🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
به بهانه شهادت امام رضا (ع) جانم، میخوام براتون یه خاطره ناب بگم...💔😭
برف، اسبابکشی، سفرمشهد
🌸این خاطره از اونجا شروع میشه که👈
دیماه سال ۸۶ (درست همون سالی که برف همه مردم قم رو گیج و غافلگیر کرد😵💫) اسبابکشی داشتیم؛ آخر همون ماه هم برای سفر مشهد، بلیط رزرو کرده بودیم.
من هرروز وسایل خونه رو جمع میکردم و یه گوشهای میچیدم تا روز اسبابکشی برسه.
یه روز صبح، وقتی از خواب بیدار شدم احساس کردم نور از پشت پنجره میزنه توی خونه، پردهها کشیده بود و بیرون رو نمیدیدم برای همین با خودم فکر کردم: -امروز هوا چقدر آفتابیه! چطوره روپشتیها رو بشورم، بندازم روی بند رخت که تا ظهر، خشک بشن.
توی همین فکرا بودم که همسرم تماس گرفت تا حالم رو بپرسه؛ منم حین صحبت، فکرم رو براش گفتم.😃
با یه تعجب خاصی گفت: خانمم! حالت خوبه؟! برو آیفون رو بزن و بیرون رو نگاه کن!🙄
واقعاً چیزی که از مونیتور آیفون میدیدم برام قابل هضم نبود! چطور میشه شب که هوا صافه بخوابی و صبح ببینی ۲۰ سانت برف روی زمینه؟!😲
خلاصه که با این اوصاف، اسبابکشی محال بود. چند روز به امید اینکه هوا دوباره صاف بشه صبر کردیم ولی فایده نداشت؛ از اون طرف به روز سفرمون هم نزدیک میشدیم...😟
بالاخره با هر سختی و بیچارگی بود اسبابکشی کردیم. هنوز خونه رو کامل نچیده بودیم که چمدونا رو بستیم و با یه دنیا خستگی ولی به عشق دیدار آقا عازم سفر شدیم.😍
اونجا هم برکت الهی از آسمون میبارید ولی هیچچیز مانع ما نمیشد. روز دوم سفر بود که توی صحن قدم میزدیم، به همسرم گفتم:
-خیلی دلم غذای حضرتی میخواد
اونم گفت:
-اگه قسمت باشه بهمون میدن.😇
این حرف موند تا روز آخر؛ برای برگشت، بلیط هواپیما داشتیم، منم دیگه با خودم گفتم:
-قسمت نبوده!😔
وقتی برای تسویهحساب رفتیم پذیرش هتل، برف شدیدی میاومد؛ یه آقایی هم از حرم اومده بود توی هتل، ژتون غذای حضرتی پخش کنه!😕
دو تا ژتون هم داد، دست ما...🙃
همسرم بهشون گفت:
-ما ساعت ۱۱ بلیط داریم، اینجا نیستیم، این ژتون دست ما بمونه حیف میشه.😐
اون آقا هم با لبخند گفتن:
-توی این برف معلوم نیست رفتنی باشید، پیشِتون باشه اگه قرار به رفتن شد، توی فرودگاه بدین به دو تا زائر دیگه.😊
سرتون رو درد نیارم؛ توی فرودگاه ۳،۲ ساعت علاف شدیم، آخرم گفتن به خاطر شرایط جوّی، هواپیما نمیتونه فرود بیاد و پرواز کنسله!😉
-همسرم گفت:
بدو بریم که آقا به خاطر دل تو نذاشت هواپیما بشینه!😃😄
سریع رفتیم و جاتون خالی یه قرمهسبزی عالی خوردیم که هنوز مزهاش زیر زبونمونه😋
تازه دو روز دیگهام موندگار شدیم تا بلیط گیرمون بیاد.
بعد ۱۷ سال هنوزم وقتی یاد این خاطره میافتیم، شوهرم به شوخی میگه:
-خودمونیم، با یه هوس کوچیک جلوی نشستن یه هواپیما به اون بزرگی رو گرفتی، چه قدرتی! خوب یه حاجت دیگه میگرفتی!😄
ولی من میگم:
آقا جانم وقتی به این خواستههای یه ذرهای اینطور بها میده، واسه بزرگتراش ببین چه عنایتی میکنه!
🌺الهی شکر...
✍️🏻میم.صادقی
#امام_رضا
✍️🏻═══════🏝 ═══════✍️🏻
اهل جزیره بشید👇👇
🏝🏝https://eitaa.com/joinchat/1780810482C31d2b0355a