و پیش از آنکه حال من خانه را به هم بریزد، سقوط خمپارههای #داعش شهر را به هم ریخت.
💠 از قدارهکشیهای عدنان میفهمیدم داعش چقدر به اشغال #آمرلی امیدوار شده و آتشبازی این شبها تفریحشان شده بود.
خمپاره آخر، حیاط خانه را در هم کوبید طوری که حس کردم زمین زیر پایم لرزید و همزمان خانه در تاریکی مطلق فرو رفت...
🌴📚🌼📚🌴
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با حال خوب ببینید...💔
کوچیکترین صدا مزاحم نوزاد میشود
ای نیزه دار این روش بچهداری است؟
#روضه📺
#روز_هفتم #محرم💔
🌴💎🥀💎🌴
@Noktehhayehnab
4_5814187465858091873.mp3
1.39M
#روضه
#مداحی
تـوبه حُر بن یزید ریاحی
#حجت_الاسلام_دارستانی
العفو
یاحسین جان، یارحـمـة الـواسـعـه
🌴🕯💎🕯🌴
@Noktehhayehnab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️ تو را به نامردی کشتند حسین(ع) ...
#روضه
🌴 علیرضا پناهیان 🌴
🏴🏴🌴🌴🏴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️ انگار دل امام حسن(ع) خون بود...
❗️اگر امام حسن شیعه داشت، اینجوری نمیشد.
#علیرضا_پناهیان
#روضه
🌴🕯🥀🕯🌴
هدایت شده از کافه شعر و ادب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منمــاندموتابــــوتِتووفکــــروخیالــت
یکچــــادرِآغشتــهبهخــــونِپروبالــت..💔
🌴🥀🌴
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
#روضه
🌴🕯🌴
@Yas8488
🏴امشب شب شهادت مادر ادب بی بی ام البنین هست ،این شعر را تقدیم می کنیم به شما عزیزان ، ما رو هم دعا کنین
▪️بدون #ماه قدم می زنم سحرها را
گرفته اند از این آسمان #قمر ها را
▪️چقدر#خاک سرش ریخته است، معلوم است
رسانده است به خانم کسی خبرها را
▪️نگاه کن سر پیری چه بی عصا مانده
گرفته اند از این #قد_کمان پسرها را
▪️چه مشکل است که از چهار تا پسرهایش
بیاورند برایش فقط سپرها را
▪️نشسته است سر راه و #روضه می خواند
که در بیاورد #آه آه رهگذرها را
▪️ندیده است اگر چه ولی خبر دارد
سر عمود عوض کرده شکل سرها را
▪️کنار #آب دو تا دست بر روی یک دست
رسانده است به ما خانم این خبرها را
▪️بشیر آمد و گفتی که از حسین بگو
ز#عون دم زد و گفتی که از #حسین بگو
▪️ستاره بودی و یکدفعه آفتاب شدی
برای خانه مولا که انتخاب شدی
▪️به خانه ولی الله اعظم آمدی و
دلیل عزت قوم #بنی_کلاب شدی
▪️به جای اینکه شَوی مُدعیه همسری اش
کنیز حلقه به گوش #ابوتراب شدی
▪️تنور خانه #حیدر دوباره گرم شد و
برای چرخش دستار انتخاب شدی
▪️چهار تا پسر آوردی برای #علی
که جای #فاطمه ام البنین شدی
▪️دلت همیشه چنین شوهری دعا می کرد
تو مثل #حضرت_صدیقه مستجاب شدی
▪️اگر چه ضرب غلافی به بازویت نگرفت
میان #کوچه به #دیوار زانویت نگرفت
▪️تو را به قصد جسارت کسی اسیر نکرد
به #چادر عربیه تو #خار گیر نکرد
▪️تو را که فرق عــلی دیده ای و خون حسن
به غیر کرب و بلا هیچ چیز پیر نکرد
▪️به احترام همان تکه بوریا دیگر
زمین خانه تو نیت حصیر نکرد
▪️از آن زمان که شنیدی خزان گلها را
هوای کوی تو باغ دلپذیر نکرد
▪️چه خوب شد که نبودی #کربلا بینی
که دست دشمن دون رحم بر صغیر نکرد
▪️به نعل تازه گرفتند تا بدنها را
به ضرب دست لگد میزدند زن ها را