eitaa logo
🌷دبستان پسرانه نور بصیرت🌷 www.noorbasirat.ir
374 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.2هزار ویدیو
19 فایل
سلام علیکم 🌹این مدرسه به والدین کمک می کند که فرزندانشان در کنکور زندگی موفق باشند . 🌹 💖 در اینجا سعی می کنیم 💖 با کمک و خواست خدا بچه ها مستقل،صبور،منظم و مودب و ثروتساز تربیت شوند 🌱🌱مجری طرح جامع آموزشی و تربیتی🌱🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 🔸چندنفر از رفقای قبل از انقلاب را جذب کمیته کرده بود. یکی از آن­ها پرسید: « شاهرخ! اینکه می‌گن همه باید مطیع امام باشن رو تو قبول داری؟ آخه مگه می‌شه یه پیرمرد هشتادساله کشور رو اداره کنه؟» 🔹شاهرخ کمی فکر کرد و گفت: «ببین! شما قبل از انقلاب روی حرف من حرف نمی­زدید؛ درسته؟» آن­ها تأیید کردند. بعد ادامه داد: «هرجایی احتیاج داره یه نفر حرف آخر رو بزنه؛ کسی هم روی حرف اون حرف نزنه. این یه نفر تو مملکت ما عالم دین و بنده واقعی خداست؛ خدا هم پشت و پناه ایشونه.» 🔸بعد از کمی مکث گفت: «به نظر شما، غیر از خدا کسی می­تونست شاه رو از مملکت بیرون کنه؟ پس همین نشون می‌ده که پشتیبان ولایت فقیه خداست.» 🔹این استدلال­های ساده او کار خودش را کرد.
☘نحوه‌‌یِ‌ زندگی‌ هـر انسان نشانه‌ مُرده‌ یازنده‌ بودن‌ اوست از این‌ لحاظ‌ می‌تـوانیم‌ ببینیم چگونه‌ شهـید زنده‌ است پس‌ هرچه‌ به‌ شهدا در اندیشه‌ و عمل‌ نزدیڪتر باشیم‌ زنده‌ایم‌ و گرنه‌ مُرده‌ای‌ هستیم ڪه‌ دُچار تَوهُم‌ زنده‌ بودن‌ شده!🌹
💠 لابد این خاطره رهبری از آشنایی با شهید باقری را شنیده‌اید: «گفتند از سپاه کسی بیاید و گزارش بدهد. یک وقت دیدم از آن عقب، فردی که آدم خیال می‌کرد پانزده، شانزده سال دارد، بلند شد و جست‌وخیز کنان آمد. در ذهنم گفتم حالا او می‌آید اینجا، بلد نیست حرف بزند، آبروی سپاه می‌رود. واقعا ترسیدم و دعا کردم. او شروع کرد به صحبت و از بس جزئيات را شناسایی کرده بود، همه را مبهوت کرد. یک گزارش متینِ دقیقِ عالی ارائه داد که همه دهانشان باز ماند.» 💠 چه در دفاع مقدّس، چه در دفاع از حرم، جوانانی دیده‌ایم از راه نرسیده کار را تمیز جمع کرده‌اند. نمونه‌اش شهید عاصی‌زاده، نمونه‌اش شهید محمدخانی.
🌷 گفت فرمانده تانکر آب به سمت داعش میره اگه منفجرش نکنیم داعش نفس تازه میکنه نبرد سخت‌تر میشه!!! در جواب گفت امام حسین در کربلا اسبان سپاه عمر بن سعد رو هم سیراب کرد. ما مرید اباعبدالله هستیم و مردانه میجنگیم! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌷 کار هر شبش بود! با این که از صبح تا شب کار و درس داشت و فعالیت می‌کرد، نیمه‌های شب هم بلند می‌شد نماز شب می‌خواند. یک شب بهش گفتم: یه کم استراحت کن... خسته ای. با همان حالت خاص خودش گفت: تاجر اگه از سرمایه‌اش خرج کنه، بالاخره ورشکست میشه؛ باید سود بدست بیاره تا زندگیش بچرخه، ما هم اگه قرار باشه نماز شب نخونیم ورشکست می‌شیم.
☘ یکبار قرار بود با بچه ها برویم موج های آبیِ نجف آباد. سانس استخر از هشت شب شروع می شد تا دوازده. ☘ توی تلگرام به بچه های گروه پیام داد که: نماز رو چکار کنیم؟ ساعت هشت و نیم اذونه. جواب دادم: تو بیا، بالاخره یه کاریش میکنیم. گفت: شرمنده من نمازم رو می خونم بعدش میام. گفتم: همه باید سر ساعت هفت و نیم جلوی استخر باشن. اگه دیر اومدی؛ باید همه رو بستنی بدی. ☘قبول کرد. نمازش را خواند و بعد هم به عنوان جریمه همه را بستنی داد.
🔺۳ اردیبهشت ماه 🦋عبدالحسین قصاب بود. معروف بود به جوانمرد قصاب. 🌟میگفتند: عبدالحسین چه خبر از وضع کسب و کار؟ میگفت: الحمدلله، ما از خدا راضی هستیم، او از ما راضی باشه. 🌿 هیچکس دو کفه ترازوی عبدالحسین را مساوی ندیده بود، سمت گوشت مشتری همیشه سنگین تر بود. اگر مشتری مَبلغ کمی گوشت میخواست، عبدالحسین دریغ نمیکرد. میگفت: برای هر مقدار پول، سنگ ترازو هست. ☀️ وقتی که میشناخت که مشتری فقیر است، نمیگذاشت بجز سلام و احوالپرسی چیزی بگوید. مقداری گوشت میپیچید توی کاغذ و میداد دستش.‌ کسی که وضع مالی خوبی نداشت یا حدس میزد که نیازمند باشد یا عائله زیادی داشت را دو برابرِ پول مشتری، گوشت میداد. ☘ گاهی برای این که بقیه مشتری ها متوجه نشوند، وانمود میکرد که پول گرفته است. گاهی هم پول را می‌گرفت و دستش را میبرد سمت دخل و دوباره همان پول را میداد دست مشتری و میگفت: بفرما مابقی پولت. عزت نفس مشتریِ نیازمند را نمیشکست...
🌷 موقع اذان، الله اکبر را که می‌گفتند، صیاد هم تکبیر نمازش را می‌گفت! این نماز اوّل وقت چیزی بود که من هیچ وقت ندیدم که ترکش کند! اصلاً جزو متعلقاتش بود! 🌿دیده‌اید بعضی چیزها همیشه همراه آدم هست؛ نماز اوّل وقت هم همیشه همراه او بود! چنان الله اکبر میگفت که انگار نماز آخرش را می‌خواند! ‌چنان با عشق نماز میخواند که گویی به آسمان وصل شده است! 🌹می‌گفت: هرچه دارم، از نماز دارم. تأکید داشت نماز را اول وقت بخوانیم.
🔺۹ مهر ماه 🔸️ بین چهار تا پسرم که شهید شدند، اصغرم چیز دیگری بود. برای من هم کار پسر ها را می کرد، هم کار دختر ها را وقتی خانه بود، نمی گذاشت دست به سیاه وسفید بزنم .ظرف می شست، غذا می پخت . 🔹 اگر نان نداشتیم ،خودش خمیر می کرد ،تنور روشن می کرد. خیلی کمک حالم بود. وقتی رفت جبهه ،همه می پرسیدند«چطور دلت آمد بفرستیش ؟» فقط به ایشان می‌گفتم « آدم چیزی رو که خیلی دوست داره ،باید در راه دوست بده»
🌷 در خاطرات شهید تهرانی مقدم هست؛ میگه رفته بودیم روسیه که یه موشک خیلی پیشرفته رو تحویل بگیریم. افسر روسی گفت این موشک رو دیگه نمیتونید از روش بسازید. افسر خندید و گفت این فناوری فقط در اختیار روسیه‌س. میگه نگاش کردم و گفتم اینم میسازیم. بازم خندید. وقتی برگشتیم تهران خیلی تلاش کردم نمونه اون موشک رو بسازیم اما به دَرِ بسته میخوردیم. تا اینکه سه روزِ تمام تو حرم امام رضا علیه السلام متوسل شدم به آقا تا راهی به ذهنم برسه. روز سوم احساس کردم عنایتی شد. سریع رفتم، تو دفتر نقاشی دخترم شروع کردم به نقاشی کردن اون طرحی که به فکرم اومد. وقتی تو تهران عملیش کردم دیدم از نوع روسی هم بهتر در اومد. امام رضا علیه السلام، گره سخت رو تو دفتر نقاشی دختر بچه حلش میکنه!
🌼 حسین تا سن ٢٤ سالگی ٢٥ بار به کربلا رفته بود؛ در گذشته زائران کفش های خود را در سبد میریختند. 🌸او با دیدن این صحنه ناراحت شد. به دفتر حرم مراجعه کرد و گفت: که من مهندس هستم اجازه دهید چند کفشداری ایجاد کنم. 🌼آنها موافقت کردند و او چند کفشداری در حرم ساخت و مدتی در آنجا به عنوان کفش دار فعالیت میکرد و گفته بود فقط یک گوشه نگاه از آقا را میخواهم...
🌼 یک شب، علی اکبر نماز شبش را خواند و خوابید ولی برای نماز صبحش بیدار نشد، آن روز به شدت گریه کرد و بمدت سه روز، روزه گرفت. 🌿 وقتی که نماز نافله شب علی اکبر، قضا میشد بسیار ناراحت بود و قضای آنرا در هر صورت می خواند. 🌼علی اکبر مقصودی به محاسبه و مراقبه در تمام ساعات زندگی‌اش می پرداخت و پس از شهادتش، دفترچه‌های محاسبه او به دست خانواده‌اش رسید و مطالب آن حاصل دقتش در حالت و رفتار و سکناتش بود. 🌿 او کمترین اشتباهش را می‌نوشت و هر شب برای رفع اشتباهاتش از خدا توفیق طلبیده و درخواست طلب و توبه کرده است.
🌷 برای شهادت و برای رفتن تلاش نکنید برای رضای خدا ڪار ڪنید بگویید: خداونـدا نه برای بهشت و نه برای شهـادت، اگر تو ما را در جهنمت بیندازی فـقط از مـا راضی باشی برای مـا کافـی است.
🌷 میگفت : همیشه عکس یه شهید تو اتاقتون داشته باشید. پرسیدم: چرا؟ گفت: اینا چشماشون معجزه میکنه، هر وقت خواستید گناه کنید ‌فقط کافیه چشمتون بهش بخوره...